سلام شاد عزیزم
نمیدونم شما چند ماهه که تو این وضعیتید. هیچ اطلاعی از جزئیات ندارم، ولی شاید اگه جریان رو اینطور تصور کنم، خیلی هم به بیراهه نرفته باشم:
یه مشکلاتی پیش اومده که هم شادی از :72: رنجیده و هم :72: از شادی. (ببخشید من اسمشون رو نمی دونم)
شادی مثل هر زن دیگه ای دچار طغیان احساسات شده.
:72: مثل هر مرد دیگه ای ریخته تو خودش و هیچ درد دلی پیش شادی نکرده.
شادی احساس کرده که :72: چقدر سرد برخورد می کنه. بنابراین (1) شادی نتونسته وضعیت روحی :72: رو درک کنه (2) شادی دلشکسته تر شده. (3) شادی بازهم بیشتر به درد دل کردن و جلب همدلی همسرش نیازمند شده.
:72: احساس می کنه که شادی بیشتر از ظرفیتش ازش انتظار داره. از طرفی مشکلات سابق حل نشده باقی موندند (چون اصلا مطرح نشدند) بنابراین قلب :72: تنها تر شده. :72: کمتر شادی رو محرم خودش می بینه. کمتر در کنارش احساس امنیت می کنه.
و این داستان همینطور ادامه پیدا کرده تا رسیده به امروز که :72: برای فرار از شرایطی که توش گیر افتاده هیچ راهی جز تهدید کردن شادی پیدا نمی کنه.
عزیزم یه چیزی رو بهت یادآوری کنم. تو هم مثل هر زن دیگه ای نفرت خودت رو راحت تر از نفرت همسرت می تونی تحمل کنی. و مردها از شنیدن درد دل زنها متنفرن! گاهی هیچ چیز براشون خفقان آور تر از همدلی کردن با زنها نیست!!
بهت اطمینان می دم یه چیزایی هم تو قلب همسرت هست. اون هم دلشکسته ست که این واکنش ها رو نشون می ده. همسرت داره مثل اکثر مردهایی رفتار می کنه که تو تالار باهاشون برخورد داشتی.
کلید حل مشکل دست توه شادی. زن ها استقامتشون بیشتره. تو اینطور مواقع خیلی نباید از آقایون انتظار داشت! این مختص همسر شما نیست عزیزم. ازش دلخور نباش. فقط فعلا رو کمکش حساب نکن. اون دیگه به وضعیت بحرانی رسیده!
از طرفی من احساسات شما رو هم کاملا درک می کنم.
عزیزم تنها راه حلی که به ذهنم می رسه اینه که اول مشکل خودت رو (با کمک یه روانشناس یا مشاور) حل کنی، که بعد بتونی همسرت رو از این وضعیت نجات بدی.
***مطمئن باش بعدش عشق خالصانه ی سابق بینتون احیا می شه***
راستی یه احتمال زیادی هم وجود داره که مشکل همسرتون اصلا رنجیده شدن از شما نباشه. ممکنه ایشون اصلا هیچ مشکلی با شما نداشته باشند (حتی با وجود اینکه بوسیله تهدید کردنتون این شبهه رو در شما ایجاد کردند!)
شاید مشکلات ایشون چیزهای دیگه ای باشن. مسائلی که، طغیان احساسات شما و رنجیدگیتون باعث شده اولا شما از اون مشکلات غافل بشید، و ثانیا همسرتون مجال مطرح کردنشون رو ( اونطور که باید ) پیدا نکردند.
به هرحال یه مشکلاتی هست که ظرفیت ایشون رو کم کرده.
ظاهرا عرصه به قدری بهشون تنگ شده که کلا توانایی شنیدن درد دلهای شما، و همدردی و همدلی کردن با شما رو ندارن. هر انسانی ظرفیت فکری و عاطفی محدودی داره. و این ظرفیت برای آقایونی که مسائل رو کمتر بروز می دن، محدود تر هم هست.
شادی جان سعی کن به جای دلشکسته شدن از همسرت ( یا به قول خودت خدای نکرده متنفر شدن!! که اولین آسیبش متوجه خودته ) اون چیزی که مرد زندگیت توانایی تقاضا
کردنش رو نداره، بهش بدی!
البته منظورم اصلا این نیست که از احوالات دل خودت غافل بشی
:72: