RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
سلام هاجس جان
امیدوارم تجربه من به درد زندگی تو هم بخوره
من هم اولین باز که وارد این سایت شدم تقریبا این مشکل رو داشتم . اما باورت نمیشه به طرز معجزه آسایی این قضیه حل شد. الان حتی نمی خوام یک لحظه از این زندگی دل بکنم
ببین . من هم مثل تو فکر می کردم شوهرم باید بیاد بعد قهر نازم رو بکشه حداقل وقتی خودش مقصره . اما مرد ها خیلی غرور دارند نه اینکه نخوان ها نمی تونند.
من هم مثل شما با این قهر و آشتی ها شوهرم رو اذیت کرده بودم . اما حالا کار هایی که خودم کردم رو می گم . اول اینکه یک مدت بعد قهرمون خودم رو ساختم یعنی سعی کردم وابستگی ام رو بهش کم کنم چون منم سر هر چی بهش گیر می دادم. مثلا چرا شب دیر تر از من میایی تو رختخواب چرا من و دوست نداری و .......اما تو مدتی که با هاش قهر بودم به خودم قبولونندم که هر کی یک جوره . منم هزار تا ایراد دارم . حالا شوهر من بلد نیست کادو بخره که دلیل بد بودنش نیست یا اینکه رابطه جنسی اش با من خوب نیست و ....
واسه همین وقتی رختخوابش رو جدا کرد نرفتم پیشش. و رو خودم خیلی کار کردم
در مرحله بعد یک روز نشستم جلوش گفتم می خوام باهات حرف بزنم . طبق معمول هم بغض کرده بودم . گفت حرفی نداریم باهم . می خواست پاشه بره که زدم تخت سینه اش گریه ام هم گرفت گفتم حرف دارم گوش کن . دیگه با اخم تخم نشست . گفتم بیا تمومش کنیم یک بار برای همیشه ( این حرف باید واقعا عملی شه ) اون هم شروع کرد که درست نمیشی و تو اینطوری هستی و ..... همینطوری که گریه کردم گفنم نه این دفعه دیگه تصمیم رو گرفتم . قهر بی قهر . دعوا بی دعوا . صدای بلند بی صدای بلند . گفتم که عاشقشم و می خوام کنارش باشم و پدر بچه ام شه .
با گریه گفتم اون هم دلش طاقت نیورد اومدم بغلم کرد گفت من هم دوستت دارم . اما تو غرور من رو جریحه دار کردی . من هیچی ازت نمی خوام فقط بزار تو خونه من مرد باشم .
از اون روز به بعد دیگه نزاشتم مسائل پیش و پا افتاده بنمون فاصله بندازه . هر وقت از خانواده ام بد گفت گفتم باشه . عیبی نداره . هر کی یه جوریه . خانواده اش بهم حرف زدن هم همین رو گفتم .اون هم دید من سر حرفم هستم . شروع کرد به براورده کردن خواسته هایی که من 2 سال ازش داشتم و اون بهش عمل نمی کرد . انگار یک معجزه اتفاق افتاد . واقعا از خدا ممنونم . تو این دو ماه حتی صدامون هم رو هم بلند نشده .
چون دیگه بهش گیر نمی دم که بگو دوستم داری خودش می گه
بهش گیر نمی دم بغلم کن خودش بغلم می کنه .
ببین گلم از خودت شروع کن تا اون هم بتونه خودش رو تغییر بده .
غرورش رو لگد مال نکن . تاپیک های قبلیت رو خوندم خیلی غرورش رو له کردی . مرد ها غرورشون جریحه دار شه حاضرن دل از عشقشون بکنند . بهش ثابت کن دیگه این کار رو نمی کنی .
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
سلام sare joon
مرسي از همدرديت
ولي ساره جون من معتقدم كه زن و شوهر نبايد واسه هم غرور داشته باشن درسته مردا غرور دارن ولي چرا اين غرور رو واسه كسي كه ادعا ميكنن عاشقشن خرج ميكنن
من خيلي خوشحالم كه شما مشكلت حل شده ولي اگه خدا نكرده بازم بينتون اختلاف پيش بياد ، زندگيه ديگه هميشه روي يه روال نيست حتي اگه مقصر همسرت باشه از كجا مطمئني كه بازم اين شما نباشي كه بايد برين و بخاطر گناه ناكرده منت همسرتون رو بكشين و از دلش در بيارين
بحث من اينه اگه غرور مرد يك بار دو بار باشه مشكلي نيست ولي اين عادت ميشه براشون و همش منتظرن كه ما بريم طرفشون
الان همسر من بي دليل تو قيافه ست چرا؟ چون طبق معمول روزي شصت بار بهش نميگم عاشقشم با اينكه بعد از قهرمون يه جورايي آشتي كرده بوديم و كنار من ميخوابيد چندشب پيش بي دليل جاشو عوض كرد چون ميخواد من برم التماسش كنم كه تو رو خدا بيا پيشم و من بهت نياز دارم
من الان ديگه توانش رو ندارم كه بخوام بازم منتش رو بكشم نه اينكه مغرور باشم چون غروري برام نمونده
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
عزیزم
می دونم حس بدیه
اما خوب این خصلت مرد ها نه مرد شما بلکه همه مرد ها
پس باهاش کنار بیا جای اینکه با این حس غرورش در بیاوفتی سعی کن با هاش کنار بیایی
زندگی بر یک روال نیست می دونم اما من به این نتیجه رسیدم تو این زندگی کوتاه که چشم به هم بزنی میگذره چرا دعوا چرا قهر گلم اول رو خودت کار کن و یک بار برای همیشه تصمیم بگیر که می خواهی چه جوری باشی .
غرور له شده اش رو بهش برگردون بعد ببین اون هم کار هایی بلده بکنه .
من که دارم می بینم . به خدا کار هایی که تو این 4 سال بزور می خواستم برام بکنه با کماال میل برام می کنه . توقعاتت رو کم کنه . زندگی عروسک بازی نیست . سختی داره . هاجس به خدا وقتی غصه های بقیه رومی بینم به همسرم افتخار می کنم . بیا قدر شوهر های خوبمون رو بدونیم . حالا بلد نیستن ابراز عشق کنند غرور دارند . چه عیبی داره . هاجس من تا حالا از شوهرم کادو نگرفتم شاید2 بار تو این 4.5 اول بهم بر می خورد اما الام دیگه نه . چون چه ارزشی داره . مگه غیر اینه که اون خودش بزرگترین کادو واسه منه . همین پاک هستند خوبه . اگه می خواهی زندگی ات رو درست کنی یا علی اگه نه . اگه 100 تا تاپیک دیگه اینجا باز کنی جواب نمی ده .
تو یم تونی
پس بگویا علی و شروع کن
اون هم اول از خودت
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
اتفاقا اون کار خوب رو میکنه که ریلکسه و به قهر و آشتی تون اهمیت نمیده سعی کن تو هم به روش نیاری که ازش ناراحتی پاشو برو سر خونه زندگیت ببین تو این دورو زمونه خیلی از زنها هستند که دنبال تور کردن مردا هستند اگه فکرشم بکنی که خدای نخواسته زن دیگه ای شوهرتو به چنگ خودش گرفته اونوقت با سر میدویی خونت ومیچسبی به شوهرت از ما گفتن:43::43::43::43:
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
الين جان ممنون از راهنمائيت ولي مثل اينكه تاپيكم رو نصفه و نيمه خوندي
من الان سر خونه و زندگيم هستم و ايشون با من سر و سنگين هستش
منم بي تفاوتم خودم رو كاملا مشغول چيزاي ديگه كردم
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
یعنی چی بی تفاوت ؟؟!!!!
می شه بیشتر توضیح بدی لطفا
یه روز کامل رو توضیح بدی که چه برخوردی دارید هر دوتون؟
در ضمن دوست من چرااز کارشناسی مثل آقای scI استفاده نکردی؟؟
ایشون خیلی خوب می تونند کمکت کنند باید کارهایی رو که می گویندمرحله به مرحله پیش بری تا بتونند کمکت کنند
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
mamosh جان
صبح كه بيدار ميشيم بيايم اداره هر دو مون موبايلمون رو ميذاريم رو زنگ يدار كه شديم سلام و صبح بخير نميگيم يعني من چند بار گفتم ولي چون جوابي نشنيدم منم بيخيال شدم
آماده كه شديم ايشون ميره تو حياط كه ماشينو ببره بيرون منم تو اين فرصت واسه دوتامون نون تست و كاكائو درست ميكنم بعد منم ميرم تو ماشين و تو راه كه داريم ميايم اداره ميخوريم
هيچ حرفي رد و بدل نميشه بعدشم كه ايشون ميره اتاق خودش منم ميام اتاق خودم قبلا 1 يا 2 بار بهش زنگ ميزدم و بهش خسته نباشيد ميگفتم يا 5 دقيقه ميرفتم اتاقش و پيشش ميشستم ولي الان تا ظهر كه تعطيل ميشيم همديگرو نميبينيم
ظهر ميرم اتاقش كه با هم بريم خونه بدون حرف ميريم پاركينگ ماشين رو برميداريم و ميريم خونه
تو راه م حرفي نميزنيم مگه اينكه من بخوام چيزي از سر راه بخرم كه ميگم لطف كنه و وايسه تا بخرم
ميرسيم خونه من غذا رو گرم ميكنم و بقيه چيزا رو ميذارم رو اپن آشپزخونه ايشونم مياد ورميداره و معمولا سفره رو ميچينه
تلويزيونم تا ميرسيم خونه روشن ميكنيم و پاي تلويزيون غذا ميخوريم بعدشم كه من سفره رو جمع ميكنم و ظرفها رو ميشورم وقتي ميام ايشون خوابشون برده
منم اگه خوابم مياد كه 1 ساعتي ميخوابم اگه م نه خودم رو با درس يا تلويزيون يا چيزاي ديگه سرگرم ميكنم
بعدشم كه بيدار شد معمولا براش چايي ميارم و ميره باشگاه يا اداره تا 2 3 ساعت
منم معمولا تو اين فرصت ناهار فردا رو اماده ميكنم و به خودم ميرسم و كمي ورزش ميكنم تا بياد
وقتي م كه مياد معمولا من بهش سلام ميكنم ولي جوابم رو نميده يكم كه نشست و خستگيش در رفت معمولا براش يا اب ميوه يا چايي و ميوه و اينجورچيزا ميارم و خودمم ميشينم پاي كامپيوتر و يا كنارهم تلويزيون ميبينيم
شبم كه معمولا من هرجا بخوابم ايشون بالشش رو با فاصله ي 2 متر اونورتر از من ميزاره البته يه جوري كه صورتامون روبروي هم باشه
چند وقتيه زندگيمون اينجوريه.
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
عزیزم تو لحظه لحظه زندگیت من هم عشق شما رو به ایشون یم بینم هم عشق شما رو به ایشون
با این تعریف یکه کردی . تقریبا مطمئنم مشکلت همونیه که گفتم.
عزیز قدر زندگیت رو بدون
خرابش نکن
بین شما یک کودرت که فقط ناشی از زیر پا گذاشتن غرور شوهرتون تسط شماء
نوشته هات واسم آشناء چوت عین روز های قهر من و شوهرمه
مطمئنم 90 درصد از روشی که من رفتم بری نتیجه یم گیری
این همه عشق رو تو زندگیت نمی بینی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هاجس جان مردی که زنش رو دوست نداشته باشه حتی دست پختشم نمی خوره .اون با تو لج نکرده تو با هاش لج کردی . یک بار دیگه تجربه زندگی من رو بخون و سعی کن انجام بدی . به امید روزی که تو هم بیایی اینجا بگی که دیگه باهم مشکلی ندارین
یک چیز دیگه نمی دونم تو اینکار رو می کنی یا نه
مرد ها خیلی دوست دارند زنشون به خانواده اشون احترام بزارن
تو هم این کار رو بکن باتمام وجود . خانواده شوهرت رو خونتن دعوت بگیر . جلو چشمش زنگ بزن به مامانش . نمی دونی و ای لحظات چه قندی تو دلشون آب میشه . شاید به ظاهر نشون ندن
RE: چه جوري بايد به همسرم بگم كه از اين طرز زندگي ناراضي ام؟
این تاپیک از ظرفیت مجاز (50 پست ) عبور کرده
هاجس جان
بهتره یک جمع بندی از راه کارها داشته باشی و بیشتر در عمل به آنها بپردازی بخصوص راه کارهای جناب sci و عجله نکنی برای نتیجه گرفتن و سعی کن صبور باشی و بدانی عملگرایی همراه با صبر و امید و بدور از هیجان زدگی و عجله برای رسیدن به نتیجه باشد .