:325:
نمایش نسخه قابل چاپ
:325:
سلام خواهرمنقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
قبلا گفتم كه چه كار كنيد... آيا اون راهكارها به كار شما اومد؟
خب اگر گفتم نرويد... يعني با هم نرويد
با شوهرت همين امشب بشين و صحبت كن با چند تا شرط:
پيش شرط: زمان اين صحبت بسيار مهم است... هر زماني مناسب نيست! عجول نباش... بعد از صرف شام و هنگام نوشيدن چاي زمان مناسبي به نظر مي رسه...
قبلش بگيد كه مي خوايد در رابطه با موضوع مهمي صحبت كنيد و از ايشون انتظار كمك و همراهي داريد تا با همفكري و همدلي همه چيز رو حل كنيد
در طول صحبت امكان داره ايشون صحبتهايي داشته باشه... حتما شنونده خوبي باش و هيچ اظهار نظري نكن... احساساتش رو به هيچ وجه انكار نكن و او يا خودت را با هيچ كسي مقايسه نكن! نصيحت كردن ممنوع مي باشد/ به رخ كشيدن ممنوع مي باشد و وقتي كه او حرف مي زند سعي كن بشنوي و بالاتر از احساسات خودت سعي كن درك كني!!! فقط همين!
قبل از صحبت سعي كن با تمرين تنفس كه براي شميم بهاري 2 گفتم در پستهاي آخري تاپيك ايشون... آرامش رواني بدست بياري و ذهن سطحي رو خاموش كني!!!
شروط:
اول: به هيچ وجه تعادل رواني خودت رو از دست ندي و عصباني نشوي!
دوم: منطقي باشي و سعي كني عقلت بر احساست حاكم باشه
سوم: به هيچ وجه پاي خانواده و دامادها و ... رو وسط نكشي! و خصوصيات اخلاقي اونها رو نقد نكني
چهارم: ذهن خواني نكنيد
پنجم: قضاوت نكنيد و پيش داوري نكنيد
ششم: انتظارات خود رو تعديل كنيد
هفتم: خواسته خود را با دلائل منطقي و عقلاني و نه احساسي صريح بگوييد!
هشتم: با روش صحيح نقد و درخواست كني... روش موثر نقد به اين شيوه است كه شما بايد ابتدا چند خصوصيت مهم شوهرت رو ذكر كني و ذكر كني كه دوست داريد با هم باشيد!
مثال: مي دونم براي من ارزش بسياري قائل هستي و سعي مي كني كه به من هم خوش بگذره... و البته ما وقتي كنار هم هستيم بيشتر خوشحال هستيم تا دور از هم... فكر كن و مثالهايي بزن كه ايشون در حق شما در اين رابطه كاري كرده... تا بدونه شما حواست به محبتهاي ايشون هست...
بعد از ايشون درخواست كنيد كه كمك كنند مشكل حل بشه! چيزي رو اجبار نكن!
بگو كه چقدر دوست داري ايشون هم احساس خوبي داشته باشه
بگو من طبيعتا از اومدن اونجا هر جمعه احساس خوبي ندارم و احساس مي كنم زندگي ما تحت شعاع اين جمعه ها قرار مي گيره...
نظرش رو جويا شو و سعي كن راهكار رو خودت بهش بدي...
در طول صحبت همواره از كلمات محبت آميز استفاده كن
خبرش رو بده!
جناب sci عزیز از اینکه وقت می گذارید و من رو راهنمایی می کنید خیلی خیلی متشکرم
این قدر برای من هر دفعه مشکلات جور واجور پیش میاد که واقعا تا می ام مشکل قبلیم رو درست کنم مشکل جدید پیش ما آد
راستش آره خیلی خوب بود من یه چند روزی در مورد همسرم همون طوری که گفتید رفتار کردم مثلا همه چیز رو آماده می کردم کمتر حرف می زدم بیشتر شتونده بودم کمتر بهش نزدیک می شدم و خیلی هم خوب بود اون داشت یواش یواش می اومد سمت من و داشت جایگاههای واقعیمون مشخص می شد تا قضیه رفتن تنهایی من به مسافرت پیش اومد نمی دونم وقت شما اجازه می ده کامل براتون شرح بدم یا نه البته کم و بیش توی تایپک های قبلیم توضیح دادم
چند باری توی این چند روز باهاش حرف زدم ولی هیچ کدوم از شرط هایی که برام گفتید رو توش رعایت نکردم و دقیقا همه شرط های بالا تو صحبتم با همسرم رعایت نشده بود
با لحن درست باهاش حرف می زنم
چند تا سوال....
آیا درسته با وجود اینکه گفتن ایجا نیاین اصرار به رفتن با هم کنم؟
آیا درست همسرم تنها بره و من باهاش همراهی نکنم؟
-- من تصور مي كنم كه خانواده همسر شما منظورشون هر دوي شما بوده كه نريد اونجا! در اين صورت لزومي نداره كه اصرار به رفتن كنيد... هردو شما نرويد! البته اول به مانند يك شوك عصبي خواهد بود و شما دو نفر رو اذيت خواهد كرد... مهم نيست! بعد از دو هفته كه نرويد عادي خواهد شد.. اونها هم عادت خواهند كرد! نگران هيچ چيزي نباشيد!نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
-- طبيعتا اگر اين موضوع بخواد هر جمعه پيش بياد و ايشون تنها بره.. خير! اصلا درست نيست!
-- شما هم در صحبت با ايشون در اين باره موضع گيري نكنيد! فرض رو بر نرفتن نگذاريد و بهشون بگيد كه اگر ايشون صلاح مي دونه كه بايد بريم مي ريم و شما هم خواهيد رفت!
اما اين مطلب رو آخر صحبتتون نگيد.. اول بگيد!
شرطها رو مرور كنيد...
دوباره سلام"نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
چنانچه متن فوق در پاسخ نقطه نظرم در مورد اوضاع فعلی زندگی تون نوشتین ،،از شما خواهش میکنم که مجدداً نوشته هامو مطالعه بفرمایید.
البته این مشکل در خیلی از خانمها وجود داره،.. قبل از اینکه مطالب طرف مقابل خوب و با دقت بفهمند و تحلیلش کنند،در پی آماده کردن پاسخش هستن و متاسفانه مطالب از زعم خودشون دریافت میکنند.
این را هم اضافه میکنم :نه تنها من بلکه هیچ کس در جایگاه اون نیست که بخواد برای زندگی مشترک شما و دونفر نسخه طلاق و جدایی بپیچه و اگر کسانی از روی نادانی بی خردی دست به این کار میزنند،خداوند از این عملشون نخواهد گذشت و مورد خشم،غضب قرار خواهند گرفت.
بازهم تکرار میکنم در هیچ کجای نوشته هام ،مهری به زندگی شما نزدم.
[size=x-small]خیلی رک و صریح به شما و شریک زندگیتون هشدار میدم که اگر برای تغییر نوع ارتباط فی مابین تون کار و تلاشی نکنید و مشکلتون بحال خودش رها کنید،با کمال تاسف باید بگم که چشم اندازی بجز جدایی براتون وجود نخواهد داشت.[/size]
به شما توصیه میکنم که سعی کنید تو درگیری ها و کشمکشها خودتون کنترول کنید و مراقب رفتار و اعمالتون باشید،بعضی از واکنشها و جملات هیچ توجیح اخلاقی انسانی ندارد. من مطمئن هستم که بین شما و همسر محترمت نارضایتی و گله شکایت بر سر سوژه و علت اولیه مجادله هاتون نیست،بلکه نوع واکنشها و جملاتی هست که در حین درگیری گفته و شنیده شده..
اگر فکر میکنید که 1 فاصله کوتاه مدت میتونه یرای زندگی شما سازنده و مفید باشه من تجاربی در موردش دارم...میتونم اونها را به شما توصیه کنم.
اگر از جملات من رنجیده خاطر شدید بی نهایت متاسفم بابتش...
ادامه دارد.........
سلام دوست خوبم و ممنون که به تایپک من هم یه سری زدیدنقل قول:
نوشته اصلی توسط Sedruos' pid='153276' dateline=
[/quote
اینو قبول ندارم که ما قبل از اینکه مطالب طرف مقابل خوب و با دقت بفهمند و تحلیلش کنند،در پی آماده کردن پاسخش هستن و متاسفانه مطالب از زعم خودشون دریافت میکنند.چون واقعا این طوری نیست
ولی اون روز روحیه من واقعا بهم ریخته بود و قبل از شما این کلمه رو از خواهر همسرم هم شنیده بودم و کلی بهم ریخته بودم
(من مطمئن هستم که بین شما و همسر محترمت نارضایتی و گله شکایت بر سر سوژه و علت اولیه مجادله هاتون نیست،بلکه نوع واکنشها و جملاتی هست که در حین درگیری گفته و شنیده شده..)در رابطه با این گفته کاملا حق با شماست وتقریبا دارم تمرین می کنم این کارو نکنم دیگه....
(اگر فکر میکنید که 1 فاصله کوتاه مدت میتونه یرای زندگی شما سازنده و مفید باشه من تجاربی در موردش دارم...میتونم اونها را به شما توصیه کنم.)راستش این تعطیلات سه روزه که گذشت من این کارو کردم یعنی با خانواده خودم به مسافرت رفتم و همسرم هم جدا گانه به امامزاده داوود رفت ولی این مسفرت و فاصله نقطه عطفی شد برای بحث ما دلیلشم من بود
چون من از همسرم برای این مسافرت کینه به دل گرفتم چون منو از خودش به خاطر رفتن و بودن در امامزاده داوود دور کرده بود و فقط ناراحتیم بیشتر شده بود در ضمن در مسافرت هم جای خالیش خیلی آزارم می داد
خوش حال میشم اگه پیشنهادی دارید مطرح کنید
راستی من واقعا براتون متاسف شدم و امیدوارم که مشکلتوم حل شده باشه بازم تلاش خودتونو بکنید این اتفاق نیافته
بازم ممنون
سلام و ممنون به خاطر راهنمایی های بی دریغتوننقل قول:
نوشته اصلی توسط 'sci
بله فکر میکنم منظورشون جفتمون بوده
جناب sci راستش من با اصل این مطلب یعنی قطع رابطه با خانواده همسر مشکل دارم و فکر میکنم این کار عاقبت خوبی نداشته باشه جز اینکه همسر منو سالیان دراز از من به خاطر این فاصله ای که ایجاد شده منو سرزنش کنه فکر میکنم شما درک کنید که آقایون چهقدر خانوادشون براشون مهمه آیا این نقطه عطفی برای شروع مشکلات جدید نیست
از طرفی توقعات بالای خانواه همسرم این رابطه رو بهم می زنه در این رابطه منو راهنمایی کنید
بله هر هفته و تعطیلات این اتفاق می افته
راستی هنوز باهاش صحبت نکردم گفتم کمی جو خانه آرومتر بشه بهتره تا حرفام تاثیرگذار باشه و مثل همیشه تهش به بحث نکشه
فعلا کمی آرامش در خانه ما حکم فرما شده
منم سعی کردم چیزایی که بهم آموزش دادید رو پیش بگیرم و تا حدودی هم تاثیر خوبی داشته
خواهش میکنم تنهام نذارید من با راهنمایی های شما دارم به جلو میرم .....
بازم ازتون ممنون
خواهرم
بي شك تنها نيستيد
ببينيد قرار نيست با خانواده همسرتون قطع رابطه كنيد! دقت كنيد! قرار نيست قطع رابطه كنيد! قراره روابطتون رو اصلاح كنيد.. من دقيقا مي دونم كه خانواده همسر شما چگونه توقعاتي از شما و همسرتون دارند و اين موضوع فقط موجب آزار شما نشده بلكه بيشتر از شما همسر شما آزار مي بينيه! مي دونيد چرا!؟ چون ايشون نمي تونه بياد پيش شما از مادر و پدرش گله كنه!!!
روابطي كه با توقعات شديد خانواده همسر همراهه معمولا به اين ترتيب هست و روز به روز هم بد تر مي شه كه بهتر نمي شه چرا كه اشتهاي سيري ناپذير انسانهاي پر توقع هرگز اقنا نخواهد شد... هر محبتي در اين خانواده بعد از اولين تكرار حكما وظيفه شما خواهد بود و اگر اين روابط اصلاح نشه شما و همسرتون اذيت مي شويد
خب.. بايد با مهارت روابط رو اصلاح كنيد... چند توصيه:
1. با همسرتون درباره اين اصلاح روابط بطور ضمني صحبت كنيد/ با شرايطي كه گفتم
2. روابطتون رو كنترل كنيد... / هفته اي يك روز به منزل ايشون برويد/ هفته اي يك بار به مادر ايشون تماس بگيريد/ زمان تماس شما كاملا مشخص باشه مثلا شنبه ها صبح/ سعي كنيد تغييرات كمي در اين زمان باشه/
3. بدون درخواست خانواده ايشون اقدام به انجام هيچ كاري نكنيد/ مثلا نرويد و وقت دكتر بگيريد! گفتند... خواستند.. حتما اين كار را بكنيد! /
4. در هنگاميكه منزل خانواده ايشون تشريف مي بريد حتما يك وعده غذايي بمانيد/ پيشتر هم گفتم!
5. از باز كردن سفره دلتون و روابط خانواده دو نفرتون پيش ديگران بخصوص اين خانواده به شدت پرهيز كنيد
6. با احترام و صميمانه با همسرتون صحبت كنيد بويژه هنگاميكه انجا هستيد
7. به پدر و مادر ايشون و خواهرشون احترام بگذاريد
8. مواردي كه براي شوهرتون ارزش محسوب مي شه رو بي شك به ياد داشته باشيد و رعايت كنيد/ حتما شوهرتون بفهمه / اما هرگز نگيد كه داريد رعايت مي كنيد!
9. يك مسافرت دونفره ترتيب بدهيد!!!خيلي فوري!!!! حتي همين پنج شنبه جمعه...
10. اين موارد رو عادلانه در مورد خانواده خودتون هم در نظر بگيريد...
معمولا دو الي سه هفته طول خواهد كشيد خانواده ايشون به وضعيت جديد شما عادت كنند... و مطمئنا هيچ مشكلي پيش نخواهد اومد
با نظر شما موافقم .. حتما در وضعيت آرامش كامل با شوهرتون با در نظر گرفتن شروط و پيش شرطها صحبت كنيد و به شدت از بحث پيشگيري كنيد...اگر شروط و پيش شرطها رو در نظر بگيريد بحثي نخواهيد داشت
دوباره سلام"
از اینکه خیلی صمیمانه از من تشکر کردین بابت توجهم به تاپیک شما،باید بگم این رابطه و تبادل افکار و تجربیات کاملاً دو طرفه هست،تبریک میگم به شما برای احساس مسئولیتی که در قبال رابطه زناشوئیتون دارین و از هیچ کوششی برای مرتفع کردن مشکلاتتون دریغ نمیکنید، دارید تمام راهکارهای موجود امتحان میکنید. ای کاش میشد به طریقی همسرتون از اینکه چه کوششهایی دارید میکنید برای اصلاح رابطتون آگاه بشه.گاهی میبایست شریک زندگیمون آگاه کنیم از تلاشها و اقداماتمون تا متوجه بشه که چقدر برامون اهمیت داره،ای کاش همسرت میتونست این 66پست که تک تک حروف و کلماتش بخاطر او و زندگیش ردوبدل شده را بخونه ............
لطفاً به من بگید که:آیا این برنامه روزهای جمعه ایشان بصورت یک کار افتخاری ،که برای خانوادش انجام میده؟
چنانچه درآمد مالی بهمراه داره براش،آیا شرایط اقتصادی زندگیتون نیاز به اون کار و درآمدش داره؟
آیا تمام مشکلات زندگی شما با حل شدن این قضیه کار روزهای تعطیل امام زاده داوود و ایجاد یک رابطه سالم و منطقی با خانواده همسرت، بر طرف خواهد شد؟
رابطه شخصی خودت با پدر همسرت چطوره؟ آیا در اون سطح از رشد و کمال معرفتی قرار داره که اگر بری صادقانه ازش درخواست کنی که مشکل زندگی فرزند خودش و شما رو حل کنه، در مقابل تو گارد نگیره و تورو متهم کنه به استسمار فرزندش جدا کردن او از خانوادش،، از این جور اتهامات بی خردانه...؟
در مورد مدتی فاصله وجدایی منظورممدت زمان بیشتر و به روش دیگری ست یعنی اینکه 1- براش برنامه ریزی داشته باشین.2-بهم تعهد بدین که در طول آن مدت که در آرامش بسر میبرید،خوب فکر کنید و تجزیه تحلیل کنید مشکلات و راهی برای عدم اتفاق مجددش پیدا کنید. و بین تنهایی و در کنار همدیگه بودن مقایسه داشته باشید،ببینید وقتی باهم هستین شادترین یا در تنهایی خودتون.؟!
متاسفانه من احساس میکنم که در مرحله هستین که همسرتون خودشو نو در این مورد کاملاً کشیده کنار و باور شخصیش هم اینه که اگر تو به زندگیت و داشتن او علاقه مندی ((البته از نظر خود ایشون علاقه مندی به زندگی و تحمل کردن شرایط به نوعی جبر برای شما)) خودت باید یک کاری براش بکنی و کنار بیای با موضوع.
بد نیست بررسی کنی بفهمی که همسر شما از کدوم دسته از افراد هستن برای ایجاد تغییر و تحول در درونشون
بعضی از آدمها مطيع بلا منازع در مقابل منطق هستن...برخی از افراد تا خودشون اون موضوع یا اوافب شو تجربه نکنن دست بردار نیستن((متاسفانه این یکی تو فرهنگ ما شایع تره))... یکسری دیگه از آدمها تا تغییرات براشون منفعت سودی نداشته باشه انجامش نمیدن و در اصطلاح انسانهای شرطی هستن.... یک دسته دیگه،تا زور فشار بالای سرشون نباشه تمایلی به تحول ندارن..و سایر اونها ........
دیروز تو رویاهایی خودم تصمیم گرفتم برم امامزاده داوود و شهر بازی پدر همسرت پیدا کنم ،تا به همسرت برسم و کمی از مسائل مشکلات زندگی مشترک خودم براش صحبت کنم و بهش بگم که قدر همسری که برای حل مشکلاتی که تو براش ایجاد کردی تا کجا پیش رفته و داره به هر دری میزنه برای رهایی از این مشکلات. و بهش هشدار بدم که: زنان شبیه یک شمع اند در ابتدای زندگی پر نور و شعله ورند اگر زندگی مشترک را وفق مراد ببینند شعله ور تر و گرم تر می شوند اما اگر از همسرشان ناراضی باشند شعله وجودی آنها به تدریج کم سو تر و کم سو تر می شود تا جایی که کاملا خاموش می شوند...واگر خدایی ناکرده اون روز تجربه کنه به این آسانی ها نمیتونه دوباره شمع وجود همسرشو شعله ور کنه.
خیلی پر حرفی کردم،،، برات آرزوی صبرو بردباری میکنم
ادامه دارد...........
eghhlima خواهر گلم سلام
ببخشید جواب پستت یکم دیر شد
راجع به سوالت درباره نامه نوشتن من تصور میکنم تو موقعیت فعلی نوشتن نامه یعنی من اشتباه کردم ببخشید ولی تو نمیخوای این پیغام بدی تو میخوای به همسرت بگی من کنار تو بودن به علاقه هات احترام گذاشتن با خانوادت بودن دوست دارم ولی گاهی ازین روند تکراری خسته شدم و عکس العمل های شدید نشون دادم ببین عزیزم
تو قراره میانه حرکت کنی اگر روند قبل تکرار شه باز اذیت میشی اگر عز و التماس واسه رفتن کنی این مساله واسه همیشه ثابت میشه خیلی خیلی اروم و با سیاست عمل کن اصلا" نمیفهمم یعنی چی که میگی اگه حرف بزنم عصبانی میشم؟؟؟؟!!!!!!!! تو باید بپذیری طرف مقابلت مثل تو یه انسان با حق و حقوق خودش علاقه مندی های خودش و دیدگاه های متفاوت خودش و حتی درصدی هم غرور خوب این هنرمندی تو که چهجوری هم به هدفت برسی و م اونو واسه خودت نگه داری اگر فکر میکنی با حرف زدن عصبانی میشی روی خودت کار کن پس خودخواهی وگرنه حتی اگه به نتیجه نرسیدین نه داد داره نه فریاد نه قهر مسالرو موکول میکنید به بعد
ولی در هر حال من تصور میکنم روز پدر واسه حل این مسایل فرصت خوبیه که هم خودت حفظ کردی هم دل اونارو به دست اوردی و از نظر من پست اخر اقای sci پست خوبی بود
ولی راجع به عادت کردن خانواده اون از دیدگاه یه زن میگم اگر بخوای بذاری عادت کنن مادرش محال فراموش کنه و همیشه حس میکنه از پسرش جداشون کردی و تو موقعیت های اینده این احساس خیلی ب نفعت نیست و در عین حال اگر همسرت بدون تو بره بی تعارف بگم برات خیلی خیلی بده چون خانوادش ناخوداگاه احساس میکنن همسرت خیلی تحت حرف و تاثیر اونهاست پس سعی کن ابتدا مسالرو به نحوی که گفتم حل کنی بعد به مرور خواسته ها و شرایط خودتم توش بگنجونی و بنظرم پست قبلی یه سری بزن و تحت اون شرایط حرفات بگو
راجع به تنها مسافرت رفتنت راستش من خودم این کار قبلا" کردم ولی حالا به هیچ عنوان اینو تکرار نمی کنم چون از سمت همسرت مساله ای پیش نمیاد ولی اطرافیان خودت و همسرت احساس شکاف بینتون میکنن و این خوب خیلی جالب نیست البته این نظر من شاید خیلی ها مخالف ایده من باشن من میگم غیر شرایط خاص که باید هرکدوم تنهایی ها و جمع های خصوصی مجردیتون داشته باشید ولی تو بقیه اوقات مثل مسافرت و تفریح های طولانی سعی کن با اون باشی حتی اگه بهت کمتر خوش بگذره
[color=#000000]نقل قول:
نوشته اصلی توسط Sedruos
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Sedruos
سلام sahra جان و ممنون از راهنماییت شرایطم خیلی خیلی سخت شده اصلا نمی دونم تو حرفام چی باید بگم ؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
منم اینو می فهمم که رفت و آمد نکردن ما جز کینه چیزی از اونا تو دل اونا نمی ذاره؟
به خدا گیر افتادم
اصلا نمی دونم چی کار باید بکنم از یه طرف میگه دیگه رفت و آمد نکنیم از طرفی رفت و آمد ما هزار تا مشکل داره
از طرفی اونا بچشونه؟
گاهی وقتا مغزم سوت میکشه
راهنماییم کنید..................:325:
به خدا دیروز با وجود اینکه مقصر نبودم و کار خانواده همسرم اشتباه بود به خاطر قطع نشدن رابطه ها و با وجود حرف هایی که از اونا شنیده بودم بازم به مادر همسرم زنگ زدم و حال و احوال کردم که اونم سرد جوابمو داد منم خودم زدم این بار به بی خیالی
نمی گم من مقصر نیستم ولی اونا هم مقصرند
اشتباهات که شد به نظر من:
1.همسرم اوایل هر دعوایی بین ما میشد رو می رفت می ذاشت کف دست خانواده اش و این مسئله تو بلند مدت فکر اونا رو نسبت به من عوض کرد مثلا اگر نسبت به خانواده اش حساسیتی نشون می دادم
2. همسرم اوایل و الان هم کمی به مادرش بسیار توجه می کنه و این مسئله حس حسادت زنانگی منو خیلی تحریک می کرد و اعث میشد من تو جمع اونا ناراحت و گوشه گیر باشم