سلام خانم انی در صندلی داغ به زییایی به سو الات اعضا پاسخ دادند خیلی تشکر و قدردانی می کنم:72::72::72:
نوبت خانم انی در صندلی داغ تمام شد:72::72:
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام خانم انی در صندلی داغ به زییایی به سو الات اعضا پاسخ دادند خیلی تشکر و قدردانی می کنم:72::72::72:
نوبت خانم انی در صندلی داغ تمام شد:72::72:
سلام دوستان:72::72:
یه عالمه تشکر و قدر دانی از زحماتی که داملای عزیز توی این مدت برای صندلی داغ کشید:72:
چند روزه صندلی داغ خاک خورده.
اومدیم تا دوباره راهش بندازیم
نفر بعدی رو اعلام میکنم:
دوست خوبمون خانم f_z
یاد آوری این نکته خالی از لطف نیست که ایشون به جمعیت اندک از ما بهترون (انجمن آزاد) تعلق دارن :)
سلام به فائزه خانوم :72:
خیلی خیلی خوشحالم از اینکه شما نشستی روی صندلی داغ
خوندن زندگی ات درس های زیادی با خودش داشت
بارزترین نکته ای که از سرگذشتت گرفتم این بود که هر از گاهی که به انتها می رسیدی و طلاق راه باقی مانده بود با خودت فکر می کردی و می گفتی الان اگر طلاق بگیرم دردی از دردهایم دوا نمیشه ( هرچند ادامه زندگی ات و طلاق نگرفتنت باعث مشکلات بیشتری می شد ) اما اینکه خیلی زیبا طلاق رو راه حلی می دیدی که واقعا به عنوان یک راه حل مسئله ای رو حل کنه بسیار بسیار برایم عبرت آموز بود
و یا اونجا که چگونه همسرت رو به خودت وابسته کردی بودی
بدون هیچ چشم داشتی بهش محبت می کردی و در برابر ناملایمات باز هم لبخند میزدی و هدفت رو دنبال می کردی (اگر چه درصدد انتقام بودی ولی راهکار وابسته کردن شوهر که بکار گرفتی برای من بسیار جواب داد جوری که خیلی زیرکانه خودم رو توی دل شوهرم جا کردم که الان هردوتامون برای هم میمیریم )
و جا داره ازت تشکر کنم واسه در اختیار گذاشتن تجربیاتت
خوب بریم سر سئوالات صندلی داغ http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...ca6e1aca08.gif
@ چه جوری شد که با همدردی آشنا شدی؟
@ اون موقع که اومدی تالار برای گرفتن راهکار اومدی یا بیان سرگذشتت
@ تالار و مطالبش چه کمکی بهت کرد
@احساسات رو چگونه میشه مدیریت کرد
@عشق از نظر تو چه معنایی میده
@ { خیلی ناحقی ها در حق من شد در زندگی مشترکم منتها من گذشت کردم و بخشیدم تا خودم به آرامش برسم تا حدودوی هم موفق بوده ام ولی همیشه برام سئوال بوده کلمه انتقام رو برای چی خلق کرده اند } میگن لذتی که در عفو هست در انتقام نیست .... تو انتقام گرفتی ، این انتقام برای تو چگونه بود ؟ چه حسی بهت دست داد ؟ تلافی کردن چه جوری هست
@ بالاخره پزشکی خوندی یا ...
@ کدوم پست و کدوم عضو توی تالار برات جالب بوده اند؟
@ اگه یک روز جای آقای سنگتراشان می بودی ، چگونه تالار رو مدیریت می کردی ؟چه کسانی رو مدیر می کردی ؟ چه کسانی رو اخراج؟ چه تاپیک هایی مجاز بودند و چه تاپیک هایی غیر مجاز؟
@ اسم فرید رو چه کسی برای پسرت انتخاب کرد؟
@ چرا تاپیک چقدر خوشحالم که برگشتم رو که فقط یک پست آخرش مونده بود رو ادامه ندادی؟
@ توصیه ای که برای اعضاء تالار مفید باشه
@ بالهای صداقت رو چه طور انسانی شناختی؟
@ نقاط ضعفی که بالهای صداقت می بایست برطرف کنه کدام ها هستند؟
@ نام کاربری ات رو بر چه اساسی انتخاب کردی؟
@چه ويژگی در زندگیت با ارزش ترین است
@ نقطه عطف زندگی ات چی بود؟
@ در آینده می بینی که در ایران زندگی کنی؟
@ دوست داری که کاملا در ایران باشی و زندگی کنی؟
بر می گردم ...حتما
.
.
.
.
.
دیدید برگشتم
http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...6cb922b901.gif
f-z عزیز؛ واقعا خوشحال شدم که دیدم شما روی صندلی داغ هستید؛ امیدوارم مثل همیشه بتونیم از تجربیات باارزشتون استفاده کنیم!
1. زندگی توی یه کشور دیگه با یه فرزند چه مشکلاتی رو به همراه داره؟
2. فائزه ی عزیز؛ تلاشتون همیشه برای من قابل تقدیر بوده؛ میخوام بگم انگیزه ی ادامه ی این زندگی 13 ساله چی بوده؟ چون خیلی از ماها؛ تا چند سال از زندگیمون میگذره؛ وقتی مساله ای برامون پیش میاد؛ اولین راه حل رو طلاق می دونید؛ فکر می کنید چرا؟
3. میخوام بدونم دیر ازدواج کردید یا من اشتباه متوجه شدم؛ نمی دونم قبلا نوشته بودید؛ " تجربه های من 50 ساله" شما یعنی در سن 37 سالگی (یه کمی کم و بیش) ازدواج کردید؟
4. زندگی شما قاعدتا خیلی سخت بوده؛ هیچ وقت فکر کردید که این زندگی تمام جوونی شما رو برد؟
5. آیا ادامه ی تحصیل شما در اون شرایط سخت زندگی؛ بخاطر ترس از آینده ی نامعلومتون بوده یا اینکه شما واقعا به درس خوندن علاقه داشتید؛ یا نه تنها وسیله ی بود برای فراموشی مشکلات؟
6. الان کار می کنید؛می تونم بپرسم محیط کاری یه زن تنها توی یه کشور غریب چه جور محیطیه؟
7. شما الان چه احساساتی رو تجربه می کنید؟
8. افکار شما توی زمان هایی که تنها بودید و همسرتون در کنارتون نبود؛ چی بود؟
9. وضع مالیتون خوبه که برای فرید خدمتکار گرفتید؟
10. میشه بپرسم مواقعی که همسرتون عصبی میشدند و شروع به دادو بیداد میکردند شما چه عکس العمل هایی از خودتون نشون می دادید؟
فعلا همین ها کافیه؛ وقت کنم برمیگردم!
سلام فائزه عزیز
1 - تاپیکهائی که سال 87 باز کردین ، در لیست تاپیکهاتون نیست ، شما درخواست دادید که حذف بشن ؟ اگه آره چرا؟
2- یادتونه در اولین اظهار نظر ، برا ادامه زندگی با مردی که پول دزدی به خونه میاره ، بصورت سربسته پیشنهاد عدم همراهی به شما دادم ؟ اونموقع مخالف بودید ، می خوام بدونم درحال حاضر نظرتون چیه؟
3- برداشتتون اینه که همه اعضا فقط و فقط به ادامه زندگی تشویق می کنن؟
4- به ادامه زندگی با ازدواج مجدد فکر می کنید؟
5- نوشته بودید آشفته اید، این موضوع رو برا خودتون آنالیز کردید؟
6- مهمترین دلائل آشفتگی تون ؟ راه حلهائی برا برون رفت از این وضعیت ؟
7- در "تجربیات من 50 ساله" برداشتی که از شخصیت شما در ذهن مجسم میشد این بود که خیلی قوی و باصلابت هستید و کاملا مستقل ، ("كار براي من نشد نداشت..")
بنظر شما همین شخصیتهای آهنین ، آیا در مواقعی شکننده نیستند؟ اگه پاسخ بلی است چه مواقعی؟
8- كدوم يك بدتره؟
- خيانت
- طلاق
- سوختن و ساختن
- سرد شدن تو زندگی
9-فكر ميكنين كدوم خصوصيت شما باعث جلب نظر ديگران میشود؟
10- نقطه ضعفای فائزه ؟
11- زندگیتون هدف داره؟ مهمترین برنامه های شما برا 5 سال آینده؟
12- بهترین همدم تنهایی ات؟
13- زمان تصمیم گیری به اندازه خود تصمیم مهمه ، شاید با اهمیت تر ! موافقی ؟
14- فرض کنید الان زمان آینده است و همه چیز در زندگی شما عالی و روبراهه ، چه چیزهایی در اون زندگی برای شما از همه مهمتره؟؟
15- کدوم رو انتخاب می کنی؟ دوست داری همه خاطرات قدیمی خودت رو فراموش کنی؟ ، ویا اینکه هرگز نتوانی خاطره جدیدی ایجاد کنی؟
16-چه تفاوتی بین زنده بودن و زندگی واقعی وجود دارد؟
موفقیتی همراه با ارامش رو براتون آرزومندم
اول از همه عذر می خوام بابت تاخیرم توی جواب من اصلا فکر نمی کردم اینقدر زود شروع بشه!
بالهای صداقت عزیزم خیلی خوشحالم سرگذشت من برات مفید بوده این نشون میده بر خلاف تصور من نکته های مثبتی هم توی این زندگی بوده! عزیزم جواب سوالاتو سعی می کنم کامل بدم.
1- من نزدیک 4 سال پیش با تالار آشنا شدم اون زمان خیلی مشکلاتم برام حاد شده بود ..هدفم فقط پیدا کردن یه جایی بود بتونم مشاوره بگیرم چون خودم خیلی درمونده بودم ولی به جایی رسیدم که احساس کردم مشکلم حل بشو نیست فقط تصمیم گرفتم بنویسم اینجوری خیلی تخلیه می شدم مشکلاتم طوری بود که اصلا قابل عنوان کردن جایی نبود ..سالها این دردا رو توی دلم تلمبار کرده بودم ..داشتم منفجر می شدم ..دیگه تالار برام شده بود مثل دفترچه خاطرات برای همین بود که ادامش دادم
2- تالار برام اندازه یه زندگی مفید بود .اونجا بود که فهمیدم زندگیم چقدر غیر عادی هست !! چقدر توی این لجن داشتم دست و پا می زدم و صدام در نمی اومد .این تالار باعث شد خیلی دید بهتری از زندگیم داشته باشم ...خیلی بم اعتماد به نفس داد خودمو یه جورایی پیدا کردم من توی این سالها فقط خود خوری می کردم ..یه مریض واقعی بودم!
3- اینکه میگی احساسات رو چطوری میشه کنترل کرد واقعا خیلی سوال سختی هست ..این به نظر من یک کمم به شخصیت خود آدما بستگی داره یا ژنتیک .ما که تو درسامون اینطور خوندیم بعضی اشخاص ذاتا تمایل بیشتری به تابعیت از احساساتاتشون دارن و بعضی منطق اما کلا این دو تا همیشه با هم درگیرن حالا بستگی داره اون شخص چطور باش کنار بیاد .خود من به شخصه خیلی خودمو درگیر احساساتم نمی کنم ..اینو خیلی ها هم بم میگن .خیلی راحت تر از خیلی ها با خودم کنار میام برای کنترل یه احساس ..فکر می کنم ذاتا اینطوری هستم.حالا نمی دونم خوبه یا بد!
4- در مورد معنای عشق پرسیدی راستش من فقط فکر می کنم عشق حس خیلی عجیب زیبا و قشنگ و لذت بخشی هست البته اگه واقعی و بی ریا باشه شیرین ترین و لذت بخش ترین آفریده ای هست که خدا آفریده و در عین حال هم عجیب ترین ..خیلی از این عشق حرفا دارم بزنم ولی فکر نکنم گفتنش به صلاح باشه .فقط می تونم اینو بگم که اگه باشه عین یه معجزه توی وجودت عمل میکنه که دگرگون میشی ..حس بی نظیری که هیچ جای دنیا پیداش نمی کنی.
5- در مورد اینکه چرا انتقام گرفتم پرسیدی ..عزیزم من توی تمام موقعیت های زندگیم دنبال انتقام نیستم ولی توی زندگیم لحظه هایی بم تحمیل شد که از اعماق وجودم جیغ زدم و گریه کردم و از خدا مرگ خواستم ذره ذره علی زجر رو به خوردم داد .روحی و جسمی .به جایی رسیدم که هیچی توی این دنیا اندازه دیدن زجر کشیدنش شادم نمی کرد .فقط می خواستم باهاش بمونم و ذره ذره بهش نشون بدم با ما چیکار کرد .. عزیزم وقتی تمام مدت کسی بدون گناه آزارت بده و هیچ لحظه شیرینی از بودن با اون شخص در خاطر تو باقی نمونده باشه این انتقام جون میگیره ..نمی دونم شاید من زیاد بزرگوار و بخشنده نبودم ولی همین الان هم با اینکه اینهمه نابودش کردم هنوزم آروم نشدم! در صورتی که من این حس رو هیچوقت نسبت به هیچ کسی توی زندگیم نداشتم ..علی منو منهدم کرد ..کل شخصیتم توی زندگی باش عوض شد!
6- من سه سال زبان فرانسه خوندم بعدش رفتم سراغ مدیریت صنعتی و بعدش هم اینجا فوق لیسانس ام ی ا خوندم ..شاید اینو گفتم که بچه های تالار منو نشناسن ولی می بینم که اصلا هم موفق نبودم! به هر حال من ارشد ام بی ا هستم.
7- در مورد کدوم پست برام جالب بود من همیشه سرگذشت چکامه برام جالب و عجیب بود ..اون زمان فکر نمی کردم چنین وابستگی هایی هم روی این کره زمین وجود داشته باشن !! یادمه می رفت از شوهرش خواهش می کرد پیشش بخوابه! اون زمان من شوک می شدم اینا رو می خوندم چون خودم همیشه بود و نبود علی برام یکی بود! اصلا درک نمی کردم یعنی چی ..هر چند که بعدها فهمیدم و درکش کردم ولی اون زمان نه..
8- در مورد مدیریت تالار من از آقای سنگ تراشان همیشه ممنون بودم و هستم .خیلی محیط زیبایی فراهم کردن .بجز کم لطفی بعضی اعضا اعضای اصلی تالار همشون گلن..
9- در مورد اسم فربد پرسیدی عزیزم اسم فربد رو عموش انتخاب کرد .من می خواستم فرید باشه اما یه روز عموش که سال چهارم دبیرستان بود گفت میشه من خواهش کنم فرید نذارین !! من گفتم اره چرا که نه ! من دوست دارم همه کمکم کنن .تو پیشنهاد بهتری داری ؟؟ گفت اگه ممکنه یه نقطشو حذف کنین ! فرید خیلی تکراری هست! منم به همین نکته خندم گرفت و گفتم باشه اتفاقا فربد هم اسم قشنگی هست و به همین راحتی فرید شد فربد!!
10- در مورد خودت پرسیدی عزیزم من پشتکارت رو خیلی دوست داشتم همیشه چون خودمم همیشه دیدم به زندگی همین بود که باید اصلاح بشه .یادمه یه بار نوشته بودی که توی خواب چشمتو باز کردی و دیدی شوهرت داره با بچه ات بازی می کنه کلی لذت برده بودی و خدا رو شاکر بودی ! منم همیشه همین دید رو داشتم .بگذریم که موفق نبودم اما تلاشت و دیدت رو خیلی دوست داشتم ..بهت تبریک میگم که اینقدر با پشتکار هستی.
11- در مورد اسم کاربریم پرسیدی من اسمم فایزه هست و زد اول نام فامیلیم به همین خاطر این این اسم کاربریم شد.
12- در مورد نقاط ضعفت من فقط احساس کردم گاهی خیلی غیر قابل انعطاف میشی وتوی منطقت خیلی سفت برخورد میکنی و خلافش رو خیلی مقاومت می کنی و چکشی با طرفت برخورد می کنی ...البته این نظر منه خانمی .دلیل نیست که درست باشه!
13- در مورد ایران پرسیدی راستش من خیلی ایران رو دوست ندارم .خیلی ازش خاطرات بدی دارم .بارها بخاطر علی توهین و تحقیر شدم .خیلی در به دری کشیدم .من از وقتی از اونجا اومدم بیرون ارامش پیدا کردم .دوست ندارمم اصلا برگردم ایران ..نه بخاطر ایران بخاطر اینکه دیگه با فرهنگش غریبه شدم ... مگه اینکه مجبور باشم بیام.
14- در مورد نقطه عطف توی زندگیم پرسیدی اگه این سوال رو پارسال می پرسیدی خیلی به کارهام افتخار می کردم ! اینقدر از بابت انتقامم ارضا شده بودم که کلی ذوق می کردم به هدفام رسیدم ..ولی الان نه ! یه دفعه همه اون حس موفقیت دود شد رفت هوا! الان فکر می کنم هیچ نقطه عطفی توی زندگیم نیست...اینو واقعا میگم .به همه اون چیزایی که می خواستم رسیدم ولی الان انگار هیچی ندارم!
امیدوارم جوابام کامل بوده باشه خانمی ..سعی خودمو کردم اگه بازم سوالی بود در خدمتم:72:
[quote='del' pid='170395' dateline='1317116619']
f-z عزیز؛ واقعا خوشحال شدم که دیدم شما روی صندلی داغ هستید؛ امیدوارم مثل همیشه بتونیم از تجربیات باارزشتون استفاده کنیم!
1. زندگی توی یه کشور دیگه با یه فرزند چه مشکلاتی رو به همراه داره؟
2. فائزه ی عزیز؛ تلاشتون همیشه برای من قابل تقدیر بوده؛ میخوام بگم انگیزه ی ادامه ی این زندگی 13 ساله چی بوده؟ چون خیلی از ماها؛ تا چند سال از زندگیمون میگذره؛ وقتی مساله ای برامون پیش میاد؛ اولین راه حل رو طلاق می دونید؛ فکر می کنید چرا؟
3. میخوام بدونم دیر ازدواج کردید یا من اشتباه متوجه شدم؛ نمی دونم قبلا نوشته بودید؛ " تجربه های من 50 ساله" شما یعنی در سن 37 سالگی (یه کمی کم و بیش) ازدواج کردید؟
4. زندگی شما قاعدتا خیلی سخت بوده؛ هیچ وقت فکر کردید که این زندگی تمام جوونی شما رو برد؟
5. آیا ادامه ی تحصیل شما در اون شرایط سخت زندگی؛ بخاطر ترس از آینده ی نامعلومتون بوده یا اینکه شما واقعا به درس خوندن علاقه داشتید؛ یا نه تنها وسیله ی بود برای فراموشی مشکلات؟
6. الان کار می کنید؛می تونم بپرسم محیط کاری یه زن تنها توی یه کشور غریب چه جور محیطیه؟
7. شما الان چه احساساتی رو تجربه می کنید؟
8. افکار شما توی زمان هایی که تنها بودید و همسرتون در کنارتون نبود؛ چی بود؟
9. وضع مالیتون خوبه که برای فرید خدمتکار گرفتید؟
10. میشه بپرسم مواقعی که همسرتون عصبی میشدند و شروع به دادو بیداد میکردند شما چه عکس العمل هایی از خودتون نشون می دادید؟
فعلا همین ها کافیه؛ وقت کنم برمیگردم!
سلام دل عزیزم
منم خوسحالم که در خدمتتون هستم برای من باعث افتخار هست :72: و اما در مورد سوالاتت
1 - زندگی با یه بچه سخت نیست .فکر می کنم از ایران خیلی اسون تر هست .اگه مشکل اقتصادی نداشته باشی خیلی راحتی .مخصوصا اینجایی که من هستم امنیت بی نهایت بالایی داره .برای همین من خیلی دوست دارم .تنها مشکلی که من زیاد بر می خورم تنهایی هست ...که اونو توی ایران هم همیشه داشتم چون همیشه تنها بودم .ولی اونجا اقلا خانوادم رو کنارم داشتم اینجا اونا رم ندارم ..هیچ کسی نیست که اگه یه شب مردم بالای سر بچم بیاد ..اینش خیلی سخته:302:خیلی بی حامی هستم
2 - در مورد زندگیم پرسیدی تنها انگیزه م این بود که می خواستم مطلقه نباشم ..می خواستم زندگی کنم .از طلاق همیشه می ترسیدم .شاید این ترس همیشه منو نگر می داشت ..بنابراین هیچوقت دنبالش نبودم که البته الان فکی می کنم چقدر این ترس منو از زندگی عقب انداخت! ولی مطمین باش هیچ علاقه ای در کار نبود .من از شوهرم متنفر بودم..
3 - نه عزیزم من متولد 58 هستم و 20 سالم بود ازدواج کردم ولی از مامان خودمم که 65 سالشه بیشتر تجربه دارم .اون تاپیک رو برای همین اینجور اسم گذاشتم که چیزایی رو تجربه کردم که یه زن تو سن و سال من خیلی کم پیش میاد تجربه کرده باشه.
4 - دل عزیزم واقعا همینو حس می کنم این زندگی همه چیزمو برد .کاش فقط جوونی بود....خیلی منو عوض کرد .اون فایزه ساده ی مهربون کجا و من کجا!!اقلا خودم اینجوری حس می کنم.
5- دل عزیزم من کلا درس خون هستم .به درس خیلی علاقه دارم ربطی به مشکلاتم نداشت والا با اون مشکلاتی که من داشتم بجز عشق به درس روحیه درس خوندنی باقی نمی موند.الان هم دوست دارم باز ادامه بدم .راست میگی درس همیشه برام یه جورایی فرار از فکر مشکلات بوده و هست.
6 - بله عزیزم من الان دارم کار می کنم .محیط کار برای یه زن اصلا بد نیست .از ایران بهتر هستش .کسی که بخواد کار کنه کار میکنه و کسی که نخواد می تونه حسابی شیطنت کنه !:311:بستگی به شخصیت خود شخص داره..ولی فرق اینجا با ایران این هست که کسی بی جهت اینجا دنبال کسی نیست ! روابط خیلی حساب شده هست.
7 - در مورد احساسات الانم فقط می تونم بگم خیلی گیج و سر درگم هستم ..واقعا انگار توی فضا رها شدم ..اصلا روم نمیشه به کسی بگم طلاق گرفتم . امیدوارم زودتر از این حالت بیام بیرون چون خیلی سخته.
8 - در مورد احساسم وقتی تنها بودم پرسیدی .عزیزم من 13 سال زندگی کردم و فقط سه سال شوهر بالای سرم بود ..دیگه همش تنهایی بود .هر چند که اون زمان کوتاهی هم که با هم بودیم بازم احساس می کردم تنهام ! حتی زمانیکه توی خونه کنارم بود بازم تنها بودم .علی اصلا نمی دونست عاطفه یعنی چی ! موجود عجیبی بود.. تنها حسی که همیشه داشتم تنهایی بود ..تنهایی منو از پا در میاورد ..تنهایی و بی پناهی زجرم می داد ..حتی ذره ای هم احساس نمی کردم شوهر دارم ..علی عین سنگ بود .حتی زمانی که بود ..نمی دونم این چی بود خدا خلق کرده بود!
