-
RE: او از من دور است
honarmandعزیز
درسته که خیلی سخته ولی همونطور که الان من بخوام با ایشون صحبت کنم به من روی خوش نشون ندن
مثلا لگر من شما ره ی ایشون رو به دست بیارم و بخوام با ایشون در مورد خودم صحبت کنم ممکنه که ایشون اصلا به من توجهی نشون ندن اگر اینطور باشه نسبت به خیلی های دیگه که ایشون نمی شناسند و دختران دیگه هم همین واکنش رو نشون بدن من میتونم خیلی راحت امتحانش کنم از طریق هرکسی یا به هر بهانه ای
به خاطر همین میگم که من باید از نزدیک ببینمش شاید ایشون هم به من علاقه مند بشن از کجا معلوم واقعا؟
اگر که من ایشون رو دیده بودم و از هر طریق مثلا رفتارش متوجه می شدم که هیچ علاقه ای به من نداره وضعم با الان فرق می کرد ابته نه اینکه به ایشون در مورد علاقم صحبتی بکنم نه!
-
RE: او از من دور است
honarmandیک موضوع دیگه
واقعا میشه تضمین کرد که همه ی خواننده ها و بازیگران و .... بد باشند ؟
حالا شاید خیلی ها توی اینکار باشند که ظرفیت موقعیتشان را نداشته باشند
یک سوال دارم از دوستان
میشه یه ادم به خاطر کسی شعر بگه و منتظر باشه که یک روزی اون شعرا رو به اون تقدیم کنه
میشه ادم تو شادی ها و غمای خودش کسی رو کنار خودش ببینه و در شادیها و غمهای طرف مقابل ارزو کنه که ای کاش کنارش بود
پس این وسط تکلیف این احساس یک طرفه چیه ؟ یعنی انقدر بی ارزشه که نمی تونه روی اون تاثیر بذاره؟
هیچ کس حرف من رو باور نداره
-
RE: او از من دور است
سلام red roze ،:72:
یه سوال :
نمی خوای بهش زنگ بزنی ، نمی خوای بهش ایمیل بزنی ، امکان دیدنش هم برات سخته ، به هیچ وجه هم نمی خوای ازش چشم پوشی کنی . همه ی اینها درست . اما حالا چی ؟
اگه دوست داشته باشی می تونی به ما بگی الان برنامه ی تو برای مواجهه با این وضعیت چیه ؟
از طرفی عزیز دلم ؛
احیانا فکر نکن که کسی می خواد تو رو زیر سوال ببره یا تحقیرت کنه یا هرجوری شده بهت بگه راهت رو عوض کن . نه . همه ی ما اگر حرفی می زنیم برای اینکه به عنوان عضوی از این جامعه کوچک مجازی دوستت داریم و برات نگرانیم . ممکنه انجوری که تو می خوای نتونیم با احساساتت همراهی کنیم اما دلمون هم نمی خواد که تو خدای نکرده درگیر شرایطی بشی که برات ایجاد مشکل و نگرانی بکنه ... می دونی که تو چه بدنبال کسی که دوستش داری بری یا نری و باهاش ازدواج بکنی یا نکنی و خوشبخت بشی یا نشی و ... هیچ تاثیر خاصی بر زندگی تک تک ما که با این حساسیت داریم به حرفات گوش می دیم و سعی می کنیم ذهنیات و تجربیات خودمون و دیگران رو در اختیارت بزاریم نداره و نهایتا این توئی که راهت رو انتخاب می کنی و اثرات خوب یا بدش رو خواهی دید ... بنابراین می بینی که کسی نه قصد نداره و نه می تونه تورو مجبور به کاری بکنه که نمی خوای ....
با توجه به تمام این ها پیشنهاد می کنم برگردی و نظرات دوستان و جوابهای خودت رو در 52 پست گذشته با تامل بیشتر بررسی کنی ... امیدوارم بتونی بهترین استفاده رو بکنی و گرنه اگر بخوای همینطوری برای هر پیشنهادی که بهت داده می شه جواب نه و اما پیدا کنی و یکسره بر اسب خودت بتازی کمکی هم از دست کسی برنخواهد اومد ... چون متوجه هستی که حضور شما در اینجا برای گرفتن نظرات مشورتی هست و مشورت وقتی جواب می ده که به راهنماییهای دیگران بدیده ی دقت نگاه کنی نه اینکه از پیش به سوال خودت جواب داده باشی و بعد بزور بخوای از همه همون جواب رو بشنوی ...
دوستت دارم و برات آرزوی موفقیت می کنم .
-
RE: او از من دور است
خداوند عمر با عزت به خانم طاهره بده . انشاءالله
-
RE: او از من دور است
با سلام ممنونم از شما طاهره خانم گل
متشکرم از محبت شما و تمامی دوستان که به من کمک می کنند و وقت صرف می کنند
واقعا نمی دونم چطور از شما دوستان تشکر کنم واقعا وقتی ارسال جدیدی به موضوع داده میشه احساس خوبی به من دست میده و دلم میخواد گریه کنم که انقدر به من توجه دارید
می دانم که همگی برای من نگرانید و براتون مهمه که چه راهی رو انتخاب کنم که بهترین راه باشه این رو از نظرات ارزشمندتان و اینکه بی تفاوت از روی حل مشکل من رد نمی شید گویای این موضوعه
اما طاهره خانم عزیز
به توصیه ی شما عمل کردم و یک بار دیگه ارسالهای خودم جواب دوستان و همه رو یک بار دیگه مطالعه کردم این بار با تامل بیشتر اما همه ی گفته های قبلیمو تائید می کنم
واقعا شرمنده میشم وقتی که دوستی نظرش رو میگه و من هم نظرم رو هر چند با نظر ایشون مغایرت داشته باشه اما میگم
سوال تمامی دوستان رو جواب میدم اما واقعا نمی دونم چطوری همگی غیر منطقی هستند
میشه دوستان بگن کدوم جواب من غیر منطقی است ؟ اخر فکر می کنم برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد
احساس می کنم اگر به خودم بقبولانم که این کار شدنی نیست تسلیم شدم
ببخشید که این رو میگم اما وقتی با جواب دوستان مواجه میشم احساس می کنم که حرفهای منو نخوندن یا باور نمی کنند و یا اصلا براشون بی اهمیته و تکیه می کنند به خواننده بودن اون شخص اینکه تا حالا از نزدیک ندیدمش و اینکه این عشق یک احساس یک طرفه است
اخه اشکالی دارد که من بتونم از نزدیک ایشان را ببینم اگر اینطور بشه همه ی این موضوعات حل میشه یک طوری که عنوان هوادار روم نباشه عنوان یک نفر که به خاطر شغلش سراغش رفته رو نداشته باشم
نخوام خودمم پا پیش بذارم و اظهار علاقه کنم
شغلش برام بی ارزش و بی اهمیت نیست اما از خود اون برام مهمتر که نیست اصلا دخلی به احساسم نداره
اگر من ایشان را از نزدیک می دیدم مثلا یک رابطه ی کاری یا مثلا خانوادگی با ایشان داشتم خیلی راحت می تونستم هر سه مشکل رو حل کنم
درسته این حرف احمقانه است چون من این شرایط رو ندارم و این فکر بیشتر به یک ارزو شباهت داره یک ارزوی بسیار بسیار سخت که احتمال وقوعش تنها 1 در هزاره ولی همین نشان میده که امیدی وجود داره دارم با علاقه ای وجودم رو گرم می کنم که بی ارزش قلمداد میشه
من دارم با این امید زندگی می کنم همین امید احمقانه که همه ی زندگیم رو پر کرده
قصد مخالفت با نظرات شما رو ندارم باور کنید قصد بی توجهی هم ندارم
نظرات همه رو با دقت تمام گوش می کنم و در موردشان فکر می کنم
اقای سنگ تراشان هم به این موضوع اشاره کردند من اگر به مشورت نیاز نداشتم که اصلا این موضوع را ایجاد نمی کردم
می خوام با کمک شما راهی رو برم که اخرش شکست نباشه غصه نباشه تنهایی و حسرت و ناامیدی نباشه که افسوس نخورم چرا اینکارو کردم چرا اون کارو کردم شاید اگر یک راه دیگه ای رو امتحان کرده بودم بهتر بود کاش اصلا این کارو نمی کردم و...
-
RE: او از من دور است
سلام red rose
از اینکه در ارتباط با شما ناگزیرم با کمال تاثر و تاسف این پست را برایتان بنویسم بی نهایت غمگینم.
واقعیت اینست که در عالم روان درمانی هم مثل پزشکی یک جایی به آخر خط می رسیم و به مراجع می گوئیم دیگر امیدی به بهبودیت نیست... و دیگر باید منتظر یک معجزه از طرف خدا بشویم ، عمر دست خداست...
بسیاری از سرطانها در پزشکی چنین است، فقط درد و آلام بیمار را کم می کنیم... فقط همین درمان قطعی آن پیدا نشده است...
در مورد شما هم از نظر روان درمانی جزء کیسهایی محسوب می شوید که متاسفانه باید بگویم امیدی به نجات شما نیست.
نوع بیماری: هوش هیجانی، بسیار پائین ، خطاهای شناختی پیشرفته و از همه مهمتر عدم خواستن و جزمیت و تعصب در راه شکست....
لذا الان دیگر می توانی هر راهی که دوست داری بروی، و هر فکری که درست می پنداری انجام بدهی.( اگر چه تاکنون همین کار را کرده ای و نتیجه نگرفته ای، ولی باز هم به همین روش برو)، قسم می خورم که الان در فکر این هستی که چه جوابی به این پستم بدهی....
اما، من اینجا نیامده ام که از خودم دفاع کنم.... من آمده ام که آخرین هشدار را بدهم و بروم..
افسوس که نتوانستیم هیچ یک به تو کمک کنیم....
چون کسی که خواب است می توان بیدار کرد، اما شما ترجیح می دهید خودتان را به خواب بزنید....
خداحافظتون
-
RE: او از من دور است
سلام
خیلی ممنون از پاسختان
وقتی این تاپیک رو خوندم خیلی دلم به حال خودم سوخت
حق با شماست و ممنونم
من هم دقیقا حال همون مریضی رو دارم که به اون میگن امیدی به بهبودی نیست و واقعا حق میدم به شما که این حرف رو می زنید
واقعا باید بشینم و منتظر مرگ باشم و روزی هزار بار از اینکه به سرانجام نرسیدم به حال خودم تاسف بخورم ؟
شاید واقعا از دست من خسته شدید
شما هم از ابتدا نظرتان این بود که هیچ کمکی نمی تونید به من بکنید کاش حرفتون رو گوش کرده بودم و نه به خودم امیدواری بیهوده میدادم و نه وقت دوستان رو می گرفتم
هر چند این موضوع ربطی به بیماری نداره چون بیماری جسم و روح ادم رو از بین می بره
مادر بزرگی داشتم که بر اثر تمور مغزی در گذشت دکترا خیلی راحت به اون گفته بودند که بیماریش چیه و امیدی به بهبودی اون نیست اون لحظه احساس کردم دکترش بی رحم ترین دکتر دنیاست(قصد جسارت ندارم اقای سنگ تراشان منظورم نا امیدیه)
می تونست به اون امید بده می تونست نذاره بفهمه که هیچ امیدی باقی نمانده شاید الان زنده بود شاید بیشتر زنده می ماند
اقای سنگ تراشان کار شما و همه ی کسایی که توی این سایت به دیگران کمک می کنند قابل ستایشه و من تا عمر دارم برای همگی دعا می کنم
بهر حال از همه ی دوستان ممنونم
ببخشید که وقتتون رو گرفتم
اگر از من خسته و ناراحت شدید واقعا معذرت میخوام
با تمام وجود منتظر معجزه ی خداوند می مونم (شاید بگید این دیگه عجب رویی داره)
از هرکس ناامید بشم از خدا ناامید نمیشم
از صمیم دل برای همگی شما عزیزان ارزوی شادکامی موفقیت و خوشبختی می کنم
در پناه خدا
-
RE: او از من دور است
سلام red rose
نمی دانم چرا می خواهی همه ما را رها کنی و تنها بگذاری...
یعنی ما دوستانت که اینگونه در کنارت ماندیم و در حدود 60 پست را ارسال کردیم، ارزش دوستی نداریم...
مگر نه اینست که برای هر پست حتی گاهی چندین ساعت با تمام وجود وقت گذاشتیم و برایت جواب تنظیم کردیم...
خودت خوب متوجه شدی که چقدر دوستت داریم و برایت وقت گذاشتیم و هنوز هم هستیم...
آیا تو فقط آمده بودی کمک بگیری، و حالا مایوسی و می خواهی بروی؟! آیا کسانی که به کمکت در تالارهای دیگر نیاز دارند، نباید از لطف شما بهره مند گردند؟!
ببین یک فرقی در پزشکی و روانشناسی وجود داره ( تو رو خدا صد بار اینو بخون و بنویس، چون واقعا مهمه)
در پزشکی همه چیز دست پزشک و دارو هست، و این پزشک هست که می تواند یک بیمار را نا امید کند، یعنی بگوید که داروی دردش موجود نیست.
اما در روانشناسی و مشاوره بر عکس هست، یعنی همه چیز دست خود فرد و مراجع است، و این مراجع است که به روانشناس می گوید که تو برو من نمی خواهم حرفت را گوش کنم و نم یخواهم راه درمانم را بروم.
می بینی، در مورد بیماری جسمی مادر بزرگت ، دکتر با شرمندگی گفت کاری از دستما بر نمی آید. اما در مورد شما ، فرق می کند، این شما هستید که به ما می گوئید که نمی خواهید غیر از کار خود را بکنید.
رز قرمز، مگر نه اینست که ما در فرسنگها این طرفتر همه انرژی و راه حل تخصصی خود را به تو هدیه می کنیم، ساعت یادداشتها را بخوان، صبح ، ظهر، شب، نیمه شب دوستان همه فکر و اندیشه و راه را به شما داده اند. خب، الان اگر شما نخواهید به کار بگیرید، ما چه کار کنیم...
با روش خودت هم فقط داری اذیت می شوی، داری رنج می بری؟!
یک چیز دیگر، من به عنوان روانشناس و مشاوره بسیار معجزه در این رشته دیدم، اما این معجزه به دست خود مراجع اتفاق می افتد، یعنی آنوقت که تصمیم می گیرد بر خلاف دلش ، به مشاوران و متخصصات اعتماد کند و چند روزی راه صحیح را برود.، آن وقت یکباره می بیند که همه رنجهایش رو به کاهش هست.
پس اگر ما را دوست داری، ناامیدمان نکن، تنهایمان نگذار، و یک معجزه ای را شروع کن....
به یک راهی غیر از خواست دلت....
البته اگر برایت سخت است تصمیم یکباره....
می توانی برای مدتی کمی انرژی خود را از راه خودت برداری و به راههای که ما پیشنهاد دادیم عمل کنی... اگر کم کم متوجه شدی این راه بهتر است می توانی ادامه دهی.
فراموش نکن روانشناسان هم مثل پزشکان، گاهی دارو می دهند، گاهی آمپول و گاهی با تیغ جراحی عمل می کنند.
بنا نیست مراجع فرار کنه...
هر چه باشه اینهمه دوستدار منتظر تصمیمات قشنگ اون هستند.
باز هم دعا می کنم که
خدا حافظ شما و محافظ همه ما باشه...
-
RE: او از من دور است
سلام دوست من ؛:72:
ما در کلبه ی همدردی یک خانواده ایم و مثل اعضای یک خانواده برای هم نگران می شویم ، اشتباهات یکدیگر را به هم گوشزد می کنیم ، تا پای توان برای رفع اشتباهات و مشکلات هم می کوشیم ، با هم دعوا می کنیم ، برای هم گریه می کنیم ، با هم می خندیم و برای هم دل می سوزانیم و نهایتا آرزوی همه ی ما خوشبختی تک تک اعضای خانواده است ...
این جمع صمیمی ، همدل و همراه خواهان خوشبختی و سربلندی توست ...
پس با ما باش و با درایت و روشن بینی بر شرایطی که آزارت می دهد غلبه کن ...
ما با تو هستیم و در کنار تو ، به ما اعتماد کن ...
خواهی دید که در جستجوی تغییر هستی ...:104:
دوستت دارم .
-
RE: او از من دور است
سلام
مثل همیشه فقط میتونم بگم ممنونم ای کاش کاری از دستم بر می امد تا در جواب لطف بی کرانتان براتون انجام می دادم
اقای سنگ تراشان گرامی و طاهره خانم مهربان
همین من رو شرمنده می کند که دوستان ساعتها وقت صرف کردند و انطور که صحیح می دانستند تا اخرین مرحله همراهیم کردند همدردی و راهنمایی کردند
چه قدر راحت بودم وقتی از احساسم براشون می گفتم
چه قدر دوستشان دارم و چقدر برایم محترمند که اینگونه به کمک من امدند تا از رنجم بکاهند
اقای سنگ تراشان همانطور که فرمودید خیلی برایم سخت است که یک باره تصمیم بگیرم
نیاز به گذر زمان دارم
اگر به یاد داشته باشید ابتدا هدفم از ایجاد این تاپیک این بود که راهی رو به من پیشنهاد کنید که به وصل برسم
مطمئن باشید بازم به حرفاتون فکر می کنم البته عاقلانه تر
روزی که احساس کردم می تونم با این شرایط کنار بیام حتما با شما در میان میگذارم که دیگه نگرانم نباشید
البته هنوز در کنار دوستان خوبم هستم
بازم تشکر می کنم از تمام دوستان
موفق باشید دوستان خوبم