RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
رهائی عزیز
سلام وخسته نباشید
حالا واقعا رهائی یا در حال رهائی هستی؟
بنظرمن مهمترین علت طلاق ، ازدواجه ، شما چطور فکر می کنی؟
كدوم يك بدتره؟
- خيانت
- طلاق
- سوختن و ساختن
- سرد شدن تو زندگی
بهترین و بدترين خاطره اي كه تو اين فروم داشتين ( خلاصه )
فكر ميكنين كدوم خصوصيت شما باعث جلب نظر ديگران میشود؟
اگر دوباره متولد بشین (یه فرصت دوباره) چه کار خواهید کرد؟
دلت واسه کسی تنگ میشه؟ کی (چه کسی) ؟چرا؟
-کدام را انتخاب می کنید؟ دوست دارید همه خاطرات قدیمی خود را فراموش کنید ، ویا اینکه هرگز نتوانید خاطره جدیدی ایجاد کنید؟
- آیا ممکن است شما یکبار حقیقتی را فهمیده باشید بودن اینکه چالشی را گذرانده باشید؟
-آیا بزرگترین ترس های شما به حقیقت می پیوندد؟
-بیاد بیاورید ۵ سال پیش را که از موضوعی ناراحت بودید، آیا آن موضوع هنوز مسئله شماست؟
-شادترین خاطره دوران کودکی شما چیست؟ چه چیزی آن را خاص و فراموش نشدنی کرده؟
-در چه زمانی از گذشته های نزدیک شما احساس شور و هیجان و سرزنده بودن داشته اید؟
-اگه حالا نه، پس کی؟
-اگر آنچه را می خواهید هنوز حاصل نشده است، پس چه چیزی برای از دست دادن دارید؟
آیا تا به حال به کسی برخورد کرده اید ، که بدون گفتن هیچ حرفی از کنار شما رد شده باشد و شما احساس کرده باشید این بهترین مکالمه ای بوده که تاکنون داشته اید؟
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
[color=#800080]در پاسخ به سوالات برادر عزیزم آقای ابراهیمی
1- مرحوم ناصر عبداللهی
2- شنا
3- بله گاهی هم به قول آنی عزیزم دوربین رو به سمت خودم بگیرم
4- تبریک روز مادر از دخترم
5- خدا
6- کتابی با عنوان اطلاعات عمومی خریدم که از لوله اب تا زرشک رو توش توضیح داده
7- وقتی دروغ میشنوم
8- کتابهای خوبی که خوندم زیاد هستند ولی اخرین کتابی که به نظرم خوب و کاربردی بود و روی من تاثیر داشت کتاب " آیا تو آن گمشده ام هستی "
9- هدیه تولد 9 سالگیم که یه بسته مدادرنگی 36 تایی بود و مادرم به من هدیه داد تا الان هم نگهش داشتم و یادگار عزیزی است برایم
10- به گفته خانواده و دوستان " دلمه بادمجان"
11- یه اقایی میاد خونه و به خانمش که تولدش بوده میگه بیا جلوی پنجره
بعد از پشت پنجره یک پژوی 206 قرمز رنگ رو نشونش میده و میگه این پژو رو می بینی جلوی در پارک شده ؟
خانمش ذوق می کنه و میگه اره
میگه من یه شال برات گرفتم همرنگ همین پژو
12- به میزان بسیار زیاد کلا پس از امدن به این تالار تفکراتم نسبت به زندگی و نوع برخوردم با مشکلات عمیقتر شده و سعی میکنم دیگه سطحی نگر نباشم
13- به خیلیهاشون نرسیدم و اونم به خاطر تصمیمات اشتباه و کم کاری خودم بوده فقط همیشه در ارزوهام دختری با این خصوصیاتی که الان دارم داشتم و اونو خدا بهم داد و به این ارزو رسیدم
14- به علم و معنوایت زیاد اما گاهی از منطق دور میشم
15- پستهایی که دوستان در تاپیکهای سرگرمی میزنند برام جالبه مثل باغ همدردی
16- محمد ابراهمیمی در دنیای پاک و زبیابی مانند کودکان زندگی میکند
خانم داملا: زنی که توانست بر احساس بخاطر حفظ زندگیش بگذرو موفق شود
17- خانم f-z
18- مثل سری های قبل 20
19- اهنگ میم مثل مادر
20- با خدا باش پادشاهی کن
بی خدا باش هرچه خواهی کن
در جواب به سئوالات خواهر عزیزم داملا جان:
1- از سعی تا عمل خیلی فاصله هست اما همیشه سعی کرده ام منطقی باشم اما هنوز هم کاملا نتوانسته ام به خواسته ام برسم گاهی احساساتم بر منطقم چیره میشود
2- قابل توصیف در یک جمله نیست کلا مادر " کسی که مثل هیچکس نیست "
3- چون به طلاق رسیدم اون اوائل بسیار پشیمون بودم از اینکه چرا بعد از 10 سال که بچه دار شدم و دخترم 5/2 ساله که شد طلاق گرفتم و بسیار دلگیر بودم اما فهمیدم که در هر کاری حکمتی وجود دارد دخترم حس زندگی را برایم دوباره زنده کرد و تلاش به خاطر او مرا از افکار بیهوده پس از طلاق و افسردگی نجات داد
4- بله
5- ابراز عشق نامحدود به همسرم و فداکاری بیش از حد
6- چون اطلاعاتم کم است
7- روزی که مادرم فوت کرد و حس کردم خیلی تنها و بیکس شده ام
8- دخترم و حس مسئولیتی که نسبت به تربیت و بزرگ کردنش داشتم
9- چون احتمال اینکه هرگونه سئوال پرسیده شود چه سوال شخصی و چه سئوال عمومی و از انجائیکه ناگزیر به پاسخ دادن هستند و شاید دلشان نخواهد پاسخ دهند ولی چون شرکت کرده اند مجبور به دادن پاسخ می شوند و این وجه قضیه جالب نیست برایشان ( البته این نظر من هست شاید اصلا درست هم نباشد)
10- من برخلاف مادران دیگر که حس شادی و خوشحالی دارند احساس من همه ترس بود از مسئولیت بزرگی که باید برعهده میگرفتم
11- بعد از 10 سال من ترسیده بودم از اینکه شاید بچه دار نشویم و هیچوقت همسرم به من نمیگفت مرا طلاق خواهد داد بلکه همیشه با وجود رفتارهای بدی که داشت میگفت هیچگاه حاضر نیست از من جدا شود من اصلا تصورپیشنهاد طلاق را هم از سوی ایشان نداشتم ضمنا کمی اخلاقش بهتر شده بود و وضع مالی ما هم همینطور فکر میکردم شرایط برای بچه دار شدن و احساس مسئولیت برای شوهرم به عنوان پدر باعث بهتر شدن زندگیم خواهد شد همه اینها دلائل من برای اصرار به بچه دار شدن بود
[size=large]
برادر عزیزم اقای baby
نوبت به جواب من به سئوالات شما رسید ولی اول از همه از روحیه طنزتون و کل کل کردنتون خوشم میاد و وقتی پستهای حاوی این موضوعات شما رو میخونم کلی مسرور میشم :311:برای تنوع و تغییر فضای تالار خوبه دستتون درد نکنه
1- تا مدتی قبل در حال رهایی بودم ولی الان در این شرایط در این زمان و در این موقعیت کاملا رها هستم :310::310::310:
2- منم با شما موافقم صددرصد:311::311::311: منم نتیجه تحقیقاتم با شما یکی بود ولی حالا اینو بگو اول من به این نکته بزرگ علمی رسیدم یا شما :227:
3- اگر از من بپرسی هرکدوم در جایگاه خودشون بد هستند اما به نظر من بدترین خیانت هست چون عاملی میشه برای سردشدن توی زندگی و اون هم عاملی میشه برای یا طلاق و یا سوختن و ساختن
4- همه خاطراتم خوب بوده ولی وقتی دوست عزیزم بالهای صداقت جواب پیامم رو داد و راهنمائیم کرد و مطالبی رو گفت که بینهایت خوشحال شدم و شد برای من یه خاطره خوب و به یادماندنی
5- خصوصیتی که همه میگن معصومیت چهره ام هست بطوریکه همسر سابقم به این موضوع بسیار حساس شده بود و همیشه وقتی کسی این خصوصیت منو می گفت زود جبهه می گرفت و نفیش می کرد ( البته ببخشید صریح گفتم میدونم تعریف از خودکردن جالب نیست ):305:
6- ادامه تحصیل میدم تا به خواسته ام برسم و تصمیماتم رو منطقی می گیرم
7- بله بسیار زیاد برای مادرم چون توی سن 21 سالگی ایشون رو از دست دادم و بسیار به ایشون وابسته عاطفی بودم
8- مورد اول را انتخاب می کنم خاطرات قدیمی را دلم میخواهد فراموش کنم چون تلخیهاش بیشتر از شیرینی هاش بودهاگر چه این خاطرات به مرور زمان کمرنگ میشوند اما از بین رفتنشان بعید است
9- در مورد من نه همیشه اول چالش رو گذروندم بعد حقیقتش رو فهمیدم
10- گاهی بله بطوریکه عقیده پیدا میکنم ذهن ناخوداگاهم ترسهایم را جذب کرده و به ظهور رسانده
11- خیلی از مسائل 5 سال پیش برایم حل شده است و نسبت به آنها حساسیتم را از دست داده ام
12- وقتی که با مادر و پدر و دو برادرم به مشهد رفتیم چون ما همیشه با مادرم مسافرت می رفتیم از اینکه پدرم هم همراه ما بود این خاطره برایم فراموش نشدنی بود
13- مثل دیروز که با دخترم به پارک رفتیم و احساس شور و هیجان او به من نیز منتقل شد و سرزنده شدم و یک آن رفتم به دوران کودکی خودم
14- حالا هم میشه اگه تلاش کنم دیگه نمی گم پس کی ؟ میگم همین حالا چون میتونم و میشه
15- این سئوال شما جواب درست ویا غلط ندارد درست است که به خواسته هایم نرسیده ام اما این دلیل بر این نمی شود که همه چیز را هم از دست داده باشم
15- بله برایم اتفاق افتاده
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
از تمامی دوستانی که درصندلی داغ صمیمانه همکاری می کنند بی نهایت متشکرم.واقعا که همگی سنگ تموم گذاشتید...!!!:(
خب رهایی عزیز امروز آخرین روز صندلی شماست.دوستان اگه احیانا حوصله پرسیدن سوال داشتند تاآخرین ساعات امروز فرصت دارند.
آخرین سوالات شما:
رهایی عزیز به نظرشما مدیریت من اشکال داشت که هیچ کس به خودش زحمت سرک کشین هم نداد؟
چرا بعضی اوقات آدم دلش حتی ازمحیط مجازی هم میگیره؟
0
0
0
یه کم ازاین حال وهوا خارج بشیم...
رهایی درحال حاضر اززندگیش راضیه؟
درجواب سوال قبلیم گفتیدکه اینبار اگه ازدواج کردی باعشق وفداکاری بیشتری ادامه میدی،فکر نمی کنید همین
عشق وفداکاری بیش از حدباعث به هم خوردن زندگیتون شد؟
برای دوستان زیر یه جمله بنویسید.
فرشته مهربان
کیوان
مدیرهمدردی
لرد حامد
سرافراز
بالهای صداقت
دخترمهربون
محمدابراهیمی
حامد65
کنجکاو
شب بارونی
فرهنگ
سارابانو
آنی
بی دل
دل
بی بی
داملا
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
داملای عزیز
اگه ممکنه امروز اخرین روز باشه چون من روزهای 5شنبه و جمعه به نت دسترسی ندارم ببخشید که قوانینتون رو بهم زدم :302:
اصلاً در مدیریت شما اشکالی وجود ندارد شاید بچه های تالار بیشتر به دنبال خوندن تاپیکهای مشکلات سایرین هستند و وقت نمی کنند بیایند اینجا مثل خود من که قبلا خیلی خیلی کم به این تاپیک سر میزدم
محیط مجازی شرایط خاص خودش رو داره هیچوقت نمی تونه واقعا ادم رو اقناع کنه گاهی دلت میخواد رودرو با کسی که دلت میخواد حرف بزنی که اینجوری تاثیر بیشتری هم داره و به نیازهات کاملا جواب داده می شه
رهایی الان راضیه درسته که مشکلاتی دارم اما واقعا راضیم تا چندوقت پیش هنوز هم در سوگواری طلاق بسر می بردم اما الان دیگه نه و خیلی هم شاکرم که خدا زندگی دوباره با دختری که همه وجودمه بهم داد تازه الان دارم به جکمت خدا پی میبرم درسته خیلی دیر بعد از تقریبا 5/2 به این نکته پی بردم ولی پرده ها برام کنار رفتند و من واقعیت رو دیدم و خدا رو شاکرم :323::323::323:
نه عزیزدلم دقیقا حرف من عکس این بود یعنی چون محبت و فداکاری زیادی باعث بهم خوردن زندگی من شد توی زندگی یعدی تعادل رو سعی می کنم حفظ کنم نه محبت کم و نه محبت زیاد
داملای مهربانم :43:
راستش من از این جور سوالات زیاد که باید در مورد دوستان تالار نظر بدم خوشم نمیاد
علتش هم اینه که قضاوت توی محیط مجازی سخته و فقط میشه از روی نوشتار تاحدودی پی به شخصیت برد
ضمنا شاید نتونم کلمه ای و یا حتی جمله ای که واقعا در نظرم هست و یا در خور و لایق دوستان هست رو بنویسم به خاطر همین ترجیح میدم به این سئوالتون جواب ندم
امیدوارم با این روش لاک پشتی تونسته باشم تا حدی جوابگوی سئوالات دوستان باشم
موفق باشید و دست همگی درد نکنه بویژه خانم داملای عزیز و مهربان:104:
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
باتشکر ازرهایی عزیز،دوستان اینبار نوبتی هم که باشه نوبت خانم آنی هست.:310:
ببینم این دفعه چیکار می کنید...
ایشون به دلیل محدودیت زمانی فقط 2 روز مهمان صندلی ماهستند.
خانم آنی خوش اومدید.
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
خانم آني عزيز! به صندلي داغ خوش اومديد.
اجازه مي خوام چند تا سوال ازتون بپرسم.
-من سري قبلي صندلي داغ شمارو مدتي پيش خونده بودم. به نظر خودتون از اون موقع تا الان با يك بازنگري به جوابهاتون چه تغيير عمده و مشهودي در شما رخ داده كه اون موقع نبوده؟
- خانم آني الان چند سالشه؟ از زندگيش چقدر رضايت داره؟
- رانندگي بلديد؟ خودتون رانندگي هم مي كنيد؟
- آيا خانم آني انسان جدي هست؟ يا شوخ؟ يا آروم؟
- چه چيزي مي تونه خانم آني رو عصباني كنه؟
- زيباترين تصوير ذهني شما چي هست؟
- وقتي زندگي به كام شما نچرخه چه برنامه هايي براي برگردوندن خودتون به حالت عادي انجام ميديد؟
- نظرتون راجع به سرافراز چيه؟ چقدر راه داره تا تبديل به انسان پخته و كارآمدي بشه؟
- با حيوان خانگي موافقيد؟ اگه آره چه حيواني؟
- يه خاطره از دوران بچگي تون بگيد.
- چرا آني شعارش "داوري كافريست" هست؟ چي شد كه اين جمله شعارش شد؟
فعلن اينا خدمت شما بازم ميايم داغش مي كنيم! :46:
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
سلام
مثل اينكه قراره اين دفعه روي صندلي داغ شما من جوش بيارم . :311:
خدا به فرياددددددددددم برسه . :302:
سئوالهاي سخت سخت از من نپرسيد كه بلد نباشم به جام جهاني راه پيدا نمي كنم براي تالار افت داره :311:
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
خب خانم آنی عزیز منم بایه سری سوال مقدمه ای اومدم.
اون متن توی پروفایلتون نوشته خودتونه؟
تو پروفایلتون نوشتید مجردید ولی بچه دارید.سرکاریم؟
چی باعث میشد که تا امروز سرنشستن روصندلی مقاومت کنید؟
یه جمله برای من بی تجربه بگیدکه همیشه توگوشم بمونه.
به نظرخودتون وجودشما توی تالار چه تأثیری داشته؟
تاحالا شده عضوی رو باحس دختر یاپسرتون راهنمایی کنید؟یعنی ازته ته دل.
تاحالاشده ازدست اعضای تالار به حد عصبانیت رسیده باشید؟
چرا همیشه مخفی میایید ومیرید؟مخفی بودن چه حسنی داره؟
یه نقد از داملا؟
فعلا جهت مقدمه کافیه.:72:
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
خانم آني عزيز! به صندلي داغ خوش اومديد.
سلام به روي ماه سرافراز خانم گل :46:
اجازه مي خوام چند تا سوال ازتون بپرسم.
اختيار داريد خانم :72:
-من سري قبلي صندلي داغ شمارو مدتي پيش خونده بودم. به نظر خودتون از اون موقع تا الان با يك بازنگري به جوابهاتون چه تغيير عمده و مشهودي در شما رخ داده كه اون موقع نبوده؟
برگي كه پارسال به درخت بوده همچنان در همان وضعيت و شكل و رنگ به درخت وصل است؟! روند طبيعت تغيير پذير است كه من هم مستثنا نيستم به عنوان "جز از كل ".
در نتيجه
:311:عزيزم خيلي تغيير كرده ام هم به لحاظ حسي و هم فكري و هم عملي .
- خانم آني الان چند سالشه؟ از زندگيش چقدر رضايت داره؟
آني سن تقويمي دارد اما واقعا نمي دانم به غير از آن چند ساله هستم . شايد هزار سال و شايد يك روز در سن تقويمي ام نوشته شده 42
آني سعي مي كند از زندگي رضايت و خوشحالي براي خودش بسازد . در نتيجه به غير از شرايط بسيار سخت كه در اين سن ياد گرفته ام به لحظه ( آن و حداقل زمان ) برسد بقيه اش عالي است .
- رانندگي بلديد؟ خودتون رانندگي هم مي كنيد؟
وقتي باد و باران و طوفان باشد يا پياده و يا در ماشين( از نگاه خودم ) رو به بي نهايت مي رانم . اين لحظه ها برايم بسيار باشكوه و لذت بخش است و دوست دارم رانندگي كنم .
- آيا خانم آني انسان جدي هست؟ يا شوخ؟ يا آروم؟
آني گاه بسيار جدي است و گاه بسيار شوخ و شلوغ و شيطان و گاه بسيار آرام . همه ي اين حالات را تجربه مي كنم و از بودنم در شرايط خاص لذت مي برم .
- چه چيزي مي تونه خانم آني رو عصباني كنه؟
معمولا عصباني كردن من كار آساني نيست . سخت عصباني مي شوم آآآآآآآآآآآآآآآآآما .....
- زيباترين تصوير ذهني شما چي هست؟
هميني كه اسمش زندگي است و گاهي آن را زشت و گاه زيبا مي ناميم !
- وقتي زندگي به كام شما نچرخه چه برنامه هايي براي برگردوندن خودتون به حالت عادي انجام ميديد؟
جور ديگر ديدن . در لحظه زندگي كردن و باور به اين كه " اين نيز مي گذرد "
- نظرتون راجع به سرافراز چيه؟ چقدر راه داره تا تبديل به انسان پخته و كارآمدي بشه؟
سرافراز از نگاه من دختر خوب و مهربان و فهيم و تلاشگر و كلا انسان خوبي است. و در پاسخ به قسمت دوم سئوالت ، هر لحظه و هر ثانيه و....
- با حيوان خانگي موافقيد؟ اگه آره چه حيواني؟
قبلا ميانه ام با حيوانات از راه دور بهتر از راه نزديك بود اما اين روزها رابطه نزديكم بهتر شده . يك گربه پرشين كت خياباني !!! بي والد در خيابان يافته ام و مدتي است كه او هم به جمع خانواده ي من پيوسته .
- يه خاطره از دوران بچگي تون بگيد.
دوران كودكي خوبي داشتم و هر لحظه اش خاطره است . اما آنجا كه زير سايه ي مهر و عشق پدر- پدر بزرگ و ....... بوده ام هر لحظه اش برايم ارزشمند است . در اين لحظه جريان عشق و احترام متقابلي كه وجود داشت و دارد و ... برايم قشنگ ترين خاطره است .
- چرا آني شعارش "داوري كافريست" هست؟ چي شد كه اين جمله شعارش شد؟
طبيعتا از تجربه ي تلخ داوري و قضاوت ..........آنچه تلخي مي ناميم بهترين آموزگار انسان هستند .
فعلن اينا خدمت شما بازم ميايم داغش مي كنيم! :46:
مرسي گلم ............واي بر من :43:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط داملا
خب خانم آنی عزیز منم بایه سری سوال مقدمه ای اومدم.
اون متن توی پروفایلتون نوشته خودتونه؟
از شاعري گمنام است .
تو پروفایلتون نوشتید مجردید ولی بچه دارید.سرکاریم؟
نمي شود بچه داشت اما مجرد بود ؟! چرا سركار ؟!
چی باعث میشد که تا امروز سرنشستن روصندلی مقاومت کنید؟
مقاومتي در كار نبود . كاملا از سر صداقت عرض كردم كه زمان لازم براي پاسخگويي و زمان براي تالار را ندارم .
یه جمله برای من بی تجربه بگیدکه همیشه توگوشم بمونه.
واقعا به نظرم سئوال سختي است و من نمي دانم .
به نظرخودتون وجودشما توی تالار چه تأثیری داشته؟
اين را هم نمي دانم
تاحالا شده عضوی رو باحس دختر یاپسرتون راهنمایی کنید؟یعنی ازته ته دل.
از نگاه خودم بله اما از نگاه ديگران خبر ندارم .
تاحالاشده ازدست اعضای تالار به حد عصبانیت رسیده باشید؟
بله . يكبار .
چرا همیشه مخفی میایید ومیرید؟مخفی بودن چه حسنی داره؟
علت خاصي ندارد .
بستگي داره :311:
یه نقد از داملا؟
در حال حاضر چيزي به ذهنم نمي رسد .
فعلا جهت مقدمه کافیه.:72:
مرسي از مقدمه .........مقدمه اش كه اين باشد موخره اش چي ميشه ؟! :46::311:
به من رحم كنيد سوووووووووختم :311:
RE: **صندلی داغ1390**((سری ششم))
سلام آنی خانم احوالات شما؟
چرا اسمتو آنی گذاشته؟
چطوری با سایت آشنا شدی؟
توی یه پستی از شما خوندم که بچه هاتون با دختر پسرای دیگه ارتباط کنترل شده دارن،هنوزم این طوره؟
رشته ت چیه؟
مشاوره هایی که می دی از تجربه ست یا مطالعه؟
اگر مطالعه ست از چه وقت شروع کردی؟
چه عاملی باعث شد به این مطالعه رو بیاری؟
به نظرت استفاده از فعل جمع بین زن و شوهر احترامه یا باعث می شه صمیمیت شکل نگیره؟
اولین جمله یا کلمه ای که به ذهنت میاد
مار
ماهی
فرشته
آنی
صندلی داغ
هم زبونی
کبوتر
داملا
سابینا
چند نفرو انتخاب کن برای هرکدوم یه شکلک بذار.