نوشته اصلی توسط
baranbanoo
سلام آقای نگارگر
چه اتفاقی برای شما دوباره افتاده؟ شما که حالتون به نظر خوب می رسید و با مشکلات به خوبی مبارزه می کردید
چرا برای دیدن شستن یک متوفی رفتید؟ می دونید آدمی که همه چیز زندگیش خوب و فوق العاده و بی غم است با دیدن این صحنه ها به هم می ریزه چه برسه به شما که با مسائل و چالش های زیادی روبرو هستید درسته که گفته شده یاد مرگ انسان را رقیق القلب می کنه و حتی شستن جنازه یک انسان صواب دارد ولی دیدن این صحنه ها توصیه نمی شه
درباره عدالت خدا صحبت کردی تا حالا از خودت پرسیدی آیا این عدالته شما استعدادهای زیادی داری ولی بعضی ها اصلا هیچ استعدادی ندارند؟ آیا این عدالته که شما تونستی چند زبان زنده دنیا را یاد بگیری و بعضی ها حتی قادر نیستند زبان مادری خودشون درست صحبت کنند ؟ آیا این عدالته که به شما این پشتکار و توانایی ها را داده و به بقیه نداده ؟ آیا این عدالته که به شما مادر فوق العاده خوب و نازنین داده و خیلی ها مادرشون را حتی نمی شناسند؟؟؟ اصلا این عدالته که تو سالم و بی عیب به دنیا اومده و خیلی ها حتی تو زندگیشون حسرت یک لحظه دیدن دنیا را دارند؟آیا این عدالته؟؟ نه زندگی اصلا عادلانه فرصت هاشو تقسیم نکرده نه با شما نه با خیلی های دیگر
واقعا می خواهید در حق مادرتون عدالت اجرا بشه؟؟؟؟؟ بسیار خوب اگر می خواهید مادرتون بهداشت و خیلی چیزهای دیگر داشته باشه اقدام کنید شما پدرتون بداخلاقه قبول حق با شماست تحملش سخته مادرتون در حقشون اجحاف شده این هم قبول ولی برادر من یک نگاه به خودت بنداز ببین تو برای مادرت چه کردی؟ می دونی زن ها مشکلات شوهر و زندگی را راحتر تحمل می کنند تا ناراحتی بچه هاشون ؟؟؟؟؟ عزیز من برای مادرت هم شده دست از این کارها و حرف ها بردار من یکی از دوست هام پدرشون خیلی بدتر از پدر شماست با همه سختی های زیادی که مادرش کشید پدرش زن دوم گرفت فکرش را بکن چه قدر اذیت شدن الان پدرشان با آنها حتی زندگی نمی کنه ولی برادر بزرگترش مثل شیر از خواهر برادر ها و مادرش مراقبت کرده برای خواهر برادراش پدر بوده
بله اگر پدر در حق مادر بد کرده شما محبت کن شما قدر بدون شما هوای خواهرت را داشته باش سالها قبل مادرت می تونسته برای همیشه شما را ترک کنه و پی زندگیش بره تحصیل کنه دوباره ازدواج کنه و حتی فرزندان دیگری داشته باشه و شما مجبور بودی پیش پدر و بدون مادر زندگی کنی بی عدالتی خدا در حقت آن موقع بود
عزیزم قدر مادرت را بدون احساس تو رنجی که از این مسئله می کشی که یک کودک 11 ساله ازدواج کرده را می فهمم و این نشانه روح بزرگته ولی برای آن دختر بچه ای که بزور کتابش و دفتر مشقش را ازش گرفتند و به درون زندگی زناشویی پرتش کردند و به جای عروسک یک بچه تو دامنش گذاشتند نمی شه کاری کرد چون آن دختر بچه، جاش را به یک خانم 44 ساله داده، اما برای این مادر می شه خیلی کارها کرد
نوشته هات زندگیت برای من خیلی درس ها داشته و ازت خیلی چیزها یادگرفتم نخواه که حذف شن:72: