نوشته اصلی توسط
abi.bikaran
مائده جان توی این مسئله تجربه ای ندارم امیدوارم واسه این مسئله جدید ومهمی که الان گفتی دوستان با تجربه بیان راهنماییت کنن.
فقط میدونم مشکلت انگار خیلی جدی تر از این حرفاست!
ولی اگه الان نتونی خواسته هاو توقعاتت رو بگی وحرفای دلت رو بزنی ببخشید پس کی اونوقت؟!!
حتما وقتی رفتیین زیر یک سقف بعد میخوای بگی نه من این نمیخوام اونو نمیخواستم منظورم این نبود اون بود وبگیر تا اخرررررررر بعدش دیگه خودت میدونی چی میشه.......
مائده جان چرا میگن قبل از ازدواج چشمات باز کن بعد از ازدواج ببند؟دقیقا تو داری برعکس عمل میکنی کاملا خودت زدی به اون راه چشمانو هم بستی وکلا منفعلانه نشستی
گذاشتی این ادم یه طرفه برای اینده وزندگی مشترکتون تصمیم بگیره ..
چرا از نه گفتن میترسی؟ فکر میکنی حرف دلت رو بزنی وتو مورادی که دوست نداری مخالفت کنی از دستش میدی؟ میترسی بگی نه بزاره بره؟
الان بزاره بره خیلی بهتره فردا با هزار مشکل توی زندگی مشترک نتونی تحمل کنی بزارین برین دختر یه عمر زندگیه حرفات بهش بزن جدی ومحکم باش قوی باش
خدای نکرده الان هیچی نگی فردا تا چیزی پیش اومد بهت میگه خودت خواستی اگه راضی نبودی چرا قبل ازدواج نظری ندادی چرا هر چی گفتم نه نگفتی خلاصه همچی به ضرر خودت تموم میشه