شب ز اسرار علی اگاه است**** دل شب محرم سر الله است .
نمایش نسخه قابل چاپ
شب ز اسرار علی اگاه است**** دل شب محرم سر الله است .
شب شبه شعر و شوره شب شب ماه و نوره با یار قرار گزاشتم دیر کرده راهش دوره
شاهین صفت چو طعمه چشیدم ز دست شاه
من نظم در چرا نکنم از که کمترم
همراهان عزیز سلام
از زیباجون تشکر می کنیم به خاطر این ایده جالب که باعث شد ما به اشعاری که تو ذهنمون و کتابها وجود دارند یه سرکی بکشیم.
ولی معمولاً مشاعره باید به صورت همزمان باشه تا حضور ذهن سنجیده بشه و مشخص بشه چه کسی ابیات بیشتری را از حفظ داره.
به نظر من بهتره به کمک مدیر انجمن یه ساعتی مشخص بشه که هر کی مایله آنلاین بشه و مشاعره به صورت آنلاین انجام بشه تا در آخر این قسمت هم با معرفی یک برنده بسته بشه تا نوبت به خلاقیت های بعدی برسه .
هر کی موافقه دستش بالا ؟؟؟؟
سلام تارا
من موافقم نیستم چون حفظ شعرم ضعیفه...http://qsmile.com/qsimages/171.gif
خوبی این موضوع اینه که افراد به جای شعرهای دم دستی، دنبال محتوا هم هستند و اینجا مجموعه بسیار غنی از اشعار که افراد روی آنها اصرار دارند فراهم می شود.
توجیه خوبی بود نه .http://qsmile.com/qsimages/226.gif
پس با اجازه زیبا.ده و یک اصلاح کوچک روی شعرشون :
شاهین صفت چو طعمه چشیدم ز دست شاه
کی باشد التفات بـــــــــــه صیــــــــد کبــــــوترم
حالا «م» میدم:
من که شبها ره تقوا زدهام با دف و چنگ
اين زمان سر به ره آرم چه حکايت باشــد
دیگه آسمون براش ،فرقی با قفس نداشت
واسه پرواز بلند ، تو پرش هوس نداشت
دوش من بودم و آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشاندهای کنون مرا به زورقی
ز عاجها ز ابرها بلورها
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وانچه خود داشت از بیگانه تمنا می کرد
در خلوت خود نشسته ام : نا گاه
مرگ آ ید و گو یدم : « ز جا برخیز !
زنی که صاعقه وار آنک ردای شعله به تن دارد.
فرو نیامده خود پیداست که قصد خرمن من دارد
تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
می کشم بر نگاه راز آلود
نرم و سنگین حجاب مژگان را
ای دل اگر نخواندت ره نبری به کـــوی دوست
بی قدمش کجا توان ره ببری به کوی دوست
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسندست
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
دامن از زمین کشیده است
سرخی و کبودی افق
شاخه چلچراغ می شود
هر درخت پر شکوغه باغ ...
شنید آن سرو از سوسن،قیام آورد مستان را ز اول باغ در مجلس نثار آورد آنگاه عقل
شبها که سر به دامن « حافظ » روم به خواب ،
در خواب های رنگین ، در باغ آفتاب
بسر جام جم آنگه نظر توانی کرد
که خاک میکده کحل بصر توانی کرد
تا کی به نمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی ----- خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ----- که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود
سختی دیروز سهلی امروز
سازشت امروز مشکلم فردا
نگاهت امروز دیوانگی ام فردا
عشق تو امروز مهر تو فردا
سادگی ام امروز دو رنگی ات فردا
سلام به تمام دوستان قمی ؛؛؛؛«« صبح زیبای سفید برفی تون به خیر »»
شب روان مست ولای تو علی ***** جان عالم به فدای تو علی
سلام
مثل اینکه ترتیب مشاعره به هم خورده.... پاک گیج شدم......http://qsmile.com/qsimages/162.gif
شب ها که سر به دامن «حافظ» روم به خواب ،
در خواب های رنگین ، در باغ آفتاب http://qsmile.com/qsimages/71.gif
ز پا افتاده بودم ، تشنه ، بی حال
به چنگ این تب وحشی گرفتار http://qsmile.com/qsimages/261.gif
رواق منظر چشم من آشيانه توست
كرم نما و فرود آ كه خانه خانه توست
ز روي دوست مرا چون گل مراد شکفت حواله سر دشمن به سنگ خاره کنم
سلام:اول یه خسته نباشید وخدا قوت به مدیر محترممون بگم . تغییرات قشنگی در تالار ایجاد کرده اید .ممنون به دوستام خوبمم یه خسته نباشیدمی گم . حالتون چه طوره؟
واما شعر:
زبور عشق نوازی نه کار هر مرغی است
بیاونوگل این بلبل غزلخوان باش
شدرهزن سلامت زلف تووین عجب نیست
گرراهزن توباشی صدکاروان توان زد
زمین از غصه می میرد گل از باد زمستانی شعور شعر ناپیداست در این مرداب انسانی
سلام زیبا.ده
اشعاری که از فریدون فروغی میذاری آدم رو هوایی می کنه .
ولی عوضش این شعرت منو کشته : "شب شبه شعر و شوره شب شب ماه و نوره با یار قرار گزاشتم دیر کرده راهش دوره" !!!!؟
جالبه هااااااااااا چون با یار قرار گذاشتی و دیر کرده خوشحالی !!!؟ و میگی شب شب شعر و شوره شب شب ماه و نوره !!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟!@#%@#$^$^& ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ بابا شاید یارو یه بلایی سرش اومده که دیر کرده !!! دیر کردن یار که خوشحالی و شب شعر گرفتن نداره بابا جون .
ز رویت جان ما روشن،بنفشه و نرگس و سوسن زهی دریای بی حاصل،پر از ماهی درون دل
زلف او دام است و خالش دانه ان دام ومن***** بر امید دانه افتاده ام در دام دوست
امیدوارم ایندفعه دیگه ارسال بشه
زندگی تنگنای ماتم بود
گل گلزار او همین غم بود
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهو روشی کبک خرامی نفرستاد
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکر لب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
هان ای پدر پیر ، که امروز ،
می نالی از این درد روانسوز؛
زیبا و آرش حواستان باشد،به خدا بنده اول با *شین* بیتی نوشته ام!!
تو را در ديده جا دادم كه از مردم نهان باشي
ندانستم كه آنجا هم ميان مردمان باشي:72:
زیبا و آرش حواستان باشد،به خدا بنده اول با *شین* بیتی نوشته ام!! :180:
به تيغم گر زني2 دستت نگيرم
ماه من اي سرو بلند بالا
رويت را به ما بنما
وگر تيرم زني 2 منت پذيرم
ماه من اي سرو بلند بالا
رويت را به ما بنما
بنازم چشم مستت را
نبينم من شکستت را
چو مستم کرده اي مستورُ منشين
ماه من اي سرو بلند بالا
رويت را به ما بنما
چو نوشم داده اي زَهرم منوشان
ماه من اي سرو بلند بالا
رويت را به ما بنما
بنازم چشم مستت را
نبينم من شکستت را