RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام خدمت همه دوستان
دو روز پیش بعد از حدود یک هفته که من خانومم رو ملافات کردم و با هم صحبت کردیم.
حرفهای امیدوار کننده و خوبی می زنه و یه جورایی نشون می ده که می خواد خوب زندگی کنه( البته امیدوارم من درست فهمیده باشم و بازم اشتباه نکرده باشم)
من توی این مدت از ایشون خواستم به هم فرصت بدیم که خوب فکر کنیم تا بتونیم درست تصمیم بگیریم. ولی یه حرفایی می زنه گاهی که دلسردم می کنه. یک بار تو تلفن به من گفت "تو داری با من بازی می کنی و هی امروز و فردا می کنی!" . یک بار گفت: " من بمیرم تو راحت می شی؟! همه راحت می شن؟!" واقعا این رفتارها یا حرفاش نا امیدم می کنه.
از طرفی من نمی خوام بازم ادامه بدم تا وقتی که به یه اطمینانی برسم و بتونم با اون اطمینان پیش برم. از طرفی ایشون هی میگه بزار وارد زندگی بشیم تا اونوقت می بینی که میخوام زندگی کنم و میتونم همه چیزو به خوبی ادامه بدم.
متاسفانه من هنوز نتونستم ازون فکر و خیالا در مورد گذشته ایشون رها بشم و هر چند ساعت یک بار میاند سراغم و واقعا حالم بد می شه! واقعا نمی تونم کنترلشون کنم! همینجوری هی پیش می رند و پیش می رند و آخرش من می مونم و یه سر درد و هزارتا فکر خراب تو سرم. نمی دونم چجوری کنترلشون کنم؟!
از طرفی یه فکر هر لحظه و همیشه تو ذهنمهو هیچ جوابی براش ندارم. اینکه من ایشون رو بخاطر خدا و بخاطر اینکه شاید ایشون بخواد راه درست بره ببخشم و بی خیال هرچی گذشته بشم و بخوام ادامه بدم زندگی رو بی غیرتی نیست؟! این بی خیالی من بی غیرتی نیست؟!
من نمی تونم آدم بی خیالی باشم و از طرفی این فکر و خیالها داره عذابم می ده و از طرفی زندگیم داره داغون می شه! باور کنید من 92 کیلو بودم الان شدم 83 کیلو! کارم داره خراب می شه! دیگه حس هیچ ورزشی ندارم! حس هیچ کاری ندارم!
اگر این خانوم تو زندگیم نباشه می گم من تلاش خودم رو کردم و دیگه اون میدونه و زندگیش!
ولی اگر بخواد تو زندگیم باشه هر روز می بینمش هر روز باهاشم و ممکنه هر لحظه با دیدنش یا پیش اومدن کوچکترین چیزی ازون گذشته یاد اونا بیوفتم و حالم خراب بشه و عصبانیت و حرفهایی که نباید گفته بشه و ... من نمی خوام اینجوری باشه. نمی تونم هر لحظه نگران این باشم که چه می کنه و کجاست و ...
نمی خوام راه ایجاد اعتماد دوباره رو ببندم ولی آخه نمی دونم چجوری اون اعتماد می خواد دوباره برگرده؟! نمی دونم! هیچی به ذهنم نمی رسه! حتی وقتی مشاور از من می پرسه ایشون چیکار کنه که اعتماد شما برگرده هیچ جوابی براش ندارم!
بد جایی بین خودم و ویژگیهای اخلاقیم و کاری که دوست دارم انجام بدم گیر کردم.
من نمی تونم آدم بیخیالی باشم و بیخیال زندگی کنم ولی از طرفی دوست دارم همه اینارو فراموش کنم و به زندگی عادیم برسم! می دونم می تونم این کار رو با تمام سختی که برام داره بکنم اگر بخوام ولی این فکر که این کارم بی غیرتیه نمی ذاره جلو برم. این ترس که نکنه آینده بازم اتفاقی بیوفته و همه چیز خراب شه نمی ذاره جلو برم. من نمی خوام زندگی خودم و اون دختر رو خراب کنم از طرفی هم نمی خوام امیدم به آینده خوب رو از دست بدم.
بد جایی گیر کردم فکرم دیگه کار نمی کنه
ممنون می شم نظراتتون رو در مورد این مسایل که گقتم بدونم.:72:
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام آقای بدبخت
به نظرم شما بین منطق و احساستون گیر کردین باید سعی کنید با خودتون کنار بیاین یا دلتون یا عقلتون
از نظر اینکه اگه گذشته اونو بپذیرید بی غیرتین یه سوال ازتون دارم از کجا مطمئنید اگه از این خانم جدا شین و با خانم بعدی ازدواج کردید افتاب مهتاب روشو ندیده و به پاکدامنی و صداقتش مطمئنید
ضمنا تا انجایی که من شنیدم مردی که همچین کاری بکنه و گذشته زنشو ببخشه اون مرد جوانمردیه نه بی غیرت
بی غیرت به مردی میگن که خبر داره زنش روابط نا مشروع داره ولی به روی خودش نمیاره و خودشو به اون راه میزنه
تو این شبهای عزیز براتون دعا میکنم به آرامش برسین و هرچه به صلاحتونه خدا براتون مقدر کنه
التماس دعا
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام آقای محترم
الان بعد این اتفاقات چه حسی به ایشان دارید؟
آیا با ندیدن ایشان دلتنگ میشین؟
اینها نظر شخصی من هست:
اگر هنوز به ایشان علاقه مند هستید فقط و فقط در شرایطی که بتونید ببخشید باهاشون ادامه بدید زندگی جهنم میشه وقتی بخواین سر هر چیزی که پیش میاد اینها رو به ایشان یادآوری کنید.
این هم نظر شخصی من هست:
گذشت کردن همیشه و همه جا خوبه به جز زمان تصمیم گیری برای ازدواج. به نظر من اصلا صلاح نیست که به خاطر حس ترحم آدم با کسی ازدواج کنه چون دیر یا زود خسته میشه و مخصوصا اگه یه بچه معصوم هم وارد زندگی شده باشه که دیگه نور علی نور میشه.
به خاطر ترحم باهاشون ازدواج نکنید فقط اگر بهشون علاقمند هستید و میتونید اون قضیه رو از ذهنتون پاک کنید ادامه بدید.
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
من به شما یک جمله از امام علی میگم امامعلی می فرماییند
ای مالک اگر شب کسی را مشغول گناه دیدی صبح او را با آن گناه مبین زیرا ممکنست هنگام سحر توبه کرده باشد
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام برادر گرامی
می خواستم قبل از هر چیز از شما خواهش کنم نام کاربریتان را عوض کنید .این نام برازنده شما نیست .شما کمی دارید ناشکری می کنید ..لحظه ای تصور کنید شرایط برای شما چقدر می توانست از اینی که هست بدتر باشد آنوقت احساس بیچارگی نمی کنید .تصور کنید الان بچه ای در زندگی شما بود که توانایی دوریش را نداشتید و آن بچه هم توانایی جدا بودن از مادرش را نداشت ..یا تصور کنید این مساله به جاهای باریک تر کشیده می شد و شما الان یک بیمار مشکوک به ایدز یا هپاتیت بودید!!!! خنده تان نگیرد ..همه اینها می توانست برای شما پیش بیاید ..
من فکر می کنم که خدا شما را به طرز خاصی حمایت می کند و شما دارید ندید می گیرید...
من نمی توانم همسر شما را درک کنم چون شرایط افراد با هم متفاوت هست .بینش تربیت خانوادگی مسایل عقیدتی محیط زندگی روابط زناشویی ..خیلی عوامل دخیلند که تحلیلش کار من و شما نیست ..اما فقط به عنوان شخصی که این موضوع را در زندگی تجربه کرده می خواهم چیزی را به شما بگویم که شاید ندانید ...
وقتی زنی پس از این موضوع ابراز پشیمانی و بازگشت به زندگی و جبران دارد این نشان می دهد که شما را دوست دارد و اینکارش تنها ناشی از نپختگی و اشتباه آنی هست ..اگر به شما علاقه نداشت و از اینکارش راضی بود اصرار به بازگشت نداشت ..شما همیشه در نوشته هایتان طوری صحبت می کنید که انگار صد در صد به خودتان ایمان دارید که هیچوقت دچار لغزش نمی شوید .هیچوقت پیش نیامده و نخواهد آمد اشتباه کنید ...این صحیح نیست ..هیچ انسانی معصوم نیست .من قصدم توجیه کار ایشان نیست .آن به نفسه کار زشتی بوده ولی می خواهم بگویم شما هم ممکن است اشتباه کنید ...فقط پیامبران معصومند و همینکه ایشان ابراز پشیمانی می کند نشانه بسیار مثبتی هست ...می توانست بدتر از این باشد.
در کل صحبتم این نیست که شما ببخشید و یا نبخشید .این مساله از اراده شما خارج هست ولی فقط سعی کنید فرصتی دوباره به ایشان و زندگیتان بدهید ...برای جدایی عجله نکنید ..شما نوشته اید :
حتی وقتی مشاور از من می پرسه ایشون چیکار کنه که اعتماد شما برگرده هیچ جوابی براش ندارم!
من برای شما جواب دارم ...تنها چیزی که اعتماد را به شما بر می گرداند گذشت زمان هست ..زمان شما را آرام می کند و خیلی از مسایل را برای شما حل می کند ..به زندگیتان فرصت بدهید و بگذارید زمان مساله را حل کند ..
موفق باشید.
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام دوست عزیز
شما کلا نباید از این موضوع مطلع میشدید این برای هردوی شما بهتر بود.اما حالا کاریست که شده و کاریش نمیشود کرد.من اعتقادم کمی متفاوت است.هرکسی نظر خودش را دارد وطرز فکر خودش ونمیتوان کسی را به خاطر این موضوع سرزنش کرد.نظر هرکسی در جای خود محترم است .من به شخصه نظر شخصی خودم را میگویم.من دقیقا نمیدانم همسر شما در گذشته چه کارهایی کرده ویا کارهایش در چه حدی بوده؟یا با کسی رابطه داشته یا با کسانی؟اما خوب ممکن است همسر شما در گذشته با اقایی دوست بوده و قصد ازدواج باهم را داشته اند وبنا به دلایلی این اتفاق نیافتاده.و هردو به نیت اینکه قرار است با هم ازدواج کنند روابطی عاشقانه داشته اند حالا به حدش کاری ندارم.ایا اینطور است؟ببینید اعتقادات و نگرش های افراد باهم متفاوت است شاید بهتر است کمی از دریچه دید سایرین یا حداقل همسرتون به این موضوع نگاه کنید.یک سوال؟اگر همسر شما قبل از ازدواج با شما درست زمانی که تصمیم به ازدواج داشتید شما را میبوسید یا به شما نزدیک میشد و روابط عاشقانه با شما داشت شما او را پس میزدید؟این کارهایش را به چه حسابی میگذاشتید؟آیا معنایی جز عشق داشت برایتان؟شاید همسرتان در گذشته عاشق بوده قصد ازدواج داشته با کسی و این مسائل پیش امده.من موضوع چت و اینها رو هم میذارم به حساب تجسس جنسی.این معنیه خیانت ندارد اصلا.شاید کنجکاو بوده .من نمیخواهم صددرصد توجیه کنم اما هرکسی ممکنن است در جایی از زندگی اشتباه کند یا کاری کند که در دید عرف پسندیده نباشد.این بخش تا حدی جز زندگی خصوصی افراد محسوب میشود ایا شما کاملا مبرا از اشتباه هستید؟همانطور که گفتم شما نباید تجسس میکردید و نباید این موضوع را اصلا می فهمیدید چه بسا که بدون دانستن ان زندگی خوش و خرم و عاشقانه ای هم داشتید.تصمیم گیری با خودتان است اما سعی کنید افق های دیدتان را گسترش دهید و از دریچه های دیگر هم نگاه کنید
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام خانوم ترانه
ممنون از پاسختون
صحبتهای شما چیزهایی هست که تو فکر خودم هم هست و سعی دارم تقویتشون کنم تا تاثیر مثبتی روی زندگیم داشته باشه
نقل قول:
مردی که همچین کاری بکنه و گذشته زنشو ببخشه اون مرد جوانمردیه نه بی غیرت
بی غیرت به مردی میگن که خبر داره زنش روابط نا مشروع داره ولی به روی خودش نمیاره و خودشو به اون راه میزنه
عین این جملات رو مشاورم به من گفت
فکور عزیز
ممنون از پاسختون
بعد ازون اتفاقات احساس خاصی به ایشون ندارم و هر بار هم که می بینمش با یادآوری اون اتفاقات و دروغایی که گفته احساس بدی نسبت به ایشون پیدا می کنم. نمی تونم بگم دلتنگش می شم ولی همیشه نگرانشم که حال و اوضاعش خوبه یا نه. نمی دونم شاید بشه اسم اینم گذاشت یه جور دلتنگی.
صحبتهای شما یه سری از همون افکار من هست نمی ذاره من جلو برم. من می خوام خودمو مجبور کنم که فراموش کنم تا بتونم زندگی کنم و به یه نفر دیگه هم فرصت بدم و این اجبار کار سختیه.ولی می خوام خودمو آماده کنم واسه این کار چون فکر می کنم که این خانوم می خواد خوب زندگی کنه و من نمی خوام این فرصت رو ازش بگیرم. می خوام همه تلاشم رو بکنم تا بعدا پشیمون نباشم که ای کاش این کار رو هم می کردم.
sera عزیز
ممنون از جمله زیباتون
من هم به همین روش و به همین دلیل هست که دارم تلاش می کنم خودمو مجاب کنم که یه بار دیگه فرصت به ایشون بدم.
f-z عزیز
ممنون از پاسختون
باور کنید حاضر بودم درد هر بیماری رو تحمل کنم ولی این درد رو نه. اونها درد جسمیه ولی درد روح خیلی سختتره. درد اینکه به یکی اعتماد کنی و با همه وجودت بری سمتش و ... بیخیال. گقتنش برام خیلی سخته.
در حمایت خدا که شکی ندارم. من خودم هم باورم نمی شه چجوری دارم این دردو تحمل می کنم و چجوری یه وقتایی آروم می شم. همینه که باعث می شه من فکر کنم خدا هم می خواد که من این کار رو بکنم. خدا خودش این فرد رو و زندگی من قرار داده و خودش هم راهش رو بهم نشون می ده.
هیچکس معصوم نیست و هرکسی میتونه اشتباه کنه. ولی نوع اشتباه و درجه اشتباه و ... خیلی میتونه متفاوت باشه. کسی هم که یکی رو می کشه یه اشتباهه و شاید توی اون لحظه عصبانی بوده یا هر چیزی ولی هیچکس نمی تونه بگه اشتباه کرده دیگه! برای من از اول زندگیم یه دروغ ساده هم گناه بزرگی بوده و برام ناراحت کننده است. حالا یه همچین دروغ و پنهون کاری بزرگی اون هم از کسی که بخاطرش از خیلی چیزهام گذشتم خیلی برام دردناکه.
بله گذشت زمان کار خودش رو می کنه چه ما بخوایم چه نخوایم. ولی به نظر من همه اینه که خود آدم چیکار می کنه و چیکار می خواد بکنه. این درست نیست که همه کارهای سختمون رو بزاریم گردن گذشت زمان. خودمون هم باید تلاشی کنیم تا به دیگران هم نشون بدیم که میخوایم مشکل حل بشه و داریم تلاش می کنیم.
من برام مهمه که خود این خانوم چیکار می کنه و میخواد بکنه نه اینکه گذر زمان چیکار می کنه.
مهریان عزیز
می دونم هیچ انسانی عاری از اشتباه نیست.
من هم همین شرایط رو داشتم ولی خودم رو نگه داشتم. من خونه مجردی داشتم و شرایط مالی خوبی هم داشتم. می تونسم خیلی کارها رو انجام بدم ولی نکردم. خیلی دخترها بودند که حالا به هر دلیلی ابراز علاقه می کردند و دوست داشتند بیاند سمت من ولی من به هیچکدوم اجازه نمی دادم حتی به من زنگ بزنند تا چه برسه به خیلی کارهای دیگه. چون خودم نمی خواستم این کارها رو بکنم .می دونم شاید باورتون نشه.
من هم بخاطر همین اینجوری بهم ریختم که خودم این شرایط رو داشتم ولی راه کج نرفتم. حالا باید اینجوری درد بکشم.
و فکر نمی کنم این ربطی به افق دید داشته باشه. هر کسی یه تفکری داره و یه جوری زندگی می کنه و مهم اینه که بتونه اونجوری که می خواد زندگی کنه.
از گذشته گفتن برام چیزی جز درد نداره. نمی خوام برام یادآوری بشه
می خوام خودمو مجاب کنم همه رو بریزم دور. هم خوبی هاش رو و هم بدی هاش رو. همه رو با هم. شاید اینجوری برام بهتر باشه.
به هر حال ممنون از پاسختون
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام برادر گرامی
من واقعا احساسات تلخ شما رو می فهمم اما اجازه بدین به چند نکته در کلامتون اشاره کنم!
1- شما گویا نمیخواین خودتون رو از این دور تسلسلی که درش هستین بیارین بیرون. برای مثال من به شما گفتم از
روز اول نام کاربریتون رو تغییر بدین و مثلا بذارین "امیدوار" یا هر چیز دیگه اما انجام ندادین! این خودش یک مرحله از
درمانه برادر من. ما باید خاطرات تلخ جا گرفته در ناخود آگاهتون رو به کمک خودتون تغییر بدیم. پس برای شروع تغییر
بدین این نام رو .
2- چرا فکر می کنین این اسمش بی خیال شدن و بی غیرتیه؟ میدونین در آیات و روایات ما گفته شده اگر کسی
خطایی کرد و خواست برگرده و ما کمکش کنیم چقدر خداوند ما رو دوست خواهد داشت که به بندش کمک کردیم؟
خطای گذشته همسر شما پشیمانی امروزش رو به دنبال داشته. اما از خدا در این شب ها بخواین بهتون کمک کنه
برای بخشش همسرتون و اصلا ازدواج برای برچیده شدن فساد هست. پس فکر نکنین بی غیرتین.
گذشت کردن اسمش بیخیالی نیست! گذشت شما روح بزرگ شما رو نشون میده.
3- برای کنترل افکار منفی خواهشا از تکنیک توقف فکر استفاده کنین و به ذهنتون مجال رویا پردازی راجع به گذشته
که شما درش نبودین رو ندین. گاهش شیطان در این افکار نمود پیدا می کنه!
4- اگر تهرانی هستین بهتون توصیه می کنم ار دکتر محمد شجاعی که یک مشاور و روانشناس و کارشناس مذهبی
بسیار قدر هست کمک بگیرین. این شماره دفترشونه 55912450 - 021
5- سعی کنین خودتون و دیگران رو ببخشین چون با فکر کردن به این قضیه که در گذشته رخ داده شما تنها خودتون
رو عذاب می دین! پس این سیکل رو بشکنین و به خودتون کمک کنین.
6- اینکه میگم صبور باشین منظور این نیست که صبح تا شب بشینید فکرهای منفی بکنین! بلکه باید صبرتون
سازنده و مثبت باشه و حتی از کارشناسای مذهبی نظیر استاد انصاریان کمک بگیرین.
امیدوارم قدمی برای خودتون از حال فعلی بردارین.
موفق باشین.
:72:
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
از نظر اعتقادی با هم مشکلی ندارید؟؟ فرض کنیم که ایشون واقعا دیگه این کارا رو تکرار نکردن. مشکل بزرگ دیگه ای وجود نداره؟؟ خب حتما یه چیزی تو ذهنشون بوده که براساس ناچاری یا هرچیز دیگه ای تن به این کارا دادن. ولی شما کاملا نقطه مقابل ایشونید. مطمئنید اگه این مسئله رو ببخشید دو روز بعد چیز دیگه ای پیدا نمی شه که مجبور باشید باهاش کنار بیاید؟
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
bahar.shadi عزیز
ممنون از صحبتاتون و راهنماییتون
من نامم رو عوض نخواهم کردبه این دلیل که می خوام وقتی مشکلم حل شد و تونستم ادامه بدم با یه یوزر جدید وارد سایت بشم. چون می خوام همه این گذته ها رو بریزم دور و هیچ اثری ازش نمونه.
امیدوارم که بتونم این کار رو بکنم
marzieh411 عزیز
ممنون از پاسختون
تا اینجا که با چیزهایی که من دیدم و شنیدم از نظر اعتقادی مشکلی نداریم. مگر اینکه باز هم ظاهر سازی باشه.
مشکل بزرگ تر ازین که من به همه کارها و رفتارهای ایشون شک دارم و نمی تونم اعتماد کنم؟!
نمی دونم، شاید مسایلی بوجود بیاد به هر حال زندگیه و هزارتا مشکل. ولی برای من مهمه که این خانوم چجوری می خواد رفتار کنه و با مشکلات برخورد کنه.