-
RE: زندگی جدید سبکتکین
سبکتکین جون منم دارم تمام تلاشمو میکنم تا به زندگیم خاتمه بدم
چرا اینقدر انگیزه ها برای جدایی زیاد شده ؟؟ مینا ی عزیز اصلا سعی کن فکرشم نکنی ..فکر حرف میشه و حرف عمل .جدایی فقط تعویض مشکلاته .از یه نوعی به نوع دیگه ...با تمام وجود سعی کن مشکلی رو که غیر قابل حل نیست حل کنی .امیدوارم موفق باشی خانمی:72:
-
RE: زندگی جدید سبکتکین
مي دونستم بعد ماه رمضون سر و كله شوهرم پيدا ميشه . امروز زنگ زد و كلي جيغ و داد و فرياد كه چرا رفتي دادگاه تجديد نظرو درخواست مهريه دادي ؟ من كه گفته بودم قسطي مي دم . منم بهش گفتم من از مادرت خواستم كه بهت بگه تا با من تماس بگيري . مي خواستم تكليف همينو مشخص كنم . ولي تو زنگ نزدي . گفت همين فردا برو و درخواستتو پس بگير . منم خودم مي رم محضر اين هفته دنبال كارا .
بهش گفتم من ازت انتظار داشتم به خاطر اين همه سال كه كنار هم زندگي كرديم و به خاطر اينكه من اين 8 ماه واقعا رو خودم كار كردم نه يه سال نه يه ماه نه يه هفته فقط يه روز برگردي و ببيني چيزي تغيير كرده يا نه اگه خودت خواستي اين يه روزو تمديد كن .
انقدر مسخرم كرد و داد و بيداد كرد كه خدا مي دونه . بهم گفت نه خدا ميشناسم نه پيغمبر نه هيچكس ديگه . هيچي هم برام مهم نيست .
چون يه مقدار تو پول خريد خونه كمكم كرده مي گفت كه انتظار داشته خونه رو بفروشم و اون يه مقدارو بهش بدم كه بره يه جايي بيره براي زندگي . منم بهش گفتم من كه از اول هم همش اصرار مي كردم كه برگرد فكر نمي كردم انقدر بي معرفت باشي . گفت ديگه حرف نزن .
همش مسخرم كرد و من خورد تر از هميشه . نمي دونم چرا از خدا انتظار معجزه داشتم نمي دونم چرا ...
فكر مي كردم شايد يه فرصت ديگه بهم بده واسه جبران ولي ...
نمي دونم چرا گريه نمي كنم .... نمي دونم چرا .... شايد الان تو شوكم ... شايدم چون پذيرفتم كه هر چي خدا بخواد اتفاق مي افته چه خوب و چه بد ....
دلم كه اندازه يه دنيا گرفته ...قلبم تند تند مي زنه و دستم مي لرزه ولي گريه نمي كنم ....
شايد به خاطر اينه كه 8 ماهه نديدمش و ديگه هيچ چيز مشتركي ندارم باهاش يا شايدم ...
مردا چقدر زود همه چي يادشون مي ره ... چقدر وقتي بخوان بي عاطفه شن وحشتناك مي شن ...
مگه ما چقدر زنده ايم كه انقدر از هم كينه به دل مي گيريم ...
پس چرا من ازش متنفر نشدم هنوز ....
با چه احساساتي زندگيمونو شروع كرديم و حالا چي شد ...
آهاي مجردا چشماتونو باز كنين ... احساساتي نشين .... عاقبت منو ببينين ....رعنا جان كه دلت براي دوست پسرت لك زده و نمي توني اين 6 ماه دوريشو تحمل كني من آينده خود توام .... با يه دنيا غم تو دلم و آرزوي مرگ واقعا كه اگه خدا بهم لطف كنه خوشحال مي شم .
جوري باهام حرف مي زد انگار اصلا همديگرو نمي شناسيم . تنفر و بي خيالي از همه كلماتش مي ريخت . و من بهترين سالهاي جوونيمو پاش دادم . بهترين سالهامو كه ديگه برنمي گرده .
كاش خدا مي تونست پايين بياد تا سرمون بزاريم تو بغلشو يه دل سير گريه كنيم .
-
RE: زندگی جدید سبکتکین
وقتی میبینی اون انقد بی خیاله تو هم یاد بگیر دیگه.از ته دل بگو به جهنم.
خودت میگی بهترین سالهای زندگیتو گذاشتی و الان پشیمونی،درسته؟ پس حتی از یه لحظه دیگشم دریغ کن که به خاطر اون از دست بدی؟
به نظر من درخواستتم پس نگیر.
(اگه راهنماییم اشتباهه لطفا حذف کنید)
-
RE: زندگی جدید سبکتکین
سبکتکین جان خواهر عزیزم سلام
بدون همه ما اینجا باهاتیم و نگران حالت
یه دوستی داشتم میگفت از حادثه ها نترس از تغییر نترس وقتی اتفاق افتاد می بینی خیلی فرصت های جدید و حتی بهتر برات پیش میاد
من جات نیستم ولی شک ندارم احساس خیلی بددی داری و دوره سختی داری میگذرونی ولی این نیز میگذرد . یه جمله ای که خیلی من اروم میکنه : اگه دیدی خیلی داره بهت سخت میگذره بدون هنوز به اخر خط نرسیدی چون اخر هرچیزیو خدا خوب میکنه
خیلی به یادتم و برات دعا میکنم امیدوارم همه این روزای سختت هرچه زودتر به بهترین نحو به پایان برسه
-
RE: زندگی جدید سبکتکین
سبکتکین عزیزم
پستهات رو دنبال می کنم همیشه.خیلی متاثرم.این رو بدون تنهانیستی.تو خدا رو داری عزیزم.مطمئن باش هرچی خیره پیش میاد.میدونم روزهای خیلی سختی رو تا به حال گذروندی .اون چیزی که لازمه داشته باشی "امید"هست.امیدداشته باش که روزی با تمام وجود شادی رو حس خواهی کرد.سعی کن بیشترو بیشترروی خودت کار کنی.مطمئنم موفق می شی عزیزم
-
RE: زندگی جدید سبکتکین
دلم مي خواد همش گريه كنم . دلم واسه همه روزاي قشنگ زندگيمون تنگ شده . عين يه خواب بود انگار . عين يه فيلم بود انگار .
پشيمون نيستم مينا از زندگي در كنار شوهرم و هميشه جاش تو قلبم خاليه و مطمئنم ديگه هيچكسي تو قلبم راه پيدا نمي كنه . پشيمونم از اينكه چرا زودتر مهارتهايي رو كه بايد ياد مي گرفتم ياد نگرفتم . تو از من درس بگير از زندگيم درس بگير .
من هميشه باعث عبرت سايرينم . ..
احساس بد مال يه دقيقمه . حالم بهم مي خوره از اين زندگي ... از اين عشقاي يه طرفه ما ... كه يه نفر ديوونه يكيه و طرف مقابلش عين سنگ مي مونه و بيرحم .
آدم جز خدا كي رو پيدا كنه كه بفهمه چقدر قلبت خورد شده ؟ خدا هم كه انگار نه انگار ....
به همتون حسودي مي كنم ... به همتون .... قدر لحظه لحظه زندگي هاتونو بدونين . ....
همه زندگيم حسرت بود و هست و خواهد بود ...
-
RE: زندگی جدید سبکتکین
سلام سبکتکین عزیز
من هم شرایطم مشابه توئه راستش منم الان شوهرم دو ماهه که خونه رو ترک کرده البته من خودم ازش خواستم که بره چون ایشون کار نمی کرد و من خسته شده بود از اینکه خرج زندگی رو یه تنه به دوش بکشم کرایه خونه - قبوض -خرج خونه - خرج خودش و.... کلا من مرد خونه ام
البته خیلی ناراحتم ولی دیگه دارم می پذیرم که باید بره ایشون هم آدم بدی نبود ولی الزاما همیشه دو تا آدم خوب نمی تونن کنار هم زندگی خوبی داشته باشن منم شبها خونه تنهام و هنوز به هیچکس نگفتم که شوهرم رفته ما تو این سالها خیلی با هم دعوا کردیم و البته شاید همدیگه رو دوست هم داشتیم دیگران در مورد شوهر من فکر می کنن که خیلی آدم خوبیه ولی ما با هم نمی ساختیم منم اوایل فکر می کردم که برمی گرده و همه چیز درست میشه ولی حالا که فکر می کنم دلم نمی خواد باهاش زندگی کنم از بس همش در حال استرس بودم البته روزا و ساعتهای خوب هم با هم داشتیم ما عاشقانه با هم ازدواج کردیم بخاطرش خیلی کارا کردم ولی فکر می کنم حتما خدا چیز بهتری برام خواسته من یازده ساله که ازدواج کردم و چون هم خودم و هم همسرم مشکل داشتیم بچه دار نشدیم گاهی فکر می کنم شاید اگه اون با کس دیگری ازدواج کنه بتونه بچه دار شه ولی من مشکلم خیلی زیاده
به هر حال منم شبا و روزای بدی رو می گذرونم البته از روزای اولم خیلی بهترم من فقط یه کم زمان دادم تا یه کم به خودم مسلط بشم و برم برای طلاق توافقی همین
دلم می خواد بیشتر باهات در ارتباط باشم اگه دلت خواست من ایمیلمو برات می فرستم
-
RE: زندگی جدید سبکتکین
حتما خيلي خوشحال ميشم انسيه جان
-
RE: زندگی جدید سبکتکین
سبکتکین عزیز سلام
منم همیشه تاپیکتو دنبال میکنم بخاطر همه چیز متأسفم
نمیتونم بهت بگم چطوری باشی چون از من قویتری، ولی دلم میخواد بدونی همیشه برات دعا کردم و میکنم
امیدوارم زندگیت رو براه بشه ، اونطور که خودش میخواد
مواظب خودت باش دوست خوبم
:43:
-
RE: زندگی جدید سبکتکین
وای عزیزم این نوشته هاتو می خونم خیلی دلم میگیره .منم عین خودتم ولی فقط با تو یه فرق دارم اونم اینه که وقتمو اصلا با حسرت گذشته نمی گذرونم .اصلا به اینکه چی بوده و چی شده فکر نمی کنم.عزیزم تا الان زندگیت به قول خودت گذشته و سالهاتو ریختی دور .اما از این به بعد چی!! اونم داری با حسرت گذشته ات دور میریزی ...اینقدر احساس نکن شوهرت رو از دست دادی و تو باعث شدی که اون بره.عزیز دلم این آدمی که تو میگی با این بی احساسی بعید می دونم قبلا هم واقعا علاقه ای بهت داشته .اگر هم بوده مطمینا واقعی و قلبی نبوده .هیچ ارتباط قلبی و واقعی اینطوری تموم نمیشه .هیچ عاشق واقعی راضی به عذاب کشیدن عشقش نمیشه .تو چیزی رو از دست ندادی .در واقع تو اصلا اونو نداشتی که حالا بخوای از دست بدیش .مردی که حتی بهت توهین میکنه بابت مهریه ای که نباید می بخشیدی بدون که به تنها چیزی که فکر میکنه راحتی خودشه ..
خانمی تو یه فقط یه خودخواه به معنای واقعی رو از دست دادی .اینده تو خرابش نکن . اونو بسپارش به خدا و فراموش کن .واقعا فراموشش کن .بخدا سخت نیست .