-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم عزیز چطوری ؟ امیدوارم که بهتر باشی . خدا به ما زنها یه صبر عظیمی داده که بتونیم تمام مشکلات وسختیهارو تحمل کنیم و کمتر دم بزنیم . سورنا درست میگن مردا نیاز به یه همدل دارن یکی که موقعیتشون رو درک کن یکه که بفهمتشون . تو هم باید به آرش دلگرمی بدی . یه وقتهایی هست که یه گره با دست باز میشه ولی یه گره با دندون هم باز نمی شه اونجاست که برای باز کردنش نیاز به تلاش هستش . به نظر من نکته مهم بین تو و آرش این خواستنه 2 طرفتونه . هردوتون همدیگرو خیلی دوست دارین و برای رسیدن به هم دارین از همه چیتون می گذرین و این قابل تحسینه . خدارو شکر نه تو نه آرش هیچ کدوم کم نیاوردین . همینطور ادامه بدین پیروزی از آنه شماست . سعی کن به کلاس ورزش بری . استخر بری یا کلاس موسیقی . وقتی که تو 1 ساعت از ذهنت رو به موضوع دیگه ای به غیر از مشکلت معطوف کنی بعدا بهتر میتونی فکر کنی . واین هم همیشه یادت باشه وقتی مشکلی پیش میاد این یه هدیه از طرف خداونده تا یه گوشزد به ما بده پس همیشه با روی باز از این پیامها استقبال کن و بگو سلام دوست من از طرف خدا چه پیامی برای من آوردی ؟ و همیشه به مشکلاتت بگو من خدای بزرگی دارم . سعی کن ایمانت روقویتر کنی .
-
RE: میشه کمکم کنین
ممنون هما جان خوبم
از صبح تا 5 که شرکتم تا برسم خونه ساعت 6 می شه روزها زیاد مشکل ندارم
ولی شب که می شه تازه یاده مشکلاتم میفتام که اونم باید براش یه راهی پیدا کنم
نازنین راست می گه من فقط خودم می تونم به خودم کمک کنم تا خودم نخوام نمی تونم اون راست می گه من اگه بخوام صبر کنم باید دیگه به مشکلات فکر نکنم اینجوری زمان آسون تر
می گذره هما جان خیلی دلم می خواد ایمانمو از اینی که هست قوی تر کنم ولی احساس می کنم تو این زمینه یکم کوتاهی می کنم
امیدوارم بتوونم تو این زمینه هم رشد کنم
-
RE: میشه کمکم کنین
شبها سعی کن وقتی میری تورختخواب کتابی ، مجله ای بخون یا حتی کارهای شرکت رو بیار خونه انجام بده اینطوری یه کمی فکرت منحرف میشه از موضوع . روزهای جمعه برو استخر یهک م بخودت برس به کارهای عقب افتادت برس ،برو خرید سعی کن شاد باشی . شاید این حرفایی که من میزنم تو به هشون بخندی و بگی ای بابا این دختره اصلا نمی فهمه که من چه حالی دارم . ولی به خدا اینطوری نیست و درکت میکنم آخه خودم هم یه همچین مشکلی داشتم ولی نه به این حادی و ما تقرببا 10 روزه دیگه عروسیمونه . من پدرم یه کم مخالف بود ولی همسرم همه چی رو تحمل کرد و حالا پدرم جونش برای همسر من در میره انقدر دوسش داره که خدا میدونه و چند روزه پیش میگفت خدارو شکر که یه همچین دامادی نصیبم شد . یه کم صبر و یه کم تحمل همه چیو درست میشه . میگن صبر کوچیکه خدا 40 ساله ما که دیگه بنده حقیر و ناچیز خداوندیم .
-
RE: میشه کمکم کنین
نه هما ی عزیزم چرا بخندم خیلی هم حرفات خوبه خانومی
بایت عروسی هم بهت تبریک می گم امیدوارم خوشبخت بشی و هیچ وقت مشکلی نداشته باشی
چشب همه ی کارهایی رو که گفتی انجام می دم
-
RE: میشه کمکم کنین
آفرین بلوم عزیز. بهترین کار رو می کنی. باید اول با خودت کنار بیای خانمم. :72:
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام بلوم جان. نظر آقاي سورنا كامل و جامع بود. البته به درد خيلي از ما زن ها هم مي خورد. من كه خيلي استفاده كردم. نظر من هم نظر آقاي سورنا است و بس. چندين بار بخوان و به كار ببند. طولي نخواهد كشيد كه خدا نتيجه اين صبرت رو بهت خواهد داد. مطمئن باش عزيزم. توكلت رو از دست نده.
-
RE: میشه کمکم کنین
مرسی نازنین جان و حرف دل عزیزم
-
RE: میشه کمکم کنین
آقای سورنای محترم
من رمان نمی خونم ولی نظر من اینه که مگه ما چقدر عمر میکنیم که نصف بیشترش رو انتظار بکشیم. 4 سال به حرف آسونه برای خودش یه عمره . آرش میتونست همون اوایل که همدیگرو بیشتر شناختن تقاضای عقد کردن رو بده. .مادر آرش هم وقتی میبینه هیچ تعهدی به گردن پسرش نیست اینطور اذیت میکنه . اگه پدر و مادر آرش 1% خودشون رو بزارن جای خانواده بلوم اینطور با زندگی مردم بازی نمی کنن . همیشه میگن یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به مردم .
-
RE: میشه کمکم کنین
مرسی از توجهت هما جان
عزیزم راست می گی منو آرش نباید میزاشتیم قضیه انقدر طولانی بشه ولی دیگه گذشته من خودمم خیلی مقصر بودم بعنی اوایل زیاد به فکر عقد و اینا نبودم فکر می کردم هر وقت اراده کنیم درست می شه دیگه نمی دونستم با مخالفت خانوادش رو به رو می شم از اینکه نگرانی ممنون هما جان
فعلا که دارم سرمو یه جوری مشغول می کنم که زیاد اذیت نشم آرشم اذیت نکنم تا ببینیم چی می شه گلم
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم عزیزم
من برات دعا میکنم تا انشاالله هرچی خیر و صلاح همون پیش بیاد. ببین مصلحت خدا تو چیه . همیشه شاکر خدا باش .
ذره را تا نبود همت عالی حافظ طالب چشمه خورشید درخشان نشود
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام به همه دوستان
بلوم عزیزبه صبر و مقاومتت آفرین می گم. به خدا توکل کن. خداوند همیشه تو دل های شکسته است. و تو را می بیند. مطمئن باش حکمتی پشت این ماجراها است. یه روز متوجه این حکمت میشی. اگر مطمئنی که آرش همون آدمی هست که می خوای پس باید براش بجنگی.
و خدایی که تو رو می بینه، تو قرآن وعده داده که ".. وآنانکه در مقابل مشکلات صبر و مقاومت می کنند و خداوند پاداش آنها را نیکو می دهد.." پس مطمئن باش. به اون توکل کن.
منم برات دعا میکنم.
میدونم چه قدر برات سخته عزیزم. منم یه تجربه مشابه این رو داشتم که مجبور شدم فراموشش کنم. امیدوارم تو مجبور به این کار نشی.
-
RE: میشه کمکم کنین
ممنون از تو دوست عزیز
فقط برام دعا کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام خانوم صبور . حالتون چطوره ؟چه خبر؟ آیا تونستین یه راه حل تازه پیدا کنین ؟
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام هما جان خوبم بد نیستم
راه حل که من فعلا سکوت کردم همه چی آرومه حداقل اینطوری خودم آرامش دارم
راستش خواهرم یکم حالش بده همه نگرانه اونیم
ممنون از پیگیریت
-
RE: میشه کمکم کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
درد شدید عضلانی داره یهو اینجوری شد یه مسافرت خارج از کشور داشتن از اونجا که برگشتن اینجوری شد
الان 10 روز اصلان خوب نمی شه امروز جواب آزمایشش معلوم میشه البته خواهرم بچه شیر می ده و همه می گن از عوارض شیر دهی تا حالا هم 3 تادکتر بردیمش ولی همه می گن یه ویروسه
نمی دونیم چشه ؟؟
-
RE: میشه کمکم کنین
جوری درد داره که نمی تونه راه بره یا حتی بچه رو بغل کنه
-
RE: میشه کمکم کنین
ميتوني توي مفاتيح دعاي مربوط به زانو درد و .....بخوني.اميدوارم جواب بده ما هم همگي براش دعا ميكنيم.
-
RE: میشه کمکم کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
اميدوارم هم مشكل خودت به زودي زود حل بشه و هم خواهرت سلامتي شو به دست بياره. الهي آمين.:203::203::203:
-
RE: میشه کمکم کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
انشاالله که هرچه زودتر خوب بشن
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم عزیز امیدوارم حال خواهرت زودتر خوب بشه، نگران نباش عزیزم
:72:
-
RE: میشه کمکم کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
واقعا نمی دونم چی بگم هر روز داره یه اتفاقه جدید می افته تا یکم می یام آروم بشم یه چیزی می شه
همین یکی رو این وسط کم داشتیم از دنیا و اتفاقات توش حالم داره بهم می خوره
دیروز ظهر پدر آرش تو مغازش از نردبان افتاده و لگنش شکسته بردنش بیمارستان دکتر گفته استخوان لگن و استخوان متصل به ران پا کامل خورد شده باید برداریم و پروتز بزاریم یعنی یه اندام مصنوعی ضمنا گفته تا سه ماه نمی تونه راه بره بعد از سه ماه کم کم حالا مشکلات آرش کم بود مسئو لیت همه چیز مغازه هم افتاد گردنش چون بین بچه ها فقط آرش از ریزه کاری های پدرش با خبره دیروز وقتی مادرم بهم خبر داد واقعا نمی دونستم چی باید بگم اول اینکه دل برای پدرش سوخت چون واقعا خیلی بده تو این سن این اتفاق بیافته بعد بحال خودمو آرش نمی دونم واقعا چرا انجوری می شه
دیشب وقتی با آرش حرف می زدم نمی دونستم باید بهش چی بگم ، بگم متاسفم بگم ناراحت نباش اتفاقیه که افتاده بگم برات چی کار می تونم بکنم فقط سعی می کردم جلوی صدای بغض آلودش خودمو کنترل کنم
یکی از دکترا گفته شاید نتونه راه بره
خواهرم کم بود پدر آرشم اضافه شد
دیشب انقدر داغون بودم که می گفتم خدایا همه می گن داری امتحان می کنی ولی ما دیگه بسمونه تا کی می خوای امتحانمون کنی
اینا گفتم فقط برای اینکه خالی بشم چون اینجا تنها جاییه که برا حرف زدن دارم
:302:
-
RE: میشه کمکم کنین
خیلی ناراحت شدم. توکلت به خدا عزیزم.
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم عزیزم
نگران نباش عزیزم. مطمئن باش هیچ وقت خدا تنهات نمیذاره. شاید یه حکمتی تو کار بوده. درکت میکنم ولی جز همدردی نمیتونم چیزی بگم.
به خدا توکل کن
-
RE: میشه کمکم کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم جان ناراحت نباش حتما مصلحتی در کاره . راستی چطور مامانه آرش این خبرو بهت داد؟
-
RE: میشه کمکم کنین
متاسفم نه براي پدر شوهرت به خاطر اين اتفاقهايي كه دست به دست هم ميده تا يه عامل براي ناراحتي شما و آقا آرش به وجود بياد.اما عزيزم اصلا ناشكر نباش و به اين فكر كن كه حكمتي تو اين كارا هست ، نشيني حرص بخوري ! اون موقع دشمنات شاد ميشن.
هر چه پيش آيد خوش آيد ما كه خندان ميرويم.
-
RE: میشه کمکم کنین
نفس جان مامان خودم خبر داد نه مامان آرش
طراوت عزیزم ممنون نه دیگه کار من از حرص خوردن گذشته فقط نمی دونم چرا دلم می خواد این روزا زودتر بگذرن
حوصله هیچ کاری رو ندارم منی که همیشه به ظاهرم خیلی اهمیت می دادم و هیچ وقت نمی زاشتم ظاهرم بهم بریزه حتی حوصله ندارم برم آرایشگاه
هنوز نبردنش اتاق عمل امیدوارم عمل خوب باشه وگرنه دیگه نمی تونه راه بره
-
RE: میشه کمکم کنین
الان زنگ زدم به آرش پدرش هنوز تو اتاق عمل بود گفت احتمالا تا 4 تو اتاق عمله
خیلی داغون بود از دیروز که باهاش حرف می زدم فقط بغض می کرد ولی امروز دیگه بغضش ترکید پشت تلفن زد زیر گریه منم سعی می کردم آرومش کنم ولی....
تمام اون روحیه ای که من توی این 1 ماه به خودم آرش برگردونده بودم از بین رفت وقتی فکر می کنم بازم باید برگردم نقطه ی اول و از نو شروع کنم داغون می شم
باورم نمی شه کوه غرورم امروز جلو من گریه کرده این کارا از آرش بعیده وقتی این کارو می کنه یعنی دیگه کم آورده و پناه آورده به من ولی من اصلان نمی دونم باید چی کار کنم تا آروم بشه
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم عزیز، سعی کن آرش رو تنها نذاری، اجازه بده راحت جلوت گریه کنه، مطمئن باش توی همین قضیه یه خیری هست.. شما نمیری بیمارستان؟ به نظرت بهتر نیست بری پیش آرش و عیادت پدرش؟
:72:
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام شاد عزیزم
حتما بیمارستان می رم امروز پدرش عمل کردن اجازه ملاقات نداره از فردا اجازه ملاقات میدن فردا حتما می رم
صبح قبل عمل زنگ زدم با پدرش صحبت کردم
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام
پنجشنبه و جمعه رفتم دیدن پدر آرش هر دوروز خیلی گرم صمیمی بودن شب پنج شنبه که آرش پیش پدرش بود زنگ زد باها م حرف زد گفت دخترم ممنون که زحمت کشیدی اومدی
دیروز کسی نبود پیش پدرش بمونه برای همین پدر من از صبح تا 11 شب پیشش موند همشون شرمنده شده بودن خیلی تشکر کردن مادرش واقعا نمی دونست چی بگه
زمانی که داشتیم می رفتیم خونه و از همه خداحافظی می کردیم پدرش منو نگاه کرد و گفت ایشاالله عروسی آرش خودم با همین پاهام می رقصم همه گفتن ایشالله مامانش اون وسط گفت
همچین دیرم نشده حالا چیزه توفه ایم نیست ازدواج 4 ماه بعدش پشیمون می شه
من چیزی نگفتم ولی خیلی ناراحت شدم ولی پدرش سزیع گفت خیلیم دیر شده بعدش آرش ازم عذر خواهی کرد گفت از حرف مامان ناراحت نشو نمی خوام تو این وضعیت باهاش بحث کنم و بهانه دستش بدم
منم گفتم مهم نیست عادت کردم مهم خودتی
جالبه تو جمع فامیلشون مامانش کلی تحویل گرفت بدش ولی وقتی آرش میرفت یا تنها می شدم با هاش یه چیزی می گفت
ولی برخورد پدرش خیلی خوب بود خیلی نمی دونم باید این قضیه خوشحالم کنه یا ناراحتم ولی به هر حال سعی می کنم زیاد به حرفای خاله زنکی مامانش توجه نکنم
بازم ممنون که حرفامو گوش دادین
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام بلوم عزيز. خيلي متأسفم كه اين اتفاقات برات افتاد. ولي بدون تو تموم اين اتفاقات يه حكمتي هست. الان وقت چه كنم چه كنم نيست. به آرش برس، بذار هر چقدر خواست پيشت دردودل كنه و يا حتي گريه هم بكنه. مگه مرد دل نداره، به پدر آرش هم زود به زود سر بزن. بذار خجالت زده بشند.و حالا هر حرفي هم كه خواستند بزنند. همينكه باباش اين حرف ها رو زده خودش يه نشونه است. در واقع همون حكمت خداست. بد به دلت راه نده. تو موفق مي شي. اميد داشته باش عزيزم.
-
RE: میشه کمکم کنین
مرسی حرف دل عزیزم منم دقیقا دارم همین کارو می کنم الان تمام فکر .و ذکرم اینه که تو این شرایط آرش حس کنه کنارشم این برام از همه چیز مهم تره
ممنون از نظر قشنگت گلم برام
مثه همیشه برام دعا کنین
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم عزیزم
از زور دلش همچین حرفی زده
تو به دل نگیر
خدا رو شکر اوضاع داره بهتر میشه
بهتره یه مدت هم نبینیشون تا ببینی چی پیش میاد؟ خواهرت چطوره؟
-
RE: میشه کمکم کنین
درود
از شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدم بانوی گرامی
نقش شما در اینجا خیلی تعیین کنندست. مطمئن باشید.
مرتب سخنان محبت آمیز بزنید و حتی ازش درخواست کنید که جلوی شما گریه کنه و این رو بهش بگید" که گریه کردن یک مرد رو نشونه ضعفش نمی گیرید و بلکه نشونه قلب رقیق و عاطفی اون می دونید و براتون باعث افتخاره که همچین کسی با همچین قلب مهربونی کنارتونه". شما تو این صحبتهاتون هم بهش اجازه درد دل کردن می دید هم اجازه می دید بهتون تکیه کنه هم آرومش می کنید و هم در نهایت امر با گفتن اینکه حضورض براتون مایه افتخاره بهش قدرت می بخشید.هرگز فکر نکنید که کاری از دستتون برنمیاد که من تصور می کنم تنها کسی که می تونه به آرش در این شرایط کمک کنه خود شما هستید.تصور می کنم این مطابق گفته حرف دل حکمت خداست که راهی برای باز شدن قلب خونواده همسرتون نسبت به شما باز شده. جدی بگیرید همه چیز رو. به خصوص آرش رو و نیازهای اونو
-
RE: میشه کمکم کنین
ممنون آقای سورنا
چشب حتما سعی می کنم همین طور که گفتین باشم مثل همیشه صحبت هاتون خیلی می تونه بهم کمک کنه
الینای عزیزم
من اصلان دیگه حرفاشون برام مهم نیست چون با آرامشو بحث نکردن بهتر دارم نتیجه می گیرم خواهرم بهتره ولی هنوز کمی درد داره جواب آزمایشاتشم چیزی نشون نداده