9 - در مورد خدمتکار فربد پرسیدی عزیزم خیلی سوالت سخته ولی فکر می کنم وضعم بد نیست من توی زندگیم با علی از لحاظ مالی ازش یه چیزایی گرفتم ولی کلا اینجا خدمتکار داشتن زیاد سخت نیست قشر متوسط رو به بالا هم می تونن داشته باشن.پولدار تر ها توی خونشون چند تا نگر می دارن! متاسفانه اینجا زندگی ها خیلی لوکس هست.:302:
10 - در مورد داد و یداد علی پرسیدی باید بگم من کلا ادم خیلی خونسردی هستم .نه علی و نه هیچ کس دیگه نمی تونه منو عصبانی کنه که بخوام مقابله به مثل کنم .من همیشه وقتی اون داد و بیداد می کرد من اون موقعیت رو ترک می کردم .می رفتم بیرون یا توی اتاق خودم ولی همیشه همینطورم وقتی کسی عصبی هست من فقط می خندم یا محلو ترک می کنم یا در رو باز می کنم و میگم هر زمان تموم شد می تونی تشریف ببری ..این کار من معروفه همه جا..بقیه زیاد بهم می خندن:311:
امیدوارم که کامل بوده باشه جوابام :72:
بیبی عزیزم سلام امیدوارم چیزی از قلم نیفته ...
1- من درخواستی برای خذف تاپیک ندادم دلیلی برای اینکار نداشتم شاید تصمیم مدیران تالار این بوده.
2- اون زمان رو یادم نمیاد زیاد چون خیلی قدیم بوده .شاید درست نباشه بگی مخالف بودم چون خیلی حرفها رو می پذیرفتم اما من شرایط نرمالی نداشتم .اصلا نمی تونستم تصمیم انتحاری بگیرم توی بدترین وضع موجود بودم .کوچکترین تصمیمی اون زمان فربد رو تا سالها دچار زجر و عذاب می کرد .شاید دلیل مخالفتم اون بوده باشه ..من همیشه فکرم این بود بین بد و بدتر بدتر رو انتخا ب نکنم.عزیزم همیشه یادت باشه که بد بده و خوب خوب .کسی توش شک نداره اما شرایط آدما گاهی بد رو خوب می کنه و گاهی یه خوب رو بد !!! هیچی چیزی هیچوقت مطلق نیست..
3- من هیچوقت نگفتم اینجا اعضا فقط تشویق به زندگی می کنن .خود من به شخصه همون زمان مدیر تالار بهم به صراحت گفتن ادامه این وضع به صلاحم نیست ولی بازم من ترجیح دادم ادامه بدم.
4- در مورد ازدواج مجدد راستش حتی فکرش هم برام ثقیله .نمی خوام شعار بدم ولی واقعا الان اصلا همچین دیدی ندارم .خیلی باید روی خودم کار کنم خوام به اون حد برسم هر چند که الان به نظرم اصلا قابل اجرا نخواهد بود...
5- بیبی عزیزم من اشفته ام چون خودم برای خودم شرایط سختی بوجود آوردم که توش گیر افتادم ..احساس بی پناهی می کنم و این حس خیلی منو به هم ریخته... البته شاید طبیعی باشه چون من تازه سه ماهه طلاق گرفتم! ولی از لحاظ مالی هم خیلی به هم ریختم ..حمایت مالی شوهرم قطع شده و این برای منی که سالی در حدود 15 میلیون تومان فقط پول مدرسه فربد رو میدم خیلی سخته...برای برون رفتش خیلی فکرها کردم ولی هنوز که به نتیجه خاصی نرسیدم ..فعلا مشکلات مالیم از همه بدتر هست چون دفتر کارم روی مرحله ضرر دهی هست و من فقط ماهی حدود 8 میلیو تومان حقوق میدم بجز سایر هزینه های دفتر و بیمه و مالیات و....... فکر می کنم مجوزم رو واگذار کنم به کسی دیگه بهتر باشه ولی توی اونم شک دارم!
6- در مورد شخصیت اهنینی که گفتی خیلی جواب جالبی دارم ..عزیزم من توی زندگیم با علی واقعا همونی بودم که نوشتم و بودم ..واقعا کار برام نشد نداشت ..چون اصلا احساساتی درگیر کارام نبود .موفق بودم چون فقط با منطقم جلو می رفتم! ولی در مورد ی که بعدش برام پیش اومد به شدت شکننده شدم .چون اون زمان احساساتم درگیر شد ..این برای خودمم خیلی جالب بود ..عشق آدمو عوض میکنه!
7- اگه نظر منو می خوای سرد بودن توی یه زندگی از همه شون بدتره .چون من خودم اینو عملی کشیدم ...اون زندگی مرگه..
8- خصوصیت منو باید از بقیه بپرسین ولی همه اطرافیان من آرام بودن و صداقت منو خیلی دوست دارن ضمن اینکه همه میگن خیلی خاکی هستی ولی همه اطرافیانم از من خیلی انرژی مثبت میگیرن چون در کل آدم خیلی شاد و شوخی هستم ..البته الان که یه هاپوی به تمام معنا شدم!
9- خودم از اینکه اینقدر بی غرورم راضی نیستم ..گاهی غرور یک کمش خوب هست ولی من واقعا نمی تونم ضمن اینکه خیلی هم کینه ای هستم .هیچی یادم نمیره ..از این خصلتم بیزارم ولی واقعا کنترلی روش ندارم..
10- در مورد هدف زندگیم فعلا فقط به فربد فکر می کنم ..می خوام مادر خوبی براش باشم و کارم هم برام خیلی مهم هستش ..خیلی دوست دارم کارم رویه گسترش اساسی بدم...برای کارم خیلی برنامه های خوب دارم البته اگه از گیجی این چند وقتم بیام بیرون!دوست دارم باز درسمو ادامه بدم ولی دیگه واقعا فکر می کنم به فربد ظلم خواهد شد ..این بچه هم حقی توی زندگی من داره.
11- من همدم تنهاییم کامپیوتر هست زیاد مقاله می خونم و گاهی هم دوستام.
12- در مورد زمان تصمیم گیری صد در صد باهات موافقم ..خیلی تصمیم ها عجولانه هست و خیلی ها هم با کلی تاخیر و هر دو تاشم ی نتیجه!
13- اگه همه چیز برام روبراه باشه تنها چیزی که برام مهمه فربده .و یک کمم رسیدگی به خودم و تفریحام.
14- من خاطرات قدیمی رو خودم هیچوقت نگر نمی دارم ولی زیادم دنبال خاطرات جدید نیستم یه چیزی این وسط به قول معروف سو سو ...
15- بین زنده بودن و زندگی کردن یه دنیا اختلاف هست .وقتی زنده هستی یعنی اجازه میدی شرایط برات تصمیم بگیرن و وقتی زندگی می کنی یعنی این تویی که برای شرایطت تصمیم می گیری خودت می تونی اینده تو واقعا خلق کنی!
خیلی ممنون بیبی عزیم بابت سوالات .امیدوارم جواب درست گرفته باشی.:72:
f-z عزیز؛ واقعا خوشحال شدم که دیدم شما روی صندلی داغ هستید؛ امیدوارم مثل همیشه بتونیم از تجربیات باارزشتون استفاده کنیم!
1. زندگی توی یه کشور دیگه با یه فرزند چه مشکلاتی رو به همراه داره؟
2. فائزه ی عزیز؛ تلاشتون همیشه برای من قابل تقدیر بوده؛ میخوام بگم انگیزه ی ادامه ی این زندگی 13 ساله چی بوده؟ چون خیلی از ماها؛ تا چند سال از زندگیمون میگذره؛ وقتی مساله ای برامون پیش میاد؛ اولین راه حل رو طلاق می دونید؛ فکر می کنید چرا؟
3. میخوام بدونم دیر ازدواج کردید یا من اشتباه متوجه شدم؛ نمی دونم قبلا نوشته بودید؛ " تجربه های من 50 ساله" شما یعنی در سن 37 سالگی (یه کمی کم و بیش) ازدواج کردید؟
4. زندگی شما قاعدتا خیلی سخت بوده؛ هیچ وقت فکر کردید که این زندگی تمام جوونی شما رو برد؟
5. آیا ادامه ی تحصیل شما در اون شرایط سخت زندگی؛ بخاطر ترس از آینده ی نامعلومتون بوده یا اینکه شما واقعا به درس خوندن علاقه داشتید؛ یا نه تنها وسیله ی بود برای فراموشی مشکلات؟
6. الان کار می کنید؛می تونم بپرسم محیط کاری یه زن تنها توی یه کشور غریب چه جور محیطیه؟
7. شما الان چه احساساتی رو تجربه می کنید؟
8. افکار شما توی زمان هایی که تنها بودید و همسرتون در کنارتون نبود؛ چی بود؟
9. وضع مالیتون خوبه که برای فرید خدمتکار گرفتید؟
10. میشه بپرسم مواقعی که همسرتون عصبی میشدند و شروع به دادو بیداد میکردند شما چه عکس العمل هایی از خودتون نشون می دادید؟
فعلا همین ها کافیه؛ وقت کنم برمیگردم!
سلام دل عزیزم
منم خوسحالم که در خدمتتون هستم برای من باعث افتخار هست و اما در مورد سوالاتت
1 - زندگی با یه بچه سخت نیست .فکر می کنم از ایران خیلی اسون تر هست .اگه مشکل اقتصادی نداشته باشی خیلی راحتی .مخصوصا اینجایی که من هستم امنیت بی نهایت بالایی داره .برای همین من خیلی دوست دارم .تنها مشکلی که من زیاد بر می خورم تنهایی هست ...که اونو توی ایران هم همیشه داشتم چون همیشه تنها بودم .ولی اونجا اقلا خانوادم رو کنارم داشتم اینجا اونا رم ندارم ..هیچ کسی نیست که اگه یه شب مردم بالای سر بچم بیاد ..اینش خیلی سختهخیلی بی حامی هستم
2 - در مورد زندگیم پرسیدی تنها انگیزه م این بود که می خواستم مطلقه نباشم ..می خواستم زندگی کنم .از طلاق همیشه می ترسیدم .شاید این ترس همیشه منو نگر می داشت ..بنابراین هیچوقت دنبالش نبودم که البته الان فکی می کنم چقدر این ترس منو از زندگی عقب انداخت! ولی مطمین باش هیچ علاقه ای در کار نبود .من از شوهرم متنفر بودم..
3 - نه عزیزم من متولد 58 هستم و 20 سالم بود ازدواج کردم ولی از مامان خودمم که 65 سالشه بیشتر تجربه دارم .اون تاپیک رو برای همین اینجور اسم گذاشتم که چیزایی رو تجربه کردم که یه زن تو سن و سال من خیلی کم پیش میاد تجربه کرده باشه.
4 - دل عزیزم واقعا همینو حس می کنم این زندگی همه چیزمو برد .کاش فقط جوونی بود....خیلی منو عوض کرد .اون فایزه ساده ی مهربون کجا و من کجا!!اقلا خودم اینجوری حس می کنم.
5- دل عزیزم من کلا درس خون هستم .به درس خیلی علاقه دارم ربطی به مشکلاتم نداشت والا با اون مشکلاتی که من داشتم بجز عشق به درس روحیه درس خوندنی باقی نمی موند.الان هم دوست دارم باز ادامه بدم .راست میگی درس همیشه برام یه جورایی فرار از فکر مشکلات بوده و هست.
6 - بله عزیزم من الان دارم کار می کنم .محیط کار برای یه زن اصلا بد نیست .از ایران بهتر هستش .کسی که بخواد کار کنه کار میکنه و کسی که نخواد می تونه حسابی شیطنت کنه !بستگی به شخصیت خود شخص داره..ولی فرق اینجا با ایران این هست که کسی بی جهت اینجا دنبال کسی نیست ! روابط خیلی حساب شده هست.
7 - در مورد احساسات الانم فقط می تونم بگم خیلی گیج و سر درگم هستم ..واقعا انگار توی فضا رها شدم ..اصلا روم نمیشه به کسی بگم طلاق گرفتم . امیدوارم زودتر از این حالت بیام بیرون چون خیلی سخته.
8 - در مورد احساسم وقتی تنها بودم پرسیدی .عزیزم من 13 سال زندگی کردم و فقط سه سال شوهر بالای سرم بود ..دیگه همش تنهایی بود .هر چند که اون زمان کوتاهی هم که با هم بودیم بازم احساس می کردم تنهام ! حتی زمانیکه توی خونه کنارم بود بازم تنها بودم .علی اصلا نمی دونست عاطفه یعنی چی ! موجود عجیبی بود.. تنها حسی که همیشه داشتم تنهایی بود ..تنهایی منو از پا در میاورد ..تنهایی و بی پناهی زجرم می داد ..حتی ذره ای هم احساس نمی کردم شوهر دارم ..علی عین سنگ بود .حتی زمانی که بود ..نمی دونم این چی بود خدا خلق کرده بود!
9 - در مورد خدمتکار فربد پرسیدی عزیزم خیلی سوالت سخته ولی فکر می کنم وضعم بد نیست من توی زندگیم با علی از لحاظ مالی ازش یه چیزایی گرفتم ولی کلا اینجا خدمتکار داشتن زیاد سخت نیست قشر متوسط رو به بالا هم می تونن داشته باشن.پولدار تر ها توی خونشون چند تا نگر می دارن! متاسفانه اینجا زندگی ها خیلی لوکس هست.
10 - در مورد داد و یداد علی پرسیدی باید بگم من کلا ادم خیلی خونسردی هستم .نه علی و نه هیچ کس دیگه نمی تونه منو عصبانی کنه که بخوام مقابله به مثل کنم .من همیشه وقتی اون داد و بیداد می کرد من اون موقعیت رو ترک می کردم .می رفتم بیرون یا توی اتاق خودم ولی همیشه همینطورم وقتی کسی عصبی هست من فقط می خندم یا محلو ترک می کنم یا در رو باز می کنم و میگم هر زمان تموم شد می تونی تشریف ببری ..این کار من معروفه همه جا..بقیه زیاد بهم می خندن
سلام خسته نباشید سو ا ل از شما
1ـ چه خواننده موسیقی دوست دارید
2ـ چه رشته ورزشی دوست دارید
3ـ بهترین هدیه ای که تا حا لا گرفتی
4ـ دوست داری نفر بعدی صندلی داغ چه باشد
5ـ با لوله کتاب زرشک یک جمله بسا ز
6ـ منطقی ترین فرد توی تا لار معرفی کنید
7ـ یک جمله محمد ابراهیمی دختر مهربون بگوید
8ـ بهترین کتابی که مطا لعه کردید نام ببرید
9ـ ایا تا لار توانسته تغییر مثبتی در شما ایجاد کنه چه تغییری
10ـ میزان علم منطق و معنویات چه قدر است
11ـاو ل برامون یک جک یا لطیفه یا مطلب طنز بگو شادمون کن
12ـ مهمترین چیزی که از همدردی یاد گرفتی
13ـ چه غذایی خوب درست می کنید
14ـ به یاد موندنی اهنگی که شنیدین
15ـ چه غذایی دوست دارید
16ـ دوستان زیر در یک جمله توصیف کنید
مدیر همدردی
فرشته مهربان
با لهای صداقت
خانم دختر مهربون
محمد ابراهیمی
حامد
بی بی
خار پشت
انی
سا را بانو
سر افرا ز
17ـ بهترین دوستتون توی تا لار کیه
18ـ یک جمله اموزنده مفید به اعضای تا لار هدیه بدهید
19ـ نظرتان درباره سری ششم صندلی داغ چه است
20ـ یک ضرب المثل بگوید
21ـ چه مطلب یا پستی در تا لار برای شما خنده دار بود
22ـ تا لار همدردی چه هدفی را دنبا ل می کند چرا
23ـ شمع جوجه ماشین یک جمله بسا ز
24ـ چقدر تا لار بهبودی روند زندگی ات موفقیت ایجاد کرده
25ـ چه میزان از مهارتهای زندگی را از فضای تا لار کسب کرده ای
26ـ مهترین نقطه ضعف خودتون که تصور می کنید بر ان کنترل پیدا کرده اید چیست
27ـ کدوم سو ال داغت کرد
28ـ یک جمله درباره مادر پدر بگوید
امیدوارم همیشه موفق باشید:72::72::72:
سلام خسته نباشید سو ا ل از شما
1ـ چه خواننده موسیقی دوست دارید
من همه نوع موسیقی گوش میدم ولی یه خواننده عرب هست به نام راغب علامه کلا من صداش و کارهاش رو خیلی دوست دارم.
2ـ چه رشته ورزشی دوست دارید
2- من زیاد شنا میرم و اینجام یه باشگاه عضو یت سالانه دارم همه مدل ورزشی داره از انواع رقصها و ورزشها گیر تا بدنسازی.
3ـ بهترین هدیه ای که تا حا لا گرفتی
من ابتدایی مدرسه می رفتم و یه روز پیش مامانم گریه کردم که تو برای من اصلا کادو نمی خری بدی تو مدرسه سر صف بهم بدن!! اون زمان خانواده ها از اینکارا زیاد می کردن ..مامانمم کلی بم خندید که این کار کار خانواده های لوس هست! فرداش که بابام اومد منو از مدرسه ببره خونه دیدم سریع از توی داشبورد یه کادو درآورد گفت بیا من برات کادو خریدم ولی فقط مامانت نبینه! یادش بخیر سه تا کتاب داستان علمی بود ..اون زمان کلاس چهارم ابتدایی بودم ولی هنوز نقاشی های اون کتابم تو ذهنم مونده!!
4ـ دوست داری نفر بعدی صندلی داغ چه باشد
چه سوال سختی بذارین اول صندلی های داغ اخیر رو بخونم بعد بتون میگم چون من اینجا رو تازه پیدا کردم!!
5ـ با لوله کتاب زرشک یک جمله بسا ز
ابا شما سوالاتون خیلی تخصصی هستش منم ادبیاتم ضعیفه ولی میشه گفت زرشکو روی کتاب با یه لوله پهن کردم!! خیلی مسخره شد ببخشید!!
6ـ منطقی ترین فرد توی تا لار معرفی کنید
اکثر مدیران تالار منطقی هستن ...من همه رو دوست دارم آنی دختر مهربون فرشته مهربون مدیر عزیز سارا بانو بالهای صداقت و لرد حامد و حامد عزیز رومن دوست دارم ..
7ـ یک جمله محمد ابراهیمی دختر مهربون بگوید
منظورتونو از این سوال نفهمیدم !!
8ـ بهترین کتابی که مطا لعه کردید نام ببرید
من کتاب بر باد رفته رو اون زمان خیلی دوست داشتم .نسخه قدیمیش رو من داشتم و دیگه همه سطراشو حفظ بودم!از دست مامانم اون کتابو هفت تا سوراخ قایم می کردم ..میدیدش پاره اش می کرد ...
9ـ ایا تا لار توانسته تغییر مثبتی در شما ایجاد کنه چه تغییری
صد در صد ..از اعضای قدیمی تالار من واقعا انرژی مثبت می گیرم ..
10ـ میزان علم منطق و معنویات چه قدر است
میزان اینا رو کجا میگین چقدر هست؟؟ در مورد خودم یا اینجایی که من هستم یا..............؟؟؟؟
11ـاو ل برامون یک جک یا لطیفه یا مطلب طنز بگو شادمون کن
یه بار فربد بچه بود هی گریه می کرد یه چیزی ازم می خواست من یهو داد زدم گفتم ای بابا گیر عجب آدمی افتادیم!!!!!! یهو جواب داد خودت گیر عجب آدمی افتادی!!!!
12ـ مهمترین چیزی که از همدردی یاد گرفتی
اینکه خودمو هیچوقت ندید نگیرم!
13ـ چه غذایی خوب درست می کنید
والا الان دیگه خیلی وقته آشپزی نکردم .خدمتکارم انجام میده ولی من فقط شعله زردای خودمو دوست دارم !! یه جور خیلی متفاوتی هست باید امتحان کنید که بفهمید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
14ـ به یاد موندنی اهنگی که شنیدین
من آهنگ های هایده رو که بابام توی ماشینش می ذاشت همیشه خیلی تو ذهنم مونده .اون زمان ازشون بدم میاد الان کلی باشون خاطره دارم کیف می کنم!!
15ـ چه غذایی دوست دارید
من همه غذاها رو دوست دارم الا جوجه کباب!!
16ـ دوستان زیر در یک جمله توصیف کنید
مدیر همدردی خیلی جدی!
فرشته مهربان خیلی دستگیر
با لهای صداقت با انگیزه
خانم دختر مهربون خیلی مهربون!
محمد ابراهیمی گیر بده!
حامد غایب همیشگی
بی بی مگه ایشونم توی تالار هستن!
خار پشت من افتخار اشنایی باشون نداشتم خیلی کم رنگن!
انی یه خانم گل واقعا مسکن!
سا را بانو عاشق چلنج
سر افرا ..من با ایشونم افتخار آشنایی نداشتم متاسفانه ز
17ـ بهترین دوستتون توی تا لار کیه
من با رهایی خیلی احساس خوی دارم و آنی و فرشته مهربون و دل و بالهای صداقت رو هم خیلی دوست دارم
18ـ یک جمله اموزنده مفید به اعضای تا لار هدیه بدهید
فکر کنم همینی که پایین پستام هست خیلی آموزنده هست.
19ـ نظرتان درباره سری ششم صندلی داغ چه است
من که کلی باش حال کردم!
20ـ یک ضرب المثل بگوید
من از این گاو نه من شیر خیلی خوشم میاد!! دور و برم پرن از این آدما!
21ـ چه مطلب یا پستی در تا لار برای شما خنده دار بود
بعضی مشکلات بچه گانه ای که اعضا مطرح می کنن برام بیشتر خنده داره!
22ـ تا لار همدردی چه هدفی را دنبا ل می کند چرا
این سوال منم بود! اینو از من نپرسن من چه کاره بیدم!!!!!
23ـ شمع جوجه ماشین یک جمله بسا ز
آقا من تسلیمم!!
24ـ چقدر تا لار بهبودی روند زندگی ات موفقیت ایجاد کرده
من خودم خیلی عوض شدم دیدم به زندگی برگشت مخصوصا در مورد فرد
26ـ مهترین نقطه ضعف خودتون که تصور می کنید بر ان کنترل پیدا کرده اید چیست
27ـ کدوم سو ال داغت کرد
هیچکدوم ! من زیادی بی رگم!!
28ـ یک جمله درباره مادر پدر بگوید
خدا بابامو رحمت کنه کاش زنده بود!
امیدوارم همیشه موفق باشید
منم برای شما همین آرزو رو دارم . آخییییییییییییییییییییییی ییییییییی:310:
سلام فائزه خانم گل:72:
سوالای من:
1) شما توی انجمن آزاد با بیبی و احتمالا مدیرای محترم، چه حرفایی میزنین؟
2) اصلاً اونطرف حرف خاصی زده میشه؟
3) تاپیک منم اونجاست؟ همونکه راجع به شب کاری بود؟ دیدینش سلام برسونید:)
4) کلاً انگیزتون برای اینکه به رنگ قهوه ای تغییر رنگ بدین چی بود؟
5) توی زندگی مجردیتون چی کم داشتید که الان سعی میکنید برای فربد کم نذارید؟
6) برای ازدواج فربد، چه فکرایی دارید که خدای نکرده به یه زندگی غیر موفق تبدیل نشه؟ اصلا فکر میکنید تجربیات شما به درد پسرتون میخوره؟ میتونید خوب بهش منتقل کنید؟
7) فکر میکنید فربد با شرایطش کنار اومده؟ چقدر طول کشید (یا میکشه) که کنار بیاد؟
8) توی مشکلات زندگی مشترکتون، شما هیچ تقصیری نداشتید؟ (اگه دوست نداشتید اینو جواب ندید:72:)
9) خدا چقدر توی زندگی شما نقش داره؟
10) بعضیا دوست دارن با خدا مثل یه دوست صمیمی باشن؟ اینجوری خوبه به نظرتون؟
11) در مورد زندگیتون چی از خدا میخواید الان؟
اگه زحمتی نیست همینجوری که به محمد ابراهیمی عزیز جواب دادی جواب بده. سوالا بالای جوابا باشه.:72:
از حوصله ای که میذاری ممنونم:72: