RE: آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
ممنون زن اميدوار از پاسختون
مي دونم كه من هم نقايص زيادي توي زندگي مشتركمون داشتم، ولي اين كارهاي شوهرم يه حسي رو توم بوجود مياره كه نمي تونم تصميم درست بگيرم، از طرفي خانوادم مي گن پا پيش گذاشتن نه تنها به نفعت نيست بلكه باعث سرافكندگيت هست(كلا هم اصرار به طلاق دارن و مي گن تا من خودم نخوام براي طلاق اقدامي نمي كنن)، اولش قبول مي كردم و مي گفتم كه اونا من رو از خونه خودم بيرون انداختن، ولي بعدش گفتم خوب منم يه طرف قضيه هستم اگه براي شوهرم زندگي مشتركمون مهم نيست براي من كه بايد باشه، من سعيم رو كردم كه زندگيم رو دوباره از نو بسازم،هم به خودم به فرصت بدم هم به شوهرم، يه قدمم رو جلو گذاشتم ولي اون همش فرار مي كنه. من از خونه خاله ام هم باهاش تماس گرفتم ولي جواب نداد، شوهرم شخصي هست كه يه شماره ناآشنا تو گوشيش ببينه فورا تماس مي گيره كه كاراتون چي بوده، ولي من 3 بار بهش زنگ زدم ولي نه تنها جواب نداد بلكه پيگيري هم نكرد.
اين پول ريختنش هم گيجم كرده، نمي دونم چي تو مغزش مي گذره.
ممنون گل ياس عزيز
مي دونم دادگاه كارم رو بدتر گره مي زنه، ولي به خدا موندم كه چه كاري برام درست هستش. مي دوني آخه شوهرم با خاله ام كه صحبت كرده( البته چون خاله ام از اداره تماس گرفته ، شمارش ناآشنا بوده جواب داده) گفته من از دست خانمم دلخورم و ايشون ضربه هاي جبران ناپذيري به زندگيمون زده، دفعه بعدي هم اصلا به گوشيش جواب نداده.
به پدرم مي گم با يه بزرگتر برم خونمون، بشينم ببنيم كي مياد خونه سنگام رو باهاش وابكنم ، مي گه نه خوبيت نداره، منم كه تنهايي نمي تونم برم، وقتي خونوادم مي گن حمايتشون فقط وقتي هست كه من طلاق بگيرم چي بگم؟
خونوادم خيلي هوامو دارن از هر لحاظ ولي دركم نمي كنن كه بلاتكليفم، وقتيم جيزي مي گم، مي گن مگه چيزي كم داري؟ شوهرت اگه دوست داشت ميومد طرفت، و اون پولم صدقه هست برات.
اعصابم به شدت ضعيف شده و با هر حرفي از كوره در مي رم، برام دعا كنين لطفا.
RE: آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
دریا جان کاملا درکت می کنم
ولی یه چیزی به ذهنم رسید و اون اینه شوهرت شاید پول و به حسابت میریزه به این دلیل که تو نتونی به نفقه شکایت کنی و تو دادگاه بگه که من خرجی این خانمو میدادم با اینکه اخراجم کرده بودن
در مورد اینکه می گی اونا تو رو از خونه انداختن بیرون اونم باید تو دادگاه ثابت کنی
این نظر شخصیه منه
شاید شوهرت با ریختن پول می خواد تو دادگاه کاملا محکومت کنه
پس بهتره هیچ اقدامی نکنی
زیاد واسطه ننداز وسط
اگه حرفی داری خودت مستقیما برو
با واسطه شوهرت بیشتر رو حرفش می مونه و بیشتر تو رو متهم می کنه
از نظر من زیاد مشکلتو به فامیلت نگو
زیاد از اونا کمک نگیر
فقط خودت و پدر مادرت
اگه می خوای بری خونت رو این مسئله تو تالار خوب مشورت کن
با مادرت بری بهتره
بالاخره زندگیه و تو هم دلت پیشه شوهرت
حالا این راهم برو
نمی دونم بازم خوب فکراتو بکن
و خوب مشورت کن
RE: آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
گل ياس عزيز
خانوادم فقط و فقط پيشنهاد طلاق مي دن. غير از اين هيچ.
آخه 30هزار تومن نفقه هستش؟بيشتر شبيه به صدقه هست، در ضمن من خودم شاغل هستم و با اينكه مقداري از قسط خونه هم مي دم براي خودم يه مقدار پول مي مونه،و به پولي كه ايشون ريختن به حسابم احتياجي ندارم.
