RE: همفکری فوری فوری-داریم بدبخت میشیم
نقل قول:
بابا اون چند روز کجا بودند؟ توی این شرایط و این که هیچ کس حتی مادرتون ندونه یه خورده مشکوکه!
اما به هر حال انگار شما و مادرتون تسلیم این مساله شدید.
بابام به جون من قسم خورد که با کسی نبوده.ما هم دیگه گیر ندادیم.احتمالا میخواسته بهتر تصمیم بگیره.خدا میدونه.البته وقتی تو مسافرت بود و من باهاش تلفنی یه ساعت خرف زدم نظراتش منفی بود و انگار مسافرت تاثیر مثبت روش نذاشته بود!
نقل قول:
پس یه مدت بر خلاف احساسه بدی که به پدرتون دارید عمل کنید تا فعلا ایشونو از چنگ اون خانم در بیارید
متاسفانه وجود اون خانم همیشه برای ما تهدیده و بابام مدام دنبال بهانه میگرده.8 ساله که اون خانم دست نکشیده.
مامانم میگه 2 شب پیش بابام تو خواب خیلی ناله میکرد و من بیدارش کردم.دیشب هم ناله میکرد ولی کمتر ، تا من بیدارش کنم خودش بیدار شد و نصفه شبی میگه دیدی خوبی و بدی اینجا معلوم میشه.من داشتم ناله میکردم منو زود بیدار نکردی!!!!!!!!!!!!!!مامانم میگه دیشب بیدارت کردم حوب بودم امشب بد شدم !!! والله سردرگم موندیم.
نقل قول:
قابل باور نیست که زنی 15 سال به پای مردی نشسته باشد؟ اون هم از سی سالگی که به هر حال جوان بوده و حتما موقعیت های مختلف و مناسبی داشته. 15 سال حتی صیغه هم نشده اند؟! این همه صبر و علاقه؟ عجیب است.
پدرتان قصد عقد دایم ایشان را دارد یا صیغه؟ اجازه کلامی مامان را می خواهد یا اینکه اجازه محضری؟
برای ما هم عجیبه . محصوصا با اون تعریفهایی که بابام ازش میکنه.میگه پولداره - خوشگله - تحصیلکردست-اخلاقشم که مثل فرشته هاست .با هوش هم هست اونوقت خواستگار بهتر از بابای من نداشته!!
به بابام میگیم چرا با این شرایط با کس دیگه ای ازدواج نمیکنه خواستگار نداره ؟ ! بابام میگه یه عالمه خواستگار داره ولی میگه از تو مرد تر و انسان تر پیدا نمیشه!!!!
فعلا میخواد صیغه کنه اگه خوب بود بعد از یه سال عقد دایم.البته هنوز تصمیم قطعی نگرفته و 8 روز دیگه تصمیمشو اعلام میکنه.
تا اونجا که ما فهمیدیم دوست نداره آبروش بره و میخواد ما آبروشو خفظ کنیم و همچنین دوست داره مامانم همینجا باشه و بابام بهش سر بزنه یعنی روال زندگی فعلی ادامه داشته باشه فقط بابام با اون بره خوشگذرانی و هیچکی هم نفهمه و ما براش راز داری کنیم.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
RE: همفکری فوری فوری-داریم بدبخت میشیم
من باورم نمیشه. نمیخواد بترسونتون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: همفکری فوری فوری-داریم بدبخت میشیم
آندیای عزیز،
اونطرف قضیه یه خورده غیر قابل باوره.
دو تا دختر و پسر جوون و مجرد هم بعد از سه چهار سال دوستی اگه به هم نرسن بالاخره دست برمی دارن و هر کی می ره دنبال زندگیش. 15 سال برای چی صبر کرده؟ شاید اصلا همچین آدمی وجود نداره.
شاید پدرتون ( ببخشید ) بیمار شده . مثلا برای جلب توجه مادر یا ... آخه هرچی فکر می کنم می بینم نمی شه. فقط یه احتمال دیگه هم هست. یه مدتی که شما می گید زندگیتون آروم بوده، ایشون با کسی ازدواج کردند و الان جدا شدند و دوباره اومدند سراغ پدر شما.
البته اصرار پدر شما را هم برای رضایت مادر خیلی متوجه نمی شم و این نشانه خوب بودن ایشان است. وگرنه برای صیغه نیازی به اجازه مادر شما نیست. همین که در این مورد رعایت حال مامان را می کنند خیلی خوب است و قابل تقدیر. گرچه اصل قضیه آزار دهنده است.
شما مطمعنی پدرتون بیماری ندارد؟ مثل بچه ها بهانه می گیرد و دنبال محبت است. من بین اقوام و آشنایان مردی ندیده ا م که اینقد علنی، اون هم تو این سن، درخواست محبت کند.
یه جای قضیه مشکوکه. یا پدر یا اون خانوم! با عقل و تجربه جور در نمی آد!!
RE: همفکری فوری فوری-داریم بدبخت میشیم
سلام
راستش من 90% احتمال میدم پدرتون داره با شما لجبازی میکنه، شما سعی کنید خودتون مطمئن بشید که همچین کسی هست. من شک دارم همچین کسی با همچین موقعیتی عاشق پدر شما که گفتین بالای 50 سن داره بشه !!!!! راستش بیشتر از حرفای پدرتون متوجه میشم که خودنمایی میخواد بکنه و زیادی همه چیز رو خوب و بزرگ جلوه میده. به نظرم خود شما سعی کنید این خانم رو پیدا کنید فقط برای شناخت موقعیت خودتون. جالبه بعد 8 سال شما انقد بیخیال بودید که حتی نرفتین بفهمید این خانم کیه و چیکارست!!!!! فکر نمیکنید خودتون هم کوتاهی کردید؟؟؟ شاید اگه میشناختینش بهتر میتونستید تصمیم بگیرید. بشناسینش اما با اون هیچ ارتباطی برقرار نکنید.حتی پدرتون هم نباید بفهمه که شما پیداش کردید.به نظرم اینطوری لا اقل میدونید که در چه شرایطی هستیدو ارتباط پدرتون تا چه حده ؟؟؟
م
RE: همفکری فوری فوری-داریم بدبخت میشیم
ممنون.برای ما هم عجیبه که تاحالا دست نکشیده از بابام.اتفاقا ما هم گاهی فکر میکنیم شاید اونقدرها هم امتیاز نداشته باشه.ولی آخه بابام خیلی جدی میگه.بابام هم بدجوری عاشقشه و این نشون میده که اون وجود خارجی داره . فقط ممکنه به قول شما اینهمه امتیاز نداشته باشه.نمیدونم والله.
مامانم میگه آخه اون زنه نمیگه اینهمه وقت منو سر کار گذاشتی؟! خانواده زنه نمیگن مرد حسابی چرا با سرنوشت دختر ما بازی کردی اینهمه سال ؟؟؟
وقتی به بابام میگیم میگه ما به هم قول دادیم تا آخر عمر با کس دیگه ای ازدواج نکنیم!!!!!انگار 14 ساله هستن.
راستش خیلی دوست داریم پیداش کنیم ولی آخه چجوری؟؟اگه به کسی بسپریم که آبروی خودمون میره .بابام هم که اطلاعات نمیده.دیگه چه کاری ازمون بر میاد؟تازه بابام هم جدیه و اگه عصبانی بشه میترسیم ازش.
فقط یه ایرانسل گیر آوردم که اونم به درد نمیخوره.معلوم نیست چند تا ایرانسل داشته باشه.شاید این ایرانسل فقط محصوص حرف با بابام باشه و کس دیگه ای شمارشو نداشته باشه و اونوقت اگه ما زنگ بزنیم فکر کنه بابام بوده که بهش زنگ زده.اونوقت کار بدتر میشه.تازه زنه مال شهر ما نیست و اصلیتش مال جای دیگست .
نمیدونم اگه راهی سراغ دارین بگین.
نقل قول:
البته اصرار پدر شما را هم برای رضایت مادر خیلی متوجه نمی شم و این نشانه خوب بودن ایشان است. وگرنه برای صیغه نیازی به اجازه مادر شما نیست. همین که در این مورد رعایت حال مامان را می کنند خیلی خوب است و قابل تقدیر. گرچه اصل قضیه آزار دهنده است.
بله نکته قابا توجهیه .ممنون.
نقل قول:
شک دارم همچین کسی با همچین موقعیتی عاشق پدر شما که گفتین بالای 50 سن داره بشه !!!!!
آخه مسئله اینجاست که بابام تقریبا مرد سر شناسیه و از نظر دیگران سرش به تنش می ارزه.
و چون خیلی هم دست و پا داره و دستی تو قانون هم داره به کار زنه میاد.بلاخره مشکلاتشو حل میکنه دیگه (آشنایی اون خانم با بابام هم سر پرونده زمینهای خانمه بوده)
RE: همفکری فوری فوری-داریم بدبخت میشیم
نقل قول:
نمیدونم اگه راهی سراغ دارین بگین.
<strike>
اگر از لحاظ مالی در مضیقه نیستید، می توانید یک راننده آژانس یا مسافرکش را بخدمت بگیرید و روزی که حدس می زنید پدرتان دنبال آن خانم می رود، از راننده بخواهید که تعقیبش کند.
در آن روز می توانید خود شما یا مادرتان هم به همراه راننده بروید.
</strike>
(ويرايش توسط مدير همدردي: اين پليس بازي ها مورد تائيد همدردي نيست.)
RE: همفکری فوری فوری-داریم بدبخت میشیم
نقل قول:
اگر از لحاظ مالی در مضیقه نیستید، می توانید یک راننده آژانس یا مسافرکش را بخدمت بگیرید و روزی که حدس می زنید پدرتان دنبال آن خانم می رود، از راننده بخواهید که تعقیبش کند.
در آن روز می توانید خود شما یا مادرتان هم به همراه راننده بروید.
<strike>
اگر از لحاظ مالی در مضیقه نیستید، می توانید یک راننده آژانس یا مسافرکش را بخدمت بگیرید و روزی که حدس می زنید پدرتان دنبال آن خانم می رود، از راننده بخواهید که تعقیبش کند.
در آن روز می توانید خود شما یا مادرتان هم به همراه راننده بروید.
</strike>
متاسفانه ما تو شهر کوچیکی هستیم و همون راننده فردا قضیه رو به همه میگه !!
RE: همفکری فوری فوری-داریم بدبخت میشیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
نقل قول:
نمیدونم اگه راهی سراغ دارین بگین.
<strike>
اگر از لحاظ مالی در مضیقه نیستید، می توانید یک راننده آژانس یا مسافرکش را بخدمت بگیرید و روزی که حدس می زنید پدرتان دنبال آن خانم می رود، از راننده بخواهید که تعقیبش کند.
در آن روز می توانید خود شما یا مادرتان هم به همراه راننده بروید.
</strike>
(
ويرايش توسط مدير همدردي: اين پليس بازي ها مورد تائيد همدردي نيست.)
با سلام
blue sky گرامي ضمن تقدير و تشكر به خاطر دلسوزي ها و همراهي هايي كه با مراجع اين تاپيك داريد، به اطلاعتون برسونم، كه راهنمايي هاي شما در مورد اينگونه تاپيك هاي خاص(بحث چند همسري، صيغه، خيانت و ...) سودمند نبوده و غالبا ضرررسان هست.
اين سومين بار است كه من در اين تاپيك به اشتباهات راهنمايي هاي شما اشاره كردم.
مورد اول در پست شماره 15 و مورد بعدي هم در پست 17 بود. و اين پست هم مورد سوم بود.
به خاطر اهميت نكته اي كه به شما گوشزد كردم در ذيل مجددا آنرا ياد آوري مي كنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
سلام blue sky گرامي
لطفا كمي آرامتر...
مسئوليت راهنمايي مراجعان بسيار سنگين هست.
به همين سادگي نمي توانيم با اطلاعات چند صفحه اي راهكارهايي به اين قطعي ارائه دهيم.
به غير از اين مراجع گرامي، شايد دهها نفر كه مشكل به ظاهر مشابه (و در واقع با دلايل و شرايط مختلف دارند) ممكن است اقدام به بعضي اين راهكارها بكنند در حاليكه جوانب بعضي اين راهها كاملا سنجيده نباشد.
نياز به بررسي حضوري و جزئي تر و دقيق تر دارد.
لطفا تاپيك «
آفت هاي احتمالي مشاوره » را به دقت مطالعه فرمائيد.
مورد دوم هم در اين پست بود:
RE: همفکری فوری فوری-داریم بدبخت میشیم
با سلام آندیاباران ، با عرض ادب و احترام بسيار
با مروري بر تاپيك شما متوجه شدم هنوز هم هر سه جواب ارسالي بنده، به درستي پيگيري و به كارگيري نشده است.
نحوه دنبال كردن تاپيكتون توسط شما، نشان مي دهد كه بايد يك مرزبندي جدي بين احساس و منطقتون ايجاد كنيد.
در واقع شما يك متمايز سازي نياز داريد. كه احساساتون را عقب نگه داريد. و نسبت به روش منطقي كه بهتون گوشزد كردم جدي باشيد.
در ذيل جوابهاي قبلي را به ترتيب تكرار مي كنم. انشاء الله كه موثر باشد.
با تشكر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
یک نظر هم خود من دارم؛ به نحوی با آن خانم آشنا شوید و بسته به شخصیتش با برانگیخته کردن احساساتش نسبت به مادرتان (زنها کلا احساساتی هستند) و یا تهدید کاری کنید که او خودش را از زندگی پدرتان بیرون بکشد و در صورت همکاری، پدرتان را نسبت بخودش سرد کند.
بگویید؛
که هیچ کس در سایه بدبخت کردن دیگری به خوشبختی نمی رسد.
عاشق متعلقات دیگران شدن گناه محض هست.
اصلا شاید با آشنایی با او و هم کلام شدن با او به نیت واقعی اش پی ببرید. بالاخره او هم انسان است و درک دارد. اگر هم نداشت تهدیدش کنید. البته چه بهتر که به اینجا نرسد.
با سلام
متاسفانه اين دست اقدامات موثر واقع نمي شود
در فاز اول اگر بخواهيد به حال خانواده اتان مفيد باشيد، بايد بي طرف باشيد.
براي اين كار نبايد دست به قضاوت ارزشي بين اقدامات پدر يا مادرتان بكنيد.
نبايد شيفته يكي از طرفين و متنفر از يكي ديگر طرفين باشيد.
نبايد احساسات خودتون كه جريجه دار شده را وارد قضيه كنيد.
اگر واقعا نتوانيد بي خيال احساسات آسيب ديده خودتون بشويد، هيچ اقدامي نكنيد بيشتر به نفع خانواده خواهد بود.
در اين گونه موارد بهترين كار مشاوره تخصصي يكي يا دو طرف به صورت حضوري هست.
وارد شدن فرزندان به حريم والديني معمولا تشكيل ائتلاف ها و مثلث هايي را مي دهد كه حل مشكل را سخت تر مي كند. لذا عدم دخالت مستقيم و رودرو شما بسيار مي تواند موثر تر باشد.
اما اگر مستقيما با اين احساسات وارد شويد، مشكل مادر و پدرتون حل نمي شود، بلكه شما هم دچار مشكل مي شويد.
الويت جهت تغيير وضعيت فعلي محدود كردن مشكل به خود والدين هست.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام آندیاباران گرامي
در 20 پستي كه گذشت ، عليرغم راهنمايي ها و نظرات اعضاء ، صرفا 2 پاسخ تشكر را در پاي خودش دارد. آيا ساير پستها را مطالعه نكرده ايد؟ يا به نظرتان ارزش تشكر را نداشته؟!
جمله بالا را گفتم كه متوجه شويد ناخودآگاه شما تحت احساسات شديدي هستيد كه همه واقعيات و انعكاسات را نمي توانيد به طور يكسان جذب كنيد و ممكن است اين مسئله در برداشتهاي شما از خانواده و مسائل پيش آمده هم منجر به خطابيني بعضي مسائل درون خانواده شود.
شما بايد ابتدا همانطور كه قبلا مورد تاكيد قرار دادم، بر احساسات آسيب ديده خود كنترل پيدا كنيد. تا همه چيز را هم خوب ببينيد و هم خوب بتوانيد بر واكنش احتمالي خود مسلط باشيد.
پست قبلي تون نشان ميدهد كه در حال برداشتن قدمهاي مفيدي هستيد اگرچه اميد زيادي به آنها نداريد.
براي بازسازي ارتباط والدينتان ، نياز به انرژي مثبت، اميدوارانه ، مستمر و بيشتر منطقي هست.
به نظر مي رسد پدرتان نياز به تائيد،احترام، و هم حسي زيادي از طريق خانواده دارد مخصوصا از طرف مادرتون.
او شايد متوجه اشتباهاتش شده باشد اما هم به خاطر ضعف نفسش و هم اينكه در پيش شما شكسته شده و خود را طرد شده مي بيند،انگيزه و توان براي بازسازي در خودش نمي بيند.
خانواده اگر تمايل داشت بايد با چشم پوشي، چنين فرصتهايي را با مثبت انديشي به او بدهد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
سلام آندیاباران گرامي
من هنوز هم تصور مي كنم كه شما در برابر حل مشكلتون به شدت مقاومت مي كنيد. و اين ناشي از فشاري هست كه از ناحيه پدرتون احساس مي كنيد.
توجه انتخابي شما به بعضي پستها و عدم ديدن، يا توجه به بعضي ديگر حكايت از اين دارد كه فعلا به دنبال مستندات و راهنمايي هستيد كه شما را مورد تائيد قرار دهد و روش خودتون را تصديق كند. از طرفي چون خودتون روش قوي و بدون نقصي سراغ نداريد ، مرتب تحت فشار هستيد و احساس ابهام و ترديد شما را مي آزارد.
يكي از مزاياي استفاده از مشاوره اينست كه شما نظرات شخصي را مي شنويد كه علاوه بر تخصص به راهكارها، مي تواند بدون درگيري احساسي ، نظارت بر راهكارهاي بيطرفانه و صحيح داشته باشد.
شما بايد براي استفاده از مشاوره در اين تالار يا حتي در جلسات مشاوره حضوري ، دست از مقاومت برداريد. فكر كنم كم كم بايد به مشاور اعتماد كني.
نبايد شخصيت پدرتون را به مشاور انتقال بدهيد.(جهت اطلاع بيشتر
پست شماره 11 تاپيك آفتهاي مشاوره را مطالعه فرماييد.)
RE: همفکری فوری فوری-داریم بدبخت میشیم
سلام دوستان عزیز.
اومدم یه خبر خوب بدم...
البته هنوز مطمئن نیستم.ولی 3 روز پیش بابام به مامانم گفت میتونیم چند ماه بریم مسافرت ؟مامانم هم گفت آره میریم.
بعد مامانم میگه بابام گوشی شو برداشت و رفت بیرون(همون گوشی که باهاش با اون زنه تماس داشت).مامانم خدس زد که باهاش به هم زده.
از اون روز هم بابام دیگه خرفی نمیزنه مگر اینکه 2 روز دیگه که 15 آذر میشه یهو دوباره چیزای جدید بگه.ولی فعلا که دیگه مشکوک نیست.خدا کنه این روند ادامه داشته باشه.
ضمن اینکه به خونه مامانم اینا زنگ زده بودم و مامانم نبود و بابام گوشی رو بردشات و بهم کفت دیدی الان با مامانت رفتارم خوب شده.منم گفتم مرسی .گفت 60 درصد به خاطر توست و 40 درصد به خاطر مامانته ها !!!
منم کلی ازش تشکر کردم.فقط مسئله اینه که بابام به شدت حالی به حالیه.
ولی فکر کنم فعلا خطر از بیخ گوشمون گذشته.
حالا اگه مطمئن تر شدم بازم میام بهتون خبر میدم.از راهنمایی های همتون ممنونم.بعضی هاشون واقعا برام موثر بود.
امید وارم حدسمون د رست باشه :323::323::323: