-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام بر همهی دوستان
امیدوارم حالتون خوب باشه.
رایحه عشق خوشا به حالتون، چه جای خوبی رفتین. زیارتتون قبول باشه. :72:
برای مشکلتون هم توکل به خدا. از دستورات مشاورین تبعیت کنین و نتیجه رو به خدا بسپرین. انشاءالله هر چه صلاحه، اتفاق میوفته.
فکور، راحیل خانوم خوش آمدین. تبریک به خاطر عروسیها، انشاءالله خوشبخت بشن.
و تسلیت (البته فقط به فکور گرامی) به خاطر فوت آشناتون. خدا بیامرزتشون.
بهار.زندگی، عجب شجاعتی دارین. :316: شجاعتتون در گرفتن حقتون بسیار عالیه، اما سعی کنین که اگر خدای نکرده اتفاقات مشابه دیگری افتاد، بیشتر احتیاط کنین. هم تعدادشون بیشتر بوده و هم خبیثتر بودن! اگه خباثتشون به اون حد میرسید که بخوان بهتون آسیبی برسونن و فرار کنن ... :163:
پس کمی محتاطتر عمل کنین. :72:
خدا همهی ظالمان رو به راه راست هدایت کنه.
آزرمیدخت ، محمد ابراهیمی عزیز امیدوارم زودتر به تالار برگردین. منتظرتون هستیم. :72:
eghlima گرامی، سالگرد ازدواجتون مبارک. :72:
امروز برای شما و همسرتون روز زیبا و مهمیه.
مهم نیست مقصر دلخوریها کی بوده، اما مطمئنم که اگه نظارهگر نباشین و حرکت کنین، میتونین امروزو برای همسر عزیزتون، بهترین روز بکنین. الان ساعت تقریبا دوازدهه. زمان زیادی مونده. این دلخوری رو به هر نحوی که صلاح میدونین برطرف کنین و برای وقتهای باقیمونده برنامهریزی کنین. امیدوارم یه روز عالی برای خودتون و همسرتون بسازین.
موفق باشین. :72:
-
***
نقل قول:
راستی بهار واکنشت برام جالب بود، یکبار کفش های منو به اصطلاح دزدیده بودن، من در جا (از صمیم قلبم) بهشون بخشیدم که براشون پلیدی به ارمغان نیاره. البته من کسی که برداشته بود رو ندیدم، ولی اگه می دیدمش و اون انکار می کرد، حتی به فکرم هم نمی رسید که مثلا بخوام بگردمش یا هرچی. اما منطقا که نگاه می کنم، می بینم کار تو درست تر بوده، چون می تونه باعث بشه دیگه اینکارو تکرار نکنن. 72 ولی خب شانس آوردی که واقعا کار اونا بوده، وگرنه خیلی بد می شد!
چقد اغراق امیز و غلو شده.!!من ابدا نمیتونم همچین کاری کنم.پیش اومده زیاد از اقوام یا دوستان کسی چیزی ازم برداره و فهمیدم و حتی دیگران هم فهمیدن اما نذاشتم کسی درموردش حتی حرف بزنه،چون اینجا پای ابروی اون شخص وسطه اما اصلا نمیتونم به خودم همچین اجازه ای بدم که برای کسی که کارش اینه که راه بیفته جیب و کیف مردمو خالی کنه و حتی تو این راه بهشون اسیب جسمی هم برسونه،اونم کسایی که نمیشناسدشون و نمیدونه اون پول رو برای چه کاری تو جیبشون گذاشتن،میخوان خرج مریضشون کنن،مایحتاج بچشونو بگیرن و ... دعای خیر کنم و اجازه بدم کارشو تکرار کنه.
گمونم هرچیزی حد و حدودی داره.
یادمه چند سال قبل دختر خالم تعریف میکرد تو اتوبوس یه خانوم بچه بغلش بود و ایستاده بود..یهو بچش شروع میکنه به گریه و مادره هر کار میکنه بچش اروم نمیشه.بعد که میره سراغ کیفش میبینه ته کیفشو با تیغ یا چاقو پاره کردن و خالیش کردن و پای بچش هم غرق خونه.چون موقعی که تو شلوغی کیفو بریده پای بچه هم بریده بوده و گریه بچه هم واسه خاطر همین بوده.
..........................................
شانس هم نیووردم..چون اگه 1درصد هم شک داشتم کار اونا نبوده سراغشون نمیرفتم.مطمئن بودم که رفتم.چون من قبل سوار شدن کیف پولمو چک کردن و فقط همونا کنارم ایستاده بودن و بلافاصله اولین ایستگاه پیاده شدن که من دیدم کیفم نیست.یعنی تو فاصله همین 1 ایستگاه کیفمو زده بودن.که تو ایستگاه هم فقط اونا پیاده شدن.
امیدوارم ابهامت برطرف شده باشه.
ولی خونوادمم مثه مسافرزمان گفتن کار خطرناکی کردم چون ممکن بود بهم اسیب بزنن.به هرحال گذشت:)
موفق باشید
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام.اینجا ثبت احواله؟
من امروز حالم خوب بود، میخواستم ثبت کنم!
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام
روزای سختش که گذشت!
حالا میخوام یه کم به فکر خودم باشم
کلی برنامه و هدف دارم برای آینده,مثل درس یا ...
فعلا باید بشینم و برای ارشد بخونم,اگه همدردی بزاره!!!
منتظرم کمرنگ شم اما هر چی پست میزنم این جوهرش تموم نمیشه:)
فعلا که اصلا کشش تاپیک و خیانت و مشکل و ... ندارم
فکر کنم واکسینه شدم!
حداقل یکیو بشونید رو صندلی داغ این روزای قبل ترک یه کم بخندیم:D
یعنی به چالش بکشونیمش!!!
فکر کنم بعد اون همه فشار و تنش دیگه لازمه یه کم بی خیال و رها بشم
یه کم خودمم یادم بیاد
فعلا که این شارژ دست و پای مارو بسته!
امیدوارم همه تون تو زندگیاتون شاد و سلامت باشید
دو نعمتی که باتمام وجود ارزششو حس کردم:72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام..
نوشتین حال و احوال دوستان همدردی..
من خیلی سعی میکنم حالم خوب باشه ولی نمیشه........نمیشه..
تاپیکم رو بخونین.. میدونم دوستان جوابای خوبی دادن ولی همین که یکی میاد و نظر میده دلم گرم میشه..
التماس دعا ..
http://www.hamdardi.net/thread-25887.html
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
ترجیح میدهم حقیقتی مرا آزار دهد تا اینکه دروغی آرامم کند...
مشکل من دروغایی بود که ارومم میکرد.. ولی وقتی حقیقت روشن شد ازارم میده...
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
بچه ها خداروشکر خیلیییییییییییییییییییییی ی حالم خوبه
هر کدومتون این حال و احوال منو چشم بزنه، میزنم چشاشو از ..........
اینجوریم:
:227::227::227::227::227::227::227:
بری بری بری...بری بری بری:310:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام
همیشه اول که وارد تارنمای همدردی می شم اول سری به این قسمت می زنم .
همیشه با خودم فکر میکنم حال و احوال من چه طوریه ؟
هیچ وقت به نتیجه نرسیدم !
گاهی وقت ها اینقدر پر انرژی بودم که می خواستم کوه ها را جا به جا کنم و گاهی وقت ها فقط می خواهم نوشته ها رو بخونم و ساکت باشم ...
نه از پر انرژی بودن فریاد شادی کشیدم و نه از بی حالی شکایتی به درگاه محبوب بردم ...
زخم هایی را هر لحظه احساس میکتم اما چه سود که بازگو کردنش زخمی دیگر بر پیکرم می زند و در درگاه محبوبم خجل زده می شوم ....
گاهی نگرانم ؛ نکند فرشتگان من را با دست نشانه روند و با پوست خندی تلخ از ناشکری و بی طاقتی من ، با هم در گوشی پچ پچ کنند ...
اینجور وقت ها محکم تر راه می روم .... :305:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام دوستان
این حس و حالی که اقای lord.hamed داره رو منم همیشه دارم.
منم برخی مواقع فکر میکنم بمب انرژی هستم و میتونم به همه آدمهای دنیا کمک کنم.بعضی وقتها هم که اصلا نمیتونم و نمیخوام یه لیوان رو جا به جا کنم.
اصلا فکر کنم همه آدمها اینطوری هستن.
از خودم بگم:
خوبم.همه چیز عادی و یکمی بهتر از عادیه.راضی ام خداروشکر اما خیلی چیزا دلم میخواد که دوست دارم بهشون برسم.
یه وقتایی قند این حس میفته توی دلم که همه چیز درست میش.از این حسم قند تو دلم آب میشه.
اما یه وقتایی که فکر میکنم شاید دیگه چیزی درست نشه و تا اخرش همینطور باشه از درون خورد میشم.
نکته !!:
قند اولی در خط یکی مونده به اخر اضافیه ! نشد ویرایشش کنم
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
مد جدیده؟؟؟
جای دیگه پست میزنن منتقل میکنن اینجا؟
بابا ای ول به این پارتی بازیا
حال من خیلی خوبه
از این بهترم نمیشه
میتونم بگم : بچه های تالار لباساشونو بدوزند
فقط یقه هاشو فعلا ندوزید
به مد اونموقع که بهتون خبرمیدم بدوزین
یه وقتم دیدین گفتم:
لباسایی که دوختین رو پاره کنید
اصلا جور نشد :D
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام دوستان
بیان به تاییک من سر بزنید
حال و احوالم بهتر شه
:46:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
مهم
عزیزان لطفاً توجه فرمایید :
1 - از ایجاد تاپیک و ارسال پست هایی که مربوط به انجمنهای غیر رایگان هست و امر بر انتقال آن خودداری فرمایید ، کسانی که شارژ نیستند فقط در انجمنهای رایگان میتوانند تاپیک ایجاد کرده یا پست ارسال کنندو مدیران وظیفه ندارند و همچنین خلاف روند هست که تاپیکهای مختص انجمنهای غیر رایگان که در انجمنهای رایگان ایجاد شده را منتقل نمایند ، بلکه این تاپیک و پستها حذف خواهد شد .
مدتی هست بعضی دوستان چنین می کنند ازجمله ایجاد تاپیکهای سلام و احوالپرسی در انجمنهای دیگر و تقاضای انتقال آن توسط مدیران به تاپیک حال و احوال یاران همدردی می کنند . لازم است بدانید نه تنها این کار خلاف قوانین هست بلکه مدیران قویاً موظف شده اند که این پستها را و تاپیکها را حذف کنند .
اعضاء محترم لطفاً اگر کسی غفلتاً و ناآگاهانه چنین تاپیکی ایجاد کرد به جای رونق دادن به آن ، آنرا گزارش کنید تا مدیران حذف کنند .
با تشکر
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
حس و حالی که اقای حامد داره رو من هم دارم..
گاهی پر انرژی و گاهی ساکت... مث الان.. ناشکری هم میکنم میدونم.. خدایا شرمنده ام به خاطر ناشکری های خودم....
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام
از مدیران تالار عذرخواهی می کنم و دیگر در انجمنهای رایگان تاپیک مربوط به انجمنهای غیر رایگان ایجاد نمی کنم
:72::72::72::72:[hr]سلام به اعضای خوب تالار
خانم داملا خانم نازنین 1 خانم باران 68 خانم موعود خانم شادی خانم رو زن خانم گل مریم خانم طاهره اقای کامران خانم شیدا حاتمی خانم صبا 2009 خانم بهار زندگی خانم سارا با نو اقای حامدخانم چشمک خانم دختر مهربون
چند وقتی توی تالار نیستند جا در تالار خیلی خا لی است امیدوارم زودتر به تالار بر گردید براتون ارزوی موفقیت سلامتی می کنم:72::72::72::72::72::72:[hr]خانم نازنین 1 محترم زودتر تالارهمدردی حق عضویت پر رنگ شوید تالار همدردی به وجود شما نیاز دارد امیدوارم دوباره به فعا لیت در تالار ادامه دهید
خانم نازنین 1 محترم عروسی مبارک امیدوارم در کنار همسر محترم همیشه خوشبخت باشید براتون ارزوی موفقیت سلامتی می کنم:72::72::72::72::72::72::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
متاسفانه ارزشهام در حال سقوطه .
ارزشهایی مثل دوست نشدن با دخترا و ... .
اما باز هم من آدمی نیستم که خودمو توی این دردسرها بندازم. والا ! :311:
.
من بیدی نیستم که با این بادها بلرزم .
ارزشها وایسین می خوام تقویتتون کنم .
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام به همه یاران همدردی
امیدوارم همتون همیشه خوش حال و خوش بخت باشید.:72::72::72::72::72::72::72:
یکی از اقواممون از دنیا رفته ،خدا رحمتش کنه.
چند روزه تو فکر زندگی آدما وعاقبت آدما و آخرت آدمام:exclamation:
خیلی خوشحالم که با این سایت خوب آشنا شدم.:43:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
... و اما امـــــروز !!!
گذشت ... اما خیلی دیر !
اینجا در شهر من نم نم باران می بارید ، هوا خنک شده .. لباس هایم ضخیم تر شده اند ..
اما هنوز افکارم همان است .... !!
گاهی اوقات زمان ها را مقایسه میکنم ... چند روز پیش در همین کوچه با نازک ترین لباس بودم اما حالا چه !
چقدر تغییر جالب است ...:303:
همسایه رو به رو مکه بود تازه آمده ... دیشب هم ته کوچه عروسی بود ...
خیلی وقت است همسایه های سر کوچه بی حرکت مانده اند ... فقط صبح ها پیرمردی را می بینم که روزنامه می خرد ...
انگار همه خبرها ته کوچه است !!!:305:
ای کاش می شد به راحتی تغییر کرد !
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
منم بد نیستم.
امروز قراره پدرم بره یه سفر کاری اون سر دنیا ! تا 6 ماه هم برنمیگرده....حس بدی دارم..
حس میکنم امنیتم کم میشه...حس میکنم مادرم چقدر تنها میشه ....
حس میکنم خانواده 4 نفرمون چقدر به پشتوانه پدرم نیاز داره....
این بارون حس غمم رو بیشتر میکنه..
امروز میخوام برم خداحافظی و مادرم کلی سفارش کرده گریه نکنم.
شما هم دعا کنید پدرم به سلامتی بره و برگرده
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
چرا امروز اینقدر دلگیرم؟
ثانیه ها نمیگذره....
دستم به کار نمیره...
تو این بارون باشگاهم نمیتونم برم، حال و هوام عوض شه.....
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
آخی!!!!!!!
دلتون میاد این هوای به این خوبی رو دعوا کنید؟؟
عااااااااااااشق این مدل هوام
:227::227::227::227:
یکی من بگیررررررررررررره
:227::227::227:
بچه ها خیلیییییی حالم خداروشکر خوبه
اصلا یه حال و هوایی دارم که نگو و نپرس
همش احساس میکنم اتفاقای توووووووپی قراره بیوفته
حالا اگرم نیفته که چیزی رو از دست ندادم که ;)
پس بذارید حالم و بکنم
:227::227:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
وقتی شرایط اقتصادی اینقدر بد شد ، منی که شب و روز به ازدواج فکر می کردم ، دیگه از این موضوع فاصله گرفتم و نیاز شدید عاطفی مو می خوام از راههای دیگه ارضا کنم.
نقل قول:
راه دوم میگه که ، معیارهاتو فیکس کن ، دور ازدواج رو هم یه خط قرمز گنده بکش ، تا خونه و ماشین نگرفتی اصلاً فکرشو نکن . این وسط اگه احساس نیازی کردی دوست دختر رو برای چی خلق کردن ؟ برو مثه بقیه آدما باهاشون دوست شو ، وابسته شو ، وابسته کن ، دل بکن و پولاتو جمع کن ! ( خدایا می دونم که چقدر احمقانه هست این فکر ، حتی اگه بمیرم هم این کار رو نمی کنم ، ولی فکریه که میاد توی ذهنم)
اینم از حال و احوال من:302:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
تنها موسیقی که هیچ وقت تکراری نمیشود، تنها رقصی که همیشه تماشائیست، تنها بوسه ای که حتی دیدنش هم شکوهمند است، بارش باران است و بوسه آن بر زمین
اینجا نظاره گر این شکوه آسمانم
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
دیشب شبکه سه مستند شوک رو درباره مواد مخدر مخصوصا شیشه نشون می داد.چیزهایی نشون می داد که با خودم می گفتم واقعا اینا تو مملکت ما هستند.خیلی رقت انگیز بود صحنه ها.خیلی گریه کردم.یاد پدرم می افتادم و اینکه وضعش مثل اونا نیست ولی باز هم نتونستم که به خودم بقبولانم که وضع من بهتر از اون بچه هاست خلاصه از دیشب خیلی فکرم مشغوله.
همش جمله اون دختر 7-8ساله که مادرش معتاد بود تو گوشمه. ازش پرسیدن آرزوت چیه؟ ارزو دارم بزرگ شم دکتر بشم بتونم مامانمو جمع کنم. ازش پرسیدن از خدا چی می خوای در حالی که اشکش بند نمی یومد گفت از خدا می خوام بذاره دکتر شم بتونم مامانم جمع کن.:302::302::302:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام بچه ها خوبید؟:72::72::72:
اگه از احوال من خواسته باشید الان یه کار اداری مهم دارم منتظرم بچه ام بیدار بشه برم انجام بدم که اونم خیال بیدار شدن نداره هوا هم که ابریه و خونه تاریک شده این بچه بدتر بیدار نمیشه دیگه دارم به نتیجه میرسم برم به طور مصنوعی بیدارش کنم آخه پنجشنبه ها که من دانشگاه نمیرم میذارم تا هر وقت بخواد بخوابه بیچاره این هفته پنج شنبه هم آسایش نداره:163:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام..
امیدوارم خوب باشین
من بهتر شدم..
ینی خانمم دوباره برگشت..
اول از همه از خدا ممنونم..
یه جورایی از همه دوستانم ممنونم
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
سلام بر دوستان و ياوران همدردي
اعضاء محترم توجه کنند که در این تاپیک صرفا احوالپرسی از اعضاء صورت گیرد و شوخی و تعاملات دیگر مربوط به «باغ همدردی 3، آلاچیق کل کل» می باشد و نباید در این تاپیک قرار گیرد ، همچنین از احوال پرسیهای چت گونه پرهیزشود
:305::305::305::305::305:
* دوستان محترم که از نام بردن تک تک خودداری میکنم ، در صورت رعایت نشدن پارامترهای مربوط به این تاپیک ( موضوع ) که توسط مدیر همدردی بیان شده است ؛
طبق قوانین تالار همدردی ، اقدامات لازم جهت حفظ شرایط اجرا خواهد شد *
** پیشاپیش از همکاری شما دوستان عزیز متشکرم ***
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
[align=justify]سلام دوستان، خوبید؟ امیدوارم همه سلامت و شاد باشید.:72:
فرانک جان نگرانتم عزیزم، نمی خوای با ما حرف بزنی؟ :( درسته که ما نمی تونیم مشکلات رو برات حل کنیم، اما حداقل می تونیم کنارت باشیم. سخته که کسی برات مهم باشه، اما تو غصه ها و سختی هاش ازت فاصله بگیره. بیا حداقل با هم باشیم.:72:
آقا آرش شما چطورید؟ این روزا چطور می گذرند؟
علیرضا (ARE) شما خوبی؟ مریم و عسل در چه حالن؟ همه چی رو به راهه؟
آقای سرخ پوست شما چطورید؟ خانمتون خوبن؟ چه خبر از زندگی؟
کوچولو تو کجایی؟ چیکارا می کنی؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فکور
من اومدم امروز به نتیجه ای که دیروز رسیدم اعتراف کنم:
ولی همین که توی ذهن خودم هم راجع به این آدم بد فکر کرده بودم ناراحت شدم اصلا چه لزومی داشت همه خصوصیات منفیش رو ببینم و قضاوت کنم؟
فکور جان اگه فکور نبودی، هیچوقت به این نتیجه نمی رسیدی. بخاطر این سنجشی که از خودت می کنی، و توجهی که به نگرش و احساسات و افکارت داری، بهت تبریک می گم عزیزم. :72:[/align]
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام
خوبید؟
من که حالش خوبه! :)
چرا واسه بچه مردم حرف در میارید؟!
هنوز شارژ دارم تا شارژم ته نکشیده هستم. مدرسه هم میرفتم تا مدادام ته نمیکشید هر جور شده به زور دستم میگرفتم مینوشتم:311:
یه کم گرفتاریم زیاد شده بود رفتم جا در تالار خالی شد
غیبت کبرا م هم برای مشکلات شخصیمه ربطی به تالار نداره:72::72:
یه دوروز دیگه هم تحملم کنید .هنوز که نرفتم چرا هل میدید:311:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام مجدد
دارم میرم مرخصی(تاکید میکنم مرخصی اینجوری :227:نشید)
خلاصه اگه بد کردیم و بد گفتیم حلال کنید تا دوباره بیام بد کنم:)
اگه یه ماهه تموم شد که زود میام اما احیانا دیرتر تموم میشه
دهه فجر با برنامه های متنوع و عملیات ژانگولر و اینا میام...:311:
نشدم میام دیگه! فقط ازبلاتکلیفی در بیام!
الکی شلوغش نکنید و خوشحال نشیدااااا
حرف آخر اینکه تو این شبای عزیز و به حق صاحب این شبها دعا کنید هر اتفاقی میفته ختم به خیر باشه
دلم واسه همه تون تنگ میشه اما احتیاج دارم به باور تنهایی خودم
خدای مهربون همیشه یارتون و دلاتونم همیشه شاد:72:
بابا هل ندید رفتم:311:
فعلا...
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام دوستان :)
خیلی وقت بود اینجا چیزی ننوشته بودم و مستفیض نشده بودین از رنگین کمان من :D
تصمیم داشتم تا ناراحتم چیزی ننویسم چون خیر سرم بهار شادیم و باید با شادی :227: بیام. اومدم بگم که من
امروز خیلی حالم خوبه چون تونستم بعد یک مدت طولانی چند ساله به یک بنده خدایی حالی کنم که من دوستش
دارم و راجع به من اشتباه فکر می کرده و خلاصه حسابی آشتی شدیم. (مدیونین اگر فکرتون جای بد بره چون مونث
بود :D )
زهره جون
آی خانم کجا کجا؟ :)
دوستت داریم به خدا
آی خانوم یواش یواش با ما اینجوری نباش :46:
زهره جونم زود بیا ها! تو ایامی که شارژ نداری یک ندا به خودم بده تا طرح هات رو تو همدردی پیاده کنم. ما بیرقت رو
روی زمین نمیذاریم!!!!
حالا زود برو دیگه اینورا نبینیمت :311:
جدای از شوخی امیدوارم آرامش و عشق بعد از این یک ماه قرین روحت بشه و شاد و پر انرژی و بهتر از گذشته برگردی
پیشمون دوست خوبم. راستی با برنامه های فجرت بیاها وگرنه راهت نمیدیم! :)
حالا که انقدر شادم اومدم گرد شادیم رو یکم بپاشم تو همدردی و برای همتون آرزوی یک لب خندون ، یک دل شاد
حتی اگر غصه داشته باشین و آرامش بکنم و بگم الهی همیشه سلامت و شاد و خندون باشین!
هر کی با دعای من موافقه بعد خوندن این متن 1 لبخند بزنه بگه: :)
الهی آمـــــــــــــــــــین
:72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام دوست جونا
اره منم مهاجر عزیزتون:311:
همون که یه هفته پیش عروسیش بود:43:
:310:منم پیوستم به گروه یاران همدردی:310:
وقتی دلم شاده وقتی حالم سرجاشه وقتی همه چی اوکی میشه ذهنم میره پیش خیلیا
مثلا
مامانم:46: که دلم میخواد خدا دلشو شاد کنه شاد تر از الان و تحمل و صبرش زیاد شه
بابایی :46:که کاش کمتر کار کنه و با این سن یه کمی به خودشو خونوادش برسه
وایی آجیام:46: فاطی و غزال:46: کوچولو خدایا خوشبختیو واسشون میخوام چقدر دلم تنگ شده واسشون:302:
و بچه های تالار بهار زهره مدیر همدردی آرش و دختر کوچولوش baby عزیز که با تبریکاتش منو حسابی شرمنده کرد اقلیما،سینگل عزیزم که اینجا فهمیدیم کلی شباهت به هم داریم حتی خونه هامونم چند تا کوچه فاصله داره
اs-hعزیز دلم که کاش مشکلش حل شه خیلی وقته ندیدمش
واییییییییییییی از امید کاش به زودی زندگیش بیافته رو روال درستیو حقیقاتا خودشو بازیابی جدی کنه
و......
به هر حال خوشحالم از با شما بودن و اینجا بودن
شاد باشید دوستان همدردی
التماس دعا تو این شبای عزیز
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
از ازدواج متنفر شدم
حالم از هرچی ازدواجه بد میشه
لااقل مجردی ، خودتی و خودت
آرامش داری
آسایش داری
جنگ اعصاب نداری
مادرش چی گفت؟
باباش چی گفت؟
چرا باهام قهر میکنه؟
چرا به من و خانوادم بی احترامی میکنه؟
چرا خسیسه؟
چرا چشم چرونه؟
چرا خیانت میکنه و بل هوسه و به چیزی که داره قانع نیست؟
چرا بهم اهمیت نمیده؟
چرا دوسم نداره؟
چرا سرکار نمیره؟
چرا دست بزن داره؟
چرا
چرا
چرا
همش فرسایش عمر و روح
میدونم احتمالا پستم حذف میشه
ولی میخوام داد بزنم
مجردای عزیز ، با ازدواج نکردن، چیزیو از دست ندادین
بلکه همه چیز هم دارید
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
نادیا؟؟؟؟؟؟؟
تو دیگه چرا؟
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
چی شده نادیا جان؛ از تو بعیده اینجوری با نفرت درمورد چیزی حرف بزنی هااا!
بارون تمووم شد ولی من هم چنان منتظرم... http://www.pic4ever.com/images/snoozer_11.gif
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
الان چیزی بنویسم، پستم چت وارانه میشه
پس بیخیال عزیزان
حالم خوبه
نگران نباشید
:72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
:302:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چقدر سخته آهنگ شاد گوش دادن:302:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام :72:
دوست دارم برم تاپیکای دیگه رو بخونم ولی تا یه کمشونو میخونم اعصابم خورد میشه
یا به خاطر مشکلاتشون و اینکه غصه میخورم براشون یا اینکه وقتی میبینم بعضیا ذهنشونو درگیر چه چیزای مسخره ای کردن و انقدر دنیاشون کوچیکه که به این چیزا میگن مشکل اعصابم خورد میشه
البته ایشالا همه مشکلاتشون از دسته ی دوم باشه :316:
خودمم دوست دارم یه تاپیک بزنم ولی نمیدونم بزنم یا نه
اعصابم از دست خودم خیلی خورده :101:
واقعا نمیدونم دیگه کی میخوام آدم بشم
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام
با راحیل موافقم.
یه مشکلی که پیش میاد اینه ک وقتی تاپیکا رو میخونم مشکل خودمو با بقیه مقایسه میکنم و میگم اینم مث من بوده الان اینطوری شده ینی منم اینطوری میشم؟؟
واسه همین خیلی اذیت میشم...
:302:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (6)
سلام
حالتون خوبه؟
این روزها مثل یک مرغ سرکَنده شده بودم! هر چند دقیقه یه بار میومدم همدردی تاپیکها رو هول هولکی بالا پایین میکردم و میرفتم! کمتر پستی هم بود که از اول تا آخر بخونمش. تو چند تا تاپیک هم میخواستم پست بدم، اما اصلا نمیتونستم. چند خط مینوشتم، بعد بیخیال میشدم و صفحهی ارسال پاسخ رو میبستم! به درس و کارای دنیای واقعی هم درست نمیرسیدم! بدتر از همه انگار یکمی هم از خدا دور شده بودم... اصلا یه اوضاع افتضاحی بود! :163:
این اوضاع تا دیشب ادامه داشت. امروز هم احتمالا باید ادامه پیدا میکرد. اما یک پست بسیار خوب از نازنین آریایی (راستی نازنین خانوم نام کاربری جدیدتون مبارک :72:) حواسمو سر جاش آورد:
تاپیک omid65
خیلی ممنونم نازنین خانوم
چارهی کار من، همون چارهی کار امید هستش. این اینترنت اومدنو باید محدود کنم. :160:
تصمیم گرفتم که تا اطلاع ثانوی که درسهایم سنگین هستن (که میشه تا آخر این ترم) عملیاتِ فرحبخش و در عینِ حال ویرانگرِ وبگردی رو محدود به ساعاتی معین بکنم.
برنامهام هم اینجوری شد: صبحها، بعد از نماز صبح تا ساعت ۷ و شبها هم از ساعت ۷ تا ۸ میام نت. این مقدار هم مقدارِ بیشینه هستش و ممکنه بعضی روزها از این هم کمتر بشه. ساعتها هم به هیچوجه قابل تغییر نیستن حتی اگه چند روز پشت سر هم، ساعت ۷ تا ۸ شب، به نت دسترسی نداشته باشم. (چقدر سختگیرم! :))
البته واضحه که این ساعتها برای مصارف تفریحی هستش. مصارف مربوط به کار و دانشگاه، جداگانه هستن.
خوب این هم از برنامهی من. اگه یه روز دیدین، مسافر زمان غیر از اون ساعتها اومده همدردی، بار اول تذکر بدین، بار دوم به یکی از دوستانی که به من رتبه داده اطلاع بدین، تا یه رتبه رو حذف کنن! :160:
.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
چقدر سخته آهنگ شاد گوش دادن:302:
من هم یه زمانی خیلی آهنگ گوش میدادم. شاد، غمگین، داخلی، خارجی و ... انقدر آهنگ داشتم که اگه میخواستم همشونو فقط یه بار گوش بدم یه چیزی حدود ۱۳، ۱۴ شبانهروز طول میکشید :163:
چند روز به ماه محرم مونده بود (امسال نه، قدیما) که یه جایی سرگذشت یکیو شنیدم که از اون خلافکارهای بزرگ بود و به هر کار ناپسندی یه دستی کشیده بود! اما محرم که میشد، کارای ناپسندو میذاشت کنار. سر همین احترامش بود که خلاصه نگاه ائمه شامل حالش شد و آدم خوبی شد و خیلی هم خوب شد.
چند روز بعدش محرم شد، روزای اولش بود که داشتم آهنگ گوش میدادم که یادم افتاد محرمه. بعد هم یاد همین داستان بالا افتادم. با خودم گفتم شاید من آدم بزرگی نشم، اما حداقل برای احترام به امام حسین آهنگ گوش ندم. اول تصمیم گرفتم که تا روز اربعین آهنگ گوش ندم، اما آخر تصمیمم بر این شد که ماه صفر رو هم آهنگ گوش ندم چون اون موقع هم شهادت و اینها زیاد داریم.
البته کار آسونی نبود. چون فکر میکردم که با گوش دادن به این آهنگها روحیه میگیرم و اوضاع روحیم خوب میشه! اما به لطف خدا تونستم این دو ماه رو آهنگ گوش ندادم.
بعد از این که اون دو ماه تموم شد یادم افتاد که میتونم آهنگ گوش بدم، اما یکمی که وجدانمو بالا پایین کردم، دیدم الان اوضاع روحیم خیلی بهتر از موقعی هست که آهنگ گوش میدادم! به همین دلیل دیگه آهنگی گوش ندادم. از اون زمان تا الان هم معدود آهنگهایی بوده که گوش دادم که اکثرا سنتی ایرانی هستن و تهزمینهی مذهبی هم دارن (تو همین تالار پیداشون کردم)
و واقعا تا به حال نشده که از این تصمیمم پشیمون شده باشم.
امید عزیز، برای شما هم همین پیشنهادو دارم. البته به خاطر این که میدونم مذهبی هستی میگم. اگر دوست داشتی، بیا و این دو ماه رو به احترام عزاداری و ناراحتی ائمه، آهنگ گوش نده. شاید مثل من، برات سخت باشه. اما سختیش رو به احترام به اهل بیت متصل کن* و بگو به خاطر احترام به آنها گوش نمیکنم. بعد از دو ماه، هر تصمیمی گرفتی با خودت. دوست داشتی دومرتبه گوش بده و دوست نداشتی هم نده.
*یه استادی داریم میگه سعی کنین هر چیزی رو به اهل بیت متصل کنین. یه روز میگفت شاید خیلیها بهتون بدی کرده باشن. شما به احترام اهل بیت ببخشیدشون. بگین فلان مسلمونی که بهم بدی کرد، محب امام علی هستش (هر چند شناختش اندک باشه)، یا تو عزاداری امام حسین شرکت کرده یا ... به خاطر اینکه اماممو دوست داره، او رو میبخشم.
خداییش این از اون بخششهاست که خیلی حال میده :310:
تو این ماه محرم هم اگه هر کسی هر کاری میکنه که میدونه از نظر ائمه درست نیست، اگه مثل قدیمای من آهنگی گوش میده، یا اگه بعضی مواقع یکم به نامحرم نگاهی میکنه، یا اگه وقتی میخواد بره بیرون یکمی آرایش میکنه یا ... بیاد و به احترام اهل بیت، تو این دو ماه این کارها رو نکنه. بعد از اینکه این دو ماه تموم شد، اگه خواست، دومرتبه از سر بگیره. اما این دو ماهو با خودش بگه امام عصر این روزها عزاداره و به اندازهی کافی غمگین و ناراحت هست. این دو ماه، فلان کار رو نمیکنم که هم به او احترام گذاشته باشم و هم بیش از این، به غمهایش اضافه نکنم.
.
.
ببخشید خیلی حرف زدم، گفتم همهی حرفامو بزنم، چون بعدا که میرم تو برنامه دیگه وقت نمیشه! :)
با آرزوی همهی خوبیها برای شما
تا ساعت ۷ شب خداحافظ! :)