RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش
سلام بهار
واقعا نمی دونم و نمی تونم فکر کنم که تو این شرایط تنها باشم و حتی از گفتنش اشک تو چشمام جمع میشه
بهار جان واقعا یه آدم وابسته و غمگین و عصبی هستم و پرتوقع
نه این روحیات من به نظرم اصلا طبیعی نیست
همسرم واقعا کلافه است از دستم به قول ani عزیز فکر کنم مور مورش میشه ولی تحمل می کنه و محبت می کنه و من واقعا ازش ممنونم
همش بغض تو گلومه
دیشبم گریه کرده ام نگرانم با این اخلاق و نا آرومی من چه بلای سر این بچه بیاد
اصلا دست خودم نیست به خدا می گم اصلا دست خودم نیست
اشکم سرازیره همش................
خیلی حال بدی دارم
از خانواده همسرم واقعا ناراحتم هر کاریشون می کنم بازم آزارم می دن
راحتم نمی ذارند یه هفته اینقدر زنگ می زنند و توجه و توجه و توجه می کنند بعد می بینی یه هفته از این رو به اون رو می شند که هی من از خودم و همسرم می پرسم اتفاقی افتاده و یا حرف و حدیثی شده که من ازش بی خبرم و اونم میگه نه و کلافه میشم
توروخدا بهم کمک کنید آرامشمو به دست بیارم
کلافه ام خیلی زیاد
RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
خیلی حال بدی دارم
از خانواده همسرم واقعا ناراحتم هر کاریشون می کنم بازم آزارم می دن
راحتم نمی ذارند یه هفته اینقدر زنگ می زنند و توجه و توجه و توجه می کنند بعد می بینی یه هفته از این رو به اون رو می شند که هی من از خودم و همسرم می پرسم اتفاقی افتاده و یا حرف و حدیثی شده که من ازش بی خبرم و اونم میگه نه و کلافه میشم
توروخدا بهم کمک کنید آرامشمو به دست بیارم
کلافه ام خیلی زیاد
اقلیما جان
چقدر آخه حوصله داری شما؟
چه اهمیتی داره خانواده همسرت بهت توجه میکنند یا نمی کنند چرا بهش فکر میکنی؟
اصلا اصلا اگه اونا تغییر رویه داشتند به همسرت نگو تا اونم دنبال ضعف تو رفتارهای شما و محکوم کردن شما یا حتی خانوادش باشه
تو رو به خدا بی خیال اونا باش
اگه باهات تماس داشتند با لبخند و کمال میل برخورد کن اگه هم تماس نداشتن اصلا اهمیت نده چرا خودتو با چیزای دیگه سرگرم نمیکنی
چند تا کتاب علمی راجع به بارداری و ... بخر برو تو اون دنیا و از دنیای مادر شوهر و ... و فکر کردن به اونا خارج بشو
راستش خانواده شوهر من هم گاهی به خاطر بعضی مسائل بی اهمیت یکهو دیدی یه جور دیگه برخورد کردند من که اصلا اهمیت نمیدم هر وقت با من خوب بودند باشون بگو بخند دارم و هر وقت خوب نبودند من هم ظاهرا جلو همسرم خوبم باهاشون ولی از تماس تلفنی و احوالپرسی و ... دیگه خبری نیست کلا من هم بی خیال میشم به عبارتی همیشه همسرم فکر میکنه که ما در صلح و آرامش هستیم حتی گاهی که نیستیم
البته تا حدی این حساسیت ها میتونه مربوط به دوران بارداری باشه به دلیل تغییرات فیزیولوژیک ولی شما کلا هم حساس هستی و تمام دنیای شما شده توجه مادر شوهر و ... در حالیکه اگه انقدر اهمیت ندی حتی اونا هم به تدریج یاد میگیرن یکنواخت رفتار کنن.
RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش
مامان اقلیمای گل من :46:
الهی من فدای اون هسته سیبت بشم :43:
بابا دیگه به این بدی ها هم که میگی نیستی! یه جوری خودتو توصیف کردی حس کردم همسرت داره با هیولا زندگی
می کنه :311:
جدای از شوخی ، همه ما آدمها یک سری خصوصیات مثبت داریم یک سری منفی!
اما از اونجاییکه تو حساسی به شدت روی خصوصیات منفیت زوم کردی الان!
مثل همین زوم کردنت روی رفتارهای خانواده همسرت که فکور گفت.
حالا افسردگی دوران بارداری و به هم ریختن هورمونال بدنت هم که دیگه مزید بر علت شده.
اما دلم میخواد با یک وجه زیبای وجودت آشنات کنم که بفهمی به راحتی میشه شرایطت رو عوض کنی :46:
هسته سیب یک هدیه الهیه که داره تو وجودت رشد می کنه! داره تو رو با همه وجودش حس می کنه. داره محضر
خداوند رو به امید یک خونه پر عشق و محبت ترک می کنه کم کم و بسیار نگرانه از این سفر!
و همه چشم امیدش به فرشته ای هستش که خداوند قراره در زمین به اون بسپرتش :310:
هسته سیب دوست داره باهاش صحبت کنی توی آرامش! براش از عشق بگی. از پدرش و خوبی هاش ، بهش
لبخند بزنی و برای حفاظت ازش مطالعه کنی و آروم باشی به توجه به دنیا و همه مسائلش.
چون بابای هسته سیب به عشق مادر و نینی توی راهش شرایط امنی مهیا کرده.
پس بی انصافی نیست قدردان این شرایط نباشی؟ به حرفام خوب فکر کن اقلیما.
اگر گریه حالت رو خوب می کنه خوب گریه کن تا خالی شی!
اما بعدش باید ریلکش بشی!
برای ریلکسیشن تمرینات یوگا رو انجام بده! عبادت کن! دوش بگیر و مطالعه کن!
بذار این بچه لوس و وابسته جاش رو به یک زن عاقل و مستقل و سیاست مدار بده!
هر اشتباه رفتاری ای که داشتی یادداشت کن و رفتار صحیح رو جایگزینش کن!
یک مدت هم خوب یا بد روی هیچ یک از رفتارهای خانواده همسرت هم زوم نکن! نگو نمیشه چون میشه!
فقط به خودت بپرداز!
اون وقت می بینی که چقدر همسرت قدر دانت میشه و بیشتر دوستت خواهد داشت!
خودآگاهیت رو افزایش بده و اعتماد به نفست رو!
هر موقع خواستی رفتار بچه گانه گذشته رو تکرار کنی سریع تغییر حالت بده و رفتار درست رو انجام بده!
اولش مثل نقش بازی کردن سخته اما وقتی تو قالب نقشت خوب فرو بری می بینی چقدر زندگی راحت تر شده.
برای شروع هم خوب به حرفام فکر کن گلم
بعد که آروم شدی بیا احساساتت رو بنویس برام :46:
منتظرم :72:
RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش
این تاپیک از ظرفیت مجاز(50پست ) عبور کرده است
اقلیما جان
تصور می کنم راهنماییهای لازم را دریافت کرده ای ، بهتره یک جمع بندی داشته و تلاشت را در عمل به راهکارهای ادامه دهی .
موفق باشی
.
RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش
سلام
تعداد ارسال های این تاپیک به بیش از حد مجاز رسیده است، بدین خاطر بسته میشود
لطفا" جهت پیگیری مشکل مطرح شده، تاپیک جدید ایجاد نمائید