RE: عکس شوهرم رو با یه زن دیدم!!! چی کار باید کنم؟
سلام:72:
ایشون با جاریشون مقایسه نشدن با خانم برادر خودشون مقایسه شدن.
خاموش جان منم دوست دارم در این بحث شرکت کنم.
پس شروع کننده می شم و در پاسخ پست 55 شما عرض می کنم که:
خاموش جان بله اصلاح با تغییر فرق داره. اما رفتارهای ما چه ژنتیکی چه اکتسابی چه من در اوردی و هر چیز دیگه که باشه هم قابل اصلاح هست هم قابل تغییر.
نوشته بودی به خدا یک مرد ارزش این و نداره که من بخوام ازخود واقعیم دور بشم
عمر خودت چی این ارزش و داره یا نه؟
تو چند ساله داری زندگی می کنی. پس به خاطر عمری که گذاشتی باید بتونی تغییر کنی.
مضاف بر اینکه شما با این شخصیتی که خودتم میدونی با هر کس دیگر هم ازدواج کنی دچار مشکل می شی. حتی شخصیت کنترل گرت برای بچت هم اسیب زاست.
عزیزم در این که شما خیلی مودبی و خیلی رعایت حال دیگران و می کنی شکی نیست. اینکه به همه احترام میذاری عالیه. و البته کم و کاستیهای شوهرت هم مشهوده.
اما هیچ کدوم اینا دلیل نمی شه که شما بخوای دیگران به خاطر این همه محاسن اشتباه شما رو نبینن.
شما در این که شخصیت کنترل گری داری باید بتونی تغییر ایجاد کنی. تغییر شخصیت کنترلگر یه دفعه رمانتیک نمی شه هنر گرا هم نمی شه می شه یک شخصیت ریلکس که قرار نیست همه چیز و کنترل کنه بلکه به راحتی از کنارش می گذره مگر اینکه خلافش ثابت شه و خیلی روشن و واضح برات اثبات شه که طرفت داره کاری و می کنه که خلاف قوانین فی ما بین هست او نموقع به صورت کاملا جدی برخورد خواهد شد.
گاهی نیازه یه رفتاری در ادمی تغییر کنه مثلا من نوعی خیلی اویزون شوهرم می شم قراره کمی دور از دسترسش باشم خب کمی فاصله می گیرم و کمتر تو دست و بالش می رم این می شه اصلاح .
اما گاهی من نوعی ادم دروغگویی هستم و به زمین و زمان دروغ می گم حالا می خوام نگم پس کاملا باید تغییر کنم دقیقا در شرایطی که قبلا دروغ می گفتم قرار بگیرم و راست بگم حتی اگه به ضررم باشه این می شه تغییر.
و شما باید بتونی کنترل گریت و حذف کنی تغییرش بدی . نه به خاطر شخص x یا y بلکه اول به خاطر ارامش خودت.
بزرگان تالار انی جونم فرشته مهربون ببخشید من باز پابرهنه دویدم وسط حرفاتون اما اخه من این بحث و دوست دارم و از طرفداران تایپیک خاموشم و دوست دارم که نتیجه بگیره.
موفق باشی:72:
RE: عکس شوهرم رو با یه زن دیدم!!! چی کار باید کنم؟
نقل قول:
ایشون با جاریشون مقایسه نشدن با خانم برادر خودشون مقایسه شدن.
بنده با جاریم یعنی عروس خانم مقایسه شدم. بنده خدا زن داداشم تو عروسی برادرشوهرم چی کار می کرد!
RE: عکس شوهرم رو با یه زن دیدم!!! چی کار باید کنم؟
با نام خدا
سلام
من فكر ميكنم يه بازي كنترل شده داره اجرا ميشه ، هر چند كه ناخودآگاه افراد داخلش ميشن و خيلي ها احتياط ميكنن باز هم نميتونيم جلوي خودمون رو بگيريم و داخل نشيم .
بياييد از گفتن حتي يك جمله غيركارشناسي خودداري كنيم تا اين تايپيك به ثمر بنشينه و اينطوري از بوجود آمدن واكنش هاي ناخودآگاه خودداري كنيم و به همديگه كمك كرده باشيم .
يادمون باشه خاموش ، يكي از بهترين دوستان ماست و ما ميخواهيم خوشبخت باشه حالا هر طور كه خير هست . انشالله
اميدوارم جسارت اين برادر كوچكتان را نديده بگيريد . با تشكر
يامولاعلي
RE: عکس شوهرم رو با یه زن دیدم!!! چی کار باید کنم؟
نقل قول:
راستی من یه جا خوندم که نوشته بودی چهره زیبایی نداری نسبت به جاری ات
من نگفتم زیبا نیستم. ولی حوری بهشتی هم نیستم. اما خواهر شوهرهام به جرات می تونم بگم بد چهره اند.
اما تنها حسن جاری ام خوش چهره بودنش بود و من دوست داشتم این تنها حسنش رو به برادرشوهرم و خودش بگم.
نقل قول:
تو محاسنی داری که جاری ات ندارد ایا جاری ات باید از این بابت ناراحت باشه
اتفاقا خودم گفتم که قد و هیکل من قشنگ تر از جاری ام بود.
اما اینرو هم گفتم که این رو کسر شان می دونم که آدمها بر اساس ظاهرشون و آنچه که خدا بهشون به امانت داده مقایسه بشن.
بنظر من اونچه که امانت خدا و خدادادیه باید حفظ بشه ولی چیزی قابل افتخاره که با زحمت و تلاش خودت بدستش اورده باشی.
و در ضمن بنده به تحصیلات و موقعیت اجتماعی که داشتم افتخار می کنم.
کلا قصدم از اون پست این بود که بگم خانواده شوهر من چقدر حقیرن که روز عروسی بجای اینکه فرضا برن از عروس تعریف کنن، میان به من میگن تو زشتی و اون خوشگله بخاطر اینه (البته این بخاطر اینه رو من نفهمیدم یعنی چی)
ببنید می خواستم بگم چه جوری خانواده شوهرم آدمها رو تحریک می کنن و نسبت به هم حساس.
در ضمن هرچند من اعتقادم به اینه که ظاهر چیزی نیست که موجب برتری آدمها بهم بشه، اما در عین حال به آراستگی ظاهرم کاملا توجه دارم
این دوتا پست اخیرم صرفا بابت رفع سوء تفاهم ها بود.
پستهای دیگه رو لازم می بینم که با فرصت و تامل بیشتر مطالعه کنم تا احیانا من هم دچار سوء برداشت از پست ها نشم.
آقای m25teh یکمی از این بازی کنترل شده ترسیدم. کی داره کی رو بازی می ده؟!
RE: عکس شوهرم رو با یه زن دیدم!!! چی کار باید کنم؟
سلام به نظر من من اگه جاي تو بودم زياد اهميتي نميدادم
RE: عکس شوهرم رو با یه زن دیدم!!! چی کار باید کنم؟
هر دم از این باغ بری می رسد
تو تمام این سالهایی که با ازدواج کردم، هر سال شب عید ازش کتک خوردم. امسال اولین سالی بود که تا الان دعوا نشده بود. هرچند که من دارم کوتاه میام و احساس می کنم اونقدر تغییر کردم که تبدیل شدم به یه درازگوش!!!!!!!!
گفته بودم قصد بچه دار شدن داریم و دکتر گفته بود که باید یک روز درمیان نزدیکی داشته باشیم. همین آقا دفعه آخری که بهش به شوخی گفتم امروز هم باید برنامه داشته باشیم، کلی آه و ناله کرد که ای وای خسته شدم و ضعیف شدم و ...
خیلی دلمش شکست و گفتم خوب به من هم فشار میاد و وقتی تو اینجوری اظهار بی میلی می کنی، من هم به اینکار منزجر می شم و ...
خلاصه که اونروز نمی دونم چی شد که من زودتر از موعد لکه بینی کردم و اصلا نشد برنامه نزدیکی رو مطابق توصیه پزشک ادامه بدیم!
امروز صبح آقا دلش نزدیکی می خواست و من با اینکه خسته بودم و واقعا بدنم نمی کشید، ممانعت نکردم! آقا بعد از کارش میگه مرد همینه و گاهی اونقدر بهش فشار میاد که نمی تونه خودش رو نگه داره، اون موقع اگه تو خونه تخلیه نشه، ممکنه شیطون گولش بزنه و بره بیرون خونه خودش رو تخلیه کنه!
یه مقدار بحثمون شد و آخرش گفت منظورم اینه که از طریق شرعی اینکار رو می کنه! گفت شرع مجاز دونسته تو هم مشکلی داره برو با مراجع تقلید بحث کن!!!!
یادمه اولین باری که کنارش خوابیده بودم، اولین بار تو تمام عمرم، لحظه ای که بغلم کرد، برام تعریف کرد که دوران مجردی یه بار از یه خانم تقاضای همخوابی کردم و اونم رد کرد و گفت من قصدم ازدواجه و اهل این مسائل نیستم!
نمی دونم می تونین حس من رو تو اون لحظه درک کنید یا نه؟!
اونقدر بدم اومد که ازش دور شدم و بی اختیار گریه ام گرفت. آقا بجای اینکه یه لحظه فکر کنه که با این حرفش چی به روز روح و روان و احساس زنش آورده، بازم شرع رو وسط کشید و توجیه می کرد. اونقدر بهم فشار آورد که گفتم خدایی که به مرد چنین اختیاری داده، غلط کرده و آقا دست پیش رو گرفت که تنها عشق من خداست و تو به عشق من توهین کردی و قهر کرد و رفت!
اینم عیدی امسالم بود. نمی دونم چی کار باید بکنم. منظورش از این حرفا چیه. می خواد حرف پیش بکشه که زن صیغه کنه؟!
نمی دونم چرا شرع ما زن رو، احساسشو و نیازشو ندیده؟
خیلی دلم گرفته!!!!
RE: عکس شوهرم رو با یه زن دیدم!!! چی کار باید کنم؟
خاموش جان سعی کن لااقل توی این چند روز عید به کارهای شوهرت فکر نکنی. سعی کن تو هم مثل بقیه مردم شاد باشی. می دونم سخته خیلی هم سخته ولی به خاطر روحیه ات اینکارو بکن. سال رو خوب شروع کن با شادی تا انشاءالله امسال به هدفت برسی عزیزم...
RE: عکس شوهرم رو با یه زن دیدم!!! چی کار باید کنم؟
به نام خدا
با سلام
حتی اگر برات تلخ هست ولی قبول کن تا از آنی گرانقدر کمک بگیری . او مکمل روح و روان توست و میتونه واقعا کمکت کنه . خواهش میکنم این رو باور کن و انجام بده .
با تشکر
برادرکوچکت
یامولاعلی
RE: عکس شوهرم رو با یه زن دیدم!!! چی کار باید کنم؟
می خواستم این مطلب رو تو تاپیک دیگه بنویسم دیدم قفل شده، چون این موضوع ربطی به مطلب عکس و عدم وفاداری شوهرم نداره.
به هرحال نوشتنش سبکم می کنه.
این چند وقته شوهرم و من دربست در اختیار خانوادش بودیم. روز عروسی داداشش که به من گفت آژانس برو و خودش شد راننده خصوصی اقوامش.
میوه و آجیل و شیرینی خانوادش رو ما خریدیم. بازدید عید رو ما بردیم. حالا شوهر من تک پسر هم نیست. ولی مدام از این متوقع هستند.
دیروز خانوادم مهمون بودند. سفره رو خواستم بندازم، تو کاسه ماست و ترشی و زیتون گذاشته بودم، خوب عید هم بود و کاسه برای آجیل عید، خوب یه مقدار کاسه کم داشتم ولی بنظرم مناسب بود. آقا شوهرم بلند بلند می گفت چرا ترشی کمه؟ زیتون کمه و به من نگفتی بخر؟ ماست به تعداد بذار؟ خدایا داشتم کلافه می شدم. هرچی بهش می گم ببین به من اعتماد کن من از عهده مهمون داری بر میام ولی از قصد آبرو ریزی می کرد. یه جوری که خانوادم هم با من بد شده بودند. یکی نیست بگه بابا یکم آبروداری کن. آخه لازم نیست ماست به تعداد باشه. چندین بار هی میومد از پشت می زد به باسن من، نگاه می کرد به زن داداشم. واقعا نمی دونستم این حرکت یعنی چی؟ تازه خانوادم بعد یکسال اومده بودند خونه ما! سر چایی اوردن هی بلند بلند می گفت همش بزن، دم نمی کشه! اونقدر به اعصابم فشار اورد که دیگه نتونستم و بهش گفتم مگه کارگر استخدام کردی، خوب خودم کارم رو بلدم. منتها اعصابم بهم ریخته بود و جو خونه پیش مهمونها کاملا بهم ریخته بود.
نمی دونم چرا داره اینجوری می کنه. پیش هر جمعی از دوستاش یا اقوامش که می ریم اونقدر بد رفتار می کنن که من اصلا نمی دونم چرا؟ فقط به دهنم می رسه که قبلا حسابی غیبت من رو کرده پیششون.
بخدا قسم جاری ام رو اونقدر عذاب دادن که سکته کرده و مسکن های قوی می خوره! حالا می گن که این دختر بوده سکته کرده و این قرصها رو می خوره رفتارش بد شده و ناسازگاری می کنه!
اونروز جلوی خودم اونقدر همشون یه شکایت از جاریم به برادرشوهرم کردند که آخرش عصبانی شد و گفت می رم چنان می زنمش که فلان بشه و بیسار بشه!
خوب منم براشون یه عروسم دیگه. صددرصد پشت سر من هم همین رفتار رو می کنن.
خانواده شوهرم کلا رفتن شهرستان و ماشین گرفتم و کلی مادرشوهرم می گفت هزینه ماشین شده. پارسال باهم قهر بودیم و شوهرم راننده شخصی خانوادش شد اونها رو برد شهرستان و من تا سیزدهم تنهای تنها تو خونه بودم! یه بار دیگه هم دعوا انداخت و قهر کرد و بعدش فهمیدم خانوادش رو برده شهرستان!
ایندفعه هم لابد داره به اعصابم فشار میاره که دعوا راه بیفته و بازم بره راننده شخصی اونها بشه تا پول کرایه ماشین ندن!!!!!!
دیروز احساس می کردم قلبم داره وایمیسته! باور کنید یه لحظه گفتم الانه که منم مثل جاری بزرگم سکته کنم!
خدایا من چی کار کنم :323:
گاهی فکر می کنم که مادرشوهرم از خداشه که شوهرم طلاقم بده و دربست در اختیار اونا باشه. امیالشم از راه نادرست و البته به قول شوهرم شرعی ارضا کنه!!!!!!
الان که فکر می کنم علت اینکه شوهرم تا اون سن بالا طن نگرفته بود، سخت پسندی شوهرم نبوده و سنگ اندازی های مادرشوهرم بوده!