RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
ماشاالله...خوب نوشتید تو این تاپیک.چشمام در اومد تا بخونم:311:
واقعیت من میخوام خلاف جهت شما شنا کنم و بنویسم:310:
به نظر من شما در برابر این استاد، مغرور بودید(چون در همه جا فرض بر این هست که اساتید مغرور هستند!).شما اولین مقالتون بوده،کلی پوست استاد رو کندید تا بتونید بنویسید(همه همین طورند البته برای اولین بار).فقط پیاده سازی مقاله با شما بوده و خیلی نکات دیگه که مهمترین تصحیح مقاله و بررسیش بوده به عهده استادتون بوده.بعد رفتید به استاد گفتید من حق ام رو میخوام!!اونم به اساتید ایرانی.که کلا دانشجو رو شمر میبینند.
اول از همه بگم که خیلی از اساتید اسم خودشون رو حتی به عنوان نفر اول میارن بدون هیچ دلیلی.این تو ایران داره به عنوان یه فرهنگ به وجود میاد(البته استثنا هم وجود داره و همه اساتید این مدلی نیستند).تنها دلیلشون هم اینه که استادتون هستند!
در مورد مقاله که شما نوشتید گرچه منطق شما میگه باید اسم شما اول باشه،ولی درعمل چون اولین مقالاتون بوده وایده از شما نبوده و داده ها هم مال فرد دیگه بوده،واقعا جایگاه شما همون نفر سوم هست.این واقعیت هست و شاید قبول نکنید.
گفتید خیلی خوب کار میکردید،وقت میذاشتید،زحمت کشیدید و...:همه اینها برای دادن یه مقاله معتبر ژورنالی لازم هست و کسی بدون این موارد فکر نکنم بتونه مقاله بده.پس این موارد همه وظیفه شما بوده و به استاد ربطی نداره.استاد فقط خوشحال شده که دانشجو خوبی گیرش اومده.
البته موارد بالا گفتم کلا ممکنه روی یک استاد مهربون و فداکار (که از 100 تا استاد تو دانشگه های معتبر 1 دونه این مدلی پیدا بشه،)صدق نکنه.در کل وضعیت همینه
یه نظر من اگر این استاد و فیلدی که باهاش کار میکردید،در دانشگاهتون تک هست،بهتره یک جلسه حضوری برید و معذرت خواهی کنید و تضمیم بر اینکه اسم شما بیاد داخل مثاله یا نه رو به استاد واگذار کنید و ازش بخواهید که شما رو به عنوان دانشجو خودش قبول کنه و اجازه بده دوباره باهاش کار کنید و جبران کنید.بهش بگید که این فیلد تحقیقاتی رو خیلی دوست دارید و حاضر هستید بیش از پیش براش زحمت بکشید.
واقعا 1 مقاله ،اونم مقاله اول که کلی چیز ازش یاد گرفتید،نیاز به این همه جنجال نداشته.وقتی استاد گفته نفر 3 ام شما باید دلیلششو جویا میشدید و باتوجه به صجبتش قانع میشدید.حتی ننوشتن اسم شما هم دلیل بر این جنجال نمیشه.شما داخل محیط اکادمیک هستید و باید منطقی پیش میرفتید.
مقاله اول شاید1 سال زمان ببره.اما مقالات بعدی خیلی سریع تر آماده میشه معمولا.(الیته بستگی به رشته شما داره که من نمیدنوم چیه..).شما اصلا باسیاست عمل نکردید.باید خودتون رو کنار استاد نگه می داشتید.مطمئنا هیچ استادی از دانشجوش به صورت مستقیم نمیخواد پیشش بمونه.فکر مکینم اگر باز برگردید پیشش،به راحتی بتونید چند مقاله دیگه بدید.البته همون طور که گفتم همه چی بستگی به رشته و فیلد کاری شما داره.
حالا که کلی دعواتون کردم:311: چند تا توصیه:
بهتره تصمیم بگیرید این استاد وفیلد کاریش باعث میشه شما پله های صعود رو زودتر طی کنید؟کار در فیلد کاری این استاد در آینده مخصوصا دوران phd به درد شما خواهد خورد و شما رو به عنوان یک دانشجو خوب نشون خواهد داد؟...
اگر جوابشون مثبته.حتما برگردید.
نکته دیگه اینه که آدم های مغرور یک قله غرور دارند(نموداری فرض کنید)که یک جایی میشکنه و از غرورشون کاسته میشه.پس خیلی نگران این اخلاق استادتون هم نباشیدوانشالله که قله غرورشون زیاد ارتفاع نداشته باشه..
موفق باشید
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
ممنون ستاره جان که تو مواقع استرس و ناراحتی منو همراهی کردی و بهم دلداری دادی و ممنون Sayrex عزیز که با وجود طولانی بودن تاپیک و پر حرف بودن من زحمت خوندن رو کشیدی و راهنمایی ام کردی.
هر چی بیشتر می گذره من بیشتر از حرفی که اون شب به استادم زدم عذاب وجدان می گیرم. الانم که شما این همه دعوام کردید بیشتر خجالت کشیدم
آره واقعا استادم خیلی خیلی برای این کار زحمت کشید. من نمی دونم چطوری این قدر پر توقعانه انتظار داشتم اسم اول خودم باشم. (احتمالا به خاطر تأثیر روانی جابه جا شدن ناگهانی اسمم از جای اول به جای سوم بود. یعنی اگه از ابتدا اسم استادم اول بود باعث این جبهه گیری تو ذهنم نمی شد. که یهو فکر کنم حقی از من ضایع شده که اسمم از جای اول به سوم نزول کرده. خوب این اشتباهی بود که کردم. خدایی استادم همیشه خیلی هوای منو داشته و تو خیلی چیزا بهم لطف کرده. خیلی از خودم خجالت می کشم که این جوری مزدشو دادم :302:)
داشتم کم کم از این که برم پیش استادم پشیمون می شدم. یه حسی بهم می گفت اگه دوباره برم و ادعای حضور اسمم تو مقاله رو کنم باز همه چی به هم می ریزه. واسه همین می خواستم قبل رفتن استخاره کنم. به نظرم حرف شما منطقیه. بهتره برم فقط به خاطر عذرخواهی نه ادعا. با این که از کار کردن با استادم بعد از این دعواها یه کم می ترسم ولی بهش می گم که دوست دارم باهاش بمونم. خداییش چه استاد ماهی داشتم که قدرشو ندونستم. چقدر هوامو داشت. تمام تلاششو می کرد شرایط برای من مساعد باشه تا بتونم کارمو بکنم. اتاقشو و خط اینترنتشو به طور کامل در اختیار من گذاشته بود در حالی که تو دانشکده ما چنین چیزی متداول نبود. و خیلیییییی چیزای دیگه. البته به غیر از من هم به هیچ کس دیگه ای اعتماد نکرد و دانشجوهای بعدیش هیچ کدوم نمی تونستن از اتاقش استفاده کنن.
حالا نمی دونم با وجود این حرفایی که استادم تو مکالمه تلفنی آخرمون زد و گفت از اول اشتباه کرده که رابطشو با من بعد از دفاع حفظ کرده و باید از همین الان دیسکانکت بشیم، حرفای من چه تأثیری خواهد داشت. حتی گفت که از تجربه من استفاده می کنه و در مورد دانشجوهای بعدیش نمی گذاره این اتفاق بیفته.
نمی دونم با وجود این دیدگاهی که پیدا کرده، آیا ممکنه تجدید نظر کنه روی تصمیمش. یه کم دور به نظر می رسه. به نظر من حتی اگه قرار باشه اسمم تو مقاله 1 بیاد، بهتره وقتی باشه که با استادم دوباره کار کنم و رضایتشو جلب کنم که خودش تصمیم بگیره. نه این که من برم و بهش بگم من خیلی کار کردم پس بگذار اسم من تو مقاله باشه. تو این وضعیتی که الان پیش اومده فکر می کنم چنین چیزی بدتر استادمو عصبانی کنه.
منظورتون رو از قله غرور استادم که می شکنه متوجه نشدم. میشه یه کم توضیح بدید.
باز هم ممنون هم از ستاره عزیز که تو این مدت هوای منو داشت وگرنه از ناراحتی دق می کردم. هم از Sayrex عزیزو بقیه دوستایی که تو این تاپیک منو راهنمایی کردن و باعث شدن دیدم باز بشه و به اشتباهاتم پی ببرم.
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
ای جانم به استاد خودم :72: این تاپیک باعث شد قدر استاد عزیزم رو بیشتر بدونم.
اسمم رو اول گذاشت. هرچی گفتم استاد اولا صورت مسئله از شما بوده، بعدشم اگر این کار مقاله شد به خاطر نکته سنجی های به موقع شما بود، وگرنه که من نمیتونستم تنهایی این کار رو در بیارم. پس اسم شما باید اول باشه.
گفت نه، کار تو بوده، اسمت هم باید اول باشه.
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط roze-zard
ای جانم به استاد خودم :72: این تاپیک باعث شد قدر استاد عزیزم رو بیشتر بدونم.
اسمم رو اول گذاشت. هرچی گفتم استاد اولا صورت مسئله از شما بوده، بعدشم اگر این کار مقاله شد به خاطر نکته سنجی های به موقع شما بود، وگرنه که من نمیتونستم تنهایی این کار رو در بیارم. پس اسم شما باید اول باشه.
گفت نه، کار تو بوده، اسمت هم باید اول باشه.
واقعا قدر استادتو بدون رز زرد. استاد خوب تو این دوره کم پیدا میشه. استاد منم خیلی ماه بود. تقصیر غرور کاذب خودم بود که این مسائل پیش اومد و اینقدر از هم فاصله گرفتیم. و همچنین صمیمیت بیش از حدم که باعث می شد یه حرفایی که نباید رو از سر صمیمیت و دوستی به استادم بزنم.
منم اوایل اسم استادمو تو مقالات کنفرانسی می گذاشتم جای نویسنده اول ولی خود استادم می گفت اسم خودت باید اول باشه.
مواظب باش تو یه وقت از اشتباهات من نکنی.
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
خوبه .حالا که تصمیم به برگشت گرفتید.بهترین کار دیدار حضوریه.قبلش باهاش هماهنگ کنید.بعد برید پیشش.
اونجا هم کاملا حقوق از دست رفتتون رو فراموش کنید.به استاد بگید که اولین بارتون بوده وارد محیط تحقیقاتی شده بودید و تجربه ای در ضمینه مقاله دادن نداشتید و اشتباه کردید که جبران کردن سخته.امیدوارید اجازه که ایشون اجازه بده جبران کنید.سعی کنید مطمئنش کنید که اشتباه کردید(حتی اگر هنوز هم فکر میکنید اشتباه نکردید!)
ببینید با توجه به شخصیت استادتون ،باید سعی کنید همیشه دید پایین تر بودن دانشجو از استاد رو رعایت کنید پیشش و سعی نکنید خودتون رو هم تراز کنید.احتمالا چون اختلاف سنی زیادی ندارید ،یکم صمیمی شده بودید که بد نیست اما ممکنه بیش ازاندازش مثل اتفاقی که افتاده برای شما،کار رو خراب کنه.
بعدش هم درخواست ادامه همکاری(باتوجه به پست قبلی من)
نکته اصلی اینه که احساسات خودتون رو کنترل کنید تا حد امکان.(اگر براتون سخته،حداقل تا پایان صحبت کنترل کنید و در لحظه خدا حافظی کمی اشک بریزید!!:302:)
در ضمن سعی کنید از سیستم کاری استادتون و سطج علمی و... ایشون تعریف کنید و دلیل ادامه همکاری رو این موارد بدونید ولی به هیچ عنوان زیاده روی نکنید تا حس بدی (حس زیر ابی رفتن و...)بهش دست نده.فقط در حد چند کلمه بگید.
از طولانی کردن بی مورد بحث وتکرار صحبت های قدیمی هم خودداری کنید.سعی کنید نسبتا کوتاه و قوی و با اعتماد به نفس ازش بخواهید که شما رو ببخشه.
موفق باشید:72:
پاورقی:
منظورم از قله غرور این بود که هر انسان مغروری تا یک حدی میتونه غرور خودش رو در برابر طرف خودش حفظ کنه.این حد رو من اسمش رو گذاشتم قله.امیدوارم استادتون زیاد از حد مغرور نباشه و ارتفاع قله غرورش زیاد نباشه!!در صورتی که این چنین باشه(که احتمالا هست.چون یک فرد تحصبل کرده ، فکر نمیکنم بتونه ناجوانمردانه مغرور باشه!)شما رو می پذیره یا ازتون میخواد بیشتر در این مورد فکر کنه (یک جور پذیرفتنه با غرور هست!).
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
ممنون واسه راهنمایی هاتون.
متأسفانه غرور استادم خیلییییییییییی زیاده. امیدوارم بتونم به قله اش نزدیک بشم:323:
اما اگه نتونم احساساتمو کنترل کنم چی؟ من حتی وقتی پیش خودم به حرفایی که می خوام به استادم بزنم فکر می کنم اشکام راه میوفته. دیگه چه برسه به این که رو در روی خودش وایستم و حرف بزنم. استادم هم خوشش نمیاد از این احساسی شدن و گریه کردن. سر دعوای قبلی وقتی پیشش رفته بودم به حدی اشک ریخته بودم که تا دو روز چشمام پف داشت. روحیه ام کلا ضعیف شده و دست خودم نیست. حتی قبل از اون سری هم کلی روی خودم کار کرده بودم که نباید گریه کنم و باید جدی باشم. اما به محض این که وارد اتاقش شدم بغض کردم و بعد چند دقیقه اشکام مثل سیل جاری شد. این سری هم وقتی به استادم گفتم جلسه بگذاریم گفت می خوای بیایی باز هندی بازی در بیاری. که گفتم نه. اما یه ذره که تلفنی حرف زدیم دوباره من بی اختیار شروع به گریه کردم.
یکی از دلایلی که باعث میشه استادم از گریه بدش بیاد اینه که خیلی روی روحیه اش تأثیر می گذاره. چون قبلا برام تعریف کرده بود که یکی از دانشجوها رفته بود پیشش و گریه کرده بود (دلش از یه استاد دیگه پر بوده و به این امید رفته بود پیش استاد من که کمکش کنه) و استادم به من گفت تمام شب رو خوابش نبرده و داشته به اون دانشجو و مشکلش فکر می کرده. اون موقعی هم که من پیشش بودم هی می گفت گریه نکن. داری منو داغون می کنی. اما من هرچی سعی می کردم خودمو کنترل کنم بدتر گریه ام شدیدتر می شد و واقعا دست خودم نبود.
نمی دونم چطوری می تونم روی گریه ام کنترل داشته باشم. البته استادم به مرور زمان فهمیده که واقعا گریه ام بی اختیاره و از اون آدما نیستم که مثلا بخوام از گریه سو استفاده کنم تا دل آدما رو به رحم بیارم
یعنی اگه تو جلسه گریه کنم حرفام بی تأثیر میشه واسش؟
نمی دونم شما آقا هستید یا خانوم. اما اگه آقا هستید از دید یک آقا بگید که گریه تو چنین شرایطی چه تأثیری می گذاره
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
1 پست گذاشتم که چون حل شد پاکش کردم!
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
پس قرار ملاقات رو گذاشتی! :104: منتظریم فردا بیای بنویسی همه چیز حل شد به لطف خدا :310:
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
امروز رفتم که استادمو ببینم. اما واقعا به بدشانسی خودم ایمان آوردم. همیشه کارای من به مشکل می خوره. این دفعه هم روش.احتمال هر چیزی می دادم جز این. فقط در این حد می گم که دم در دانشگاه نگهبانی که خدا ازشون نگذره اجازه ندادن وارد دانشگاه بشم. می گفت استادت باید بیاد دم در دانشگاه دنبالت تا راهت بدیم. ماجراش مفصله و فکر کنم در حوصله شما نباشه. مربوط به سر و وضعم هم نبود. خلاصه این که من که این همه روی خودم کار کرده بودم که به احساساتم مسلط باشم و گریه نکنم گریه ام گرفت و زنگ زدم به استادم که اینا نمی ذارن من بیام تو. استادم هم گفت منتظر باش من تا 15 دقیقه دیگه کارم اینجا تموم میشه و میام بیرون. حالا من کلی گریه ام گرفته اعصابم خورد شده. این همه راه کوبیده بودم از شهر خودم رفته بودم اونجا. استادم اومد دم در و تو یه وضع افتضاحی تو خیابون مجبور شدم حرفامو در حد 2-3 جمله کوتاه بهش بزنم. انقدر هم بغض داشتم و اشکم میومد که اصلا نتونستم اون جور که باید حرف بزنم. خیلی چیزهایی که می خواستم بگم رو نمی تونستم تو اون وضعیت شلوغی و ذهن آشفته بگم و مطمئنم حرفام اصلا تأثیرگذار نبود. چقدر من بدشانسم. مطمئنم اگه می تونستم امروز یه جلسه خوب با استادم داشته باشم همه چی فرق می کرد و خیلی می تونستم نظر استادمو تغییر بدم.
فقط الان استادم بهم اطمینان داد که از من دیگه دلخور نیست. امروز خیلی با من مهربون بود. بهش گفتم من دوست دارم با شما کار کنم. گفت تو الان باید درگیر کارای رفتنت باشی. دیگه دلم می خواد با شما کار کنم یعنی چی.
فکر می کنم رفتن امروزم کاملا بی تأثیر بود. خودش هم گفت این همه راه کوبیدی اومدی با این دردسر که اینا رو بگی. اما من واقعا می خواستم چیزهای دیگه ای بگم ولی اون حالت تو خیابون ایستاده، منم در حال اشک ریختن،... همه چی بهم ریخت. استادم می گفت اینجا واقعا وضعیت مناسبی برای گریه کردن نیست. قبول داشتم. اما این نگهبونا دلم رو شکونده بودن. سعی کردم جلوی اشکامو بگیرم که تبدیل به بغض شد و اصلا اجازه حرف زدم بهم نمی داد. فقط دلم می خواد بگم خدا از اون نگهبونای دانشگاه نگذره که آخرین امیدمو ازم گرفتن. :302::302::302:
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
یه سوال خیلی جدی! از کجا می دونی که این اتفاق از بد شانسیت بوده؟؟:305:
شاید از خوش شانسیت بوده... شاید اگه میرفتی داخل دانشگاه اتفاقای بدتری میوفتاد...:163:
بذار چند روز بگذره... بعد همه حرفایی رو که می خواستی بگی و نشد... تو یه ایمیل برای استادت بنویس... حتی
داستان اون روز رو که می خواستی بری تو دانشگاه با استادت حرف بزنی و نشده...
نگرانن نباش... استادت فقط می خواسته خودت متوجه اشتباهت بشی... اون هیچ وقت مقاله رو بدون اسم تو جایی
نمی فرسته...مطمئن باش...:72:
از استادت سوال کن که اگه بخوای دکترای داخل بخونی چی؟... ازش شرایط رو بپرس... ازش راهنمایی بگیر...
بگو برای دکترای داخل چه طوری باید اقدام کرد؟ چه منابعی باید خوند؟...
برات آرزوی موفقیت دارم:46: