وای آره من پایم می آم با هم بریم پرواز بازی :310: یهو
نمایش نسخه قابل چاپ
وای آره من پایم می آم با هم بریم پرواز بازی :310: یهو
مامفرد عزیز
همه اینائی رو که از همسرت گفتی ، معناش اینه که:
"دوست داره" :43:، زبون گفتنش اینجوریه.
اگه ازت پول نمی گیره..... یعنی اینکه من از عهده اداره زندگی برمیام ومی تونی رو یه مرد باعرضه حساب کنی.:72:
اگه تو بیمارستان سرت داد می کشه ..... یعنی انقدر به فکرتم که با دیدن اون صحنه تو خونه ممکن بود بخاطر تو سکته کنم .:72:
و....
همه اینها نشانه هائی از شدت علاقه و دوست داشتن شماست ، سلیقه اش اینجوری نیست که تو جمع ابراز محبت کنه و...
ممنون از برادر خوبم babyعزیز
میدونم چی میگین منم فقط دارم اینجا براتون دردل میکنم چون گاهی از یه سری رفتارها دلم میگیره
ممنون که به حرفام گوش می کنید
کاش آقایون میدونستن بعضی وقتا یه کلمه چقدر می تونه رو آدم تاثیر بزاره درک همه چیز از روی رفتار و کشف کردن دوست داشتن تو ی رفتارها گاهی منو خسته میکنه :72:
چرا پيشنهاده edit va print اين صفحات رو اجرا نميكني؟اينارو بده بخونه...يا براش يه نامه بنويس و همه چي رو توضيح بده....
مامفرد جونم چقدر رفتارهای ابراز علاقه ی همسرت شبیه همسر منه! البته من با تلاش ها و صحبت هایی که کردم و همین طور عکس العمل های خوبی که در مقابل حتی کوچک ترین برخوردهای مهربانانه اش انجام دادم یه کم بهتر شده و کم کم سعی میکنه اون جوری که من دوست دارم خوشحالم کنه! البته به یه نتیجه ی خیلی خیلی مهم هم رسیدم و اون اینه که همسرم به شدت بهم علاقه داره و این دقیقا زبون ابراز علاقه ی همسر شما هم هست که دوستت داره، اما به شیوه ی خودش!
و این زمان میبره و انرژی که تو باید بگذاری تا بتونی همسرت رو با روشهایی خوشحال کردن خودت آشنا کنی!
امیدوارم که همیشه خوشبخت باشی!:43:
مامفرد جان
باور کن هر بار که این پست پیامدت رو می خونم به او قسمت که همسرت مرتب میگه تا من میام فلان نکن ، فلان جا نرو و... می رسم کلی می خندم و دلم وا میشه ، قشنگ لحنت رو تصور می کنم و حالت بین شما و همسرت رو :311:
و از طرفی هم خیلی خوشحالم هم از سلامتیت که این سرزنشها اصلاً مهم نیست در مقابل این که اتفاق بدی نیفتاد ( این از اون داشته هاییه که باید برجسته کنی و اون تلخی رفتار همسرت در مقابلش کوچیک بشه و کم کم هیچ بشه ) هم از این پالسهای علاقه مندانه همسرت که اینجوری می فرسته :311: .
اینو بدون که تصور این که اتفاقی برات بیفته و خدای نکرده روزی نباشی به چنان ترسی انداخته اونو که این جوری مراقبته ( خودت مادری ، و دیدی که به خاطر به خطر نیفتادن باران چه بلایی سر خودت آوردی ، این جز از عشق به بارانه ؟؟؟ شوهرت هم همین عشق رو به شما داره که مثل مادری که باید مراقب بچه اش باشه نگرانته و اینجوری میخواد مراقبت باشه ) و البته کمی طنز شده :311: و همین نمک زندگیته عزیزم ، به معنای این رفتارش که دقت کنی باید لذت ببری نه ناراحت بشی .
حالا برات بگم الگوی رفتاری مؤثری که می تونستی با همسرت داشته باشی و به نتیجه دلخواه برسوندت . ببخش مجبورم نمایشی بگم .
بعداز این که اومدید خونه در موقعیت مناسب که اشاره کردی همسرت محبت نشون داد با ملایمت و کاملاً عاطفی ( اگه پیشم بودی لحن رو هم بهت یاد می دادم ) می گفتی :
عزیــــــزم : من امروز فهمیدم که تو چقدر مهربونی و چقدر منو دوست داری ، با این که بهم تندی کردی و گریم گرفت ، ولی فهمیدم همه اینا از نگرانیت بود نه عصبانیت ، خوشحالم که تو رو دارم و به محکم تر از کوه تکیه دادم ، این به من جرأت میده .
اشتباه کردم که حرفت رو گوش ندادم و منتظر نموندم که خودت بیای باران رو حموم ببرم ، اما از این اتفاق نتیجه خوبی گرفتم ، فکر نمی کردم اینجوری برات مهم باشم :43:.
خیلی دوستت دارم . خدا رو شکر که تو رو دارم . :228:
احساس خوبی دارم از بودنت .
*******
اما حالا که از اون لحظه خارج شدی ،می تونی همین حرفها رو باز هم در موقعیت مناسب با اشاره به این اتفاق بیان کنی
خوب دیگه بقیش با خودت .
البته این رو بگم اینا صادقانه باشه و جاداره که این عکس العمل رو داشته باش چون عصبانیت و ناراحتی همسرت پالس علاقه بوده .
مامفرد عزیز:
من بنا به اونچه از توضیحات شما از حس همسرتون نسبت به شما درک کرده بودم اون پیامد احتمالی رو گفتم و دیدی که همون هم شد . اگر چه این توصیه کلیه و همه خانمها باید این نکته رو در شرایط حادثه رعایت کنند .
موفق باشی عزیزم
ممنون ممنون هزار بار ممنون از فرشته مهربان عزیز
من همه ی حرفای شما رو قبول دارم و میدونم که همسرم منو دوست داره و نگران شده و هنوزم نگرانمه مثه یه بچه می خواد مراقبت کنه ولی مشکل همسرم من اینه که حد تعاددل نداره یا از این ور بوم می افته یا از اون ور
یه زمانی بیشتر از حد مراقب منه یه زمانی هم که باید منو در پناه خودش بگیره انتظار داره من مثه یه مرد برخورد کنم
یعنی دقیقا تو هر شرایطی دقیقا عکس انتظار من رفتار میکنه
البته من خودم قبول دارم که اشتباه کردم اون روز ولی توی اون شرایط دیگه سرزنش کردن چیزی رو درست نمی کنه
البته من خیلی خودمو کنترل کردم و همین کنترل کردن باعث شده که الان خیلی آروم تره قبلا اگه غر میزد من بیشتر غر میزدم و تلافی میکردم ولی الان دارم سعی می کنم یکم عاقلانه رفتار کنم و لج نکنم
delعزیزم سلام
خیلی وقت بود ازت خبر نداشتم خیلی خوشحالم که برگشتی دوباره :72:
مرسی خانومی از نظر قشنگت
راست میگی باید انرژِ ی صرف کنم برای راه انداختن این آقا احسان
ممفرد جون بازم ميگم تو هم در اين خيلي مرد بودن بي تقصير نيستي عزيزم تو از اول زندگي مثل يه مرد با همسرت برخورد كردي!!حالا هم احسان خان فكر ميكنه.....خانم من كه اينقدر مقاوم و محكمه بعيده كه از تريپ رمانتيك خوشش بياد....قبول كن خودتم موثر بودي توي اين روند.....نميخوام بگم از اين به بعد مثل يه بچه لوس بشي ميخوام بگم يه كم از اين استحكامت كم كن:46:......بعضي وقتا هم غرور خانمها اجازه نميده يه مورچه از قدرت و صلابتشون رو كم كنن!!!!!!!:311:
نميدونم مطلبي كه مد نظرم بود درست منتقل كردم يا نه!!!
سلام
تو شرکت ما هر سری کارآموز های مختلفی میآن و میرن
این اوخر یه کارآموزی اومد تو شرکت و مسئولیت آموزشش با منه
یه پسر 21 سالست و خیلی هم باهوشه
یه مدت بخاطر یه مشکل عشقی که داشت از من راهنمایی خواست و منم تا اونجایی که تونستم راهنمایی اش کردم و مشاوره بهش معرفی کردم و .. تا یکم حالش خوب شد ولی مشکل اینه که احساس میکنم داره به من عادت میکنه و این خیلی بده و چون هر روز من و ایشون در تماس هستیم از نظر کاری نمیتونم ازش فاصله بگیرم
جدیدا کارهایی میکنه که من نمی پسندم
تمام کار آموزها شماره همراه راهنماهاشونو دارن
ایشون چند بار به من اس ام اس زد من بیجواب گذاشتم تا اینکه دیشب یه اس ام اسی زد من نمی تونستم بلند شم به احسان گفتم ببین کیه
و احسان اس ام اس و خوند که یه اس ام اس کاملا احساسی بود
کفت این کیه ؟؟
گفتم کارآموزمه
گفت پسره؟؟؟
منم گفتم آره ولی بچه است
چیزی بهم نگفت ولی فهمیدم ناراحت شده
حالا نمیدونم با این آقا چطور برخورد کنم
من کاری نکردم که ایشون احساس راحتی کنه فقط یکم راهنماییش کردم اونم خودش خواست
سلام
مامفرد عزیز
سعی کن در برخورد باهاش با لفظ پسرم خطابش کنی و جدی و کاملاً رسمی باهاش رفتار کنی و در مورد برخورد های احساسیش هم حتماً بهش گوشزد کن که تو مثل برادر یا پسر منی و درک می کنم ، اما هر چیزی آدابی داره و شما کار آموز بنده هستی و باید در نوع بیان و الفاظی که در صحبت با من به کار می بری دقت کنی و بگو من تو محیط کار و کلاً با آقایون جدی هستم و خوشایندم نیست خودمونی صحبت کردن و...
در واقع ارشادش کن .