RE: آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
عزیزم 30 هزار یا 30 میلیون
بالاخره میریزه
در ضمن مگه نمی گی شوهرت بی کاره و اخراج شده
خوب این مقدار در توانشه
خودتم خوب می دونی چه زن سر کار بره چه نره مرد باید خرجیشو بده
نمی دونم ولی اصلا شبیهه صدقه نیست
دریا جان تو بچه نیستی که خانوادت بگن طلاق و تو هم قبول کنی
با واریز پول یا شوهرت از یه راهی می خواد بگه دوست دارم یا
همونی که بالا گفتم
اصلا صدقه نیست
شوهرت خوب می دونه تو شاغلی پس تو خودت بهتر از هر کسی می دونی که صدقه نیست
RE: آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
دریا جان سلام
خیلی کار خوبی کردی که اومدی و از حالت به ما خبر دادی...در مورد اینکه همسرت پول به حسابت ریخته و ...من فکر میکنم همسرت تصورش از شما اینه که شما خواهان جدایی هستی.
در مورد سرافکندگی و ....
اصلا زیر بار این حرفها نرو.اولا یادت باشه شما دوست دختر و دوست پسر نیستیند..زن و شوهرید که باهم عهدی رو بستید....دوما هم اینکه خانوادت کاملا دارن عاطفی و احساسی عمل میکنن و مطمئن باش الان در این رابطه نمیتونن مشاور خوبی برای شما باشن.
دریا جان...
حتما باید خودت برای دیدن همسرت اقدام کنی...باید بشینید و رو در رو حرفهاتونو بزنید.در خونه پدرت ماندن کمکی به شما نمیکنه....از طرفی این موش و گربه بازیها هم کار رو بدتر و کشدار تر میکنه.
ترک خونه اصلا کار ردستی نبوده...اما حالا شده.من نظرم اینه که شما برگرد منزل و منتظر بمون تا همسرت هم بیاد .بالاخره جایی باید شما دوتا رو در رو و تنها بشینید و سنگهاتونو وا بکنید.حتی اگر هدف شما و یا همسرت جداییه باید این مسئله مشخص بشه و شما هم از بلاتکلیفی دربیاین.
(که مطمئنا کار به اونجا نمیرسه).
شما هم واسطه گری انقدر نکن.مردها عادت بدی دارن...اگر غرورشون پایمال بشه خوب خیلی سخت از خر شیطون پیاده میشن...
من فکر میکنم این فاصله کار شما رو بدتر کرده...
ما همه برات دعا میکنیم....
RE: آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
مريم جان سلام، و ممنون از پاسختون، هميشه حرفات آرامش دارن.
ديشب خاله من با شوهرشون و فاميلي كه گفتم بهتون رفتن خونه پدرشوهرم، باهاشون سنگاشون رو وا بكنن. خاله من مي گفت همش كه مي گفتن دريا مقصر هستش و فعلا شرايط پسر ما خوب نيست، در ضمن گفتن كه شوهرم با دوستش رفته شهرستان براي پيدا كردن كار.( نمي دونم براي چي شوهر من داره فرار مي كنه!! )خلاصه خاله ام مي گفت ما گفتيم كه قبول داريم هر دو طرف ايراد و اشتباه دارن و اومدن ما به خاطر اين هست كه بگيم ما تو شرايط بد فعلي شما هم به فكر زندگي مشترك جفتشون هستيم. خونواده شوهرم هم گفتن تا وقتي كه كار پيدا نكنه صلاح نيست بره دنبال زنش.
خلاصه اين كه : دريا مقصر بوده و هست و خواهد بود.
RE: آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
سلام دریا جان من کل تاپیک شما رو خوندم . روانشناس نیستم و خیلی هم در زندگی مشترک خودم موفق نبودم . اما یک چیز رو می دونم خودت رو بیشتر از همه کس و همه چیز دوست داشته باش . برای خودت وقت بذار و سع کن آرام باشی . انقدر احساسی برخورد نکن و حاضر نشو بقیه عمرت خودت رو به کسی تحمیل کنی . شخصیت یک زن خیلی بیشتر از اینها ارزش داره که وایسه کتک بخوره
RE: آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
دریا جان بازم سلام
اولا اینکه اگر تاپیکت بسته شد حتما یه تاپیک دیگه بزن...
دو.ما اینکه من فکر میکنم همسرت به دو دلیل از رویارویی با شما و با خانوادت فرار میکنه:
1.خیلی حق به جانبه
2.خیلی شرمنده هستش
که من با مسائلی که شما گفتید احتمال زیاد میدم که مورد دومی باشه.
از خانواده همسرت هم دلگیر نشو....هیچ کس در این شرایط نمیاد بچه اش رو ول کنه و بچسبه به عروسش و یا دامادش....
شرایطتت رو کاملا درک میکنم..میفهمم چه حالی داری...منم این روزها رو داشتنم اما یادت باشه به قول معروف همیشه در رو یه پاشنه نمیچرخه..
یادت باشه همیشه بعد از هر سختی راحتی هستش...
یادت باشه حق به حقدار میرسه....
الان تنها کاری که میتونبی بکنی حفظ ارامشت و حتی خانوادت رو متقاعد کن که در خونه حرفی از این ماجرا نزنن و بذارن شما ارامش روحی داشته باشی.
سرکار که میری...اگر وقتی خالی داری حتما پر کن...بازم میگم باید همسرت رو گیر بیاری و باهاش حرف بزنی...و یا اینکه یک نفر رو پیدا کنی که همسرت ازش حرف شنوی داشته باشه.
دریا جان..صندوق پیامهای خصوصیت رو هم خالی کن.
توکلت به خدا باشه....دیشب خیلی خیلی برات دعا کردم...این یه امتحانه...مراقب باش سربلند بیرون بیای
اینم یادت باشه به هیچ عنوان..به هیچ عنوان فعلا فکر دادگاه و ....نباشی .برای رفتن به دادگاه و مهریه و نفقه و ..همیشششششششششه وقت هست
نگران نباش..درست میشه
صندوقتم خالی کن
موفق باشی.
RE: آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
دریای عزیزم واقعا به خاطر مسائل پیش اومده متاسفم .
عزیزم بهتره یا خودت با همسرت صحبت کنی یا واسطه با همسرت صحبت کنه نه خانوادش .چون اونا مثل اینکه خیلی خیر پسرشون رو نمیخوان .
بهتره که هرچه زودتر تکلیف مشخص شه .چون این فاصله اصلا به نفع زن و شوهر نیست چه بخوان به زندگی ادامه بدن چه بخوان خدایی نکرده جدا شن .
RE: آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
دوباره سلام. دوستان من هنوز مشكلم حل نشده دچار مشكل جديدي شدم.
حدود 12 روز قبل وقتي داشتم از خيابون رد مي شدم يه موتور بهم زد و فرار كرد، با كمك يه عده به كنار خيابون برده شدم و درحالي كه اصلا حالم خوب نبود به خونوادم زنگ زدم كه تصادف كردم (چون نزديك خونه بابام بودم) بعدش كلا تا رسيدن به بيمارستان بيهوش بودم و كلا چيزي از تصادف يادم نيست، ولي مادرم و خاله ام كه منو به بيمارستان رسوندن مي گن كل راه فقط شوهرت رو صدا مي زدي و مي گفتي كه ديديش ، در حاليكه اصلا نديده بودمش، به هر حال شايد توي اون وضعيت نياز داشتم كه شوهرم كنارم باشه و صداش مي كردم، خونوادم هم ديدن چون فقط اونو صدا مي زنم خواستن تا بهش اطلاع بدن، ولي به هر كدوم از اعضاي خونوادش كه زنگ زدن كسي جواب نداده، چندتا اس ام اس هم براي خودش و خونوادش فرستادن كه دريا تصادف كرده و حالش بده، ولي دريغ از يه تماس از طرف اونا. روز بعدش توي بيمارستان شوهرخالم زنگ زد به دوست شوهرم كه ازش بخواد تا به شوهرم خبر بده، اين دوست همسرم هم گفته باشم من مي گم. بعد از يه ساعت پدر شوهرم به شوهرخاله من زنگ زده كه به ما مربوط نيست و شوهرش هم نمي خواد بياد.(نمي دونم براي چي ازم فرار مي كنه)
من خيلي ناراحت شدم و به شوهرم اس ام اس دادم كه اي كاش فقط يه ذره مرد بودي.
بعد از اون من كلا درگير كلانتري و پزشكي قانوني بودم، تا اينكه چند روز بعد پدرم باهام تماس گرفت كه يكي از دوستاش(رييس سابق شوهر من) براي شوهر من كار پيدا كرده و ازم خواست به دوست شوهرم بگم تا بهش بگه، ولي من هرقدر باهاشون تماس گرفتم جواب ندادن، آخرسر خاله من زنگ زد به پدرشوهرم و گفت اين قضيه هيچ ربطي به دريا نداره و چه اينا باهم باشن و چه جدا شن، چون فلاني رو مي شناسيم و مي دونيم از كار اخراج شده ما فقط خواستيم تا برگرده سركار.پدرشوهرم هم گفته به پسرم دسترسي ندارم ولي به محض ديدنش مي گم كه با شما تماس بگيره، ولي باز هيچ خبري نشد.
الان بعد از گذشتن حدود 80 روز بلاتكليفم. خيلي غم تو دلم انباشته شده، دلم از خدا هم گرفته و ديگه به اين باور رسيدم كه شوهرم دوستم نداره، منم بايد كم كم فراموش كنم كه روزي كسي به اسم ....... تو زندگيم وجود داشته.
به خدا يه عده كه كمكم كردن هر روز بهم زنگ مي زنن حالم رو مي پرسن، اونا كه غريبه هستن دلشون از اتفاقي كه برام افتاده مي سوزه، ببينيد شوهر من دلش از چي هستش كه وقتي شنيده تصادف كردم و حالم خيلي بده حتي نخواسته از اطرافيانم حالم رو جويا بشه.
خيليا توي بيمارستان دور و برم بودن كه برام نگران بودن، ولي به نظرتون كدومشون مي تونست جاي خالي دستاي شوهرم رو توي دستم پر كنه؟