آنی عزیز،
این ذهن خوانی نیست هر ترم این مشکل رو دارم و همین جمله رو میشنوم.:72:
نمایش نسخه قابل چاپ
آنی عزیز،
این ذهن خوانی نیست هر ترم این مشکل رو دارم و همین جمله رو میشنوم.:72:
دومین قدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرانک68
آن متن ذهن خوانی بود و این انکار
تفکر و پیش فرضهایت را تغییر بده و از قبل منتظر پیش فرضهای منفی ذهنی خودت نباش . این منفی ها را حذف کن و مثبت ها را جایگزین کن .نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرانک68
هدف و قصد 100 برای دریافت 100 از تفکرات جدید ...........
مخابره ی پیام اشکال دارد
با سلام خدمت خانم انی عزیز و تشکر از زحمات شما و جناب دانشمند .
من کتاب اریک برن را دارم و خیلی وقت پیش انرا خوانده بودم الان از مطالب شما هم استفاده کردم فقط جون زیاد است نمیشه همش رو زود بخونم و وقت می بره .
یه سوال داشتم واون این بود در مورد جمله شما که فرموده بودید بدهکاری ضلع بازی این را نفهمیدم ؟
منظور از بدهکاری را متوجه شدم اما ضلعش را نه ؟
و اینکه چیکار کنم که بازی را بر هم بزنم ؟
اگر امکانش هست که بشه با چند جمله تقریبا برام توضیح بدید ممنون میشم یا باید کلش رو بخونم وبطور کلی برداشت کنم در مورد این نوع بازی چجوری میشه بر هم زد متشکرم از زحمات شما ؟؟؟؟؟؟؟:72:
این بخش از صحبتم رو به جمع است
ضمن اینکه مجددا از دوستان تقاضا می کنم
مطالب سازنده و آموزشی این تالار را بارها و بارها بخوانید .
نت برداری کنید .
نکاتی که مال شماست را در زندگی های حقیقی خود ببرید و الگو سازی کنید و در یک جدول به خود نمره بدهید ( روز به روز ) این به معنای تمرین است .
دقت و توجه و اهمیت و احترام به خود و ...........است .
صرف وقت است .
پرداخت بها آموزه ها و آگاهی و مهارتها و به کارگیر ی از توانایی های شماست .
...................
این یعنی یک حرکت مسئولانه ی موفق ٰ زمانی که شما به نتیجه می رسید .
در غیر این صورت شما کاری را شروع کرده اید اما نه ارزش لازمه های زندگی خودتان را بازی کرده اید و در نهایت در اثر نیمه کاره رها شدن و غیر مسئولانه بودن عمل و ...............ناموفق هستید !
و حال جان سخت عزیز و نازنین
در مورد زیاد ی مباحث و پیچیده بودن و دقت برای مطالعه ی این کتاب با شما هم عقیده هستم اما متاسفانه کمک زیادی از دستم بر نمی آید و اگر شما بخواهید و تصمیم بگیرید که کاری انجام دهید و مطلبی را یاد بگیرید و در مورد خودتان به کار بگیرید ودر خود نهادینه کنید و ............قطعا باید بهای آن را که صرف وقت و دقت و توجه و اهمیت به خود و همسر و زندگی و زحمت کشیدن و .......است را پرداخت کنید و من تنها می توانم تا حدی که برای شما سئوال هست در خدمتتان باشم و رفع اشکال کنم .
و اما
در مثلث " کارپمن " بازی روانی سه ضلع دارد .
یک ضلع زجر دهنده
یک ضلع قربانی
یک ضلع حامی ( حمایت کننده )
فرد در هر ضلع بازی قابلیت جابه جایی نقش دارد .
یعنی اینکه شما یکبار می توانی نقش قربانی بازی را داشته باشی و با یک حالت چرخشی تبدیل به حامی و یا زجردهنده بازی شوید .
در مبحث بازی ها فرد تائید و نوازش پنهان می گیرد و از کاری که انجام می دهد سود می برد و هدف پنهان به قصد برد و باخت در لایه های خود آگاه یا ناخودآگاه فرد شکل می گیرد .
شما و همسرتان و حتی فروشنده ..............هر یک منافع خودتان را به شکل پنهان می برید
بهترین آنتی تز . بی محلی و بی توجهی است .
مثال ابتدایی و ساده
یعنی اگر همسر شما ماشین قسطی می خرد و شما باید پول اقساط آن را بدهید و یک نفر نقش فروشنده دارد ....
ماشین فروش : حمایت از طرح آقا کرده و به او کمک کرده تا ماشین قسطی بخرد - حامی و تواما زجر دهنده است
همسر شما : اینکار را می کند .زجردهنده و قربانی به شکل همزمان است قربانی ماشین فروش و زجردهنده ی شما
شما : اذیت می شوی و بازنوازی خاطرات گذشته و سابقه آقا در عدم پرداخت .شما قربانی فشار حاصل از کار وی هستید
شما :تصمیم می گیرید اقساط راپپردازید درنتیجه نقش حامی را بازی کنید و...............
شمادر اثر فشار حاصله از قسط و ...............در نقش زجردهنده او را سرزنش می کنید
او درزمانی که شما غر می زنید و سرزنش می کنید و طلبکار پولش را می خواهد نقش قربانی دارد
و................
ماشین فروش هم که اقساطش سر موقع پاس نمی شود گاهی در نقش زجردهنده و گاه قربانی و ...........
تکرار و تکرار و تکرار
حال این مثال را ببر در زندگی واقعی خودت . همان جا چرخه ی تکرار را ببین و نقش ها را پیدا کن . ( خواهش می کنم مثل تمرین انجام بده و روی کاغذ بیار و فقط به خواندن متن اکتفا نکن )
آنتی تز بی توجهی است .یعنی غر نزنی . اظهار نظر نکنی . اقساط را به عهده نگیری و.......... کلا بی توجهی .
اینی که توضیح دادم یک تعریف خیلی خیلی ساده و ابتدایی است در حالی که بازی بدهکار همانی که شوهرت و تو درگیرش هستید در دل خودشون بازی های دیگری هم دارند برای همین دوباره پیشنهاد می دهم کتاب بازی ها بخش بدهکار را بخوانی .
و با دقت ببری در چرخه ی زندگی خودت .
استارت بازی را چه کسی می زنه
نقش های همسرت
حرفهای همسرت
زبان بدنش
نقش های خودت
نقش های سایرین
حرف های خودت
افکارخودت
افکار همسرت ( حالا همان فکرهایی که با صدای بلند می گه )
حرف های سایرین
و...................
چرخه ی تکرار را از ابتدا تا انتها بررسی کن
ضمن اینکه بهت توصیه بی توجهی در مورد مسائل مالی که همسرت طراحی و برنامه ریزی می کند را دارم . نترس اتفاق بدی نمی افته .مدتی برنامه هایت از نظم خارج میشه اما اهمیت نده و یادت باشه قرار نیست تو مسئولیت همه ی مسائل مالی از این جنس را به دوش بکشی .
دقت کنید که توصیه بی توجهی و بی اهمیتی و عدم مسئولیت پذیری در بعضی از مسائل فقط و فقط و فقط مال جان سخت است
ممنون خانم انی عزیز واقعا لطف کردید و یک دنیا ممنون از زحمات شما و خسته نباشید و ممنون از جناب دانشمند که وقت می زارن و این همه مینویسند :72:
صحبت هاتون بهم ارامش داد چشم بی توجهی می کنم البته الان هم در این حالت هستم اما تو دل خودم نه می خوام که تو دل خودم هم اینطوری باشم .
کتاب بازیهای رو دوباره شروع کردم و نت برداری می کنم .
البته این چند وقته چون به خانواده ام دیگه چیزی نگفتم و به اونها گفتم که همه چی خوبه با اینکه بازم غر غر هاشونو بهم زدن اما من بازم گفتم که همه چی خوبه برا همین یکم تو خودم ریختم و اوضاعم بهم ریخته شده بود :
جناب دانشمند ازم پرسیده بودید که منفی های ذهنمو بنویسم نمی دونم منظورتون این بود که برا خودم بنویسم یا اینجا بگم به هر حال می گم :
یه چیزی مثل خوره افتاده به جونم اون هم اینه که باز با بازی هاش خر شدم و گولشو خوردم و چقدر راحت خامم کرد و این داره غذابم میده .
یاده تونه گفتید کسی که ماشینو به نام همسرش کنه نمی تونه بی مسئولیت باشه اما انقدر ماشین ها رو جابجا کرد که اخر به نام خودش کرد برا م مهم نیست اما کارش ناراحتم کرده و اینکه من بازم گول خوردم .
جان سخت همسرت به نظر من ماشينا رو واسه اين جابه جا كرد چون عشق ماشين داره البته من اينو از رو صحبتات متوجه شدم.شايد اشتباه ميكنمنقل قول:
نوشته اصلی توسط جان سخت
واقعا فكر ميكني تعويض كرد تا ديگه به نام تو نباشه؟ بشين فكر كن ببين واقعا ته دلت اينطور فكر ميكني راجع به همسرت؟
پاسخ آفتاب همدرد، پست 71
خانم،
اميدوارم خوب باشيد... روزگار هم كه بر شما كمي سخت گرفته بود مشفق تر شده باشد...
سوالتون بسيار خوب بود.. اصلا فراموشش نكرده بودم.. اما جواب گفتنش مقدماتي مي خواست... براي همين قبل از اينكه موضوع جواب شما رو كه همان " مهارت درخواست جرات مندانه" است رو باز كنم، بايد مي گفتم چگونه شنونده جرات مندي باشيم! حال مي گويم چگونه گوينده جرات مندي باشيم... چطوري حرف بزنيم! به عبارتي، زبان رفتار جرات مندانه چگونه است؟
وقتي گوينده خوبي باشيد مي توانيد حرفهاتون رو با صراحت و روشن تر بزنيد! مي توانيد به كمك اين مهارت بگيد تو دلتون چي مي گذره ... چيزي كه هيچ كس نمي دونه! مطمئن باشيد هيچ كس نمي دونه تو دل شما چه خبره، مگر اينكه بهش بگيد! قوانين و نكاتي كه مربوط به حرف زدن مي شه در مورد درخواست هم مصداق داره كه كم كم بهش مي رسيم... لذا بعضي مواقع نكاتش در هم تلفيق مي شوند... البته درخواست مراحلي هم دارد كه خواهم گفت
اما چند نكته كه بايد هنگام حرف زدن بطور جرات مندانه يا درخواست كردن در نظر بگيريد:
اول: هر زماني براي صحبت كردن يا درخواست مناسب نيست!
زمان فاكتور بسيار بسيار مهمي است! همسر شما از سر كار مي آيند منزل! خسته و گرسنه... خب اين زمان مناسب نيست! درخواستي هم داشته باشيد در اين زمان به نتيجه اي نخواهد رسيد... او هرچند هم آرام باشد! هر چند هم صبور باشد.. هر چند هم خوب بشنود! زمان مناسب نيست... پس صبور باشيد تا زمانش برسه!
مثال ديگه: با هم به مهماني رفته ايد... اتفاقي افتاده و شما ناراحت شده ايد! حالا توسط هر كسي، دوست صميمي شما، همسر شما، پدر شما! شما بايد با ايشون حرف بزنيد... واقعا اون زمان مناسب نيست! بايد صبر كنيد... و در زمان مناسب گفتگو كنيد! مسلما زمان مناسب اون شب نيست... بخصوص زمانيكه از مهماني بر مي گرديد! مطمئن باشيد انتقاد و صحبت در رابطه با گردهمايي و مهماني، تا چند ساعت بعد از مهماني ممنوع است!
دوم: مكان مناسبي انتخاب كنيد!
هر مكاني مناسب براي حرف زدن نيست... اگر مكان شما طوري باشد كه نتوانيد ارتباط چشمي، حسي با شنونده خودتون برقرار كنيد، اون مكان مناسب نيست! شك نكنيد... به عنوان مثال وقتي شوهر شما مشغول رانندگي است، نه زمان براي حرف زدن مناسبه و نه مكان! مطمئن باشيد اگر كمي، فقط كمي تعارض داشته باشيد به دعوا ختم مي شود... در اين مواقع حرفهاي مهم ممنوعه! يا مثال ديگه در منزل پدري شما، يا در منزل دوستتون! يا در سينما... هيچ كدام براي حرف زدن مناسب نيست!
سوم: زبان بدن شما هم حرف مي زند!
ژستهاي شما، حالات چهره شما، حالات بدن شما، نوع نگاه شما، حركت دستان شما، همه زبان بدن شما هستند... حتي حركت پاي شما مي تواند حواس مخاطب رو پرت كند و ناخودآگاه او را عصبي كند!
جلوي آينه روزانه چند بار بايستيد و تمرين كنيد! حرف بزنيد و حالات چهره خودتون رو ارزيابي كنيد.. مطمئن باشيد كه وقتي حرف مي زنيد و واژه ها رو ادا مي كنيد زيبا و زيباتر بنظر برسيد... حالت چشمان خودتون رو ببينيد... فرم موها و حالت سر خود رو ببينيد! مطمئن باشيد فقط با تمرين به زبان بدنتون آگاه مي شويد... نه با هيچ كار ديگه اي!
چهارم: تماس چشمي بر قرار كنيد!
دقيقا در چشمان مخاطبتون نگاه كنيد و حرف بزنيد... اگر نمي توانيد روزانه سه بار هر بار به مدت چند دقيقه با خودتون در آينه تماس چشمي برقرار كنيد...خودتون رو دوست داشته باشيد!
خب پس اگر بايد براي صحبتهايي كه قراره جرات مندانه ادا بشه تماس چشمي برقرار بشه... بي شك اس ام اس نمي تونه راه مناسبي باشه... يا حتي تلفن! ما فقط از تلفن براي صحبتهاي مهم زماني استفاده مي كنيم كه واقعا مجبور باشيم!
پنجم: واژه ها را نجويد لطفا!
واژه ها را دقيق ادا كنيد....نجوا نكنيد! حرفتون رو نخوريد! نمدونم شاد اونمباد... با نمي دونم شايد ايشون هم بياد خيلي فرق مي كنه! هپيما hapeyma با هواپيما به خدا فرق مي كنه! تمرين كنيد واژه رو شمرده و صحيح ادا كنيد... تند صحبت نكنيد! عجله اي نيست!
ششم. مطمئن شويد آنچه را كه مي گوييد با تن صدا و زبان بدن شما هماهنگ است
هفتم. آهنگ و تن صدايتان يكنواخت نباشد...
يكنواخت صحبت نكنيد، صدايتان رو گاهي بالا، گاهي پايين، گاهي هيجان در صدايتان بايد موج بزند! تمرين كنيد...
هشتم: از طرف خود خودتان حرف بزنيد!
از جملات و پيامهاي "من" استفاده كنيد.
از ضمير "من" "مال من" "مرا" مال مرا" استفاده كنيد.
مثال: "من به زمان بيشتري نياز دارم" " لازمه بهش فكر كنم" " واقعا امروز خوشحالم"
ببينيد اين شيوه، الزاما به اين معني نيست كه شما روي فعاليتها و تمايلات خودتون تاكيد كنيد بلكه شايد پيامهاي "من" شما هر نوع محتوايي داشته باشد
مثال:
"اين منظره مرا كاملا مبهوت كرده است" ( تاكيد بر موضوع)
" امروز سر درد دارم " ( تاكيد بر خودتون)
" دستانت را دوست دارم" (تاكيد بر ديگران)
" مي خواهم رابطه ما رضايت بخش باشه براي هر دومون" ( تاكيد بر رابطه)
در مثالهاي فوق شما از پيامهاي "من" استفاده كرديد تا بتونيد به صراحت و شفاف، افكار، احساسات و تمايلات خودتون رو بيان كنيد
اين نوع حرف زدن، يعني از طرف خودتون، نشان مي دهد:
1. شما مسئوليت آنچه مي گوييد رو مي پذيريد
2. حق اظهار نظر براي ديگران قائل هستيد
3. به خودتون و ديگران احترام مي گذاريد
در صورتيكه وقتي از جملات "تو" استفاده مي كنيد فقط در ديگران موضع دفاعي ايجاد مي كنيد، مثال: " تو اصلا گوش نمي كني" جمله من: " احساس مي كنم گوش نمي كني"
خواسته هاي شما بايد با جملات " من " بيان شود! الزاميست!
