RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
دوست عزیز مردها و زنها در ایجاد رابطه موازی در زمان ازدواج دلایلی متفاوت دارند. مردها معمولا (نه همیشه) به خاطر هوی و هوس به رابطه های موازی روی میارن و زنها (معمولا) به دلیل کمبود های عاطفی و احساسی. به همین دلیله که مردها معمولا پس از گذروندن این دوره به خانواده خودشون برمیگردند و تقریبا اون رابطه رو فراموش میکنند اما زنها هرگز این رابطه رو فراموش نمیکنند و ممکنه تا آخر عمر با یاد این عشق یا رابطه سر کنند.
طبق مسائلی که شما عنوان کردید همسر شما علاقه ای به شما نداره و اگر در دوران دوری ( که خودش دلیل بسیار بزرگی بر دوست نداشتن شماست) گاه گاهی برای شما دل میسوزونه به دلیل عشق نیست بلکه به دلیل آرام کردن وجدان و نوعی انجام وظیفه است. به نظر من تکلیف زندگی خودتون رو مشخص کنین و سعی بر آغاز زندگی جدید با فرد جدیدی داشته باشین. اگر مرد خوبی باشین زنهای زیادی میتونن شما رو خوشبخت کنند و شما هم با اونها شاد و خوشبخت زندگی کنین. برای روزهایی که از عمرتون به بطالت داره میگذره ارزش قائل باشید. خوب زندگی کردن حق همه ماست.
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
ضمن تشکر از همه شما دوستان که وقت گذاشتید و تاپیک منو مطالعه کردید باید به چند نکته اشاره کنم :
samanis عزیز ، من بازم به این موضوع اشاره میکنم که ایمان دارم هر موقع رابطه عاشقانه بین دونفر در سطح خیلی خیلی بالایی باشه و دو طرف با این عشق و اشتیاق زندگی رو شروع کنند ، این عشق و رابطه ظریف و قشنگ خیلی خیلی بیشتر از یه زندگی خوب و معمولی احتیاج به مراقبت داره و باید همیشه این گل عشقو آبیاری کرد تا هیچوقت پژمرده نشه ، بله من افتخار میکنم که این عشق قشنگو که بهترین اتفاق توی زندگیم بود رو تجربه کردم و اعتراف میکنم که توی مراقبت از اون ( بخاطر اولویت دادن به بقه مسائل زندگی و ... ) کوتاهی کردم . باید بهتون بگم که علیرغم اینکه خانمم بارها و بارها این موضوع رو به من یاداوری کردند ولی من متاسفانه غافل بودم و فکر میکردم که همه چی درسته ( چون معمولا خانمم چیزیرو بروز نمیداد و همش تو خودش نگه میداشت ) تا اینکه یه روزی واقعا متوجه شدم که چقدر غافل شدم و این عشق عزیزم رو غبار گرفته . من تنها چیزی که فکر نمیکنم این حرف شماست "زنهای زیادی میتونن شما رو خوشبخت کنند و شما هم با اونها شاد و خوشبخت زندگی کنین. برای روزهایی که از عمرتون به بطالت داره میگذره ارزش قائل باشید " خانم من تو کل زندگیش عاشق من شد و من تو شرایطی که خودم عاملش بودم تنهاش نمیزارم و تا اونجا که در توانم هست تلاش میکنم که یه روزی جبران کنم و دوباره اون عشق قشنگو زنده کنم نه فقط با هم زندگی کنیم .
در جواب دوست خوبمون lilio باید بگم که اگه من در مورد عدم مشکل مالی و ... صحبت کردم به این خاط بود که بتونم کل وضعیت و شرایط زندگیمون تو همه زمینه هارو برای مشاورین محترم شرح داده باشم ، میخواستم بگم که مشل ما این چیزا نبوده ، بله من خودمم متوجه شدم که چی باعث این موارد میشده .
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سلام نیمای عزیز
همیشه خوش خبر باشین ننه:311: من تا اومدم به تاپیکت سرزدم نیاز نیست هم به تاپیک من پیغام بزارین چون من پیگیرتاپیک هستم نیما جان
خوب حالا زود بگو دیگه دارم از فضولی میمیرم :300:
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سلام به همه دوستان
دیروز همه چی برام مشخص شد ، چیزیکه هر ثانیه عذابم میداد ، چیزی که نزدیک به 7 ماه هر ثانیه ذره ذره آبم میکرد ، چیزیکه نمیزاشت با تمام وجود دوباره عاشق خانمم بشم و بتونم بعد از جبران گذشته ها دوباره بپرستمش . آره دیروز خانمم وقتی دید که اینهمه من و خودش اذیت شدیم و عذاب میکشیم به هردومون کمک کرد . اون با من حرف زد و همه جریانو برام تعریف کرد و ازم کمک خواست تا با حضور خودش مشکلشو حل کنم . با هم حرف زدیم و وقتی همه چیرو با جزئیات کامل برام توضیح داد دیگه یک ذره هم بهش شک نداشتم ، دیگه شک به دلم راه ندادم و تو چند ساعت باهم حرف زدیم و با راهنایی اون مشخص کردیم که بهترین راه برای تموم کردن اون موضوع ( رابطه ناخواسته ) چیه ، حالا دیگه اون تصمیم گرفته بود و میخواستیم دوتایی اون موضوع رو حل کنیم . به پیشنهاد اون گوش دادم و خیلی سریع اقدام کردم و نتیجه گرفتم . خانمم خیلی از کارهای اشتباه خودشو ( تو این جریان ) قبول کرد و میدونم که تا آخر عمر دیگه این اشتباهو نمیکنه . ولی برای من این مهم بود که خودش به اشتباهش رسیده بود و از همه مهمتر که خودش میخواست همه چیرو تموم کنه و صادقانه ازم کمک خواست . هیچی تو دنیا برام از این مهمتر نبود که بدونم نقش خانمم تو این جریان چی بوده . دیروز فهمیدم و به اندازه یک دنیا هم من و هم خانمم سبک شدیم . حالا دوباره میدیدم که چقدر راحت شده ، هر دوتامون راحت شدیم .
حالا من دوباره دوسش دارم و تصمیم در مورد زندگی خودمونو به عهده اون گذاشتم که هر وقت حالش خوب خوب شد و آمادگیشو داشت دوباره با هم یه زندگی خوبو شروع کنیم . الان من هر لحظه دلم براش تنگ میشه ، همون حس و حال روزای اولو بش دارم . میدونم که اون چه دلی داشته و چقدر پاکه .
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سلام آقا نيما
خوشحال شدم هم از اينكه مشكلتون داره حل مي شه و هم از اينكه ديدم نوشته بودين "الان من هر لحظه دلم براش تنگ میشه ، همون حس و حال روزای اولو بش دارم . "
چقدر خوبه كه ما بتونيم ببخشيم و بخشيده بشيم و همون حس و حال روزهاي اول را نسبت به همديگر داشته باشيم.
ديگه ازين به بعد تمام سعي تون را بكنيد كه رابطه تون را ترميم كنيد و روز به روز بهتر بشيد و هرگز به گذشته برنگرديد.
براتون آرزوي خوشبختي دارم :72:
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
راستی یادم رفت بگم که دیروز صبح از ته دل از خدا خواستم که خدایا دیگه ظرفیت ندارم ، تمومش کن ، دیگه بس ، مثل همیشه بم کمک کن تا همه چی مشخص بشه ، خدایا آرامشمو بهم برگردون ، باورتون نمیشه نتیجش همینی بود که براتون نوشتم . :323:
بقیه مسائلو هم میسپرم به خدا ، میدونم که تنهام نمیذاره
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
خوب خداروشکر
خدا جواب دلهای پاک زود میده امیدوارم به زودی آرامش برگرده به زندگیتون وهمسرت قدرشمارو بدونه:43:
فقط یه توصیه خواهرانه اگه واقعا تصمیم گرفتی بهش کمک کنی وسطش به روش نیاری واین باعث نشه که بعدهابهش همیشه شک داشته باشی :305:
البته مطمئنم خیلی خیلی پخته ترااین حرفائی برادرنیما:72:
منتظرم خبرای خوبت هستم وهرروز بیا تاببینیم روند کارت به چه صورته
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
باشه حتما ، راستی دیشب در مورد این سایت و خوبیاش و مزایاش به خانمم گفتم ، گفتم که منم عضو شدم ، اونم دوست داره یه سر به این سایت بزنه ، میدونم اگه تو روزایی که مشکلی نداشتیم یه سر به این سایت میزدیم بیشتر قدر زندگیمونو میدونستیم .الانم دیر نشده