-
ahmad3930همه دخترهاکه مثل هم نیستند ادمهاباهم فرق دارندمن خودم اگرشخصی رودوست داشته باشم وباهاش قهرکنم فوقش یه بارردتماس میدم ولی اگرببینم بازم زنگ زدجواب میدهم چون هرچی باشه طرف مقابل غرورداره ونبایدغرورش له بشه
موردی که هست خودم یکطرفه برای حفظ رابطه تلاش نمیکنم اگریک بارزنگ زدیکبارزنگ میزنم اگرتک زدزنگ میزنم شایدشارژنداردولی چندبارنه
به نظرمن اگرایشون خواهان شمابودندبه مادرتون جواب ردنمیدادند چون مادرتون تماس گرفته بودندومیدانستندکه قصدشماواقعاازدواج هست
-
با اینکه اینجا جاش نیست بگم ولی از اپال عزیز معذرت می خوام آقا احمد ببینید تموم شدن این رابطه ای که گفتید به نفعتون بوده می دونم احساس داشتید وقت گذاشتید یا هر چی ... من به عنوان یه دختر متنفرم اشک مرد رو ببینم( بی احترامی نباشه) آدم تو تنهایی می تونه گریه کنه ولی اشک مرد رو نباید دید کار اشتباهتون اینجا بوده اینارو گفتم تا این کارایی که برای اون دختر خانم کردید برا کسه دیگه نکنید. این خوبه که آدما برا بدست اوردن کسی که دوسش دارن هر کاری بکن ولی نه به بهای خورد شدن غرور و شخصیت. برادر من وقتی این خانم همیشه کارشون بی جوابی و بی احترامی به شما بوده شما نباید ادامه می دادین. خدارو شکر کنید که رفتن و تموم شده این رابطه ولی از این به بعد بیشتر دقت کنید و منطقی تر عمل کنید
-
اپال ول کن این خاطرات و احساساتتو... خیلی به احساساتت بها نده که بیاد جلو چشمت و تورو یاد اون بندازه... فکر کن مرده و تمام.. احمد اقا نمی دونم چرا ، داستان چیه که هر ادم سر به زیر و اهل زندگی گیر یه ادم ناجور و ناسازگار می افته.. همیشه یه طرف زیادی کوتاه میاد و اون یکی شروع می کنه به سو استفاده. منم با ساحل موافقم دیگه هر چی سراغشو از اینو اون گرفتی بسته دیگه هر چقدر خواستی ازش خبر بگیری بسته دیگه توام سکوت کن...مثل خودش که خبری ازت نمی گیره نزار از تو خبری داشته باشه. زنگ نزن اگه تو فیسبوک هم هستین توام سکوت کن...رفتار خودشو بکن گرچه برگشتش فایده ای نداره اما دلت که یکم خنک می شه:tongue: نمی دونم تصمیم داری جدا بشی یا نه... اما یه فکر درست و حسابی باید واسه خودت بکنی... ببین اپال من به یه چیزی رسیدم درسته که از هر دست بدی از همون دست پس می گیری و دنیا دار مکافات هست و به هر کی بدی کنی بد می بینی اما من یه زمانی تقریبا تو شرایط تو بودم و همش ناله نفرین می کردم که طرف یکی پیدا بشه باهاش کاری بکنه که به خوبی من پی ببره اما یه روز نشستم فکر کردم که من که انقدر ناله نفرین می کنم مگه اون چی کار کرده؟؟؟؟!!!! قبلا منو می خواسته حالا دیگه نمی خواد حالا یا منم مقصر بودم یا نه اما الان دیگه منو نمی خواد این گناه انقد جرمش بزرگ نیست که من نفرین کنم زندگیش نابود شه... بعد که خوب فکر کردم خوب منم به عنوان یه دختر دست رد به سینه خیلیا زدم ( هر دختری همینه یه سری خواستگار و خاطرخواه! داره نمی خوام بگم من الم و بلم) حتما اون وسط مسطا دلی شکستم غروری خرد کردم و قطعا اون زمان برای خودم این حق و قائل بودم که خوب نمی خوامش تفاهم نداریم زور که نیست! (البته هیچ وقت مثلا 3 ماه با کسی بازی نکردم بعد چند جلسه می گفتم نه) یا مگه خدا انقد بیکاره که بشینه دونه دونه به درد و دل سیل عظیم شکست خوردگان عشقی! گوش بده و دونه دونه بزنه محبوبان ظالم دنیا رو سوسک کنه! که اگه اینجوری بود 90 درصد مردم دنیا سوسک بودن:311: بعد اون روز ریلکس تر شدم اگه همه خوش و خرم کنار همسرشون بودن من می گفتم حتما صلاح من این بوده یا من خودم انقد کاملم نیمه گم شده می خوام چی کار:311: والا الان راحت ترم هستم! همه اینار و گفتم که بگم نه متنفر شو نه ناله کن نه بگو نامرده اونو رهاش کن و بگو اپال خانم از الان باید رو خودت حساب کنی و بگی اپال چه خصوصیاتی داره اپال تو این رابطه چه اشتباهاتی داره که خدا نکرده تو زندگی بعدیش خطا نکنه
-
روزا حالم بهتره... شبها ولی هر چی چشم م یدوزم به پنجره تمام نمی شه... تمام زندگیم عین فیلم از جلوی چشمام رد میشه... حق با شماست دنیز جان... وقتی بر می گردم به گذشته می بینم که زیادی خودشیفته بودنم و اینکه فکر می کردم عقل کلم باعث شده بد ریسکایی بکنم... خدا رحمم کرده بدتر از اینا سرم نیومده تازه با این شیوه گستاخانه زندگیم... جوون جاهل... خل... عاشق... کر و کور... چه می دونم واله و شیدا... می خوای قسم بخورم بدی هاشو نمی دیدم... میخوای قسم بخورم چقدر دوستش داشتم و حتی الانم جاش یه حفره عمیق توی قلبم و مغزم دارم که یه زمانی پر گل و بلبل بوده الان وسط اون گلها یه عالمه مار و افعی ریخته اما هنوز بوی اون گلها توی سرم هست... از ترس اون افعی ها که خودم اونجا گذاشتم هست که الان دور نشستم... خل... دیوانه...
- - - Updated - - -
روزا حالم بهتره... شبها ولی هر چی چشم م یدوزم به پنجره تمام نمی شه... تمام زندگیم عین فیلم از جلوی چشمام رد میشه... حق با شماست دنیز جان... وقتی بر می گردم به گذشته می بینم که زیادی خودشیفته بودنم و اینکه فکر می کردم عقل کلم باعث شده بد ریسکایی بکنم... خدا رحمم کرده بدتر از اینا سرم نیومده تازه با این شیوه گستاخانه زندگیم... جوون جاهل... خل... عاشق... کر و کور... چه می دونم واله و شیدا... می خوای قسم بخورم بدی هاشو نمی دیدم... میخوای قسم بخورم چقدر دوستش داشتم و حتی الانم جاش یه حفره عمیق توی قلبم و مغزم دارم که یه زمانی پر گل و بلبل بوده الان وسط اون گلها یه عالمه مار و افعی ریخته اما هنوز بوی اون گلها توی سرم هست... از ترس اون افعی ها که خودم اونجا گذاشتم هست که الان دور نشستم... خل... دیوانه...
-
Opalعزیزم من هم رویه ام روتغییردادم
چون اگرواقعاخواهان من هست جلوبیادباحرف که نمیشه عمل مهمه
راستش شارژنمیخریدوتک میزدومیگفت شارژندارم برای من هم مهم نبودزنگ میزدم ولی دیدم نه رفته رفته توقع بالاترمیره من که درامدندارم ازکجابیارم وازبس ازمامان ایناپول میگیرم خجالت میکشم یه کارنیمه وقت داشتم ولی استعفادادم چون بعدازچندسال کارحقم روبهم ندادند ویک سوم یاکمترازاون حقوق گرفتم
حس میکردم کنسه راضی نمیشه چیزی بخره هرچی کارمیکنه سعی میکنه جمع کنه مثلامیگفتم مانتومیخرم میگفت چقدرمانتومیخری شایدزیادبخرم ولی من اینطوری بزرگ شدم یادکترپوست میرم چرامیری مگه پولت اضافی اومده میدونستم بهونه میاره شارژنخره میگفت ازصبح تاشب کارمیکنم وقت ندارم شارژبخرم مگه شارژخریدن وقت میخواداینترنتی بخرازسرکوچه بخر بهانه پشت بهانه انگاری پول اون پوله ولی مال من نه
من هم تغییررویه دادم نه زنگ نه اس ام اس
به خودش هم گفتم که اگرخواهرخودت بودخودت یاخانوادت قبول میکردند که درقبال من این کاررومیکنند گفتم اگرمن رودختر خودشون میدونستندهیچ وقت اینکاررونمیکردندکه زنگ بزنندولی به خواستگاری نیاند بگذریم اگه بخوام ادامه بدم گریم میگیره
-
دختر ناشناس عزیزم مرسی از راهنماییت... من زندگی بعدی نمی خوام... فقط می خوام فایل زندگی مشترکمو ببندم منم... نمی تونم توی رویاهام اونو حذف کنم یکی دیگه جاش بذارم... بچه یکی دیگه رو نمی خوام... چندشم میشه فکر کنم سرمو روی شونه یکی دیگه بذارم بهش بگم عزیزم عمرم جونم عشقم... از خدا خواستم زیاد عمر نکنم... نمی خوام پیر بشم... هر روز اینهمه جوون میمیرن... کسایی که همه دوستشون دارن... مامانایی که بچه هاشونو تنها میذارن... مردایی که عشقشون میمیره ... زنایی که عزیزشون میره... منی که هیچ کس را توی این دنیای به این بزرگی ندارم که دوستم داشته باشه... منی که مامان هیچ بچه ای نیستم... به درد هیچ کسی نمی خورم ... حاضرم منو ببره به جای عشق یکی دیگه که می خواد ازش بگیره داغشو به دلش بذاره یا به جای مادر یه یچه که قراره سر زا بره... به خدا حاضرم حتی جای یه سوسک سیاه که یکی غاشقشه من برم اون بمونه...
-
خوب پس این حرفا رو به دوستتون خانم اپال هم بگین،هیچی به اندازه شخصیت ادم مهم نیست،خانم اپال اگه احساس میکنین منت کشیدن و تحقیر شدن می ارزه پس باز منت بکشین،مهم خواست شماست که کدوم کار بهتره،حفظ اون یا حفظ شخصیتتون،من دیدم دیگه منت کشیدن فایده نداره،توان فیزیکی و احساسی یه عمر منت کشیدنو ندارم ،اگه شما توانشو
دارین باز منت بکشین من نداشتم،اما آیا یه دفه دیگه منت کشیدین یا حتی خودش برگشت تضمینی هست باز غیبش نزنه و داغون نشین،اینا رو که الان میگم طول کشید تا فهمیدم،شما هم میفهمین،به حس الانتون فکرکنین،دوس دارین نمیگن هرروز یا هر ماه ،فقط سالی دودفه باز این حس داغون شدن بیاد سراغتون،با یه بچه،ببخشید سوال میکنم اما شما هنوز دخترین،واقعا
سنی ندارین که آیندتون رو از دست داده باشین،خیلیا طلاق میگیرن با بچه ولی باز آرامشو پیدا میکنن،واقعا مگه ما چیزی جز ارامش میخایم،من فقط ارامش میخاستم وگرنه اگه به نیازهای دیگه توجه کنیم قطعا هر دختری میتونست تامین کنه اما ارامش چی همه میتونن،شما نیازتون بهش ارامش بوده که بهتون نداد پس چیز دیگه ای نداشت که بهتون بده،وگرنه اگه نیاز مالی و جنسی باشه که همه مردا میتونن تامین کنن،اگه مهم اینا باشه ببخشید اینو میگم زن های خیابونی بهترین زندگی رو دارن
چون پول و رابطه هست اما مهم توجهه،دیده شدن،هنوز اس دلیور نداده جوابش بیاد تو گوشیت،این چیزای ساده ارامشه،اگه بی ادبی کردم ببخشید
-
آقا اجمد منظورم این بود اگر اون خانم تصمیمشو برای ترک این رابطه گرفته و هیچ تلاشی نمی کنه شما به عنوان یک مردی که بهش علاقه داری یک زمانی هیچ تماسی باهاش نداشته باش تا از باد غروری که این التماسهای شما (ببخشید این اصطلاح را به کار میبرم) توی سر این ادم ایجاد کرده کم بشه یه تماسی با اجساسات واقعی خودش برقرار کنه شما هم یه فرصتی پیدا کنی ببینی این خانم واقعا همون خانم خونت و مادر بچه هاته یا نه بعد اگر خواستی و صلاج دیدی و هنوز دوستش داشتی یک بار دیگه هم امتحان کن اما اگر دیدی که اون موقع هم تصمیمش همینه خوب دیگه باید بپذیری اشتباه کردی و ایشون اون ادم لایق زندگیت نبوده نه اینکه لایق هیچ چیز دیگه نباشه ها یا خوب و دوست داشتنی نباشه دقت کن می گم باید بپذیری به درد شخص شما نمی خورد و رابطه تمام. اما اگر دیدی نه قراره یه قدم شما برداری اونم یه قدم برداره مساوی هم و شونه به شونه چرا که نه!!! خیلی هم خوب و عالی رابطه را بسازین اشتباهات قبلی را تکرار نکنین. اینو واسه خودمم گفتما منم باید همینی که بچه ها می گن 4 سال حرف زدم گفت غرورشو له کردم حداقل یه چند ماهی سکوت کنم تا جای خالیمو حس کنه ... دیر نمیشه منم در اینده یکبار دیگه می رم سمتش حالا هر چی زمان بیشتر بگذره اون فرصت می کنه یه کم عادلانه فکر کنه... اگرم رفتم دیدم عین خیالش نیست... خوب خاک انداز میارم غرور له شدمو جمع م یکنم می برم ولی توی حدس و گمانم نمی مونم... خوب عقل یه چیز میگه احساس یه چیز دیگه... احساسم میخواد همین لحظه با تمام توان پناه ببره به آغوش مردونش... صداشو بشنوه که میگه همیشه کنارتم... تو عزیزمی... نترس... همه چی درست میشه... خوش به حال عقب مانده های ذهنی که عقل ندارن که ازارشون بده...
- - - Updated - - -
آقا اجمد منظورم این بود اگر اون خانم تصمیمشو برای ترک این رابطه گرفته و هیچ تلاشی نمی کنه شما به عنوان یک مردی که بهش علاقه داری یک زمانی هیچ تماسی باهاش نداشته باش تا از باد غروری که این التماسهای شما (ببخشید این اصطلاح را به کار میبرم) توی سر این ادم ایجاد کرده کم بشه یه تماسی با اجساسات واقعی خودش برقرار کنه شما هم یه فرصتی پیدا کنی ببینی این خانم واقعا همون خانم خونت و مادر بچه هاته یا نه بعد اگر خواستی و صلاج دیدی و هنوز دوستش داشتی یک بار دیگه هم امتحان کن اما اگر دیدی که اون موقع هم تصمیمش همینه خوب دیگه باید بپذیری اشتباه کردی و ایشون اون ادم لایق زندگیت نبوده نه اینکه لایق هیچ چیز دیگه نباشه ها یا خوب و دوست داشتنی نباشه دقت کن می گم باید بپذیری به درد شخص شما نمی خورد و رابطه تمام. اما اگر دیدی نه قراره یه قدم شما برداری اونم یه قدم برداره مساوی هم و شونه به شونه چرا که نه!!! خیلی هم خوب و عالی رابطه را بسازین اشتباهات قبلی را تکرار نکنین. اینو واسه خودمم گفتما منم باید همینی که بچه ها می گن 4 سال حرف زدم گفت غرورشو له کردم حداقل یه چند ماهی سکوت کنم تا جای خالیمو حس کنه ... دیر نمیشه منم در اینده یکبار دیگه می رم سمتش حالا هر چی زمان بیشتر بگذره اون فرصت می کنه یه کم عادلانه فکر کنه... اگرم رفتم دیدم عین خیالش نیست... خوب خاک انداز میارم غرور له شدمو جمع م یکنم می برم ولی توی حدس و گمانم نمی مونم... خوب عقل یه چیز میگه احساس یه چیز دیگه... احساسم میخواد همین لحظه با تمام توان پناه ببره به آغوش مردونش... صداشو بشنوه که میگه همیشه کنارتم... تو عزیزمی... نترس... همه چی درست میشه... خوش به حال عقب مانده های ذهنی که عقل ندارن که ازارشون بده...
- - - Updated - - -
آقا احمد ... من با خودم و خدا عهد کرده بودم فقط یکی... هیچ دومی در کار نیست... من باید بعد از این آرامش را جایی بجز در کنار یک مرد جستجو کنم... اینطوری احساس بهتری نسبت به خودم دارم تا بعد از یک مدتی بخوام برم بپرم توی زندگی یکی دیگه... نه توانشو دارم... نه می خوام اینطور زندگی کنم... ما در کنار هم همه اش جنگ نداشتیم... ارامشم داشتیم... مثل هر زن و شوهری ما هم زمندگیمون کم و زیاد داشت...
-
آقا احمد برادر گرامی اینجا صحبت دوستی نیست خانم اپال متاهل اند و رابطشون با رابطه شما فرق داره. نگفیم منت بکشن نگفیم غرورشون زیر پا بگذارن گفیم از راه منطقی تر اقدام کنن وگرنه قرار نیست با هر قهر و آشتی زندگی متاهلی از هم بپاشه. من معتقدم کاش همسر خانم اپال هم اینجا حرفامون می خوند شاید دفاعی از خودش داشت. ولی باز تاکیدم رو این هست که باهاشون حضوری صحبت کنن اینجوری بهتر از انتظار کشیدن ه. زندگی متاهلی فداکاری می خواد من نمی گم همش خانمها فداکاری کنن ولی یکی باید ریشه یابی کنه ببینه کجای کار اشتباهه. حتی تو این مسائل بهتره خانواده پیش قدم شه تا اگه مشکلی هست حل بشه یا قابل حل نیست راههای دیگه...
-
Opal@
--------------
پست هات رو تقریبا کامل خوندم.
پر از ناله و سرشار از احساسات.
داستانت ناراحتت کننده هستش و شخص خواننده رو تحت تاثیر قرار میده.
اون مرد ظاهرا ترکت کرده و بسیار ناراحت هستی. اینجوری که در پست هات نوشتی، ظاهرا خیلی بهش علاقه مند بودی و فکر های زیادی برای اینده در سر داشتی.
خب چند سوال:
1- عقد شما محضری هستش؟ یعنی در شناسنامه ثبت شده؟
2- رابطه تون با ون اقا در چه سطحی بوده؟ (هنوز دختر هستین؟ )
3- چقدر باهاش سر مسائل مهم تفاهم داشتی؟
4- در رابطه تون بحث و دعوا زیاد می شده؟
5- خانواده طرف چقدر از شما راضی بودن؟
6- اوضاع اقتصادی شما و طرف مقابل در چه وضعیتی هستش؟
-----------------
ببین با گریه کردن و سر کوبیدن هیچ مشکلی حل نمیشه. جز اینکه فقط خودت اسیب بیشتری می بینی.
باید مشکلت رو بررسی کنی و دنبال راه حل باشی.
به گذشته نگاه کن و ببین کجای رابطه اشتباه کردی. مطمئنا اون اقا هم در رابطه اشتباهاتی داشته. اما شما هم نباید همه تقصیر ها را گردن اون اقا بندازی. باید ببینی خودتم چقدر در این مشکل سهم داشتی.
نگاه به گذشته باید صرفا برای کسب تجربه و درس عبرت باشه. نه اینکه چرا در گذشته اشتباه کردم و چرا فلان کار رو نکردم. گذشته ها تمام شده و دیگه تغییر نمی کنند. حداقل با کسب تجربه اینده بهتری رو بسازین.
نباید هم از مرد ها متنفر باشین. چون هر شخص ویژگی های خاص خودش رو داره.(همه یکسان رفتار و عمل نمی کنن.)
اگر عقد رسمی هستین، و نامزد شما غیبش زده باید به جای گریه کردن، خودتون و خانواده تون پیگیر بشید و ببینید چرا این اقا زن رسمیش رو ترک کرده؟ به چه دلیل منطقی؟
-