RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
امروز بهش گفتم که من تو رابطه ی با تو به کس دیگه هم فکر میکردم . نه فکر بد . ولی فکر میکردم . تا این حد همه چیز رو بهش گفتم . خیلی به هم ریخت . اشک ریخت منم ریختم . الان بهم گفت که دیگه باهام ازدواج نمیکنه . گفت باهام میمونه چون نمیتونه بدون من باشه ولی باهام ازدواج نمیکنه . گفت همه چیزو بخشیدم ولی اینو دیگه نمیتونم . راست میگه جای بخشش دیگه نیست . گفت دیگه برام فقط و فقط مثل یک دوستی. دوست پسر. بعدش گفت نه دیگه مثل یه دوست هم روت حساب نمیکنم . گفت اگه کاری داشتی بهم بگو انجامش میدم.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تموم شد دیگه همه چیز
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین جان...
میدونم خیلی ناراحتی...میدونم چه حس بدی داری،میفهمم وقتی همه ی ارزوهای آدم خراب میشه چه کوه سنگینی روی دلت جا خوش میکنه...
اما دوست خوب من...از نگاه من که یک نفر سومم ایشون شما رو از اول هم برای ازدواج نمیخواست...اما این قدر شما ضعف نشون دادی و رفتی سمتش و به هر سازش رقصیدی که الان حتی خودشو محق میدونه که برات تعیین تکلیف کنه!من دیگه تو رو برای ازدواج نمیخوام!!اونم فقط چون به یه نفر دیگه فکر میکردی!!!!! اینم شد دلیل؟؟
عزیز دلم...نمیدونم چقدر با خوندن نوشته هات ناراحت شدم.چقدر دلم سوخت...به خدا تو حیفی،تو خیلی پاکی خیلی روح لطیفی داره چرا اجازه میدی به خاطر طرز فکر غلط این آقا این قدر زجر بکشی؟این قدر احساس گناه کنی؟
رابطه ای که همه اش سرشار از ترس خواسته نشدن باش به چه دردی میخوره؟
نگین این قدر دلم سوخته یواش یواش داره گریه ام میگیره!! آخه چرا به خودت فکر نمیکنی؟به گوهر پاکی که خدا در درونت قرار داده!تو لایق یک عشق پاکی نه لایق این همه احساس گناه...
به خودت بیا ...دیگه ادامه نده...دیگه فریب این بازیها رو نخور.نزار کسی برات ارزش تعیین کنه!نزار کسی احساس گناه در تو به وجود بیاره!خدا با همه خداییش این جور آدمو بازخواست نمیکنه !
دختر خوب یه بسم الله بگو...این جدایی رو به فال نیک بگیر(باور کن بعضی وقتها بدترین اتفاقها از نظر ما ئر واقع بهترین هدیه های خداست) به خودت برس...رها کن این وابستگی رو...رها کن:72:
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
چرا این همه ذلت نشون می دهی .
عجبا !!!!
ایشون از رابطه شما آزرده شده ، و قصدش از ازدواج را به هم زده . یعنی ایشون رابطه با پسری رو برای تو نمی پسندیده . اما حالا خودش با وقاحت تمام اعلام می کند باهات ازدواج نمی کند ولی دوست پسرت میمونه . این یعنی چه ؟ یعنی هیچ ارزشی برای تو قائل نبوده و نیست . بهانه خوبی هم دستش اومده .
اگر اینقدر مهمه براش ، پس مطئناً همینکه شما با خودش رابطه برقرار کردی برای ازدواج مناسب ندیده تو را ، اون همه توهین و تحکم و تحقیر هم برای راندنت بوده و با این حرفهای آخر بهانه افتاده دستش .
بیرون بیا از این رابطه . عزت نفست رو دریاب . لینکهایی که در پستهای قبل گفتم را دوباره بخون ، عمیق بخون .
از تاپیک زیر هم درس بگیر . با اینکه این آقا پسر و دختر خانم هم را ندیده و وعده ازدواج هم جدی بوده ، و دختر هم مثل شما این همه ذلت نشون نداده ، اما وقتی همه توصیه کردند به قطع رابطه ، محکم ایستاد و عمل کرد و حتی جواب پیامک های طرف رو هم نمیده و داره با سختی قطع وابستگی مبارزه می کنه . پس تئوری نیست عزیزم . نمونه های زیادی داریم که گوش به راهنمائیها داده و بعدش چقدر خوشحال شدند . شما چند نمونه را توی این تالار خوندی و فایده نداشته که میگی تئوری هست و نمیشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
منظر باش لینکهای دیگری از نمونه ها را برات بیارم تا ببینی که میشه ، اما شما حاضری سختی این همه تحقیر و ... را تحمل کنی ، ولی سختی رهایی و قطع رابطه با این آقا را نکشی . خودت نمی خواهی نگو نمیشه .
http://www.hamdardi.net/thread-21010-lastpost.html
.
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
[/color]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
[color=#0000CD]چرا این همه ذلت نشون می دهی .
عجبا !!!!
ایشون از رابطه شما آزرده شده ، و قصدش از ازدواج را به هم زده . فرشته مهربان عزیز باور کنید اینطوری نیست. در ظاهر میگه که ازدواج نمیکنه ولی میدونم که میکنه.
یعنی ایشون رابطه با پسری رو برای تو نمی پسندیده . اما حالا خودش با وقاحت تمام اعلام می کند باهات ازدواج نمی کند ولی دوست پسرت میمونه . این یعنی چه ؟
یعنی هیچ ارزشی برای تو قائل نبوده و نیست . بهانه خوبی هم دستش اومده .
ببینید اون میگه که من نمیتونم باهات نباشم. یعنی میگه تحمل ندارم ازت دور باشم ولی از طرفی باهات نمیتونم ازدواج کنم . ولی چند روز که میگذره میگه ازدواج میکنم. میگه من میدونم تو ذاتت این نیست.
اگر اینقدر مهمه براش ، پس مطئناً همینکه شما با خودش رابطه برقرار کردی برای ازدواج مناسب ندیده تو را ، اون همه توهین و تحکم و تحقیر هم برای راندنت بوده و با این حرفهای آخر بهانه افتاده دستش . نه نه باور کنید اینطوری نیست. به خدا من نمیخوام روی حرفم الکل پافشاری کنم . ولی چون میدونم واقعا اینطوری نیست، میخوام که شما هم بدونید. اون اصلا نمیخواد منو از خودش برونه. من صادقانه بهش گفتم وقتی باهات بودم از پسر دیگه مثل پسرعموم هم خوشم اومده. گفتم خیلی بچه بودیم با هم دوست شدیم. شاید اگه بزرگتر بودیم من دیگه تو رابطمون این اشتباهات رو نمیکردم. اونم گفت اگه از پسرعموت خوشت میاد برو با همون ازدواج کن. گفت تو نمیتونی با من باشی چون دلت با اونه . منم گفتم نه اعتراف میکنم که تو رو با اون مقایسه کردم ولی میخوام با تو ازدواج کنم. الانم میگه من با کسی جز تو نمیتونم ازدواج کنم.
بیرون بیا از این رابطه . عزت نفست رو دریاب . لینکهایی که در پستهای قبل گفتم را دوباره بخون ، عمیق بخون .
از تاپیک زیر هم درس بگیر . با اینکه این آقا پسر و دختر خانم هم را ندیده و وعده ازدواج هم جدی بوده ، و دختر هم مثل شما این همه ذلت نشون نداده ، اما وقتی همه توصیه کردند به قطع رابطه ، محکم ایستاد و عمل کرد و حتی جواب پیامک های طرف رو هم نمیده و داره با سختی قطع وابستگی مبارزه می کنه . پس تئوری نیست عزیزم . نمونه های زیادی داریم که گوش به راهنمائیها داده و بعدش چقدر خوشحال شدند . شما چند نمونه را توی این تالار خوندی و فایده نداشته که میگی تئوری هست و نمیشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
من برای خودم میگم تئوری هست چون این قضیه برای من مقدور نیست. من خیلی چیزها رو نمیتونم اینجا بیان کنم. گفتم تئوری هست چون الان اون شرایط ازدواج رو نداره. بخواد هم نمیتونه بیاد. به خدا همه تلاشش رو داره میکنه ولی هنوز درسش تموم نشده. اگر هم قطع رابطه کنم اون الان شرایطش رو نداره که بیاد خواستگاری.
[color=#4B0082] خواهش میکنم کمی قضیه رو از دیدگاه اون درنظر بگیرید. مطمئنم اگه اون می اومد و اینجا همین قضایا رو از زبون خودش تعریف میکرد، همه بهش میگفتن همچین دختری مناسب ازدواج نیست. میگفتن نمیتونی دیگه بهش اطمینان کنی. باور کنید همه همینو میگفتند. شما اینطوری هم به قضیه نگاه کنید که من گذشته خوبی نداشتم، طی رابطه هم به اون نامردی و خیانت کردم.
ممنونم ازتون:72:
.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
نگین جان...
میدونم خیلی ناراحتی...میدونم چه حس بدی داری،میفهمم وقتی همه ی ارزوهای آدم خراب میشه چه کوه سنگینی روی دلت جا خوش میکنه... من همه ی ناراحتیم و غصه م از کارهایی هست که خودم کردم.
اما دوست خوب من...از نگاه من که یک نفر سومم ایشون شما رو از اول هم برای ازدواج نمیخواست... باور کنید اینطوری نیست. اون منو برای ازدواج میخواد ولی الان آزرده است. ناراحته. این حرفاش هم از روی ناراحتی هست.اما این قدر شما ضعف نشون دادی و رفتی سمتش و به هر سازش رقصیدی که الان حتی خودشو محق میدونه که برات تعیین تکلیف کنه!من دیگه تو رو برای ازدواج نمیخوام!!اونم فقط چون به یه نفر دیگه فکر میکردی!!!!! اینم شد دلیل؟؟
با یک نفر باشی ولی از کس دیگه هم خوشت بیاد، این دلیل کمی هست ؟
عزیز دلم...نمیدونم چقدر با خوندن نوشته هات ناراحت شدم.چقدر دلم سوخت...به خدا تو حیفی،تو خیلی پاکی خیلی روح لطیفی داره چرا اجازه میدی به خاطر طرز فکر غلط این آقا این قدر زجر بکشی؟این قدر احساس گناه کنی؟
من اصلا نمیخوام اینقدر ترحم برانگیز باشم که شما گریه تون بگیره به حال بد من دوست خوبم . من روحم دیگه پاک نیست. دیگه خودم نیستم.
رابطه ای که همه اش سرشار از ترس خواسته نشدن باش به چه دردی میخوره؟
نگین این قدر دلم سوخته یواش یواش داره گریه ام میگیره!! آخه چرا به خودت فکر نمیکنی؟به گوهر پاکی که خدا در درونت قرار داده!تو لایق یک عشق پاکی نه لایق این همه احساس گناه...
من دیگه عشق نمیخوام به خدا. دوست دارم برم دوران کودکیم . به همون اندازه فکرم راحت و آزاد باشه . این آرزومه.
به خودت بیا ...دیگه ادامه نده...دیگه فریب این بازیها رو نخور.نزار کسی برات ارزش تعیین کنه!نزار کسی احساس گناه در تو به وجود بیاره!خدا با همه خداییش این جور آدمو بازخواست نمیکنه !
احساس میکنم خدا منو به خاطر بدیهایی که در حق بنده ش کردم نمیبخشه . دیگه دارم دیوونه میشم واقعا.
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
اگر تجارب ما را قبول داری که با نمونه های بسیار موجه تر از این آقا و رفتارهای خیلی بهتر از این آقا و دخترهای مطمئن تر از شما نسبت به اونها ،ی گوئیم خانم عزیز شما داری بازی می خوری ، بازیچه ای و هرگز ایشون خواستگاری شما نخواهد آمد .
با این وجود راه درست اینه که شما تا زمانی که ایشون میخواد بیاد خواستگاری قطع رابطه کنی . اگر او واقعاً حرفش حرف باشه قطع رابطه او را دور نمی کنه بلکه وادارش می کنه از ترس از دست دادنت زودتر بیاد خواستگاری . اما اگر تهدید کرد که قطع رابطه یعنی دیگه تمام و نمیا دخواستگاری بدان که واقعاً شما را رنمیخواد ، بلکه شما براش تفریحی و خوش گذشتن مثل هدف خیلی از پسرهای دیگر از این روابط .
اینکه شما گذشته خوبی نداشتی نباید شما را به ذلت بکشونه که مورد تحقیر قرار بگیری . مگر اون از خدایی که شما را خلق کرده بالاتر هست ؟ خدا این همه دعوت به توبه و وعده ها در برابرش داده و این همه توابین را ناز می کنه و وعده میده . و اینهمه توصیه شده اقرار گناه پیش غیر خدا نکنید . کی به شما اجازه داده ریز به ریز خطاهایت را برای یک بنده خدا که هنوز رسمی هم وارد نشده و معلوم نیست اصلاً ازدواج باهاش صورت بگیره را بیان کنی . خدا بهت اجازه داده ؟ همون خدایی که بیشتر از هرکسی به گردنت حق داره ، خدایی که به تو وجود بخشیده و همه هستی و هرچه داری از اوست ، او اینو ازت خواسته ؟ می دونی این همه ذلت تو در برابر یکی از بنده هاش چقدر خدا را ناراضی می کنه .
و بعدش این پدر و مادرته که این همه به گردنت حق دارند یا ایشون . مادرت را اگر فقط 9 ماهی که رنج حمل تو را کشیده بخواهی در نظر بگیری نمیتونی هیچ وقت پاسخگویش باشی حتی اگر همه زمانها خدمتش را بکنی . چه برسه به بقیه دوران رشدت و خماتش ، همینطور زحمات پدرت . آیا اینها به این روابطت راضی بودن ، به رابطه ات با این پسر و این حال و احوالت در مقابل او و این توهین شنیدنهایت راضی هستند . خوششون میامود دخترشون اینجور گذشته ای که میگی داشته باشه . چطور نسسبت به خدایت و پدر ومادرت که بیشترین حق را به گردنشون داری احساس تعهد نکردی و نمی کنی . ولی به این آقایی که این همه توهین و .... احساس تعهد کرده و حق می دونی که باهات چنین رفتاری کنه .
کاش حرففهایم را خوب می خوندی و اینهمه توجیحات خود تحقیرگرانه نکنی . به این توجه کردی که توشیه به ترک این روابط و غیره تئوری نیست و .....
چرا همینجوری و بدون سند قضاوت می کنی خانمی . برو باز هم تاپیکهای متعدد در این تالار رو بخون که ما چطور به بعضی پسرها گفته ایم تا وقتی خواستگاری دختر نرفته و ...... حق نداری از او انتظار تعهد داشته باشی و .... اگر خودش رابطه ای برقرار کرده حق نیست که خرده به رابطه قبلی دختر بگیره و ...... اگر دختری را اینجوری نمی پسنده رابطه اش را قطع کنه . نه اینکه او را نگه داره به عنوان دوست و باهاش ازدواج نکنه
حیف که بدون خوندن و نمونه ها را دیدن فقط می خواهی حرف خودت را به کرسی بنشونی . اونم چه حرفی . که من حقمه ذلیل بشم حقمه این پسر هر توهینی بکنه و .... چرا چون گذشته فلان داشتم و .... خوب داشتی که داشتی مهم اینه که دیگه اونجور روابط را نمی خواهی داشته باشی . این آقا هم اینا براش مهمه و نمیخواد ازدواج بکنه باش مشا نکنه .
در هر حال حرف ما با شما الآن اینه که :
رابطه را با ایشون قطع کن ، محکم و با اراده . و دیگر هم گرد این روابط نگرد و در پی بازسازی روحی و شخصیتی خودت باش که در این جهت ما می توانیم کمکت کنیم .
اگر اینرا نمی پذیری و قصدت اینه که رابطه ات را باوی ادامه داده با اینکه اعلام کرده نمیخواهد باهات ازدواج کند و فقط میخواهد دوست پسرت باشه و حرف کارشناس و غیر کارشناس که میگند این رابطه درست نیست و قطعش کن مهم نیست ، اعلام کن تا دوستان جهت و مسیر شما را بدانند .
بنا براین در پست بعدی صراحتاً اعلام کن :
میخواهی چه کار کنی ؟ از ادامه تاپیک هم روشن و واضح چه هدف و خواسته ای داری ؟
منتظر پاسخت به این دو سئوال هستم .
پاورقی
====
دخترهای گل .
قطع روابط شما و اصلاً رابطه برقرار نکردن با پیشنهاد دهنده ها ، آنها را زودتر به بلوغ عاطفی ، اجتماعی و عقلانی و اقتصادی و اقدام به خواستگاری می کشاند اگر واقعاً خواهان شما باشند .
محکم ایستادن و رابطه نپذیرفتن ، برای شما عزت نفس ،اقتدار و ارزشمندی و .... برای آنها محک خوردن در درجه اول ( که مشخص میشه هدفشون واقعاً ازدواجه یا خیر ) ، و در درجه بعد ، اگر خواستار ازدواج هستند ، تلاش و تکاپو برای بدست آوردن است .
این بهتره یا خود را آلت دست قرار دادن و ........
جلوی احساسات و عئواطفتان در اینجور شرایط بایستید و ذلیل نشید و عقلانی عمل کنید .
بابا هوار :316:که بخاطر خودتون می گوییم همه اینها را و همه این تأکید را ،پس به خودتون ارزش بدهید :46::43:
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
[/color]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
اگر تجارب ما را قبول داری که با نمونه های بسیار موجه تر از این آقا و رفتارهای خیلی بهتر از این آقا و دخترهای مطمئن تر از شما نسبت به اونها ،ی گوئیم خانم عزیز شما داری بازی می خوری ، بازیچه ای و هرگز ایشون خواستگاری شما نخواهد آمد .
شاید شما درست میگید. اگر هم نیاد و منصرف بشه به خاطر کارهایی هست که در حقش کردم. شما نمیدونید اون تا چه اندازه ای دوستم داره. البته کم کم داره ازم متنفر میشه با واقعیتهایی که بهش گفتم. میدونم که ازم بدش میاد کم کم.
با این وجود راه درست اینه که شما تا زمانی که ایشون میخواد بیاد خواستگاری قطع رابطه کنی . اگر او واقعاً حرفش حرف باشه قطع رابطه او را دور نمی کنه بلکه وادارش می کنه از ترس از دست دادنت زودتر بیاد خواستگاری . بله درسته، منم قبول دارم که اگر شرایطش باشه و اون نیاد و عقب نشینی کنه و بخواد به نحوی دست به سرم کنه یعنیاینکه داره بازیم میده، ولی وقتی الان شرایط خواستگاری اومدن رو نداره چی؟ منخودم میدونم که الان نمیتونه بیاد خواستگاری. اصلا امکانش نیست. الان خونواده ش رو راضی کرده که با من ازدواج کنه. همه ی خانواده ش و دوستاش میدونن که میخواد با من ازدواج کنه.
اما اگر تهدید کرد که قطع رابطه یعنی دیگه تمام و نمیا دخواستگاری بدان که واقعاً شما را رنمیخواد ، بلکه شما براش تفریحی و خوش گذشتن مثل هدف خیلی از پسرهای دیگر از این روابط .
آخه اون اصلا با من خوشگذرونی نکرده که. برای خوشگذرونی خیی خیلی دخترهای بیشتری بودند. آدم مگه میتونه فقط به قصد خوشگذرونی 6 سال با یک نفر باشه و کلی سختی هم بکشه؟ هر شب از سر درد و به خاط فشارهای عصبی بره زیر سرم ؟ چند بار بیمارستان بستره بشه ؟ اینا خوشگذرونیه ؟
اینکه شما گذشته خوبی نداشتی نباید شما را به ذلت بکشونه که مورد تحقیر قرار بگیری . مگر اون از خدایی که شما را خلق کرده بالاتر هست ؟
اون به خاطر خطاهای گذشته ام منو سرزنش نمیکنه، بلکه دلش از کارایی که با خودش بودم و انجامدادم شکسته. خودش هم میگخ گذشه هر کاریکردی به من ربطی نداره. مهم کارایی بوده که با من بودی و انجام دادی.
خدا این همه دعوت به توبه و وعده ها در برابرش داده و این همه توابین را ناز می کنه و وعده میده . و اینهمه توصیه شده اقرار گناه پیش غیر خدا نکنید . کی به شما اجازه داده ریز به ریز خطاهایت را برای یک بنده خدا که هنوز رسمی هم وارد نشده و معلوم نیست اصلاً ازدواج باهاش صورت بگیره را بیان کنی . خدا بهت اجازه داده ؟ همون خدایی که بیشتر از هرکسی به گردنت حق داره ، خدایی که به تو وجود بخشیده و همه هستی و هرچه داری از اوست ، او اینو ازت خواسته ؟ می دونی این همه ذلت تو در برابر یکی از بنده هاش چقدر خدا را ناراضی می کنه .
بله درسته خدا نمیخواد بده اش اقرار به گناه کنه پیش کسی. ولی مگه همین خدا نگفته دروغ نگید؟ صداقت داشته باشید؟ من اشتباهم این بود که از اول باهاش صادق نبودم و یکدفعه خواستم صادق باشم که کار به اینجا رسید . اگر از اول صادق میبودم الان اینطوری نمیشد.
و بعدش این پدر و مادرته که این همه به گردنت حق دارند یا ایشون . مادرت را اگر فقط 9 ماهی که رنج حمل تو را کشیده بخواهی در نظر بگیری نمیتونی هیچ وقت پاسخگویش باشی حتی اگر همه زمانها خدمتش را بکنی . چه برسه به بقیه دوران رشدت و خماتش ، همینطور زحمات پدرت . آیا اینها به این روابطت راضی بودن ، به رابطه ات با این پسر و این حال و احوالت در مقابل او و این توهین شنیدنهایت راضی هستند . خوششون میامود دخترشون اینجور گذشته ای که میگی داشته باشه . چطور نسسبت به خدایت و پدر ومادرت که بیشترین حق را به گردنشون داری احساس تعهد نکردی و نمی کنی . ولی به این آقایی که این همه توهین و .... احساس تعهد کرده و حق می دونی که باهات چنین رفتاری کنه .
باور کنید من نسبت به اونا هم احساس تعهد میکنم. نسبت به همه احساس تعهد میکنم جز خودم . من از خودم متنفرم که تا این حد حقیر و بی شخصیت شدم . حالم از خودم به هم میخوره که اینطوری باهام رفتار میشه. ولی باید چه کنم ؟ جدایی راه حله ؟ من دیگه نمیتونم و نمیخوام که با کس دیگه ای ازدواج کنم . اگر ازش جدا بشم همه چیز درست میشه ؟
کاش حرففهایم را خوب می خوندی و اینهمه توجیحات خود تحقیرگرانه نکنی . به این توجه کردی که توشیه به ترک این روابط و غیره تئوری نیست و .....
چرا همینجوری و بدون سند قضاوت می کنی خانمی . برو باز هم تاپیکهای متعدد در این تالار رو بخون که ما چطور به بعضی پسرها گفته ایم تا وقتی خواستگاری دختر نرفته و ...... حق نداری از او انتظار تعهد داشته باشی و .... اگر خودش رابطه ای برقرار کرده حق نیست که خرده به رابطه قبلی دختر بگیره و ...... اگر دختری را اینجوری نمی پسنده رابطه اش را قطع کنه . نه اینکه او را نگه داره به عنوان دوست و باهاش ازدواج نکنه
حیف که بدون خوندن و نمونه ها را دیدن فقط می خواهی حرف خودت را به کرسی بنشونی . اونم چه حرفی . که من حقمه ذلیل بشم حقمه این پسر هر توهینی بکنه و .... چرا چون گذشته فلان داشتم و .... خوب داشتی که داشتی مهم اینه که دیگه اونجور روابط را نمی خواهی داشته باشی . این آقا هم اینا براش مهمه و نمیخواد ازدواج بکنه باش مشا نکنه .
فرشته مهربان عزیزم من منظورم این بود که کمی هم موضوع رو از دید اون نگاه کنید نه از دید من. به خدااااااااااا من نمیخوام حرفم رو به کرسی بنشونم. من یقین دارم که حرفهای شما کاملا درسته و بهترین روش برای یک رابطه هست. ولی زندگی من اینقدرپیچیده شده که با جدایی هم درست نمیشه. میترسم بگم این راه حلش نیست و شما دیگه به من کمک نکنید
در هر حال حرف ما با شما الآن اینه که :
رابطه را با ایشون قطع کن ، محکم و با اراده . و دیگر هم گرد این روابط نگرد و در پی بازسازی روحی و شخصیتی خودت باش که در این جهت ما می توانیم کمکت کنیم .
اگر اینرا نمی پذیری و قصدت اینه که رابطه ات را باوی ادامه داده با اینکه اعلام کرده نمیخواهد باهات ازدواج کند و فقط میخواهد دوست پسرت باشه و حرف کارشناس و غیر کارشناس که میگند این رابطه درست نیست و قطعش کن مهم نیست ، اعلام کن تا دوستان جهت و مسیر شما را بدانند .
بنا براین در پست بعدی صراحتاً اعلام کن :
میخواهی چه کار کنی ؟ میخوام با توجه به شرایط خودم و در نظر گرفتن شرایط اون و کارهایی که در حقش کردم، با توجه به تمام این 6 سال و اینکه میخوام یا با اون ازدواج کنم و یا اگر نشد ازدواج نکنم، دیگه ازدواج نکنم یک تصمیم اساسی بگیرم. تصمیمم اینه که اگر هم این رابطه قطع شد با هیچکس که دوست نمیشم هیچ، ازدواج هم نکنم. میخوام دیگه تنها باشم بدون این هیاهو . میخوام کارهای عقب افتاده م رو انجام بدم. تصمیم من اینه. من همه ی این حرفا رو بهش گفتم تا قبل از ازدواج بتونه تصمیم بگیره.
از ادامه تاپیک هم روشن و واضح چه هدف و خواسته ای داری ؟
[color=#4B0082] هدفم از ادامه ی تاپیک اینه که یک راه حل عملی پیش روم گذاشته بشه . شرایط زندگی آدما با هم خیلی فرق میکنه. این رو هم بگم که میدونم شما راهکاری برای دوستی ندارید، من هم هدفم دوستی نیست، میخوام ازدواج کنم. هدفم ازدواج هست پس خواهش میکنم کمکم کنید.
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
راه شما این است :
به ایشان بگید که هیچ ارتباطی تا وقتی شرایطش آماده میشه نداشته باشید . و ایشون شرایطش را آماده کند و شما هم بازسازی شخصیت و روحیه و .... داشته باشید و مهارتهای زندگی را بیاموزید .
همچنین اگر موافق بود خانواده های شما با هم آشنا شده و ارتباط برقرار کنند تا هم آنها همدیگر را بشناسند و هم شما اینگونه بدون ارتباط پنهانی و بین فردی با مشاهده رفتارهای همدیگر در جمع بتوانید همدیگر را بشناسید .
رابطه قطع تا وقتی که شرایط ازدواج فراهم میشه . همچنین روی قطع وابستگی در این مدت هم کار میشه ( وبستگی زندگی مشترک را به اختلال می کشاند )
راهکار کارشناسی ما این است .
موفق باشید .
.
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
بله فرشته مهربان عزیز منم موافقم که رابطه باید دیگه قطع بشه. فرشته مهربان الان که دارم اینا رو مینویسم اشک میریزم به روزگارم. به اینکه خودم با دستای خودم زندگیمو آینده خودو و اون رو نابود کرد. چه زندگی خوبی داشتیم با هم، ولی افسوس که من هرچی بیشتر بهش گفتم اون بیشتر از من زده شد. افسوس که قدر اون و زندگی خوبی که داشتم رو ندونستم. باور کنید من هیچ کجا و هیچکس رو ندیده بودم تو این دوره زمونه تا این حد طرفش رو دوست داشته باشه. ولی دیگه نمیتونه . چون مرده و غیرتش اجازه نمیده. میخواد ولی نمیتونه. غم تو چشماش داره آتیشم میزنه. از اینکه میتونستم زندگی خوبی با اون داشته باشم ولی خودم از خودم این فرصت رو گرفتم داغونم . به خدا عاشقم بود، منو میپرستید. الان فقط میگه چرا؟ میگه مگه چی کم گذاشتم واست؟ راست میگه هیچی واسم کم نذاشت. دیگه گریه امونم نمیده.
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
سلام خواهر خوبم نگین :
همانطور که دوستان گفتند بخصوص فرشته مهربون که جای تشکرداره ازایشون که واقعا راهکارهای مناسبی برای شما ارائه کردند ولی مثل اینکه شما متاسفانه قصد ندارید دست از اون بردارید وبا کلمه نمیتونم اراده تون روضعیف تر میکنید البته میدونم شاید کار ساده ای نباشه چون شما عاشق شدید وفقط خوبی ها رو میبینید وهمه چیز زو در اون خلاصه میکنید واگر او به این سایت دسترسی داشته باشه کارشما سخت تر میشه چون اون پادزهر آنرا برای شما اعمال خواهد کرد واز اینهمه علاقه شما نسبت به خودش نهایت سوء استفاده راخواهد کرد آیا اینطور نیست فرشته مهربون؟:72::72::72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
چرا این همه ذلت نشون می دهی .
عجبا !!!!
ایشون از رابطه شما آزرده شده ، و قصدش از ازدواج را به هم زده . یعنی ایشون رابطه با پسری رو برای تو نمی پسندیده . اما حالا خودش با وقاحت تمام اعلام می کند باهات ازدواج نمی کند ولی دوست پسرت میمونه . این یعنی چه ؟ یعنی هیچ ارزشی برای تو قائل نبوده و نیست . بهانه خوبی هم دستش اومده .
اگر اینقدر مهمه براش ، پس مطئناً همینکه شما با خودش رابطه برقرار کردی برای ازدواج مناسب ندیده تو را ، اون همه توهین و تحکم و تحقیر هم برای راندنت بوده و با این حرفهای آخر بهانه افتاده دستش .
بیرون بیا از این رابطه . عزت نفست رو دریاب . لینکهایی که در پستهای قبل گفتم را دوباره بخون ، عمیق بخون .
از تاپیک زیر هم درس بگیر . با اینکه این آقا پسر و دختر خانم هم را ندیده و وعده ازدواج هم جدی بوده ، و دختر هم مثل شما این همه ذلت نشون نداده ، اما وقتی همه توصیه کردند به قطع رابطه ، محکم ایستاد و عمل کرد و حتی جواب پیامک های طرف رو هم نمیده و داره با سختی قطع وابستگی مبارزه می کنه . پس تئوری نیست عزیزم . نمونه های زیادی داریم که گوش به راهنمائیها داده و بعدش چقدر خوشحال شدند . شما چند نمونه را توی این تالار خوندی و فایده نداشته که میگی تئوری هست و نمیشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
منظر باش لینکهای دیگری از نمونه ها را برات بیارم تا ببینی که میشه ، اما شما حاضری سختی این همه تحقیر و ... را تحمل کنی ، ولی سختی رهایی و قطع رابطه با این آقا را نکشی . خودت نمی خواهی نگو نمیشه .
http://www.hamdardi.net/thread-21010-lastpost.html
.
فرشته مهربون راه کارهای شما واضح وروشنه وحای تشکر داره ولی متاسفانه باید گفت نگین نمیخاد از عشقش دست برداره وبه نظر من لزومی هم نداشته که همه گذشتشو برای اون بگه نظر شما شما چیه؟
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
تعداد این تاپیک از حد استاندارد گذشته و به همین دلیل قفل می شود .
.