-
RE: تنفر شدید از همسرم
سلام مرضیه جان
ببین وقتی تو می بینی که با هر مخالفتی کتک میخوری ،چرا اصلا مخالفت می کنی؟
مثلا همین مورد اخیرت!!! ببین به تو اصلا ربطی نداره که همسرت پول کم میاره و نمیتونه پس بده!!!!!
مسایل مالی زندگی به عهده مرده و اصولا نباید تو خودتو قاطی بکنی.(حرف مشاور)
بزا همون خونه رو بگیره،بزار واسه پول به این در و اون در بزنه(تو بهش پول نده و یا اگه دیدی میخواد باز کتکت بزنه خیلی خیلی کم بهش بده و بگو فقط همین مقدار رو داری)،بزار نتونته پول رو پس بده،بزار سرش به سنگ بخوره و در نهایت به این نتیجه برسه که حق با تو بود.(مثل یه بچه با سعی و خطا به این نتیجه برسه!!!!!!!!!!چرا تو خودتو خراب کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
ولی چیزی که به ذهنم میرسه اینه که در هر شرایطی برای خودت پس انداز کن پولاتو!!!!!!!!!!!!!حتما!!!!!!!!!!!!
چون مطمئن باش یه روزی لازمت میشه. و اینکه سعی کن یه مقدار مستقلتر بشی و خودتو تو زندگی قویتر کنی و با این دید تو زندگیت پیش برو که "هر چه پیش آید خوش آید"چون تو قوی هستی . یه مدت هم خودتو بزن به فاز بی خیالی تا اوضاع روحیت آرومتر بشه و بهتر تصمیم بگیری .
موفق باشی عزیزم
-
RE: تنفر شدید از همسرم
توی این وقت اذان آرزو می کنم که یکی از کارشناسای تالار سری به تاپیک من بزنه و کمک کن. :325:
-
RE: تنفر شدید از همسرم
راضیه عزیز:72:
شما به خاطر حرف مردم شوهر کردی (به قول خودتان)
بخاطر حرف مردم طلاق نمی گیرید (به قول خودتان)
آیا بهتر نیست کمی بخاطر خودتان و همسرتان زندگی کنید و از زندگی در کنار یکدیگر لذت ببرید با استفاده از:
1- تاپیکها و مقالات این سایت مهارتهای زناشویی خود را بالا ببرید.
2- در امور مالی همسرتان دخالت نکنید.
3- اعتماد به نفس و استقلال بیشتری از خودتان در زندگی و در مقابل همسرتان نشان دهید.
4- اینقدر نقطه ضعف از جدایی در مقابل همسرتان نشان ندهید که فکر کند از طلاق و خانه مادر برگشتن می ترسید.
5- سعی کنید با سیاست و با محبت به همسرتان نزدیک شوید تا کنار شما احساسات بهتری را تجربه کند
و به شما انرژی بهتری منعکس کند.
6- از خانواده همسر پیش او هیچ شکایت و احساس ناراحتی نکنید.
7- اگر واقعا هیچیک از راههای فوق شادی را به شما و زندگیتان نیاورد ترجیحا با همسرتان به یک مشاور با تجربه
حضوری مراجعه کرده و صحبتها و پیشنهادات او را برای ادامه و یا....... دقیقا بکار بندید.
موفق باشید:72:
-
RE: تنفر شدید از همسرم
خانومی وقتی دوستان سعی در حل کردن ِ مشکل ِ شما می کنند ، شما با زدن ِ دکمه ی تشکر ، از اونها قدردانی می کنید و این باعث میشه که ما بفهمیم که شما پستِ ما رو مطالعه کردین و از اینکه تمام سعیمون رو میکنیم خوشحالین :shy: این باعث میشه که ما بفهمیم به پستمون اهمیت داده شده ;)
عزیزدلم چرا مخالفت کردی؟ شما هنوز روابطت با شوهرت خوب نشده که بخواد حرفتونو گوش کنه!! مخصوصا ً الان که پول کم آورده و مشکل ِ کمبودِ پول هم به مشکلاتش اضافه شده و فکر میکنه حرفِ شما یک سنگ دیگری جلوی پاهاشه...
سبک و شیوه ی زندگیتو تغییر بده... آروم آروم اما مداوم.... ببین خانومی شوهرت کار ِ خیلی زشتی کرد و این کاراش از وقتی که اولین کتک رو زد شروع شد و این احترام رو بینتون شکست... به هر حال باید تاوانشو پس بده...
من اگر جای تو بودم یه فکر اساسی واسه زندگیم می کردم... پول هامو جمع می کردم و اصلا ً به شوهرم نمی گفتم که چقدر پول دارم... در حال حاضر حتی یک قِران هم واسه خونه تون خرج نکنید...!
مرحله ی بعدی یه شوک به زندگی ِ که از این وضعیت دربیای... آخه تا کِی میخوای کاری به کار شوهرت نداشته باشی... وقتی که دیگه حتی سکوت و ناراحتی ات هم تأثیری در شوهرت نداره... پس باید تغییر ِ جدیدی رو تا چندوقتِ دیگه شروع کنی تا شوهرت هم متوجه تغییر بشه... البته توی این مدت ارتباطی با خانواده ی خودت نداشته باش تا فکر نکنه اونها توی فکرت انداختند...
باید محبتش رو به دست بیاری و گذشته رو دور بریزی و با شیوه ی جدید و از نو شروع کنی...
البته واسه مردها فراموش کردن ِ گذشته سخته اما اون هم کارهای زشتی کرده که همین میتونه بهانه ای باشه تا اون هم بخواد که بی احترامی هاش فراموش بشه...
شما به مشاوره ی دوطرفه نیاز دارین... اما حالا که شوهرت نیست ، مجبوری خودت دست به کار بشی... تا به مرحله ای برسی که شوهرت راضی بشه باهات به مشاوره بیاد... البته مشاوره رفتنش مهم نیست!!! نتیجه گرفتن از مشاور مهمه ... به خاطر همین خودت قبلش باید پیش اون مشاور رفته باشی و مطمئن باشی که کارشو بلده...
پس به اینجا رسیدیم که تو باید زندگیتو به طرفی سوق بدی که شوهرت رو واسه رفتن پیش مشاور راضی کنی...
اینکه بری بهش بگی بریم پیش مشاور 100 درصد قبول نمیکنه... چون شما در کدورت به سر می برین... مشاور رو باید وقتی بری که با هم خوب شده باشین...
پس اول خودت رو تغییر بده و شوهرت رو مطمئن کن که زندگیتون قراره عوض شه... پس باید یک فکر اساسی کنیم برای تغییر... تغییر به این معنی نیست که وقتی از در اومد بری بپری توی بغلش و بهش بگی دوستت دارم و یکدفعه همه چیز عوض شه... خودت هم بهتر از ما میدونی که به زمان نیاز داره... اما چه کنیم که ما زن ها کم طاقت هستیم و حتی یک ثانیه کدورت رو نمیتونیم تحمل کنیم چه برسه به اینهمه قهر و کدورت...
در مورد خونه می تونستی بگی من دلم میخواست کمی از این جا دور بشیم تا اینطوری من احساس بهتری داشتم... نه اینکه به خاطر خانواده ات بگم... دلم میخواد یه مقدار از خانواده ی هردومون دور باشیم... حتی خونواده ی خودم... ما که میخوایم خونه اجاره کنیم ، هر زمانی باشه میتونیم دوباره به این محله برگردیم... حتی یک ماهِ دیگه... فقط میخوام یک مدتِ از اینجا فاصله بگیریم تا کدورت ها رو بتونم فراموش کنم... اگه نمیخواستم باهات زندگی کنم برنمی گشتم... طلاق رو هر زمانی میشه گرفت... عوامل ِ جدایی زیاده... حتی اگه یخوایم تا همیشه با هم بمونیم باز هم چیزی هست که بالاخره ما رو از هم جدا میکنه... که اون مرگه....... اما چون تو مرد هستی و هزینه ی اجاره ی خونه رو خودت پرداخت میکنی ، پس باید تصمیم نهایی رو خودت بگیری... من با نظرت مخالفت نمی کنم... هر جا که دوست داری خونه بگیر ...
حتی این حرف ها رو توی نامه هم میتونستی بنویسی..... البته اگر بخوای میتونی این نامه رو الان هم بنویسی اگر هنوز تصمیم نگرفته و کارش جور نشده... با این تفاوت که قسمت ِ آخرش رو باید کمی عوض کنی و مثلا ً اینطوری بنویسی :
من دلم میخواست کمی از این جا دور بشیم ، اینطوری من احساس بهتری داشتم... نه اینکه به خاطر خانواده ات بگم... دلم میخواد یه مقدار از خانواده ی هردومون دور باشیم... حتی خونواده ی خودم... ما که میخوایم خونه اجاره کنیم ، هر زمانی باشه میتونیم دوباره به این محله برگردیم... حتی یک ماهِ دیگه... فقط میخوام یک مدتِ از اینجا فاصله بگیریم تا کدورت ها رو بتونم فراموش کنم... اگه نمیخواستم باهات زندگی کنم برنمی گشتم... طلاق رو هر زمانی میشه گرفت... عوامل ِ جدایی زیاده... حتی اگه یخوایم تا همیشه با هم بمونیم باز هم چیزی هست که بالاخره ما رو از هم جدا میکنه... و اون مرگه.......[size=medium] با اینکه احترامم شکسته شد ، دستم کبود شد... از دستِ شوهرم کتک خوردم ( نگو از دستِ تو... مخاطب قرارش نده تا حساس نشه ) و غرورم جریحه دار شد... اصلا ً انتظار نداشتم به خاطر مخالفتم با این شدت باهام برخورد بشه... اگر چیزی میگم و مخالفتی میکنم فقط به خاطر زندگی ِ خودمونه... [/size]اما چون تو مرد هستی و هزینه ی اجاره ی خونه رو خودت پرداخت میکنی ، پس باید تصمیم نهایی رو خودت بگیری... من با نظرت مخالفت نمی کنم... هر جا که دوست داری خونه بگیر ...
-
RE: تنفر شدید از همسرم
سلام عزیزم. تا اینجا همه نظرات رو خوندم. واقعا خیلی خوب راهنمایی کردن. یه نکته واسم تو حرفاتون جالب بود. گفتید وقتی به شوهرم زنگ می زنم و می گم که کجایی دروغ می گه، از اینجا هم می فهمید که خودتون جلوش وایسادید. حس می کنم شما چون رو رفتار ایشون حساسی مدام دنبال اینید که عقیده خودتون نسبت به شوهرتون رو پیش خودتون ثابت کنید. چرا این کارو می کنید؟ چرا می خواید امتحان کنید ببینید بازم کار اشتباهش رو تکرار می کنه یا نه؟ اونم وقتی هنوز هیچ تغییری تو زندگی ایجاد نشده که توقع تغییر از ایشون داشته باشید. یه چیز دیگه که گفتید ایشون دیگه بهتون محل نمی ذارن. معلومه که ایشون هم از یه چیزایی ناراحتن و واسشون سوء تفاهم ایجاد شده. شاید دارن شمارو با کسی مقایسه می کنن. مثلا با همسر یکی از همکاراشون و حالا حس می کنن که شما یه زن پر توقع هستید یا خیلی غر می زنید. (هرچند حتی اگه این مقایسه رو هم انجام بدن، باید بدونن که هیچ وقت کسی جلوی بقیه از بدی های زندگیش نمی گه) بولی مطمئنا همسر شما هم از چیزی ناراحت هست و خب به احتمال زیاد اشتباه هم فکر می کنن ولی خب نمی دونن که دارن اشتباه می کنن، نه اینکه از قصد بخوان زندگی رو تلخ کنن. باید متوجه شید که از چی ناراحتن. یه مورد دیگه! پدر ایشون زنده هستن؟ حس می کنم ایشون نسبت به مادر و خانوادشون (آگه خواهر و برادر مجرد دارن) احساس مسئولیت دارن. برادر من هم یکی از مشکلاتش با همسرش اینه. برادر من دوست داره در کنار ما باشه و به ما رسیدگی کنه ولی خانمش کاملا مخالفه (هرچند می دونم شما اینطوری نیستید)و حتی نمی خواد ما رو ببینه. البته خب ما خودمون هم توقع نداریم از داداشم و مخالفتی با همسر برادرم سر این موضوع نداریم ولی برادرم قبول نمی کنه. هرچند به نظر من اینکه یه مرد نسبت به خانواده خودش احساس مسئولیت داشته باشه نشونه خوبی واسه زندگی مشترک هست و مطمئنا پشت خانم رو خالی نمی کنن. یه سوال! خانواده شما و ایشون از لحاظ مالی و فرهنگی با هم تفاوت ندارید؟ منظورم اینه که موردی هست که فکر کنید اگه بیان خونه پدری شما، ایشون رو جریحه دار کنه و حس کنن که پیش شما کم می یارن؟
-
RE: تنفر شدید از همسرم
راضیه عزیزم
لطفاً یک جمع بندی از راهکارها داشته باش و سعی کن به راهکارهای عملیاتی مناسب بیشتر عمل کنی و مدتی با تمرکز برعملگرایی از باز کردن تاپیک جدید خود داری کنی . و بعداز مدتی ضمن اعلام وضعیت در صورت نیاز به راهنمایی ، تاپیکی جدید باز کن .
موفق باشی عزیز جان
این تاپیک از ظرفیت مجاز برای راهنمایی و ارسال پست عبور کرده است . لذا قفل می گردد
.