RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
شميم!
آروم خواهر گلم...
نترس!!!! درست فكر كن...
اصلا فرض رو مي گيريم كه همه فرضيات شما درست باشه...!!!!! راهش اينه كه خودت رو داغون كني؟!!؟ بايد انرژي داشته باشي... بلند شو موقعيتت رو تغيير بده... زنگ بزن به شوهرت!
به هيچ وجه شوهرت رو با افراد بد مقايسه نكن... به هيچ وجه نذار تو دلت يه موضوع بد اينقدر تكرار بشه... اين هجوم ذهن سطحي دو سه ساعت ديگه تو رو از پا در مياره... آرام باش!
درست فكر كن...
يه سوال به نظرت! مي خوام خوب فكر كني... بدون هيجان! تو به من بگو چي كي كار كنيم... به نظرت چند تا راهكار سازگار و مساله مدار به ذهنت مي رسه...
بيا يه طوفان فكري را ه بندازيم... برام بنويس هر چي راه حل بلدي رو بنويس...
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
ببين شميم اينجور خانم ها (همون افريطه را مي گم.) معمولا خودشون تا مدت ها دست از سر مردها برنمي دارند. شايد تقصير شوهرت نباشه. شايد اون خانم دست از سرش برنمي داره.:305:
ببين اگه اشتباه كني و دوباره همه چيز را خراب كني. انگار خودت با دست خودت شوهرت را هل دادي به سمت اون.:305:
خواهش مي كنم منطقي فكر كن و سپس رفتار كن.:305:
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
راههایی که به نظرم میرسه یا عملی نیست یا به تنهایی نمیتونم انجام بدم
من ازدواج کردم چون فکر میکردم خوشبخت میشم و به آرامش میرسم
حالا با موقعیتی مواجه شدم که هرچی بدی میبینم میشه زائیده ذهنم و هر اتفاقی هم میفته میشه دلیل رفتار خودم
حاضرم هرکاری برای زندگیم بکنم، خودتون شاهد بودین چقدر تلاش کردم و چقدر از موفقیتهام خوشحال بودم
ولی این یکی ازم بر نمیاد
یه ساعت مرخصی گرفتم ، اومدم خونه، فقط دارم گریه میکنم که شاید اروم شم
خستم
هنوز یکسال نشده اینهمه بوی خیانت میاد
تاپیکای دیگه با داشتن بچه شکایت از خیانت میکنن
من نمیخوام با یه بچه بوی خیانتو نزدیکتر حس کنم
نمیتونم باهاش کنار بیام
شما بگین من چکار کنم؟
دلم میخواد برم دنبالش اگه چیز هست یا نیست بهم ثابت بشه ، نه میخوام با فکر منفی راجع بهش فکر کنم نه الکی مثبت اندیش باشم
میخوام واقعیتو بدونم
ولی نمیتونم باهاش مطرح کنم بخاطر چیزایی که گفتم
چیزی که الآن به ذهنم میرسه اینه که بهش بگم یاد اون تلفن افتادم، اینکه فکر میکنم دوسال پیش تو این روزا که در شرف نامزدی بودیم کسی باهات بوده داغونم میکنه
که البته اگرم بگین راه خوبیه، باز برمیگرده میگه اون یه مزاحم بوده که خواسته منو پیشت خراب کنه
نمیدونم
سرم درد میکنه
چرا اینطوری شد؟:302:
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
باشه شميم شايد 99 درصد فكر تو در مورد شوهرت و اون زن درست باشه اما يك درصد هم احتمال بده اون فكرهايي كه توي سرته اشتباهه. و به خاطر همون يك درصد عجله نكن.:305:
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
شمیم شایدم نگه چرا ذهن خونی می کنی آخه؟
در ضمن چرا مشکلات این و اونو به خودتون نسبت میدی همسایه و همکارو ..............
بشین با خودت خلوت کن الانم که خونه ای خیلی خوبه به نظر من فقط و فقط باید باهاش حرف بزنی همین....
حرفاتو جمع و جور کنی ببین با شناختی که ازش داری چی بگی بهتره
شمیم تو باید به همسرتم فرصت توضیح بدی فرصت بدی تا از خودش دفاع کنه
مثل قاضی شدی که برای متهمی که بی خبره داری حکم صادر میکنی
موضوع چیز دیگه ایه که نمی دونی
شاید دیروز گوشی رو برداشته بهش گفته که دیگه بهش زنگ نزنه و مزاحمش نشه
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
شميم منم با اقليما موافقم شايد به اون زن گفته ديگه مزاحم اش نشه. (يك درصد احتمال بده)
ببين اينجور زن هاي هرزه به راحتي دست از سر مردها برنمي دارند. :305:
شايد اون زنگ مي زنه شايد اون مي خواد كشش بده. :305: (يك درصد احتمال بده اينجوري باشه)
پس اينجا تو بايد مديريت كني و به اون زن هرزه ميدون ندي. :305:
زود قضاوت نكن عزيزم.:305:
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
شميم، خواهرم،
همه نوشته هاي شما رو خوندم... كمي آرام باشيد! تنها نيستيد...
هيچ اتفاقي هم نيافتاده... هيچ چيزي ثابت نشده!!! ببين اين ذهن سطحي داره تو رو تا كجا مي بره... خودت رو رها كردي دستش تا كجا؟!؟! داري با خودت چي كار مي كني!؟! اصلا فكر كن آره... خيانت كرده! شما متوجه شدي... تمومش مي كني!!!! همين.. اما بي دليل كه نمي شه! مي شه؟!؟!
دو تا راهكار منطقي داري:
1. اصلا فكر كني اتفاقي نيوفتاده... كاملا آروم باشي و من بعد حواست بيشتر بهش باشه...ديگه هم خود خوري نكني!
2. كل چيزايي كه مي دوني رو بهش بگي و بگي اين داستان موجب ناراحتي من شده و برام روشنش كن... همين! مرگ يه بار شيون هم يه بار!!! اين كه نمي توني بهش بگي رو رهم رها كن... ديگه هم تجسس نكن! اون ذهن سطحي تو رو تا بيچاره نكنه دست بردار نيست! آروم باش
اگر از من مي شنوي
اگر رابطه قويي و عمدي وجود داشت مطمئن باش اونقدر حواسش بود كه اون تلفن رو پاك كنه... چون اين كار رو اگر يه نفر هر دفعه بكنه! اونم يه مرد هيچ وقت يادش نمي ره و عمرا بذاره زنش با موبايلش بازي كنه...پس مطمئن باش چيزي نيست! از هوش زنانه ات براي تفسير كارهاي يه مرد استفاده نكن... باور كن اون مثل تو فكر نمي كنه!
اصلا لازم نيست بري دنبالش.. الانم پاشو برو سر كارت... با انرژي... گريه كه مشكلي رو حل نمي كنه خواهرم!
برو و شب بشين با ايشون صحبت كن و بگو من اتفاقي با اين مسائل برخورد كردم... حالا كه اينها رو كنار هم مي ذارم نگران زنديگمون مي شم و حاضرم هر حمايتي از تو بكنم كه مشكلي پيش نياد... برام روشن كن موضوع رو!
اصلا هم مهم نيست شوهرت چه فكري مي كنه... تلفني هم بهش چيزي نگو! حضوري... محكم! و بعد از اينكه توضيح داد ديگه فكر بدي نكن!
آفرين... پاشو صورتت رو يه آب بزن! زندگي از اين داستانها زياد داره...
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
اگر رابطه قويي و عمدي وجود داشت مطمئن باش اونقدر حواسش بود كه اون تلفن رو پاك كنه... چون اين كار رو اگر يه نفر هر دفعه بكنه! اونم يه مرد هيچ وقت يادش نمي ره و عمرا بذاره زنش با موبايلش بازي كنه...پس مطمئن باش چيزي نيست!
شميم عزيز رو اين جمله جناب دانشمند فكر كن عزيزم. :305:منم با نظر جناب دانشمند موافقم.:305:
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
سلام دوستان
از همتون ممنون که تنهام نزاشتین
واقعا داشتم داغون میشدم
حالا خیلی بهترم، خیلی خوشحالم جایی رو دارم که بتونم با دوستانم صحبت کنم و آرومم کنن
جناب SCi
من سعی میکنم بازم تحمل کنم، نمیتونم باهاش صحبت کنم چون آدمیه که یه دفعه بر میگرده میگه آره هست، حالا میخوای چکار کنی؟
مثلا وقتی بهش میگم فکر میکنم بهم اهمیت نمیدی، یا هر گله دیگه ای که دارم فقط یه جمله بلده جواب بده:
من هیچی بهت نمیگم، مطمئن باش همونی که فکر میکنی درسته
بارها بهش میگم این حرفت یعنی چی؟ من دارم میگم اینطوری احساس میکنم حالا یا احساسم درسته که باید بشینیم حلش کنیم یا نادرسته که باید بهم بگی تا فراموشش کنم
ولی میگه نه
هرطور فکر میکنی همون درسته،
حالا سر همچین مسئله ای که اصلا نمیتونم با این حرفش کنار بیام
فقط برام دعا کنین چیز بدی بهم ثابت نشه چون در اون صورت حتی یک ثانیه هم نمیتونم باهاش بمونم
لیلا جان، اقلیما جان
واقعا ممنونم که برام نوشتین
راستش پیاده اومدم تا شرکت، اصلا حالم خوب نبود
ولی وقتی اومد دیدم تنهام نزاشتین یه انرژی دوباره گرفتم
از همتون ممنون
تو رو خدا منو سر افطار و سحر دعا کنین
ازتون خواهش میکنم
دلاتون پاکه ، مطمئنم که مستجاب میشه
:72:
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
شميم جون من امشب برات خيلي دعا مي كنم. :43::43::46::46:
فقط تو را خدا تو هم آروم باش و تا مطمئن نشدي هيچ كار غير معقولي انجام نده. :305:
پيشداوري نكن و با پيشداوري ات همه چيز را خراب نكن. خواهش مي كنم.:305:
مطمئنم فردا با لب خندون مي ياي و چيزهاي خوب برامون تعريف مي كني.:227::227: