RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ترانه خانم عجله نکن عزیزم.:316:
می دونستی که تو سقط های به این روش و به صورت غیر قانونی امکان مرگ مادر هم وجود داره؟:302:
خانمی چند روز به خودت فرصت بده و حتما پیش یه مشاور بالینی برو . این افسردگی دوران بارداری هست که اینطوری اراده و انگیزه و امیدت رو گرفته. اینقدر زود تسلیم نشو ...
حالا که روش سقط رو پیدا کردی 10 روز به خودت زمان بده همه کارایی رو که ممکنه خوشحالت کنن رو تو یه برنامه ریزی 10 روزه بگنجون و بعدش تصمیم نهایی رو بگیر .
حتما حتما به یه روانشناس مراجعه کن و بعد اقدام کن .
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ترانه جان بهت تبریک میگم
نمیخواستام چیزی بنویسم،چون زیاد نمیتونم درست مشاوره بدم.
ولی انگار یه حسی همش بهم میگفت برا مامانم بنویس که منو نابود نکنه.
عزیزم،یه موجود بی گناه در وجودت هست که هیچ جوری نمیتونه از خودش دفاع کنه،از تیغ جراحی نمیتونی فرار کنه،انگار یکیو بگیرن بزور سرشو بزنن. چجور دلت میاد آخه!
منم شوهرم تا ۶ ماهگی همش میگفت بچهرو بنداز،من بچه نمیخوام.ولی من محکم گفتم نه،بچه تو جسم مانعه و در امانه!
حالا که بچه دنیا اومده ،اینقدر که خودش نگرانه مریض نشه،گریه نکنه هیچ کس نگران نیست. حالا من اصلا عذاب وجدان ندارم چون من نخواستم سقطش کنم. محکم وایسادم گفتم اگر هم جدا بشم بچهمو خودم بزرگ میکنم،چون بالاخره ما تصمیم گرفت بودیم که بیاد،حالا نامردیه که وسطش بگم حالا که اومده پس میندازمش!
تو مادرشی پس حفظش کن، دلیل نمیشه تقی به طوقی خورد بگی اگه میگی بندازش میرم میندازمش.
ایشالا از این فکر شیطانی بیای بیرون
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
هیچ جنایتی بدون تبعات برای جنایتکار نیست :305:
گرفتن جون یک انسان در هر موقعیت سنی که باشه از یک جنین گرفته تا یک پیر فرتوت ، یک جنایت است که امکان نداره خون بیگناه آفت جان کسی که به خودش حق میدهد او را بیگناه از بین ببرد نشود .
اگر بعد از اینکار گرفتار خیلی مصائب ، مشکلات ، بیماریها ، دردسرها و .... در زندگیت شدی ، وقتی گاه از خودت سئوال کردی چرا این همه بلا سرم میاد ، راه دوری نمیخواد بری تا بفهمی ، فقط یادت بیاد که یک انسان را تو خواسته یا ناخواسته اجازه دادی از طریق وجود تو پا به این دنیا بگذارد ، اما چیزی نگذشته تصمیم گرفتی بی رحمانه او را که بی گناه بود بکشی .
سقط جنین یعنی قتل نفس
و شمایی که تصمیم به سقط گرفتی ، یک قاتل بالقوه ، وقتی اقدام کردی بافعل محسوب می شوی.
سرای همدردی جای قاتلین نیست ،اگر روزی چنین کردی بهتره از همدردی هم بروی ، مگر زمانی که بخواهی بیایی از تبعاتی که گرفتارش شده ای برای عبرت دیگران بگویی .
جای نگرانی دارد ، خدا بهت رحم کنه شاید به خودت بیایی .
.
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
عزیزم
به حرف صبا گوش بده. حالا که دارو رو داری کمی بیشتر صبر کن. هر وقت صد در صد مطمئن شدی که اسیبی چه از لحاظ روحی و چه جسمی بعد از سقط برات وجود نداره بعد استفاده کن.
اما فکر می کنی چطور می تونی صد در صد اطمینان رو پیدا کنی؟
مطمئنا خودت مرجع با صلاحیتی برای اینکار نیستی. چون تو نه پزشکی که مضرات این سقط رو بتونی بدونی و نه از لحاظ روحی در شرایط خوبی هستی.
راستش تو حتی قبل از سقط هم به طور واضح به نظر تمام کسانی که اومدن تو تاپیکت دچار افسردگی هستی و به احتمال خیلی زیاد این افسردگی بعد از سقط بیشتر خودش رو نشون بده. ولی باز برای اینکه صد در صد در مورد این مساله هم مطمئن بشی باید به یک روانشناس مراجعه کنی.
در مورد دارو خیلی از داروها (اکثرشون) اثر کاملی ندارند و وابستگی خیلی زیادی به مرحله ای که در اون قرار داری دارند. یعنی خیلیهاشون در زمان مصرف حتما باید زیر نظر پزشک باشی. می دونی ممکنه اسیب خیلی بدی به جسم خودت وارد بشه. فقط اگر یک در صد هم احتمال این اسیب رو بدی ....
در اخر میگم که مواظب خودت، همسرت و نی نی ای که می تونه زندگیت رو بر عکس اونچه فکر می کنی پر از شادی کنه باش. از خدا می خواهم زندگی سه تا تون رو حفظ کنه.
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
نقل قول:
نوشته اصلی توسط taranee
سلام دوستای خوبم
مرسی از راهنماییهاتون
و اما خانوم پیدا ممنون که اینقدر راحت در مورد زندگی دیگران نظر میدید و متهم میکنید خدمت شما عرض کنم من به هیچ عنوان بچمو رها نکردم و دست پدر معتاد ندادم شما لازم نیست حس مادری به من یاد بدید من چند سال بخاطر بچم در شرایط خیلی بدی زندگی کردم و از نظر جسمی و روحی خیلی صدمه دیدم ولی از اونجایی که من تک فرزند بودم از بدو تولد پسرم پدر و مادرم علاقه شدیدی به پسرم داشتند و من و پسرم بیشتر وقتها پیش اونها بودیم بهمین دلیل پسرم شدیدا وابسته به پدر و مادرم هست و من تا قبل از ازدواجم با پسرم و پدر و مادرم زندگی میکردم دلیل اینکه تو بعضی تاپیکها گفتم از پسرم دورم پیشم نیست چون من چند سالی بدلیل ادامه تحصیل ایران نبودم و از پسرم دور شدم و الانم که برگشتم اونها از من دورن ولی پسرم در یه شرایط بسیار عالی بسر میبره و بهترین جای دنیا زندگی میکنه و پیش عزیزترین ادمهای من یعنی پدر و مادرم هستند
سقط دومم بسیار کار سنجیده و خوبی بود و لازمه بدونی به دوره حاملگی نرسید تا قبل از 20 روز دفع شد پس من چیزی از حاملگی نفهمیدم
الانم اگه دارم تصمیم میگیرم این بچه رو سقط کنم چون منطقی فکر میکنم نه احساسی و نمیخوام تا اخر عمرم عذاب بکشم دوره پدر و مادرهامون و بسوز وبساز دیگه تموم شده و یه زن حق داره به حق واقعیش به عنوان یه انسان برسه و من هرگز قبول نمیکنم از حقم بگذرم که زندگی کنم میخوام زندگی کنم نمیخوام که یه عمر تحمل کنم و گذشت کنم و کوتاه بیام
سارا جون در جواب حرفتون باید بگم منم دوست دارم با دوستام در ارتباط باشم و خوش باشم منم نمیخوام مدام کنار همسرم بشینم و بحث کنیم ولی جالبه بدونی شوهرم این نسخه رو فقط واسه خودش میپیچه به منم میگه برو با دوستات ولی فقط در حد حرف کافیه منم با دوستام قرار بزارم یا جایی بریم با سیاست کاری میکنه که از دماغم دربیاره ، اسم هر کدوم از دوستای خوبمو میارم میگه من از اون خوشم نمیاد حتی خونه خالم میرم وقتی برمیگردم مدام بهم تیکه میندازه میگه اصلا ازش خوشم نمیاد
شما بگین من چکار کنم ؟ اینم بگم که جدیدا از نبودنش تو خونه خیلی احساس خوبی دارم از تنهاییم واقعا لذت میبرم و اینو به خودشم گفتم یاد دوره شاهانه مجردیم می افتم
در اخر از مدیریت محترم سایت خواهش میکنم به افرادی که کارشناس نیستند لطفا اجازه ندین در مورد شخصیت دیگران اظهار نظر کنند من مشکل دارم اومدم اینجا اروم بشم نیومدم که شخصیتمو زیر سوال ببرند
بسیار متشکرم - ترانه
ضمنا خانم پیدا ازتون خواهش میکنم دیگه درمورد تاپیک من اظهار نظر نفرماییدو انرژیهای منفیتونو بیشتر از این به من وارد نکنید
دوست عزيز ترانه خانم
من معذرت مي خواهم كه دير جواب مي دهم، من پستهاي قبلي شما را نخوانده بودم و در جريان زندگي شما نبودم، اين درست است، كه شما فكر خودتان باشد ( اين همان حس بقا است) ولي قبل از سقط بچه اول درست فكر كنيد كه از زندگي دنبال چه چيزي هستيد؟
مطمئن باشيد اين بچه هم بميرد كك دنيا هم نمي گزد (اما آيا حقيقتا به نفع شما و آينده تان است؟؟ بهتر است فكر خودتان باشيد)
دوره پدر مادرهايمان نگذشته (داري اشتباه مي كني) براي تغيير يك فرهنگ چندين و چند نسل بايد عوض شود و شما قادر نيستي فرهنگ غالب بر جامعه را تغيير دهي
اين سئوالات را جواب بده
1- آيا مي خواهي از شوهرت جدا شوي؟؟
2- به نظرم شما يك بار ازدواج كرده ايد (شايد دارم اشتباه مي كنم) آيا جدا شدن از همسر دوم وضعيت زندگي بهتري براي شما رقم خواهد زد (موردي را الان در نظر داريد؟؟)
آيا قصد داري خارج از كشور زندگي كني؟؟ (برنامه ات براي دراز مدت چيست؟؟)
دوست گرامي اگر قصد داري با همين همسرت زندگي كني مطمئن باش نگهداشتن بچه به نفع خودتان است (همان ميخ لاي قيچي (باز بگو زمان پدر و مادرمان گذشته) بچه شيريني زندگي است و اوضاع را آرام ميكند ذهن شما را هم از تمركز بر روي همسر باز مي دارد
شما مي گويي شوهرت با سياست وقتي با دوستانت بيرون مي روي از دماغت در مي آورد. اگر پستهاي قبليت را بخواني شما همين كار را بدون سياست انجام مي دهي و از دماغ شوهرت در مي آوري (باز ايشان يك حسني نسبت به شما دارد)
شايد شوهرتان از افراد خاصي در دوستانتان بدش مي آيد (مطمئن باشيد يك منطقي پشت آن هست شايد يك منطق احساسي مثلا شايد با يكي از دوستانتان كه هستيد بعدش رفتارتان با همسرتان تغيير مي كند) با توجه به روحيه حساس شما اين احتمال زياد است. سعي كنيد رفت و آمدهايتان روي زندگي خصوصي تاثير نگذارد و با سليقه همسرتان همخواني داشته باشد
يك تذكر در گوشي: شما ساده هستي و اصلا در رفتارت يك نوك سوزن سياست نداري (چرا به شوهرت مي گويي وقتي خونه نيست راحتي و احساس شاهي ميكني) حتي اين احساس را هم داري به زبان نياور او را از خودت دور مي كني
من اگر جاي تو بودم قبل از اينكه سقط كنم مي رفتم ببينم آيا افسردگي دارم يا نه (خود من وقتي هورمونهايم به هم مي خود بد خلق مي شود و همه رويدادها را تعبير منفي مي كنم. اگر اين حالت مربوط به كاهش سرتونين در مغز باشد به نظرم بهتر است با پزشك مشورت كني و در دوره بارداري تحت نظر باشي
من از آقاي since ممنونم به خدا دارد برايت وقت مي گذارد،
شايد نتوانم زياد برايت پست بزنم اميدوارم در تصميمي كه داري كمي تالل كني تا بعدا از كارت پشيمان نشوي
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
taranee نوشته : میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
اما من فکر میکنم خودت غیر قابل تحمل شدی که داری به یه آدمکش تبدیل میشی. نه شوهرت.
حرام خدا رو حلال نکن.
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
این تاپیک بیش از حد استاندارد طول کشیده و راهکارهای لازمه هم ارائه شده ، لذا قفل می گردد .
ترانه عزیز:
به نظر می رسد شما تصمیم خود را گرفته ای و راهکارها و راهنمایی های دوستان هم برای شما کاربرد نداشته و ندارد و در واقع شما راه خود را می روید ، بنا براین به نظر میرسد در این مورد خود را صاحب نظر می دانید و نیازی به مشاوره ندارید . اگر به عنوان تاپیک توجه کنید در واقع شما نتیجه خود گرفته ای
موفق باشی
.
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ترانه جان اگه تصميمتو گرفته بودي ديگه چه نيازي به مشاوره داشتي ؟ مگه نيومده بودي تا كارشناساي تالار كمكت كنن تا بهتر تصميم بگيري پس چرا وسطش پشيمون شدي ؟فكر نمي كني اينا همش برمي گرده به همون افسردگي دوران بارداري كه آقاي sci گفتن ؟ نمي خواي يه كمي بيشتر تامل و فكر كني ؟
يه كمي آرومتر و صبورتر باش عزيزم تا خداي نكرده پشيمون نشي . :46::72:
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام دوستای خوبم
من از همتون تشکر میکنم که وفت گذاشتید تاپیکمو خوندید و منو راهنمایی کردید
راستش روز 5 شنبه بعد از اینکه دارو را پیدا کردم اون کسی که دارو رو بهم داد گفت این دارو خطرناکه ممکنه اتفاق بدی واسه خودت بیفته ممکنه بچه از بین نره اخرشم بدنیا بیاد ولی ناقص باشه به عواقیش فکر کن و تحت نظر پزشک این کارو بکن کلی فکر کردم و ترسیدم بدون اینکه شوهرم بفهمه این کارو بکنم ترسیدم اتفاقهای خیلی بدی بیفته و شوهرم بفهمه چکار کردم و زندگیمو سیاه کنه خلاصه رفتم خیلی منطقی باهاش صحبت کردم و دلایل زیادی اوردم که اجازه بده برم پیش یه متخصص این کارو بکنم اونم راضی نشد و دعوای شدیدی کردیم اون شب خوابهای عجیبی دیدم به شوهرم گفتم، گفتش اینها همه نشونس که اینکارو نکنی ولی بازم من کل روز جمعه باهاش صحبت کردم التماسش کردم گریه کردم خواهش کردم که راضی شه بالاخره گفت من هیچ کاری ندارم به هیچ وجه راضی نیستم و هیچ مسئولیتی نمیپذیرم هر اتفاقیم برات بیفته به من ربطی نداره گناهشم گردن خودت اگه هم بچه منو کشتی یعنی زندگیمونو نابود کردی و مطمئن باش به زودی از هم جدا میشیم منم همه اینارو قبول کردم شوهرم به مادرم تلفن زد و همه چیو گفت و گفت که دخترتون داره با مسئولیت خودش اینکارو میکنه هر اتفاقیم براش بیفته من مسئول نیستم
رفتم که به این دوره خاتمه بدم اول یه خانم ماما قرار شد تو خونه اینکارو بکنه ولی وحشت کردم رفتم پیش همون متخصصی که قبلا اینکارو برام انجام داده بود اونم سونو گرافیمو دید و گفت بچت الان بدنش غضروفی شده دیگه یه تیکه خون نیست و تو مطب نمیشه همچین کاری انجام داد تو بیمارستان هم که امکان پذیر نیست خلاصه من هرچه اصرار کردم گفت این کار از من ساخته نیست چون به دردسر می افتی و خطرناکه ضمنا این بچه ضربان قلب داره من انجام نمیدم رفتم پیش یه متخصص دیگه اونم همینارو گفت مادرم بهم تلفن زد و خیلی باهام صحبت کرد همه اینها : نظرات 2 تا متخصص و حرفهای مادرم و حرفها و راهنماییهای شما دوستای خوبم رو من تاثیر گذاشت و دلم سوخت واسه اون طفل معصوم تصمیم گرفتم نگهش دارم حتی اگه از شوهرم جدا شدم بازم نگهش دارم پیش خودم
فرشته مهربون سبکتکین عزیز سارا جون دلجو ،ازاده، صبا جون از همتون ممنونم جناب SCI از شما هم صمیمانه ممنونم که وقت گذاشتید
مرسی دوستای خوبم
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
نقل قول:
نوشته اصلی توسط taranee
این بچه ضربان قلب داره
نظرات 2 تا متخصص و حرفهای مادرم و حرفها و راهنماییهای شما دوستای خوبم رو من تاثیر گذاشت و دلم سوخت واسه اون طفل معصوم تصمیم گرفتم نگهش دارم حتی اگه از شوهرم جدا شدم بازم نگهش دارم پیش خودم
فرشته مهربون سبکتکین عزیز سارا جون دلجو ،ازاده، صبا جون از همتون ممنونم جناب SCI از شما هم صمیمانه ممنونم که وقت گذاشتید
مرسی دوستای خوبم
:104::104:
:104::104::104:
:104::104:
حالا شدی ترانه گل خودمون
آفریـــــــــــــــــن
خیلی خیلی خوشحال شدم ، اونم از این بابت که با درک و پذیرش مسئولیت و احساس مادرانه ات از این کار منصرف شدی . خیلی خیلی خوشحالم کردی عزیزم .:46::46:
خیلی نگرانت بودم چون در هر صورت آسیب اصلی را به خودت میزدی ، هم جسمی ، هم روحی ، هم مکافاتی . و افسوس میخوردم .
حالا یه تاپیک باز کن در مورد مسائل بین خودت و شوهرت تا بتونیم به کمک هم اینم اصلاح کنی . مطمئن باش می توانی .
همچنین خوب از خودت و بچه مراقبت کن و سعی کن در خصوص مسائل مربوط به دوران بارداری و مراقبتهای خاص از جنین که می تواند در داشتن کودکی سالم و با زمینه رشد تربیتی خوب بهت کمک کنه ، مطالعه کنی . اینکه دوران جنینی را خوب دقت کنی ، در واقع در مسیر تربیت یک فرزند خوب راه میانبر را رفته ای عزیزم
دلم میخواد باز هم بگم خیلی خوشحالم و می بوسمت .
.