RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
نه عزيزم اگر واقعا هدف تو ماجراجويي باشد در فضاها و مكانهايي قرار مي گيري كه با اين تيپ آدم ها هم آشنا مي شوي كه دربه در ، يك هم پايه ي زن مي گردد كه روحيه ي ماجراجويي داشته باشد تا بتوانند با او هم قدم و همگام شوند . تعدادشان هم الحمدالله كم نيست و پيدا كردنش كار چندان مشكلي نيست .
خلاقيت و هدف و شناخت از روحيه ي خود ت كه داشته باشي مي تواني در مسير آنها هم قرار بگيري .
حالا رسيديم به اون زن كه خودت بهش اشاره كردي .
يك نكته را مي گويم كه بداني طيف بازي چرخشي خواهد بود . ابتدا آن زن دلش مي شكند ولي ديري نخواهد پائيد كه نوبت تو مي شود به مراتب سخت تر و بدتر از او .
به هر حال بازي شما سه ضلع و سه بازيكن خواهد داشت كه نقشهايتان را با هم گاهي عوض خواهيد كرد .
آن مردهايي كه ادعا نمي كردند زن خودشان را دوست دارند و زن اول برايشان صاحب احترام و ارزش نبودند و يا حتي وجود زن اول را با هزار كلك و به كمك شناسنامه ي المثني قايم مي كنند در نهايت و دست آخر سر از زندگي اول در آوردند و.....حال يا بعد مدتي تجديد فراشي ديگر و پريدني ديگر يا ....................
اين مورد تو كه خودش اعلام هم مي كند زنش را دوست دارد ! اينها همه نشانه است عزيزم . دقت كن .
اين بدترين نوع ماجراجويي است و اگر واقعا بخواهي اينگونه انتخاب كني واقعا بي سليقه اي . :163:
در ضمن اين تاپيك را هم بخون كه از غيرتي شدن اين آقا خيلي خوشت نياد و قند توي دلت آب نشه .
«خیانت همسر یا خیانت به همسر : تعریف خیانت زناشویی»
http://www.hamdardi.net/thread-7944.html
كسي كه براي تو از اخلاق و عرف و .....حرف ميزنه خودش مشغول شكستن و زير پا گذاشتن عرف و اخلاق است .
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
خانم محترم جواب منو هنوز ندادینا!!!!!
ازتون خواهش کردم فقط واسه چند دقیقه چشاتو ببندی و تصورکنی اگه جای اون خانوم بودی چه حسی داشتی؟
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
حق با یثناست، چند لحظه تصور کنید!!!
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
سلام دوست من:72:
گاهی ما در شرایطی قرار می گیریم که به لحاظ منطقی همه چیز رو به خوبی درک می کنیم اما احساسی داریم که غالب هست بر اون منطق ، احساسی که در ابتدای امر به ما اجازه نمی ده اثرات و تبعات ناشی از یک انتخاب یا تصمیم رو به واقع بفهمیم جوری که گاهی حتی حاضریم برای به فعلیت رسوندن یک حس هر چیزی رو قربانی کنیم حتی خودمون رو .. اونم با چشم باز و حی و حاضر .. حق هم داریم .. تجربه ها منحصربفرد هستند .. چون انسان ذاتا تا در شرایطی قرار نگیره که با تمام وجودش ، روحش ، جسمش و تارو پودش با مساله درگیر بشه نمی تونه درک کاملی از آنچه که دیگران به اون اشاره می کنند داشته باشه ..
ضمن اینکه قدرت انسانها برای رویارویی با شرایط مختلف کاملا متفاوت است و قابل تامل ..
سامره ی عزیزم:43:
به نظرم ما تقریبا در یک رده ی سنی هستیم .. و به لحاظ موقعیت اجتماعی تقریبا در شرایط مشابه .. از همین منظر باید بگم اتفاقی که برای شما افتاده اتفاقی نیست منحصر به شما .. این روزها زیادند دخترانی که به هر دلیلی ازدواج نکردند و سعی و تلاششون رو گذاشتن روی موفقیت در تحصیل و کار و کسب درآمد و موقعیت اجتماعی .. و کم نیستیم کسانی که در حال حاضر بدلیل این نوع انتخاب و جاگذاری علیرغم تمامی توانمندیها و قدرت بالای شخصیت، در ورود به دهه ی چهارم زندگی حتی گاهی بدون اینکه بفهمیم دچار یک خلاء درونی هستیم .. خلائی که می تونه کل انتخابهای ما و کل زندگی ما رو تحت تاثیر خودش قرار بده ..
اینو شما بزار پای اعتراف یک همسن که می تونه در مورد شما صدق بکنه یا نکنه : خستگی از تنهایی .. فرار از یک زندگی کسل کننده ی ناشی از وجود خود صرف .. به قول شما نیاز به هیجان .. به تغییر .. به تنوع .. به آمیختگی با چیزی غیر از آنچه که وجود داره .. و نگاه کردن به پشت سر و تمام دستاوردهاتی که متعلق به توئه و هم همه ی چیزهایی که از دست رفته و .. به عمری که به سرعت داره سپری می شه .. تهش رو که نگاه می کنی فکر می کنی هدفهات ناقص هستند ..
و .. به قول شما یه جاییش می لنگه ..
خوب که فکر می کنی می بینی جای چیزی توی زندگیت خالیه که عملا همه ی قوام زندگی متکی به اون هست: دوست داشتن و دوست داشته شدن که از لذت بخش ترین و منحصربفرد ترین تجربیات آدمی ست .. (فارغ از مباحث فلسفی و مفاهیم خلقت و خالق و مخلوق و ..)
به نظر من حرف زدن از این موضوع خیلی ساده هست اما در واقعیت مطلب ،گاهی اونقدر این خلاء آزاردهنده هست که ذهن تو ، اونقدر می گرده تا راه در رو براش پیدا کنه از دژ محکم منطق و عقلانیت تو ..
از اون طرف جامعه ای رو ببینید که بخشی از زنانش به لحاظ روحیه و شخصیت ، تناسبات رفتاری و جایگاه اجتماعی رشد قابل ملاحظه ای داشتند و بخشی از زنانش هنوز مقید هستند به مسلک و روش و سنت و عرف گذشته ..
و مردان این جامعه رو در نظر بیارید که به دلیل این تفاوتها بخشی از ایشون گیج شدند بین این دو گروه .. بدتر اینکه گروهی از این مردان ازدواجهایی به روش سنتی هم داشتند که معتقد هستند راضیشون نمی کنه .. و حالا دچار تعارض .. در واقع نمی دونن دنبال چی هستن و چی راضیتشون رو جلب می کنه .. چون از طرفی درگیر شرایط عرفی و قیودات و تعلقات مربوطه هستند و از طرفی خواسته های خودشون رو می بینن و تمایلاتشون و حقوق از دست رفتشون رو .. (فعلا از گروههای سوء استفاده گر و بیمار و .. صرف نظر می کنیم و حکم برائت می دیم به آقایونی که دچار این تعارض هستند)
و در نهایت اگه مثل لایه های GIS این داشته ها رو روی هم بزاریم خیلی چیزها می تونه قابل تصور باشه ..
همه ی اون چیزی که گفتم در این جهت هست که بدونی احساس می کنم می تونم درکت کنم .. نمی دونم چقدر ؟ و نمی دونم با کلیات صحبت من موافقی یا نه ؟ ..
اینکه این شرایط کجا تاثیر مثبت داره و کجا می تونه مخرب باشه امریست ب
اینکه شما بر حسن اتفاق همه جوره (به لحاظ تجربه ی زندگی شخصی ، نگاه قومی حاکم بر شرایط اون آقا در خصوص زن دوم و .. )
:72:
سلام دوست من:72:
گاهی ما در شرایطی قرار می گیریم که به لحاظ منطقی همه چیز رو به خوبی درک می کنیم اما احساسی داریم که غالب هست بر اون منطق ، احساسی که در ابتدای امر به ما اجازه نمی ده اثرات و تبعات ناشی از یک انتخاب یا تصمیم رو به واقع بفهمیم جوری که گاهی حتی حاضریم برای به فعلیت رسوندن یک حس هر چیزی رو قربانی کنیم حتی خودمون رو .. اونم با چشم باز و حی و حاضر .. حق هم داریم .. تجربه ها منحصربفرد هستند .. چون انسان ذاتا تا در شرایطی قرار نگیره که با تمام وجودش ، روحش ، جسمش و تارو پودش با مساله درگیر بشه نمی تونه درک کاملی از آنچه که دیگران به اون اشاره می کنند داشته باشه ..
ضمن اینکه قدرت انسانها برای رویارویی با شرایط مختلف کاملا متفاوت است و قابل تامل ..
سامره ی عزیزم:43:
به نظرم ما تقریبا در یک رده ی سنی هستیم .. و به لحاظ موقعیت اجتماعی تقریبا در شرایط مشابه .. از همین منظر باید بگم اتفاقی که برای شما افتاده اتفاقی نیست منحصر به شما .. این روزها زیادند دخترانی که به هر دلیلی ازدواج نکردند و سعی و تلاششون رو گذاشتن روی موفقیت در تحصیل و کار و کسب درآمد و موقعیت اجتماعی .. و کم نیستیم کسانی که در حال حاضر بدلیل این نوع انتخاب و جاگذاری علیرغم تمامی توانمندیها و قدرت بالای شخصیت، در ورود به دهه ی چهارم زندگی حتی گاهی بدون اینکه بفهمیم دچار یک خلاء درونی هستیم .. خلائی که می تونه کل انتخابهای ما و کل زندگی ما رو تحت تاثیر خودش قرار بده ..
اینو شما بزار پای اعتراف یک همسن که می تونه در مورد شما صدق بکنه یا نکنه : خستگی از تنهایی .. فرار از یک زندگی کسل کننده ی ناشی از وجود خود صرف .. به قول شما نیاز به هیجان .. به تغییر .. به تنوع .. به آمیختگی با چیزی غیر از آنچه که وجود داره .. و نگاه کردن به پشت سر و تمام دستاوردهاتی که متعلق به توئه و هم همه ی چیزهایی که از دست رفته و .. به عمری که به سرعت داره سپری می شه .. تهش رو که نگاه می کنی فکر می کنی هدفهات ناقص هستند ..
و .. به قول شما یه جاییش می لنگه ..
خوب که فکر می کنی می بینی جای چیزی توی زندگیت خالیه که عملا همه ی قوام زندگی متکی به اون هست: دوست داشتن و دوست داشته شدن که از لذت بخش ترین و منحصربفرد ترین تجربیات آدمی ست .. (فارغ از مباحث فلسفی و مفاهیم خلقت و خالق و مخلوق و ..)
به نظر من حرف زدن از این موضوع خیلی ساده هست اما در واقعیت مطلب ،گاهی اونقدر این خلاء آزاردهنده هست که ذهن تو ، اونقدر می گرده تا راه در رو براش پیدا کنه از دژ محکم منطق و عقلانیت تو ..
از اون طرف جامعه ای رو ببینید که بخشی از زنانش به لحاظ روحیه و شخصیت ، تناسبات رفتاری و جایگاه اجتماعی رشد قابل ملاحظه ای داشتند و بخشی از زنانش هنوز مقید هستند به مسلک و روش و سنت و عرف گذشته ..
و مردان این جامعه رو در نظر بیارید که به دلیل این تفاوتها بخشی از ایشون گیج شدند بین این دو گروه .. بدتر اینکه گروهی از این مردان ازدواجهایی به روش سنتی هم داشتند که معتقد هستند راضیشون نمی کنه .. و حالا دچار تعارض .. در واقع نمی دونن دنبال چی هستن و چی راضیتشون رو جلب می کنه .. چون از طرفی درگیر شرایط عرفی و قیودات و تعلقات مربوطه هستند و از طرفی خواسته های خودشون رو می بینن و تمایلاتشون و حقوق از دست رفتشون رو .. (فعلا از گروههای سوء استفاده گر و بیمار و .. صرف نظر می کنیم و حکم برائت می دیم به آقایونی که دچار این تعارض هستند)
و در نهایت اگه مثل لایه های GIS این داشته ها رو روی هم بزاریم خیلی چیزها می تونه قابل تصور باشه ..
اینکه این شرایط کجا تاثیر مثبت داره و کجا می تونه مخرب باشه امریست قابل بحث که از حوصله ی این تاپیک خارجه اما .. اون چیزی که به نظر من اینجا قابل بهره برداریه اینه که باید چشمامونو باز کنیم و حواسمون باشه تو این چاله ای که خودمون واسه خودمون داریم می کنیم نیفتیم ..
من نمی گم تو هم دچار خلائی یا اینکه فقط من باب رد شدن از این مرحله می خوای این تصمیم رو بگیری .. چرا که همونطور که گفتم آدمها با هم متفاوتند و همونطور که گفتی تکثر و تعدد نتیجه ی بد حاصل از یک تصمیم مشابه نمی تونه دلیل قاطع باشه بر رد اون و در واقع امری مطلق نیست .. اما همونطور هم که arix عزیزم اشاره کرد وقتی تجربیات ناشی از بررسی یک موضوع نتیجه ی حداکثری داره عقل سلیم حکم می کنه که دوباره شرایط رو مورد واکاوی و بازبینی قرار بدیم ..
نهایتا عزیز دل من این توئی که باید تصمیم بگیری و هیچ کدوم از ما جای تو نیست ..
این توئی که بهتر از هر کسی خودت و خواسته هات و شرایطتت رو می شناسی و می تونی بهترینها رو برای خودت رقم بزنی .. اما یادت باشه همیشه همه چیز اونطوری که ما فکر می کنیم نیست حتی در تصور بدترین حالتها .. ضمن اینکه گاهی آدمها در شرایط مختلف جوری عمل می کنن که حتی قابل پیش بینی هم نیست .. گاهی بعضی از تصمیمات صدمات روحی جبران ناپذیری هم برای خودمون و هم برای دیگران ایجاد می کنه .. من می گم حتی اگه ما با چشم باز نتیجه و تبعات انتخابمون رو می بینیم و و باز هم دست به همون انتخاب میزنیم بهتره یه کوچولو خودخواهیمون رو هم کاهش بدیم و به دیگران هم فکر کنیم .. دیگران شامل همون مرد می شه(که فکر می کنیم دوستش داریم) تا خانواده ی خودمون و ..
دوست خوبم :72:
بازهم می گم هیچ چیز مطلقی وجود نداره .. و بسته به توانائیهای افراد هر نتیجه ای امکان پذیره اما ته ته همش یه روح ظریف انسانی نهفته هست که ناملایمات عاطفی و جبری بویژه اگر عامل اصلیش خودمون باشیم گاهی چنان له و لوردش می کنه که دیگه جمع کردنش واویلاست ..
هر چند آدمها با تجربه رشد می کنن اما قیمت هر تجربه ای رو هم باید تخمین زد..
در یه همچین رابطه ای صرف نظر از تجربه ی اولش که یک وصل و کنار هم قرار گرفتن هست به ارزشهای تو چیزی اضافه نمی شه و روح خسته ای نصیبت می شه که دچار ملالت و نارضایتی مدامه ..
راستی دوست داشتم جوابت به این سوال رو بدونم:
- آیا زن دوم بودن پیشنهاد تو به اون آقاست یا پیشنهاد او به تو ؟
نمی دونم چه برداشتی از صحبتهای من کردی اما دلم می خواد بدونی که فکر می کنم می تونم درکت کنم .. چقدرش رو نمی دونم .. ضمن اینکه اینها رو به به پای قضاوت نزار ..
به هر حال فارغ از هر تصمیمی آرزوی سربلندی و موفقیت برات دارم.
دوستت دارم:46::72::43:
:72::72:
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
سلام دوست من:72:
گاهی ما در شرایطی قرار می گیریم که به لحاظ منطقی همه چیز رو به خوبی درک می کنیم اما احساسی داریم که غالب هست بر اون منطق ، احساسی که در ابتدای امر به ما اجازه نمیده اثرات و تبعات ناشی از یک انتخاب یا تصمیم رو به واقع بفهمیم جوری که گاهی حتی حاضریم برای به فعلیت رسوندن یک حس هر چیزی رو قربانی کنیم حتی خودمون رو .. اونم با چشم باز و حی و حاضر .. حق هم داریم .. تجربه ها منحصربفرد هستند .. چون انسان ذاتا تا در شرایطی قرار نگیره که با تمام وجودش ، روحش ، جسمش و تارو پودش با مساله درگیر بشه نمی تونه درک کاملی از آنچه که دیگران به اون اشاره می کنند داشته باشه ..
ضمن اینکه قدرت انسانها برای رویارویی با شرایط مختلف کاملا متفاوت است و قابل تامل ..
سامره ی عزیزم:43:
به نظرم ما تقریبا در یک رده ی سنی هستیم .. و به لحاظ موقعیت اجتماعی تقریبا در شرایط مشابه .. از همین منظر باید بگم اتفاقی که برای شما افتاده اتفاقی نیست منحصر به شما .. این روزها زیادند دخترانی که به هر دلیلی ازدواج نکردند و سعی و تلاششون رو گذاشتن روی موفقیت در تحصیل و کار و کسب درآمد و موقعیت اجتماعی .. و کم نیستیم کسانی که در حال حاضر بدلیل این نوع انتخاب و جاگذاری علیرغم تمامی توانمندیها و قدرت بالای شخصیت، در ورود به دهه ی چهارم زندگی حتی گاهی بدون اینکه بفهمیم دچار یک خلاء درونی هستیم .. خلائی که می تونه کل انتخابهای ما و کل زندگی ما رو تحت تاثیر خودش قرار بده ..
اینو شما بزار پای اعتراف یک همسن که می تونه در مورد شما صدق بکنه یا نکنه : خستگی از تنهایی .. فرار از یک زندگی کسل کننده ی ناشی از وجود خود صرف .. به قول شما نیاز به هیجان .. به تغییر .. به تنوع .. به آمیختگی با چیزی غیر از آنچه که وجود داره .. و نگاه کردن به پشت سر و تمام دستاوردهائی که متعلق به توئه و هم همه ی چیزهایی که از دست رفته و .. به عمری که به سرعت داره سپری می شه .. تهش رو که نگاه می کنی فکر می کنی هدفهات ناقص هستند ..
و .. به قول شما یه جاییش می لنگه ..
خوب که فکر می کنی می بینی جای چیزی توی زندگیت خالیه که عملا همه ی قوام زندگی متکی به اون هست: دوست داشتن و دوست داشته شدن که از لذت بخش ترین و منحصربفرد ترین تجربیات آدمی ست .. (فارغ از مباحث فلسفی و مفاهیم خلقت و خالق و مخلوق و ..) به نظر من حرف زدن از این موضوع خیلی ساده هست اما در واقعیت مطلب ،گاهی به قدری این خلاء آزاردهنده هست که ذهن تو ، اونقدر می گرده تا راه در رو براش پیدا کنه از دژ محکم منطق و عقلانیت تو ..
از اون طرف جامعه ای رو ببینید که بخشی از زنانش به لحاظ روحیه و شخصیت ، تناسبات رفتاری و جایگاه اجتماعی رشد قابل ملاحظه ای داشتند و بخشی از زنانش هنوز مقید هستند به مسلک و روش و سنت و عرف گذشته ..
و مردان این جامعه رو در نظر بیارید که به دلیل این تفاوتها بخشی از ایشون گیج شدند بین این دو گروه .. بدتر اینکه گروهی از این مردان ازدواجهایی به روش سنتی هم داشتند که معتقد هستند راضیشون نمی کنه .. و حالا دچار تعارض .. در واقع نمی دونن دنبال چی هستن و چی راضیتشون رو جلب می کنه .. چون از طرفی درگیر شرایط عرفی و قیودات و تعلقات مربوطه هستند و از طرفی خواسته های خودشون رو می بینن و تمایلاتشون و حقوق از دست رفتشون رو .. (فعلا از گروههای سوء استفاده گر و بیمار و .. صرف نظر می کنیم و حکم برائت می دیم به آقایونی که دچار این تعارض هستند)
و در نهایت اگه مثل لایه های GIS این داشته ها رو روی هم بزاریم خیلی چیزها می تونه قابل تصور باشه ..
اینکه این شرایط کجا تاثیر مثبت داره و کجا می تونه مخرب باشه امریست قابل بحث که از حوصله ی این تاپیک خارجه اما .. اون چیزی که به نظر من اینجا قابل بهره برداریه اینه که باید چشمامونو باز کنیم و حواسمون باشه تو این چاله ای که خودمون واسه خودمون داریم می کنیم نیفتیم ..
ضمن اینکه همونطور که همه ی دوستان از زاویه های مختلف به موضوع پرداختند و اونچه که به تجربه ثابت شده نتایج حاصل از انتخابهای اینچنینی که می تونه حاصل از شرایط فوق الذکر باشه آسیب زاست ..
من نمی گم تو هم دچار خلائی یا اینکه فقط من باب رد شدن از این مرحله می خوای این تصمیم رو بگیری .. چرا که همونطور که گفتم آدمها با هم متفاوتند و همونطور که گفتی تکثر و تعدد نتیجه ی بد حاصل از یک تصمیم مشابه نمی تونه دلیل قاطع باشه بر رد اون و در واقع امری مطلق نیست .. اما همونطور هم که arix عزیزم اشاره کرد وقتی تجربیات ناشی از بررسی یک موضوع نتیجه ی حداکثری داره عقل حکم می کنه که دوباره شرایط رو مورد واکاوی و بازبینی قرار داد ..
نهایتا عزیز دل من این توئی که باید تصمیم بگیری و هیچ کدوم از ما جای تو نیست ..
این توئی که بهتر از هر کسی خودت و خواسته هات و شرایطتت رو می شناسی و می تونی بهترینها رو برای خودت رقم بزنی ..
اما یادت باشه همیشه همه چیز اونطوری که ما فکر می کنیم نیست حتی در تصور بدترین حالتها .. ضمن اینکه گاهی آدمها در شرایط مختلف جوری عمل می کنن که حتی قابل پیش بینی هم نیست .. گاهی بعضی از تصمیمات صدمات روحی جبران ناپذیری هم برای خودمون و هم برای دیگران ایجاد می کنه .. من می گم حتی اگه ما با چشم باز نتیجه و تبعات انتخابمون رو می بینیم و و باز هم دست به همون انتخاب میزنیم بهتره یه کوچولو خودخواهیمون رو هم کاهش بدیم و به دیگران هم فکر کنیم .. دیگران شامل همون مرد می شه(که فکر می کنیم دوستش داریم) تا خانواده ی خودمون و ..
دوست خوبم :43:
بازهم می گم هیچ چیز مطلقی وجود نداره .. و بسته به توانائیهای افراد هر نتیجه ای امکان پذیره اما ته ته همش یه روح ظریف انسانی نهفته هست که ناملایمات عاطفی و جبری بویژه اگر عامل اصلیش خودمون باشیم گاهی چنان له و لوردش می کنه که دیگه جمع کردنش واویلاست ..
هر چند آدمها با تجربه رشد می کنن اما قیمت هر تجربه ای رو هم باید تخمین زد.. [color=#4682B4]
در یه همچین رابطه ای صرف نظر از تجربه ی اولش که یک وصل و کنار هم قرار گرفتن هست به ارزشهای تو چیزی اضافه نمی شه و روح خسته ای نصیبت می شه که دچار ملالت و نارضایتی مدامه ..
راستی دوست داشتم جوابت به این سوال رو بدونم:
- آیا زن دوم بودن پیشنهاد تو به اون آقاست یا پیشنهاد او به تو ؟
نمی دونم چه برداشتی از صحبتهای من کردی اما دلم می خواد بدونی که فکر می کنم می تونم درکت کنم .. چقدرش رو نمی دونم .. ضمن اینکه اینها رو به به پای قضاوت نزار ..
به هر حال فارغ از هر تصمیمی آرزوی سربلندی و موفقیت برات دارم.
دوستت دارم:46::43::72:
:72::72:
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
من نمیدونم شما چرا میخواین زن دوم ایشون بشید اگر همدیگرو دوست دارید خوب کمی تحمل کنید. اگر فکر میکنید برای مرد خیانت محسوب نمیشه باید بگم اشتباه فکر کردید. اگر منظورتون شرع است و الگوهاتون هم پیغمبر و اصحابش هستند باید بدونید در همه اون موارد زن اول در جریان بوده به طوری که اصلا زنهای قبل به خواستگاری زنهای بعد میرفتند. حالا این اقا هم که توی خوانوادهشون رسم هست توی خانواده شما هم که رسم هست و مشکلی ندارید زن اول این آقا را در جریان بگذارید. اما قبل از هر چیزی ماکهای ازدواجتون رو همینجا برای ما بنویسید تا با هم بررسی کنیم.
راستش من خودم قبل از ازدواج یک ملاکهایی داشتم که بعد از اون تازه فهمیدم همش کشک بوده: ملاک هام این بود: !- از نظر سطح خانوادگی تقریبا همسطح باشیم ۲- از نظر تحصیلات همسطح باشیم. ۳-همرشته باشیم تا بتونیم همدیگرو درک کنیم. ۴- همسرم در کارش موفق باشه. ۵-علایقمون مثل هم باشه و خلاصه توی این مایه ها اما غافل از اینکه بعد از ازدواج یک چیزهایی ملاک میشه که اصلا حتی بهش فکرم نکرده بود. مثلا اینکه ما هر دو مون خیلی حساسیم و این باعث شده همش از هم دلگیر باشیم. ایشون قبلا یکبار نامزد عقدی داشتند که حتی وقتی یک اشاره کوچک بهش میشه دلم میشکنه. یعنی اصلا نمیتونم تصور هم بکنم چطور میتونید شوهرتون رو با کس دیگه ای مقایسه کنید. بعد هم اگر بخواین بچه دار بشید. وای خدای من خیلی خیلی همش سخته. حداقلش شما خودتون دارید انتخاب میکنید. اما ظلمتون در حق زن اول غیر قابل بخشش و خدا هم نمیبخشه مگر اینکه در جریان قرار بگیره و خودش انتخاب کنه که با این آقا بمونه یانه . چون میدونید یکی از شرایط ازدواج مجدد که در قرآن هست و بعد از آیه ای که به چهار زن اشاره کرده آمده رعایت عدالت است ( که گفته شده هیچ وقت نمیتوانید به عدالت رفتار کنید.) اما بی اطلاعی زن اول عین بی عدالتی است. اما فکر میکنم شما که خودتون توی یک همچین خانواده ای بزرگ شدید هیچ کس رو بهتر از پدر و مادرتون برای مشورت نمیتونید پیدا کنید. مادرتون حداقل میتونه خوبی ها و بدی هاشو بهتون بگه و پدرتون هم میتونه از شرایط یک مرد در این وضعیت آگاهیتون بده. اونها رو ول نکنید بیاین اینجا اونها اگر نظرشون مخالف باشه لابد یک چیزی میدونند که شما نمیدونید. بگذارید پشتیبانتون باشند. از خدا میخوام راه درست رو نشونتون بده. یا حق:323:
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
معلومه خوب
پيشنهاد ازدواج از طرف اونه ....
يادم نيم اد تو زندگيم خودم رو به كسي تحميل كرده باشم
محال هم هست بكنم
بيزارم
احتياج شديد به
Stop
دارم.....
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
نيم ساعت دارم تايپكتو ميخونم فقط سرم گيج رفتو حالم بد شد.متاسفم خيلي راحت نوشتي كمكم كنيد ميخوام زن دوم بشم.واقعا متاسفم
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
باور کن می تونی این احساس هیجانت رو با یه ازدواج ایده آلتر تجربه کنی واسه افرادی مثل تو راحته که یه زندگی کسل رو تبدیل به زندگی مهیج کنن.به آینده فکر کن فرزندان اون خانم .اصلا بچه های خودت یا از تو متنفر می شن یا از خواهر یا برادر خوندشون.البته تون نگفتی می دونی نظر اون زن راجع به هوو چیه؟احتمال 90 درصد منفیه.تو چون به عنوان زن دوم میخوای زندگیتو تشکیل بدی معلومه با زنش کنار می یای اما زنش وقتی بفهمه....چه فکرایی می کنه.اعتماد به نفسشو از دست می ده کم کم افسرده می شه.همش دنبال کمبوداشه.شاید بگی کمبود داره که شوهرش اومده طرفم اما شوهرش باید اونو اصلاح کنه نه اینکه صورت مساله رو پاک کنه.تو باید به اون مرد شک کنی
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
من هنوز هم ممي گم
اعتقاد دارم
يه چيزي فرو ريخت و خراب شد
ديگه درست نمي شه
شايد موقت يا تو بازه ي زماني كوتاه درست بشه
اما درست نمي شه
اما نفرتي كه گفتيد
چرا بايد بچه هام از من نفرت داشته باشند
يا شما خيلي مسئله رو پيجيده كرديد
يا من دارم خيلي راحت ميگيرم