فقط تمرين كنيد
نهم: يك ريز حرف نزنيد!
حتما مكث كنيد! عجله نداشته باشيد كه كل اطلاعات مغز شما بر زبانتان جاري شود... خلاصه كنيد! تمرين كنيد كوتاه و پر محتوي حرف بزنيد...
دهم: مكث كنيد!
اجازه بديد مخاطب شما حرفهايتان را تكرار كند/ سوالي بپرسد/ تا بتانيد فيدبك اطاعاتتان رو بسنجيد... ببينيد اصلا او متوجه منظور شما شده است...
يازدهم: زمان حرف زدن را مشخص كنيد.
اگر مي خواهيد با كسي صحبت مهمي كنيد از او وقت بگيريد! اگر لازم بود دهها بار وقت بگيريد.. حتي اگر فراموش كرد! شايد افرادي برايشان مهم نباشد كه وقت گرفته ايد و فراموش كنند... بخصوص در روابط همسران
مهم نيست... دوباره وقت بگيريد و عصباني نشويد! اين گرفتن وقت بسيار مهم است.
وقتي با كسي مي خواهيد صحبت مهمي داشته باشيد حتما زمان صحبت كردن رو هم مشخص كنيد.
"من ساعت 10 فردا به مدت سي دقيقه مي خوام شما رو ببينم و صحبت كنيم! مقدوره براتون؟"
دوازدهم: هر لباسي براي حرف زدن مناسب نيست!
به تناسب اهميت حرفي كه مي خواهيد بزنيد يا درخواستي كه داريد لباس،پوشش و عطر خود رو انتخاب كنيد. مثلا كسي كه مي خواهد مرخصي از رئيس خود بگيرد.. اگر با يك لباس و سر وضع آشفته وارد اتاق رئيس شود احتمال اجابت درخواستش كمتر از زمانيست كه به سر و وضع خود رسيده است و بوي عطري خوب مي دهد...
سيزدهم: براي شروع صحبت عجله نكنيد.. اول آرامش داشته باشيد و سپس صحبتتون رو آغاز كنيد...
گاهي لازمه مثلا در جلسه اي صحبت كنيد.. اول بنشينيد... چند وسيله كه جلوي شماست و به شما اضطراب مي ده رو مرتب كنيد... بعد صحبت كنيد!
چهاردهم: كلمات مناسب استفاده كنيد.
حتما و حتما از بهترين كلمات استفاده كنيد و سعي كنيد دامنه اطلاعات و دانش خود را در زياد كنيد و گنجينه لغاتتون رو افزايش بدهيد. هرگز كنايه نزنيد! هرگز كنايه نزنيد! هرگز از استعاره استفاده نكنيد! همه مثل شما فكر نمي كنند و به اندازه شما فكر نمي كنند و به اندازه شما باهوش نيستند كه متوجه منظور شما بشوند!
تمرين كنيد... بسيار تمرين كنيد!
حتما شيوه درخواست را هم خواهم گفت...
يازدهم: زمان حرف زدن را مشخص كنيد.
اگر مي خواهيد با كسي صحبت مهمي كنيد از او وقت بگيريد! اگر لازم بود دهها بار وقت بگيريد.. حتي اگر فراموش كرد! شايد افرادي برايشان مهم نباشد كه وقت گرفته ايد و فراموش كنند... بخصوص در روابط همسران
مهم نيست... دوباره وقت بگيريد و عصباني نشويد! اين گرفتن وقت بسيار مهم است.
وقتي با كسي مي خواهيد صحبت مهمي داشته باشيد حتما زمان صحبت كردن رو هم مشخص كنيد.
"من ساعت 10 فردا به مدت سي دقيقه مي خوام شما رو ببينم و صحبت كنيم! مقدوره براتون؟"
اول سلام
دوم من اگر بگم "من ساعت 10 فردا به مدت سي دقيقه مي خوام با شما صحبت كنم "سريع ميپرسه در چه مورديه؟
وقتي تيتر وار موضوع رو ميگم اگه واقعا موضوع مورد علاقش نباشه ولو اينكه واسه من مهم باشه ميگه حالا باشه تا شب يا واي ول كن مهم نيست يا من حوصله اين بحثو ندارم
واسه همين مجبورم هميشه يكهويي بحث رو باز كنم
مجبورم تند تند حرف بزنم كه حوصله اش سر نره بلند نشه وسط حرفهام بره يا حرفمو قطع كنه
من بايد چكار كنم؟
يكتا،
دقت كنيد كه اين بند فقط يكي از بندهاي مورد نظر است
اجراي همه بندها ضروري است!
وقتي ايشون مي پرسه كه در چه رابطه اي؟
شما الزامي نداريد اون موقع تيتر رو هم بگيد... مي توانيد عذر خواهي كنيد و بگيد اگر بشه فردا صحبت كنيم!
چون شما به هر دليلي تشخيص داديد اون زمان براي گفتگو و صحبت كردن شما مناسب نيست و ايشون در شرايط مناسب براي شنيدن حرفهاي شما نيست!
البته، بايد در نظر داشته باشيد كه شما بايد از ايشون درخواست كنيد! ايشون حق دارند كه درخواست شما رو رد كنند!
پس از كلمات درخواست حتما بهره ببريد! "لطفا... " و يا "مي تونم خواهش كنم..."
بعضي نكات ديگر:
** هرگز احساس نكنيد كه فرد مخاطب شما احساس بدي داره! و حوصله اش از صحبتهاي شما سر مي ره!
به جاي اينكه همواره در صجبت كردن خودتون رو نقد كنيد و منتقد دروني شما مدام شروع به حرف زدن كنه كه: اه! چقدر حرف مي زني!!! حوصله اش سر رفت! سرش درد گرفت! چقدر چيز بيخودي داري مي گي! سعي كنيد از الگوهايي كه به شما داده شده استفاده كنيد و حرفهاي خودتون رو جذاب تر تعريف كنيد!
وقتي تند تند حرف مي زنيد.. حوصله فرد مقابل سر خواهد رفت!!!!
** زمان حرفهاتون رو كوتاه كنيد
** طولاني حرف نزنيد!
** بعضي مواقع لازمه قبل از حرف اصلي مقدمه جالبي رو كه همسرتون بهش علاقه داره رو تعريف كنيد... مثلا اگر همسر شما به فوتبال علاقه منده ! و شما مي خواهيد در رابطه با موضوعي صحبت كنيد كه نشان دهنده هيجان انسانهاست!
مي تونيد بگيد : خيلي خوشم مي اد وقتي مي بينم آدمها رو كه از فوتبال نگاه كردن هيجان زده مي شن! به نظرت اينها چطوري فكر مي كنند؟
** هرگز روي خط قرمزهاي مخاطب نرويد و از واژه هايي استفاده نكنيد كه ناراحت بشود!
** هرگز ملتمسانه و با آه و ناله حرف نزنيد!
مطمئن باشيد با مهارتهايي كه بدست مي آوريد حرف شما تاثير بسزايي بر ذهن مخاطب مي گذارد و او حتما به حرف شما فكر مي كند و شما از اين موضوع لذت مي بريد!
تمرين كنيد! هر روز تمرين كنيد... تمرينات در برابر آينه بسيار به شما كمك مي كند!
ببينيد چگونه زيباتر به نظر مي آييد؟ وقتي واژه اي رو مي گوييد چه شكلي مي شويد؟؟؟
ببينيد در چه حالتي از صورتتان، با چه ظرافتي از فرم چهره شما، پيشنهاد شما، تبديل به پيشنهادي مي شود كه كسي نمي تواند رد كند!!!
موفق باشيد
افرادی که اهل دیار ترس و اضطراب هستند معمولا سریع واکنش نشان می دهند و سوال می کنند
در چه مورد؟!و..........( چه بسا اگر دقت و توجه کنید از صدا و زبان بدن آنها هم اضطراب و ترس و هیجان را بگیرید )
در نتیجه شما باید خیلی مواظب نوع گویش خود باشید و با کلماتی اطمینان بخش با آنها صحبت کنید و زمانی که تعیین می کنید خیلی طولانی نباشد تا طرف مقابل را به وادی ترسهایش با سرعت هدایت نکنید و...........