RE: کارم درست بوده یا ....؟؟؟؟؟؟؟
باسلام ::72:
لارج گرامی ،ماجرای خواستگاری رفتن برادر من هم دقیقا مثل ماجرای شماست .ایشون هم دختر خانمی رو در محل کارشون دیدن ......وهمینطور عکسهای ایشون رو به ما نشون دادن و......خلاصه با مادر گرامی قبل از ماه محرم منباب یک آشنایی مختصر:82: به منزلشون رفتیم و.باقی قضایا رو گذاشتیم برای بعد از ماه صفر ...............
.وخلاصه اینکه انشاءالله تموم جوونای این مملکت خوشبخت بشن .:227:
RE: کارم درست بوده یا ....؟؟؟؟؟؟؟
لارج عزیز ...
داستانتو خوندم ...واقا خیلی خوب جلو رفتی ...من هم باید از شما یاد بگیرم که به شخصه صبوری شما رو ندارم ...
البته هنوز نتونستم داستان خودم بیان کنم ...امیدوارم زیاد قدر تورو بدونن ...
منتظر خبرتیم
RE: کارم درست بوده یا ....؟؟؟؟؟؟؟
سلام:72:
از لطف همتون ممنونم
اینکه تا اینجای کار اینطوری جلو رفته ، کاملا در اختیار و اراده خودم نبوده ، من فقط توکل و تلاشم رو کردم و با قیش رو سپردهام دست خدا ، اینجا اعتراف می کنم به لطف و مرحمت و حاضر و ناظر بودن خداوند در همه زمانها و همه مکانها ، به عینه و در طول این 4 سال اخیر ، ( نه فقط در مورد این ماجرا ، بلکه در مورد کلیه ابعاد همه رویدادهای زندگیم) درسته که ماجرای پیش روم خیلی فراز و نشیب داشته ، ولی باور کنین در همه اون لحظات حساس و سرنوشت ساز ( روزی که با هزار دلهره رفتم و با پدرش صحبت کردم ، روزی که در حضور استادش با خودش صحبت کردم و در اون جلسه جواب سربالا داد بهم ، روزی که با شرم و خجالت مو ضوع رو به پدرم گفتم ، روزی که تو چشم هم خیره شدیم و از صداقت و پاکی عشقم بهش گفتم و ..... ) ، حضور و وجود و عنایت و لطف و کرم خدا رو به عینه دیدم و احساس کردم و در راه و انتخابم مصمم تر و ثابت قدم تر . ( بخدا اکثر این شرایط و زمینه ها رو خدا مهیا می کرد و من فقط .........)
بنظرم ایمان و اعتقاد و اعتماد و سپردن تمام امور به عنایت خدا ( پس از توکل و سعی و تلاش لازم و کافی )، بهترین و امن ترین و کوتاه ترین راه واسه رسیدن به اهداف هستش .
حال تا خدا چی بخواد و نتیجه چی بشه ، باز هر طور که خودش صلاح بدونه .
مجددا ممنونم از حسن توجهتون .:72:
RE: کارم درست بوده یا ....؟؟؟؟؟؟؟
لارج گرامی سلام ::72:
شما قلب ودل پاک وبا خدایی داری ،
از قدیم گفتن با خدا باش پادشاهی کن :227:، بی خدا باش هرچه خواهی کن .
در یه امر به این مهمی وسرنوشت ساز ، شما همیشه خدا رو در نظر داشتی ، انشاءالله
خدا هم به دل پاکتون نگاه میکنه وبهترین ها رو براتون در نظر میگیره .امیدوارم همینجور که شما میخوای برای همسر آیندتون بهترین باشی ،ایشون هم همینطور برای شما بهترین باشن .از خدا میخوام هر چی که خیر وبه صلاحتونه همون براتون رقم بخوره .:72:
RE: کارم درست بوده یا ....؟؟؟؟؟؟؟
سلام:72:
لیلی گرامی شما همیشه لطف دارین ، بیشتر از این شرمندم نکنین .ممنونم .
خانم sayeh15 گرامی
شما میتونید واسه حل مشکل و گرفتن راهنمایی و نظرات دوستان محترم تالار ، در صفحه اصلی تالار بر روی گزینه موضوع جدید کلیک کرده و مشکلتون رو منعکس کنید .
دوستان عزیز حتما کمکتون خواهند کرد .
انشا الله موفق باشید :72:
RE: کارم درست بوده یا ....؟؟؟؟؟؟؟
سلام
دوستان دیشب با پدرم مفصل در مورد اینکه چه برنامه ای واسه اقدام رسمی داره و کی و چگونه می خواد اقدام کنه سوال کردم ، که کمی از مسائل و مشکلات پیش رو رو تلویحا مطرح کرد ( اینکه داداشت بزرگتره ومجرد و شاید اگه واست اقدام کنیم به ذوقش بخوره و غرورش خدشه دار شه و .... ) ( البته داداشم واسه زندکش یه برنامه ی گه ای داره و اونجوری که در نظراتش بطور غیر مستقیم عنوان می کنه ، فعلا حداقل تا 2 – 3 سال آتی قصد ازدواج نداره ، واقعیتش ظاهرا 2 – 3 تا دوست دختر داره که فعلا سرش گرمه و زیاد تو فکر آیندش و تشکیل خانواده و اینا نیستش . و در این رابطه ( هدفش و ازدواجش و ...) چندین بار پدرم باهاش صحبت کرده ولی نتیجه خاصی عاید نشده)
منم به پدرم گفتم که خوب دقیقا قبول دارم گفته هاتونو و انتظار 1 – 2 سال اخیرم هم تا حدودی در این راستا بوده (حفظ احترام داداش بزرگم )، ولی خوب شاید برادرم فعلا قصد ازدواج نداشته باشه و .....
در این شرایط هم خانواده شیوا که نمی دونن و اطلاعی ندارن از این حرفا و .... و نمی شه که اونا روهم الاف و بلاتکلیف نگه داشت و ....
از طرفی پدرم هم حق داره . از طرفی منم حق دارم استرس داشته باشم که خدای نکرده فرد مورد نظرم رو از دست ندم .
نمی دونم چیکار کنم خلاصه گیر کردم .
از خدا می خوام که در این مرحله هم خودش پشتیبان و هادی باشه تا به سرمنزل مقصود برسم .
طبق قرار قبلی هم قرار بوده بعد از کنکور شیوا( 12/09/89 ) اقدام بشه که خورده به ماه محرم و مراسم خاص این ماه و .........
به نظر دوستان آیا واسه اقدام جدی خانوادم پافشاری کنم یا .......؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در صورتی که پافشاری نکنم پیش ناخود آگاهم فکر می کنم که کوتاهی کردم و تلاش لازم رو نکردم و....
آیا پافشاری من توهین به خانواده و برادرم محسوب می شه ؟
البته قابل ذکره که نه خانوادم و نه خودم و نه خانواده شیوا اصلا سنتی یا مذهبی رادیکال و خشک نیستم .
ممنون میشم اگه راهنماییم کنین .:72:
RE: کارم درست بوده یا ....؟؟؟؟؟؟؟
به نظر من که هیچ اشکالی نداره تو محرم و صفر خواستگاری رفت و هیچ اشکالیم نداره اول پسر کوچیکتر داماد شه. حتی خونواده های خیلی مذهبیم فکر نمیکنم بد بدونند.
RE: کارم درست بوده یا ....؟؟؟؟؟؟؟
بنظر نمیاد تو این زمونه که دختر کوچکتر اول ازدواج میکنه این مسئله مهمی باشه.در ضمن ماه محرم برای جنگ حرامه نه کار خیر شما هم که قرار نیست مراسم بگیرین خواستگاری و حتی عقد محضری هیچ اشکالی نداره توروخدا به مسائل کمی با دقت تر نگاه کنید امام حسین (ع) حضرت قاسم رو تو همون ایام داماد کردند!
احترام به این بزرگواران واجبه ولی افراط نه!
RE: کارم درست بوده یا ....؟؟؟؟؟؟؟
چیزهایی رو که نمی تونی به دست بیاری آرزو نکن.
چیزهایی رو که آرزو کردی سعی کن به دست بیاری.اگر الآن برای به دست آوردنش تلاش نکنی فردا باید برای فراموش
کردنش تلاش کنی که سخت تره.
RE: کارم درست بوده یا ....؟؟؟؟؟؟؟
از پاسخ همه دوستا ممنونم
ولی سوال اصلی من اینه که :
آیا پافشاری من توهین به خانواده و برادرم محسوب می شه ؟
چی کار کنم که تعادلی ایجاد بشه که این پافشاری ام، توهین و گستاخی جلوه نکنه ؟
نظر پدرم هم مبنی بر اینکه ماه محرم و صفر و ...... بیشتر شبیه به بهونه ای واسه رعایت احترام برادرمه ، نه اینکه مذهبی و خشک مقدس باشه .
دوما : به پدرم هم عنوان کردم که این اقدام شما به منزله اتمام همه کارها نیستش ، شما اقدام کنین و جریان رسمیت پیدا کنه ( انشاالله با نظر مساعد طرفم و خانوادش )و تا ما یه شناخت نسبی پیدا بکنیم ( نامزدی ) و به موازات آن ادامه تحصیل و غیره .... حداقل یکی دو سالی طول میکشه و .......
اسرارم رو تا این حد انجام دادم ولی دیگه فکر می کنم فراتر از این میشه گستاخی و پررویی ...
آیا فکرم اشتباهه ؟
کلا چه راهکاری به نظرتون موثره ؟
منتظر رهنمودهاتون هستم .:72: