RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
شهرماهم امشب بارونيه
من حالم خوبه ولي خوابم نميبره دارم كتاب ميخونم و تو همدردي ميچرخم
رايحه جان ازته قلبم برات دعاميكنم كه مشكلت حل شه و حالت خوب شه
رز زرد عزيزم اميدوارم اونچه كه به صلاحته اتفاق بيفته وبهترين تصميمو بگيري
جوانه جان،ناديا خانم گل منتظر شنيدن حالتون هستيما
نازنين جان و راحيل خانم شماهم سريعترشارژ كنيد بيايد بگيد حال و اوضاع چه طوره
بياين ديگه يه خبربدين
اميدوارم اين روزا حال اعضاي همدردي خوب باشه
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
قربونت taraneh89
من حالم خداروشکر خیلی خوبه
هوا بارونیه
هوا بارونی باشه
تو ام باشی
.
.
.
.
.
.
.
من میرم خونه
حوصله این لوس بازیارم ندارم :311::311:
همه چی آروم و امن و امانه
مشغول فرستادن یکی از عزیزانم به اروپا هستم (قراره بفرستیمش خونه بخت)
دعا کنید ایندفعه دیگه پسررو قبول کنه و بهش جواب بله بده و عروس بشه
یا حق
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام،
امیدوارم حال همگی خوب باشه!
منم خوبم :-)
من چندین ماهه که یک سوالی در ذهنم هست که بی جواب مونده بود و فکر می کنم امروز صبح جوابش رو یافتم! :)
از وقتی که من فوقم رو گرفتم و دکتری رو شروع کردم حدود ١٠ ماه می گذره. تو این مدت خوشبختانه فرصت کردم دوبار بیام ایران. هر دوبار که ایران بودم برای تک تک فامیل توضیح دادم که عزیزان دلم، من درسم تموم شده و دیگه کلاس و امتحان ندارم. و حالا هم استخدام دانشگاه هستم و کار تحقیقاتی می کنم و از روی نتایج این کارم هم می تونم در آینده یک تز بنویسم و دکتری بگیرم. بعدش هم می تونم یا تو همین دانشگاه بمونم، یا برم یه جا دیگه استخدام شم.
می بینید که توضیحاتی که دادم قابل فهم هستند!
ولی انگار فامیل و آشنایان ما نمی خوان این مسئله رو بپذیرند! :)
مثلا شب اومدم خونه، تلفن زنگ می زنه:
خاله: سلام خاله جون، خوبی؟ داشتی درس هات رو می خوندی؟
من: نه خاله جون، و توضیحات بالا...
چند شب بعد عمو تو اینترنت:
عمو: عمو جون، ترم چندمی الآن؟
من: توضیحات بالا ...
یا دختر خاله:
خب! حامد! الان تعطیلات میان ترمتونه اومدی ایران؟
دیگه الان دو سه ماهه خسته شدم از توضیح دادن ها. گفتم بی خیال! :311:
همین دو شب پیش دختر عمه ام تو اینترنت:
گفت: امتحاناتون شروع شده؟
گفتم نه هنوز!!
گفت داری درسهات رو می خونی آماده بشی؟
:311:
چند وقت پیش یکی از آشنایان رو دیدم، گفت زن نمی گیری؟ گفتم چرا، کم کم...
گفت ان شا الله مهندسیت که تموم شد، ازدواج کن
گفتم باشه!
از همه باحال تر پدر بزرگمه. وقتی ایران بودم گفت آقاجون شما الان کارت اونجا چیه؟ من گفتم کامپیوتر! گفت اون وقت تا کی؟ گفتم دیگه این رشتمه، تا آخر عمرم. گفت آهان... و یکم رفت تو خودش. حتما پیش خودش فکر می کنه این همه مامان بابای این بچه زحمت کشیدند، حالا این نشسته کامپیوتر بازی می کنه. کامپیوتر که نشد کار!! :311:
اینجا یک آشنایی داریم، ایرانیه، خدا رو شکر خیلی موفقه و تو دانشگاه تدریس می کنه. البته هنوز به درجه استاد دانشگاهی نرسیده. این قضیه رو برای اون تعریف کردم، خندید. ولی گفت باور کن بعضی از فامیل های من هم هنوز از من می پرسند پس کی درست تموم میشه؟! چقدر دیگه باید بخونی؟! :311:
نمی دونم چطوریه... مثلاً تو ایران یکی معلمه، شب ورق های امتحانی رو ببره خونه، بهش می گن داری مشق هات رو می نویسی؟!!!
خلاصه کلی داشتم روی علت این سوالات فامیل فکر می کردم. اوایل می گفتم خب با سیستم اینجا آشنا نیستند. برای همین توضیح کامل می دادم. بعد ولی دیدم اینها هی یادشون میره که من فوقم تموم شده. یا بعضی ها اصلاً یادشون میره من لیسانس هم دارم. (خدا رو شکر دیگه نمی پرسند کلاس چندمی!). با خودم گفتم شاید من به قیافم نمی خوره... :)
ولی امروز صبح یه تئوری داشتم که فکر می کنم صحیح هم باشه. قضیه اینه که من بعد از اینکه مدرکم رو گرفتم، از فامیل ها فقط به یکی از عموهام شام دادم. و جالب اینجاست که خانواده این عموم دقیقاً یادشونه که من چی کار می کنم و در چه مرحله ای هستم! ولی به بقیه غذا ندادم! پس شاید ملت باید حتماً یک غذایی چیزی بخورند تا قبول کنند که طرف مقابل یک مدرکی چیزی گرفته. :311:
آخه من همیشه از خودم می پرسیدم که چرا وقتی یکی می میره، رسمه که باید عزادار به بقیه شام بده. حالا فهمیدم که حتماً اگه شام یا نهار نده، بقیه قبول نمی کنند که طرف مُرده. تا 10 سال بعدش هم حال مرده رو می پرسند و میگن پس کو؟! :311:
عجب حکایتیست.
خب عرایض بنده تموم شد.
بریم که وقت خواب و ببعی شمردنه :)
شبتون خوش!
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
آقا حامد
من که همون 10 ماه پیش بهت گفتم بیا یک شامی ، شیرینی ای چیزی بده شما به خرجت نرفت :)
اگر شام داده بودی الان همه بهت میگفتن خوب دکتر چه خبرا؟ شاگردات چطورن؟ :311:
این فرضیه شام دادن خوبیش به همین چیزاست! به جای این همه توضیح یک شام کار 10000 تا جلسه توجیهی رو انجام
می داد. حالا هم دیر نشده شام بده بگو دکتر شدم ، ملت پروفسورت هم می کنن :311:
ترانه جون
خیلی خوشحالم که حالت خوبه عزیزم. انشالا همیشه روحیت همینطور شاد باشه :46:
به به نادیا خانوم
چه عجب شما از این ورا اومدی. بابا تالار به انرژی های خوب و شادت نیاز داره ها.
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام حامد جان
ببینم راستی ، فورترن4 :311: رو پاس کردی ؟؟!! (یادش به خیر دوره ما که یکی دوسال بعد از کارت پانچ بود !! فورترن می خوندیم)
حامد جان یه تاپیکی هست به اسم سوتی ها ، این پستت بیشتر به اونجا میخوره ها ، نکات خوبی داره مثل اینکه لب تاپ خریدم بابا بزرگم میگه چندتا قوه :311: می خوره.
دانش روانشناسی میگه اگه اون تاپیک رو بخونی ، کلی زیاد از زندگیت راضی میشی پا میشی بشکن می زنی
:104:
تازه یه چیز دیگه هم هست ،
تو اتوبوس نشستم با راننده گرم گرفتم ازم پرسيد چي خوندي؟
گفتم: مهندسی كامپيوتر
گفت ميتوني يه سي دي آهنگهاي باحال واسم بزني :311::46:
دیدی ، پس برو خدا رو شکر کن. همین که می دونن کجائی و بهت زنگ میزنن و....
خب بگذریم حالا کی سور مهندسیت رو میدی ؟؟!! :311:
ضمنا من حالم خوبه ، همه خوبید که ؟؟
خب الحمدلله
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
مرسی آقای حامد کلی با حرفاتون خندیدیمو برا چندمین بار به ایرانی بودن خودمون بالیدیم:311::311:
کلی انرژی گرفتم فقط آقا حامد یه سوال تخصصی ببخشید شما مگه وقت میکنید بین درس و امتحانات میان ترم دانشگاهتون بیاید همدردی؟؟؟؟دانشجو فوق بودید درست میگم؟؟؟:311::311::311:
ببخشید:311:
بالاخره اینجا هم داره بارون میاد:310: بارون که چه عرض کنم یه نمه سیلاب تو خیابونا راه افتاده خونه منو همسری هم که تقریبا پشت کوهه :311:دیگه فراوانیه آب و روشنایی
ان شالله این نعمت ناز خداوندی به بهترین و مفیدترین شکلش تو این فصل جاری باشه تا هممون از لطافت اون بهره مند شیم:72:
الهی آمین:323:
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام به همه امیدوارم حال همگی خوب باشه .
آقا حامد شما که حتما حالتون خوبه . من که اگر جای شما بودم کلی با این حرفا روحیه میگرفتم از بس که می خندیدم . تبریک میگم که درستون تموم شده حالا خودمونیم تموم شده :311: اگه شده پس چرا ما غذایی نخوردیم والا اینجا هم رسمه که یا شام یا ناهار بلاخره یه مهمونی میدن دیگه . الان دیگه منم دارم شک می کنم ...... آقا حامد ترم چند بودید ؟:311:
اگر از حال ما بپرسید ملالی نیست جز دوری همسر :302:
یادمه اوایل که شیفتگی و دلتنگی و بی تابی همسرم رو می دیدم تعجب می کردم که چرا انقدر بی تابی می کنه ..... گذشت تا اینکه ما هم به همین روز دچار شدیم و مثل همسرگرامی شدیم حالا حالشو می فهمم . بگردم چی می کشید و من حالیم نبود و تو حیرت بودم .:228: ای روزگار پدر عشق ...........(خیلی هم خوبه کی گفته که پدر عشق ..........)
مادر شوهرم می گفت شوهرت این چند وقته تورو نبینه طاقت نمیاره چکار کنه بدون تو ... ما هم سرخ و سفید می شدیم حالا خبر نداره که خودمم به همین حال افتادم .
کلی امشب دلم گرفته بود . ولی باز چای شکرش باقیست که فردا مهمانی دعوت شدیم و توفیق اجباری حاصل شد تا همدیگر رو ببینیم و درس و مشق تعطیل و بریم دنبال صفا سیتی و مهمونی :227:
فردا بالاخره دلتنگی هامون تموم میشه تا دوری بعدی .:310::227::227:
:326:
برون شو ای غم از سینه که لطف یار میآید.......... ... تو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار میآید
نگویم یار را شادی که از شادی گذشتست او........... ... مرا از فرط عشق او ز شادی عار میآید
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلامی گرم به شما کاربران محترم انجمن همدردی ؛ حال و احوالتون که خوبه انشاله ؛ دکتر حامد جان بنده هم فراغت از تحصیل جنابعالی رو تبریک میگم ، و اما خانم باران 68 دوران نامزدی و عقد بی شک شیرین ترین دوران زندگیه قدرشو بدونید و تا می تونید از لحظه لحظه اش استفاده کنید ؛ هی ی ی یاد دوران عقد خودم افتادم ؛ خب از احوالاتم بگم که به دلیل مشکلات اقتصادی و همچنین بازرسی که در پیش داریم مجبور شدم امشب سرکار بمونم تا کارهای عقب مونده رو انجام بدم و به همین دلیل دور از حاج خانم باشم البته اینجور مواقع ایشون بد بهشون نمیگذره چون پیش خونوادش میره و تا صبح با آجی و مامانش حرف میزنه عشق زنها هم که حرف زدنه:311: جدی میگم جدای از شوخی آقایون بزارید خانماتون تا میتونن حرف بزنن بزرگترین آفت برای یه زن حرف نزدنه ؛ برادرانه میگم هیچگاه موقع حرف زدن خانمهاتون بی محلی یا کم محلی نکنید و با اشتیاق گوش بدید خواهید دید که خانمتون چه انرژی مثبتی میگیره بعد حرف زدن؛ پس با این تفاسیر خانمای محترم انشاله همیشه فک و چونه هاتون گرم و مستدام و پربار باد:104:
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام آخ جون پنج شنبه خیلی خوبه مگه نه
باران جونم؟؟؟؟دل مارو هم هوایی کردی همچین فضا نوستالژی شد ها
آقای آرمان خان ممنون از توصیتون کلام شما متین اما یه نمه قشنگتر هم میشد گفت مگه نه؟فک و چونه چیه!!!!!!!
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)