حال و احوال یاران همدردی (11)

سلام
بی نهایت جون ممنونم دوست مهربونم.خیلی ماهی:72:
الان یه مقدارسبک شدم به قول خودت کوله ام روسبک کردم.

فکور جان ممنون ازلحن محکم وقاطعت!اصلا هم ناراحت نشدم دوست خوبم.حق باشماست،من زیادی انتظار درک ازاطرافیان داشتم!به قول یه دوستی ما خانم ها باید خودمون،خودمون رو درک کنیم.اما باور کن دیر این مسئله روفهمیدم وچندباری که به اطرافیانم آسیب رسوندم اصلا نمیدونستم چه خبره!!
اما حتما حتما میرم دکتر!
صبا جان ممنون عزیزم:43:
باور کن من هیولا نیستم:311:خیلی هم آرومم!
تودرست میگی ازخودم زیادی راضی شده بودم.اما درستش میکنم دوباره.ممنون که روحیه دادی.باپستت کلی خندیدم:311:

فدای همگی:72:

سلام به یاران همدردی
لحظه شماری میکردم آقایون منزل بخوابن تا بیام تالار ببینم احوالاتتون چطوره
پاییزه نازنینم بهتری ان شاالله؟ فکر میکنم همون حدود که برات اون بحران پیش اومد منم درگیر یک بحران شدم که یکم جنسش فرق میکرد. یکم طول میکشه تا دوباره سرپا شیم اما یاد میگیریم یک اشتباه یا یک کم کاری میتونه آدمو راحت عقب هل بده و باید دوباره کلی انرژی صرف کرد تا به جای قبلی برگردیم اما چه میشه کرد زندگی ما آدمهای معمولی پر از این اتفاقاته ناراحت نباش عزیزم یک نماز شب بخون و از خدا بخواه دوباره دستتو بگیره بلند شی:43:

خب همگی خوب و خوش باشین منم سعی میکنم خوب باشم لااقل حالم بد نباشه:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sahar.66

سلام عزیران و مهربانان


۲_ اسم این تاپیک خاطرات عاشقانه من و همسرمو بذارین تاپیک قند در دل آب کن... اینجا مجرد رفت و آمد میکنه .. یکم رحم کنین:102::324::305:
مسئولین رسیدگی کنن.

---

سلام
سحر جان اگر خوب به اون تاپیک دقت کنی یک سری نکات جدید می بینی
مهمترینش اینکه اگر روی اسم هر کدوم از اعضایی که مشارکت کردن و خاطره نوشتن کلیک کنی می بینی که چند تا تاپیک درباره مشکلاتشون دارن مشکلاتی که گاها شاید یه آدم با میزان متوسط صبر رو از پا دربیاره (بیشتر اعضا اینطوری هستن شاید تعداد کمی هم تاپیک دیگه ای نداشته باشن)

می بینی که چقدر توی یک زندگی مشترک هم احساس خوشبختی ممکنه وجود داشته باشه و هم احساس بدبختی

شاید مجردها با دید بازتر وارد زندگی مشترک بشن و احساس نکنن بعد ازدواج کل خاطرات عاشقانه هست
و شاید هم به این نتیجه برسن که احساس خوشبختی کردن خیلی وقتها بستگی به نوع نگرش خود ما داره

سلام بر فکور عزیز، عزیز جان

واقعا درست میگی همینطور هست. انشالله بچه های مجرد تالار هم امسال برن سر خونه زندگی خودشون.
از فرصت استفاده کنم یچیزی بگم خاطره بشه برامون ... منو ببخش فکور مهربون...:72:
من تا چند وقت پیش چون خیلی شما رو نمیشناختم فکر میکردم آقایی.. حتی تو یه تاپیکی فکر کنم گفتم آقای فکور... بعد میگفتم صبا ، بی نهایت ، فرشته و ... اینا ناراحت نمیشن فکور میاد میگه عزیزم و فلان:311:
خلاصه ببخشید ولی خاطره ی شیرینی شد .:43:

بخدا این روزا انقدر ذهنم خستس که خدا میدونه ... حس میکنم تمرکز ندارم. کلی اتفاقای جدید میافته که باید مدیریت کنم ... مثلا اون روز یادم رفت جواب هفت رو بدم.

سلام به همه عزیزان ان شاالله تو این ماه عزیز حالتون عالی باشه:72:
خیلی سعی میکردم این مدت حالم لااقل بد نباشه

از همه سختی ها توهین ها... از همش میگذشتم و سعی میکردم که جوری باشم که رفتار همسرم منو به هم نریزه
اما آخرش هم نشد... مدت ها بود دست به گوشیش نمیزدم و اصلا فکرم بهش نمیکردم تا اینکه دیشب خیلی سرش تو گوشی بود تا جایی که اصلا نمیشنید مثلا سوال ازش میپرسم
و وقتی رد میشدم سریع صفحه گوشیشو میکرد اون طرف که نبینم

تا اینکه رفت حمومو و من نشسته بودم که دیدم گوشیش کنارمه... خدا ازم بگذره وسوسه شدم و فقط صفحه بازی که همون جا بودو دیدم...

دنیا رو سرم خراب شد ... چرا اینهمه سال دعای من کلا نتیجه ای نمیده؟ خیلی دلم شکسته واقعا انتظارشو نداشتم.
اصلا به روش نیاوردم. و اتفاقا بلافاصله از حموم اومد یک دعوای خیلی بی انصافانه هم راه انداخت و من در حکمت خدا مونده بودم که یکم استراحت میداد بعدش بعدی میرسید...
نمیدونم چرا ظرفیت من اضافه نمیشه
میدونم ازینکه ناراحتتون میکنم حتما بعدا پشیمون میشم اما خیلی دلم گرفته خواستم دردودلی کرده باشم
حق نگهدارتون:72:

سلام رفقا، حال و احوالتون؟ خوبید تو این هوای بارونی خردادماه؟ حسابی می‌چسبه این روزهای بهاری و جوونی :122:
کسی از طاهره‌مون خبر داره؟! رفت یه دونه نی‌نی بیاره که :43::72:، نکنه چند قلو بوده بهش نگفتن :227:
به یکی از آشناها گفته بودن بچتون پسره، با کل سیسمونی پسرونه، رفتن یه دختر تحویل گرفتن اومدن! :33:
دختر جون بیا یه خبر از خودت و کوچولوت بده بدونیم شبا چند ساعت کشیک گذاشته برات :310:
:72:

سلام.

یادمه این متن رو توی کتاب آدبیات دبیرستان داشتیم و من عاشقانه دوستش داشتم. کلا یکی از لذتهای زندگی من، خوندن مائده های زمینی آندره ژید بود.

امروز بعد از مدتها یه جا چشمش به همون متن کتاب ادبیات افتاد و کلی حس های خوب برام یادآوری شد. گفتم بیام اینجا بری شما هم بذارمش. احتمالا تکراریه. ولی تکرارش هم می ارزه.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


ناتانائیل آرزو مکن که خدا را جز در همه جا در جایی دیگر بیابی.

هر آفریده ای نشانه خداوند است اما هیچ آفریننده ای نشان دهنده او نیست.

ما همه می پنداریم که باید خدا را پیدا کنیم اما افسوس که نمی دانیم در انتظار یافتن او دعاهایمان را به کدامین سو روانه کنیم. سرانجام خود می گوییم که او در همه جا هست در هر جا که به تصور آید و "نایافتنی"است و بی هدف زانو می زنیم.
و تو ناتانائیل به کسی مانند خواهی بود که برای هدایت خویش در پی نوری می رود که خود به دست دارد.
هر جا بروی جز خدا نخواهی دید منالک می گفت خدا همان است که در پیش روی ماست.

ناتانائیل همچنان که می گذری به همه چیز نگاه کن و در هیچ جا درنگ مکن به خود بگو تنها خداست که گذرا نیست.
ای کاش" اهمیت" در نگاه تو باشد و نه در آن چیزی که به آن بدان نگاه می کنی.

از بیم از دست دادن عشق بود که من گاه توانستم با غمها دلتنگیها و دردهایی بسازم که اگر جز این بود به آسانی در برابرشان تاب نمی آوردم.

افسردگی چیزی نیست جز شور و شوقی فرو مرده.

اعمال ما وابسته به ماست همچنان که روشنایی فسفر به فسفر است که آن را می سوزاند اما برایمان شکوه و درخشش به ارمغان می آورد و اگر جان ما ارزشی داشته باشد برای این است که سخت تر از برخی جانهای دیگر سوخته است.

منتظر هر چه به سویت می آید باش و جز آنچه به سویت می آید آرزو مکن.

بدان که در لحظه لحظه روز می توانی خدا را به تمامی در تملک خویش داشته باشی. کاش آرزویت از سر عشق باشد و تصاحب عاشقانه زیرا آرزویی ناکارآمد به چه کار می آید؟

عجبا!! ناتانائیل تو خدا را در تملک داری و خود از آن بی خبر بوده ای!! تملک خدا یعنی دیدن او اما کسی به او نمی نگرد.
ناتانائیل تنها خداست که نمی توان در انتظارش بود.در انتظار خدا بودن یعنی در نیافتن اینکه او را هم اکنون در وجود خود داری.

تمایزی میان خدا و خوشبختی قائل مشو و همه خوشبختی خود را در همین دم قرار ده.

نگرش تو باید در هر لحظه نو شود.

خردمند کسی است که از هر چیزی به شگفت در آید.

یگانه دارایی انسان زندگی است.

برای من "خواندن" اینکه شنهای ساحل نرم است بس نیست می خواهم پاهای برهنه ام آن را حس کنند .... به چشم من هر شناختی که مبتنی بر احساس نباشد بیهوده است.
ناتانائیل خدا را از خوشبختی ات جدا مکن.

"آندره ژید"

سلام
دوستان چطورید؟
امشب رفته بودیم جایی که فقط خانم ها بودیم
قبل رفتن ، رفتیم دنبال مادر همسرم تو راه مادرشوهرم رو به شوهرم که پسرم تو امشب کجا میخوای افطار کنی بمیرم برات برو خونه برادرات یا برو خونه پیش بابا افطار کن :)

(من اصلا ناراحت نشدم مادرشوهرم زن خیلی ساده ای هست گاهی وقتا حرفایی میزنه که کسی نشناستش دلش میشکنه ولی من میدونم نیت نداره)
همسرم در جوابشون گفت مادر ممنونم از محبتت اما شما فکر می کنی ترنم منو بی غذا میذاره میره بیرون؟! از روزی که عمل کرد با اون حالش سحری و افطاری من آماده بود.

که مادرشوهرم گفتند اره ترنم کدبانو هست من به این خاطر گفتم که چون عمل کرده هست و شاید نتونه اشپزی کنه!

میخوام بگم گاهی برخی حرف ها بین عروس و مادرشوهر اختلاف میندازه
مادرشوهرم میتونست از همون ابتدا بگه ترنم بنده خدا عمل کرده ست و آشپزی سخته براش .....

فکر نکنید عروس بدجنسی هستما :) ولی لذت بردم همسرم پشتیبانم بود:welcoming:

سلام دوستان:72:
چه لذتی بالاتر از این که خواهرزاده ت بخاطرت ذوق کنه و دوست داشته باشه بیاد بغلت:43:
گل پسری ، عشق خاله واسم دست و پا میزنه تا منو میبینه نق نق کنان دستاشو وا میکنه و میخواد بغلش کنم:43:
یه روز نبینمش دلم تنگ میشه براش:16:

بچه ها من خیلی خوبم چهارده کیلو وزن کم کردم:227:
همه منو می بینند کاملا تغییرمو حس می کنند و من کلی ذوق میکنم:18:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ترنم عشق

سلام دوستان:72:
چه لذتی بالاتر از این که خواهرزاده ت بخاطرت ذوق کنه و دوست داشته باشه بیاد بغلت:43:
گل پسری ، عشق خاله واسم دست و پا میزنه تا منو میبینه نق نق کنان دستاشو وا میکنه و میخواد بغلش کنم:43:
یه روز نبینمش دلم تنگ میشه براش:16:

بچه ها من خیلی خوبم چهارده کیلو وزن کم کردم:227:
همه منو می بینند کاملا تغییرمو حس می کنند و من کلی ذوق میکنم:18:

---

سلام ترنم جون :72::72::72:

طاعات و عباداتت مورد قبول حق باشه ان شاءالله :203:

دختر واقعا 14 کیلو وزن کم کردی ؟ تو طول چه مدت ؟

بگذریم غرض حال و احوال پرسی بود :43: