توکل به خدا.اینهم میگذره.حتما برین پیش مشاور تا با کمکش هم بتونید تصمیم درست رو بگیرید وهم فشار روحیتون با راهنماییهاش وروشهایی که میتونه ارائه بده به حداقل برسونید.واقعا موقعیت پیچیده ای خدا کمکتون کنه.....:323:
نمایش نسخه قابل چاپ
توکل به خدا.اینهم میگذره.حتما برین پیش مشاور تا با کمکش هم بتونید تصمیم درست رو بگیرید وهم فشار روحیتون با راهنماییهاش وروشهایی که میتونه ارائه بده به حداقل برسونید.واقعا موقعیت پیچیده ای خدا کمکتون کنه.....:323:
خیلی بی رحمی:302: بچه ات هفته ای دو روز میاد پیشت و این دو روز در هفته را نمی تونی براش وقت بزاری!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اگه با خانمت بیرون میری پسرت را هم با خودت ببر به هر حال اونم عضوی از خانواده ات هست و جکر گوشه ات می خوای بچه ات را بزاری پیش کی که بزرگش کنه و براش پدری کنه؟ پدر و مادرت پیرت ؟ که به سبک بچه های قدیمی بچه تو را بزرگ کننند یا زنی که خودت نتونستی تحملش کنی؟ تو خونه اونا هم زیر دست خاله و دایی بزرگ شه
با زنت شرط میکنی که بچه ات فقط باید پیش خودتون باشه و بدون اینکه پسرت را مجبور کنی ازش با مهربونی میخوای که باهات بیاد هر جا که با خانمت هستی بیرون پار وخیابون و...اگه خونه پدر زنت هم میری بچه ات را با خودت ببر
وقتی خوندم که هفته دو روز هم نمی تونی برا پسرت وقت بزاری واقعا جا خوردم با خودم گفتم چه پدر بیرحمی این هست
این بچه خیلی از طلاق پدر و مادرش ضربه خورده و خواهد خورد (هم از جنبه عاطفی و هم از جنبه اجتماعی) شما باز یه جایی را پیدا کردی که از لحاظ عاطفی و احساسی ارضا میشی واما مادر این بچه نه هنور تو شک طلاقه و سرخوردگی های طلاق و حتما نمیتونه مثل یه مادر عادی پسرت را از نظر عاطفی تامین کنه شما هم انگار نه انگار که پسری داری و و مسولیت تربیت و نگه داری یه طفل بیگناه که جریی از وجودت هست به عهده ات هست !!!!!!خیلی احساس سر خوشی بهت دست داده به نظر خودت پدر که این طور به بچش رسیدگی کنند از بقیه(پدر بزرگ و مادر بزرگ و خاله و دایی عمه و عمو ) چه توقعی میشه داشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
موقعیت سختی است برادر خدا شما را صبر بدهید ولی:
به نظر شما همه چیز خیلی روشن و واضح نیست؟ اگر آن آقای مسن صیغه همسر فعلی شما را فسخ کرده بودند و ارتباطشان در حد همکار بود چرا انقدر خودشان را به آب و آتش زدند که این داماد را پیدا کنند؟و به نظر شما طبیعی نیست که وقتی کسی دروغی به این بزرگی بگوید و فاش شود سعی کند بهترین زن ممکن برای مردش باشد تا طلاقش ندهد؟ این هم یک نوع بازی و سیاه بازی و فریب نیست؟
ضمنا چه کسی گفته شما فقط دو تا گزینه دارید: زندگی با زن اول یا دوم؟ شما فعلا تکلیف این زندگی را روشن بفرمایید بعد برای بازگشت به زن اول و یا ازدواج تصمیم بگیرید. سن و سال آنچنانی هم ندارید. چرا که عجله کردید و نتیجه اش را دیدی. بنابراین عجله نکنید
میدونید چرا خودش را به اب و اتش میزده که منو پیدا کنه ؟؟؟؟؟
********************************************
به خاطر اینکه ایشون خانم خودش را چند سال پیش طلاق داده ولی بعد از مدتی خانمش به خاطر بچه هاش دوباره رجوع میکنه
و الان هم به صورت شرعی زن و شوهر هستند نه قانونی --- یعنی در شناسنامه دوباره اسمشون ثبت نشده
این مرد برای خودش فکر و خیالاتی داشته که مثلا من اینجوری یواش یواش اینو خامش میکنم و بعدم میگیرمش
ولی خانم فعلی من میگه من همیشه بهش میگفتم اقای فلانی =
من با تو نمیمونم ما !!!
من قصد ازدواج با تو ندارما !!!
اگه زنت برگشته برو و باهاش زندگی کن - من و تو به درد هم نمیخوریم - من وتو سن و سال و همه چیزمون
با هم متفاوت هست و اگه من تا اخر عمرمم مجرد بمونم و شوهر نکنم زن تو نمیشم و ......
================================================== =====
من یه سئوال دارم از حضور بچه ها !!!
ایا ایشون قانونا و عرفا و شرعا باید قضیه صیغه بودنش را به من میگفت یا نه ؟؟؟؟؟
یا به خاطر اینکه ایشون با این مرد رابطه جنسی نداشته و قصد ازدواج هم نداشته و از طرفی بنا به قول خودش
حق کات شدن این صیغه با خود زن بوده و ایشون دیگه نمیخاسته ادامه بده و از طرفی هم به دید خانم این قضیه
مال قبل از ازدواج من و ایشون بوده به من نگفته !!!!
هرچند من فکر میکنم هیچ توجیهی نداره ----- چون با شنیدن این قضیه اول حاشا کرد و بعدشم من احساس
میکنم از هر طریقی که بتونه داره این قضیه را کوچیک نشون میده و میگه هیچ چیزی نبوده
************************************************** *************************
بهش میگم مگه ممکنه تو 2 سال با این مرد صیغه بودی یعنی 730 روز .......
مگه میشه توی این سال ایشون به تو دست نذاشته باشه
************************************************** *********
یه سئوال میکنم از اقایونی که این پست های منو خوندند و فهمیدند که قصه چیه !!!!
خداوکیلی اگه جای من بودید چیکار میکردید ؟؟؟؟؟؟؟
پیش خودتون چطوری با این قضیه کنار می یومدید ؟؟؟؟
1- میگفتید که این یک زن مطلقه بوده و هر زن مطلقه ای بعد از تمام شدن عده ش
میتونه صیغه هم بشه و بعدشم ازدواج دائم هم بکنه و لزومی هم نداره به شوهر دائم ش بگه که من صیغه بودم
یا
2- مثل من میگفتید که نه !!!! ایشون باید به من میگفت که من یک ازدواج نا موفق داشتم
و دو سال هم صیغه یک مرد ( دلیل قانع کننده این موضوع را هنوز نفهمیدم )
بودم ولی چون دختر بودم رابطه جنسی با هم نداشتیم و فقط در حد و حدود بیرون رفتن و
شام و خوردن و این چیزا بوده و .....
حالا من شرایط م اینه دوست داشتی با من ازدواج کن
دوست نداشتی شما را به خیر و من را به سلامت !!!!!!!!!!
/////////////////////////////////////////////////////////////
شما با کدام نظریه موافق هستید ؟؟؟؟؟؟؟
[/quote][quote]خداوکیلی اگه جای من بودید چیکار میکردید ؟؟؟؟؟؟؟[quote]
خدا وکیلی این کارارو می کردم
1. به دکتر روانشناس مراجعه میکردم برای بیماری شکاکی
2. میدونی چبزی که زیاده دختره دم بخت این نشد طلاقش میدی یکی دیگه ولی هیچوقت نمی تونی پسرتو طلاق بدی تا ازت تنفر پیدا نکرده بهش برس
3.زن اولتو بیخیال تمام شد اگر می تونستی باش زندگی میکردی
4 ازش بپرس باکره بوده یا نه ؟اگر گفت بله باکره بودم فرض را بر پاکی بگذار
تمام
یک سوال
می دونم الان زخم خورده ای خیانت دیدی .خیلی مردی فقط زنت و طلاق دادی خیلیها تحمل شما را ندارند . ولی خدا وکیلی مگر خودت باکره بودی ؟
یه چیز دیگه ش
شما از همسرت جدا شدی 3 سوت رفتی یکی دیگه رو عقد کردی حالا یا می خواستی زنتو بسوزونی یا نیاز جنسی
خودتو جای همسرت بگذار از شوهرش جدا شده افسرده بوده نیاز به هم صحبت پیدا کرده می تونست بره پی دوست پسر ولی حرام نکرده .
راستی اینم بگم که من شخصا رفتم و ایشون را پیداش کردم و باهاش حرف زدم
ایشون میگفت =
من این خانم را خیلی خیلی دوستش داشتم و بهش عادت کرده بودم و وقتی که فهمیدم ازدواج کرده باور کنید تا مرز
سکته رفتم و خون دماغ شدم
بعدشم عصبانی شد و گفت میدونی چرا اینقدر عصبانی و ناراحتم ؟؟؟
برای اینکه من حکم یک تایر زاپاس را داشتم برای ایشون
من براش همه کاری میکردم و همه جوره هوای کارش را داشتم
قافل از اینکه این خانم منو خوابونده بوده توی اب نمک و هم داشته دنبال یک کیس خوب میگشته برای ازدواج دائم !!!!
ایشون میگفت = من به خاطر این خانم سمت م را از دست دادم - تابلو شدم - زنم را از یاد بردم
ولی ایشون بد کاری با من کرد !!!
=============================================
بهش گفتم که ایشون دست میزاره روی قران که با تو هیچ ارتباطی نداشته !!!
بعدش گفت = اخه اقای ....... حرفا میزنی !!!! ایشون زن من بوده !!!! اخه چه فکری میکنی تو !!!!
تو الان با ایشون که زنت هست چیکار میکنی ؟؟؟؟ ها ؟؟؟؟
خوب ایشون زن صیغه ای منم بوده !!!!
بعدم گفت ببین اقای ..... من سر بسته بهت بگم من با ایشون همه جا رفتم - و همه کاری کردم ولی فقط عروسی نکردم !!!!
بعدش بهش گفتم = اخه این خانم دست میزاره روی قران که با شما هیچ ارتباط جنسی نداشته !!!!
اونوقت مرد گفت =
بله !!! اگه منم یه مرد 30 ساله - خوش تیپ - خوشگل - قد بلند و .... که دوسالم از خودم کوچیک تره
به پستم میخورد ---- برای اینکه طلاقم نده روی قران دست که میزاشتم هیچی !!! قران را تکه تکه ش میکردم و میخوردم برات !!!!
************************************************** *********
لازم به توضیح هست که === ایشون اول این جوری با من حرف زد !!!!
ولی بعد از رفتم من از پیش خانمم به خونه خودمون
فرداش زنگ زد و گفت = فلانی من باید حتما ببینمت !!!
تا باهاش وعده گذاشتم گفت = ببین من همه را الکی گفتم و اینجوری نبوده که من بهت گفتم و من میخواستم
ذهنت را درگیر کنم تا اینو طلاقش بدی تا من از این خانم انتقام بگیرم ...
بعدم خودش دست گذاشت روی قران و گفت = به این کلام ا... من هیچ ارتباط جنسی با این خانن نداشتم
************************************************** ***
حالا موندم که کدوم حرفش را باور کنم ؟؟؟؟؟
ایا حرف های اولش درست بوده ؟؟؟؟؟
یا واقعا از روی حس انتقام جویی این حرف ها را سر هم کرد ؟؟؟
======================================
به نظر شما کدومش بیشتر صحت میتونه داشته باشه ؟؟؟؟؟؟
حرف های اولیه یا حرفهای بعدی ش ؟؟؟؟؟
چرا پیش مشاور نرفتید و نمی رید؟!!
شما بین دلت و منطقت گیر کردی
تا شما حقایق برات روشن نشه مثل مرغ سرکنده می مونی
پیش یه مشاور خوب برو و باهاش حرف بزن مطمئن باش از این همه سردرگمی و شک بیرون می ای
راستی الان ارتباطت با همسر دومت چه طوره....فکر نمی کنم با این افکار بتونی باهاش ارتباط خوبی داشته باشی
واقعا باید یک بار برای همیشه تکلیفتو روشن کنی
سلام.یه پست قبل ازین یه مطلب بود که میخوام بهش اشاره کنم.اینکه این خانم به همسر صیغه ایشون گفتن که "من با تو نمیمونم ومن اگه بیشوهرم بمونم زن تو نمیشم" این یعنی چییییی؟بالاخره این خانم از نظر شرعی همسر اون اقا بوده یا نه؟اینکه رابطه جنسی نداشتن انتخاب خودشون بوده ولی قانونا زن وشوهربودن .واینکه موضوع صیغه مال قبل از اشنایی با شماس ونیاز نبوده بهتون بگن.خوب دیگه ازدواج اول وبچه شما هم مال قبل از اشنایی با ایشونه ونیازی نبوده به ایشون بگید؟این منطقیه؟خوب خیلیا تودوران نامزدیشون صیغه محرمیت میخونن ویک مدت میرن ومیان وارتباط جنسی هم ندارن این نامزدی بهر دلیلی فسخ میشه وراهها جدا.اگه دخترخانم بره وبا کس دیگه ازدواج کنه نباید بگه من قبلا صیغه بودم؟وجدانا باید بگه یانه؟شما درباره ازدواج اولشون ودلیل درست جدایی تحقیق کردین.شاید یک سری حقایق پنهان شده هم تواون رابطه باشه؟؟؟؟؟؟؟؟
من از دید خودم بعنوان یه زن تو این جامعه و با شناخت نسبی که از اقایون دارم اینهارو مینویسم
1- با این شک و تردید و دو دلی که از حرفهاتون موج میزنه و هر دفعه که پست میزنید این تردید بیشتر شده و کمتر نشده تو ازدواجتون با این خانم احتمالا به مشکل میخورید مطمئنا یه عمر میخواین فکر کنید که ایا زن من قبلا با کس دیگه ای خوابیده یا نه؟ و این حس شک خیلی عذاب اور خواهد بود
2- به نظر من مردی که 2 سال به قول خودش 700 روز با این خانم صیغه بوده و خیلی هم دوستش داشته میخواسته باهاش ازدواج دائم کنه تو یه محیط کار میکردند به نظر بعید میرسه رابطه ای بینشون نباشه شما خودت مردی اگه یه خانم رو صیغه کنی میخوای فقط نگاش کنی؟ یعنی 2 سال فقط همدیگرو نگاه کردند و این اقا حسرت بودنو به دلش نگه داشته؟ یعنی عاشق چشم و ابروی این خانم شده که کارشو تو اداره درست کنه صیغش کنه از نظر مالی هم که حتما خیلی کارها براش میکرده ولی فقط نگاش کنه از مردها بعیده
اصلا اگه قرار بود رابطه ای بینشون بوجود نیاد چرا صیغه خوندند که به قول اون اقا تو محیط کارش تابلو شه؟ به نظرم معقول نیست که دو نفر صیغه بخونند که اگه نگاهشون به هم افتاد گناه نباشه
نمیشه با عقل جور درنمیاد شما خودتم میدونی که رابطه ای وجود داشته ولی دوست داری از دوستا تائید بشنوی که نه چیزی نبوده اطمینان کن بیخودی شک نداشته باش که اروم شی
ولی بهتره با خودتون و وجدانتون روراست باشید و بسعی نکنید خودتونو گول بزنید
3- ببخشید اینو میگم قصد توهین ندارم ولی هرکی چادر پوشید و نماز خوند دلیل نمیشه که اعتقاد خیلی قوی داره و قرانو دروغ قسم نمیخوره ادمهای مذهبی یه بندی دارند که بهش میگن دروغ مصلحتی و اگه پای ابروی یه مومن وسط باشه قسم دروغ و قران هم میخورند پس نمیشه به ایه و قسم هردوی اونها اعتماد کرد
4- شما فرض رو بر ابن بزار که این خانم مجرد بوده و با اون اقا اصلا رابطه داشته ولی از نوع صیغه محرمیت ایا میتونی اینجوری بپذیریش؟ با این تصور که رابطه زمان مجردیش به خودش مربوطه
ضمنا شما از این خانم جدا شی که ممکنه دیگه به همسر اولت برنگردی بازم مجبوری یه کیس دیگه پیدا کنی واسه ازدواج حالا چه تضمینی هست که نفر بعدی با هیچ کس هیچ رابطه ای نداشته و شما اولین مرد زندگیش هستی؟
پس با خودت سنگهاتو وا بکن و تصمیم نهاییتو بگیر ضمنا هر تصمیمی گرفتی در درجه اول به فکر پسرت باش که از همه اینها مهمتره چون اون طفل معصوم نمیخواسته به این دنیا بیاد شما دعوتش کردی پس تا اخر عمرت مسئولش هستی
اون پسره و تو یه جامعه ای زندگی میکنه که خیلی خطرها تهدیدش میکنه مراقبش باش
کاری کن که اون بچه از نظر عاطفی صدمه نبینه که یه عمر عذاب وجدان داشته باشی و خودتو نبخشی
ببخشید اینهارو گفتم چون میبینم از هدف اولت که پسرت هست خیلی دور شدی و کاملا غرق این شدی که این خانم رابطه داشته نداشته من دوسش دارم مهربونه و ...
-
تو صفحات قبل براتون در مورد مراجعه دوباره به پزشک قانونی نوشتم ولی انگار توجه نکردید
به نظرم دوست دارید زمان را از دست بدهید