RE: يه مطلب برا خوشحال شدن خانوما (طنز!)
عروسی رفتن دخترها:
:46::46:
دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره... اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!! ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!! بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه...اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و...که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه...
حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...مثلا ممکنه " شینیون" کنه یا مدل دار سشوار بکشه...! البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه... یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم! ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی(اینا دستور غذا نیستا!!) گرفته تا لیمو ترش ( این لیمو ترش واقعا معجزه می کنه، به یه بار امتحانش می ارزه!) خوب، روز موعود فرا می رسه! ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه( انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم،...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون...( البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره...که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!) بعد از ناهار...! لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر... توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده ....آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!! ساعت 3 می رسه خونه... بعد شروع میکنه به آرایش کردن...!
بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره ( که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!
ساعت 8 عروسی شروع می شه...یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!
عروسی رفتن پسرها:
:311::311:
اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمیکنه!!
روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه... خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!
ساعت 6 بعد از ظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله...عروسی دعوتیم..!
بعد از خبر دار شدن انگار که برق گرفته باشنش...! می پره تو حموم...
توی حموم از هولش، صورتشم با تیغ می بره...!!( بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)
ریش هاش زده نزده( نصف بیشترو تو صورتش جا می زاره!!)از حموم می یاد بیرون...
ساعت 6:30 بعد از ظهره...هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه، رسمی باشهیا اسپرت...!
تازه یادش می افته که پیرهنشو که الان خیلی به اون شلوارش می یاد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!! http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...7038da51e8.gif
کلی فحش و بد و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیرهنشو تو کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و شلوارشو چرا از علم غیبشون استفاده نکرد که بدونن که نیاز به دوختن داره...!
خلاصه...بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه(البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و برادر هم دستبرد می زنه!!) ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله ی زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیر تر از این به عروسی نمی رسه!!
RE: يه مطلب برا خوشحال شدن خانوما (طنز!)
* زن اولی: این مردها واقعاً خیلی لجوج و یک دندهاندها!
زن دومی: آره ولی حالا چی شده؟
زن اولی: مثلاً این شوهر من، دیروز درست چهار ساعت براش توضیح دادم، آخرش هم قبول نکرد که نکرد.
زن دومی: خوب چی رو داشتی براش توضیح میدادی؟
زن اولی:اینکه من آدم پر حرفی نیستم!!!
خواهشا نگید اینجا چیکار میکنی؟
وگنه میگم: پس کجا چیکار کنم؟:311:
RE: يه مطلب برا خوشحال شدن خانوما (طنز!)
8 دلیل برای خلقت زنان:
1.خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.
2.خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده.
3.خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره.
4.خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی دیگه نمیخره.
5.خدا میدونست كه آدم يادش ميره آشغالا رو بيرون ببره.
6.خدا مي خواست آدم بارور و تكثير شود ، اما خدا میدونست كه آدم تحمل درد زايمان رو نداره.
7.خدا میدونست كه مانند يك باغبون ، آدم براي پيدا كردن ابزارهاش نياز به كمك داره.
8.خدا میدونست كه آدم به كسي براي مقصر دونستش براي موضوع سيب يا هر چيز ديگري نياز داره.
:104::310::104:
RE: يه مطلب برا خوشحال شدن خانوما (طنز!)
مردها با دقت بخوانند::311:
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...4a64f64bdb.pnghttp://www.hamdardi.net/imgup/16901/...4a64f64bdb.pnghttp://www.hamdardi.net/imgup/16901/...4a64f64bdb.png
1-زن همیشه قوانین را وضع نموده و تصویب کند
2-قوانین ممکن است بدون اطلاع قبلی تغییر کند
3-امکان ندارد مردی تمام قوانین را بداند
4-چنانچه زن شک ببرد که مرد تمام یا برخی از قوانین را میداند، میتواند بلافاصله قوانین را تغییر دهد
5-زن هرگز اشتباه نمیکند
6-چنانچه به نظر آید که زن در اشتباه است، علت آن است که مرد حرفی بیجا و اشتباه بر زبان آورده یا کاری اشتباه کرده که باعث سوء تفاهمی آشکار و در نتیجه، اشتباه زن شده است
7-چنانچه مورد بالا اتفاق افتاد، مرد باید بلافاصله معذرت بخواهد، چرا که او باعث سوء تفاهم شده است
8- زن میتواند هر زمان که اراده کند، تصمیم خود را عوض کند
9-مرد هرگز نباید بدون رضایت صریح زن، تصمیم خود را عوض کند
10-زن حق دارد در هر زمان عصبانی یا مشوش باشد
11-مرد باید در تمامی اوقات آرام باشد، مگر اینکه زن از او بخواهد عصبانی شود
12-زن ممکن است از مرد بخواهد که عصبانی باشد یا عصبانی نباشد، اما تحت هیچ شرایطی نباید او را از نیت خود آگاه سازد
13-مرد مکلف است، در تمامی اوقات ذهن زن را بخواند
14-در تمامی اوقات و در هر زمان و مکان آنچه مهم است این است که منظور زن چه بود، نه اینکه چه گفت.
15-چنانچه مرد هر زمان که تصور میکند درست میگوید کافی است به بند 5 مراجعه نماید
RE: يه مطلب برا خوشحال شدن خانوما (طنز!)
اینا یی که مینویسم خنده دار نیست ،شاید هم اعتراض بشه ،ولی متاسفانه واقعیت داره
پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:" چندی خوشگله؟"
سواره از کنارت گذشتم، گفتی:" برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!"
در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود
در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود
زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی
در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من
در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی
در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی:"زهرمار!"
در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت، فحش خواهر و مادر بود
در پارک، به خاطر بودن تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم
نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده می دادی
من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی
مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!
تو ازدواج نكردي و به من گفتي زن گرفتن حماقت است
من ازدواج نكردم و به من گفتي ترشيده
عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی
عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد
من باید لباس هایت را بشویم و اتو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ
من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر
وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است
وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است
RE: يه مطلب برا خوشحال شدن خانوما (طنز!)
گل مریم جان
اینجا برا خوشحال شدن بود ، تو که اشک منو در آوردی !!! :302:
اما مطالب بالا با عینک بدبینی نوشته شده ، یه کم دقت کنید کلی مطلب پیدا میشه که خانمها به خانم بودنشان افتخار کنن :72:
RE: يه مطلب برا خوشحال شدن خانوما (طنز!)
خانم ها هميشه به خانم بودنشون افتخار ميكنن اما اينجا بحث چيزي غير از افتخاره يعني ظلمي كه به حق و حقوق خانمها به عنوان يك انسان(نه يك زن)ميشه!!
RE: يه مطلب برا خوشحال شدن خانوما (طنز!)
تو چه طوری نیمرو درس می کنی؟
دخترها:
توي ماهيتابه روغن ميريزن
اجاق گاز زير ماهيتابه رو روشن ميكنن
تخم مرغها رو ميشكنن و همراه نمك توي ماهيتابه ميريزن
چند دقيقه بعد نيمروي آماده رو نوش جان ميكنن
پسرها:
توي كابينتهاي بالايي آشپزخونه دنبال ماهيتابه ميگردن
توي كابينتهاي پاييني دنبال ماهيتابه ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن
ماهيتابه رو روي اجاق گاز ميذارن
توي ماهيتابه روغن ميريزن
توي يخچال دنبال تخم مرغ ميگردن
يه دونه تخم مرغ پيدا ميكنن
چند تا فحش ميدن
دنبال كبريت ميگردن
با فندك اجاق گاز رو روشن ميكنن و بوي سركه همراه دود آشپزخونه رو بر ميداره
ماهيتابه رو ميشورن (بگو چرا روغنش بوي ترشي ميداد!)
ماهيتابه رو روي اجاق گاز ميذارن و توش روغن واقعي ميريزن
تخم مرغي كه از روي كابينت سر خورده و كف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاك ميكنن
چند تا فحش ميدن و لباس ميپوشن
ميرن سراغ بقالي سر كوچه و ?? تا تخم مرغ ميخرن و برميگردن
تلويزيون رو روشن ميكنن و صداش رو بلند ميكنن
روغن سوخته رو ميريزن توي سطل و دوباره روغن توي ماهيتابه ميريزن
تخم مرغها رو ميشكنن و توي ماهيتابه ميريزن
دنبال نمكدون ميگردن
نمكدون خالي رو پيدا ميكنن و چند تا فحش ميدن
دنبال كيسهء نمك ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن
نمكدون رو پر از نمك ميكنن
صداي گزارشگر فوتبال رو ميشنون و ميدون جلوي تلويزيون
نمكدون رو روي ميز ميذارن و محو تماشاي فوتبال ميشن
بوي سوختگي رو استشمام ميكنن و ميدون توي آشپزخونه
چند تا فحش ميدن و تخم مرغهاي سوخته رو توي سطل ميريزن
توي ماهيتابه روغن و تخم مرغ ميريزن
با چنگال فلزي تخم مرغها رو هم ميزنن
صداي گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال ميشنون و ميدون جلوي تلويزيون
سريع برميگردن توي آشپزخونه
تخم مرغهايي كه با ذرات تفلون كنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توي سطل ميريزن
ماهيتابه رو ميندازن توي سينك
دنبال ظرفهاي مسي ميگردن
قابلمهء مسي رو روي اجاق گاز ميذارن و توش روغن و تخم مرغ ميريزن
چند دقيقه به تخم مرغها زل ميزنن
ياد نمك ميفتن و ميرن نمكدون رو از كنار تلويزيون برميدارن
چند ثانيه فوتبال تماشا ميكنن
ياد غذا ميفتن و ميدون توي آشپزخونه
روي باقيماندهء تخم مرغي كه كف آشپزخونه پهن شده بود ليز ميخورن
چند تا فحش ميدن و بلند ميشن
نمكدون شكسته رو توي سطل ميندازن
قابلمه رو برميدارن و بلافاصله ولش ميكنن
چند تا فحش ميدن و انگشتهاشون كه سوخته رو زير آب ميگيرن
با يه پارچهء تنظيف قابلمه رو برميدارن
پارچه رو كه توسط شعله آتيش گرفته زير پاشون خاموش ميكنن
نيمروي آماده رو جلوي تلويزيون ميخورن و چند تا فحش ميدن
RE: يه مطلب برا خوشحال شدن خانوما (طنز!)
عزیزم می توانی خوشحال باشی، چون من پسری با فکر و اهل زندگی هستم
عزیزم اگر میگم که باید تحصیل کرده باشی به خاطر این است که مطمئن باشم فرزندانم را به خوبی تربیت می کنی
اگر می گویم باید خوش قیافه و خوش هیکل باشی و فشن باشی، فقط به خاطر این است که جلوی دوست دختر هام کم نیاورم و بگم بهترین دختر رو انتخاب کردم
اگر می گویم خانه بزرگ ندارم فقط به خاطر این است که تو در تمیز کردن ان سختی نکشی
اگر می گویم ماشین مدل بالا و بزرگ ندارم به خاطر این است که تو وقتی سوار اتوبوس می شوی با مردم معاشرت داشته باشی و حوصله ات سر نرود
اگر می گویم عروسی در باغ و تالار بزرگ نمی گیرم به خاطر این است که در باغ ممکن از تو سرما بخوری و تالار برگ هم چون بزرگ است ممکن است تو برای طی مسیر و رقص در ان دچار مشکل شوی
اگر می گویم که ترا به کش.ر های خارجی نمی برم به خاطر این است که فکر کنی زیبا ترین زن دنیا هستی
اگر می گویم که جهیزیه کامل با تمام لوازم مد روز برایم بیاور فقط به خاطر این است که تو در خانه مثل ملکه ها زندگی کنی و سختی نکشی
اگر از تو می خواهم با این شرایط با من ازدواج کنی فقط به خاطر این است که تو بدانی من چقدر به فکر تو هستم و دوست دارم در زندگی راحت باشی
RE: يه مطلب برا خوشحال شدن خانوما (طنز!)