RE: سوال از دختران بازدید کننده
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شادزی
میشه بگین شما این مطلب رو از کجا در آوردین؟ ولی دختری که بدون شناخت عاشق بشه باید به عشقش شک کرد.و دخترها وقتی عاشق میشن جونشونو برای طرف میدن مگر اینگه اون آقا مشکل داشته باشه و قدر عشقشو ندونه.
اینو از خودم نمیگم که همین افراط در دوست داشتن یا عشق مثل هر پدیده ای یک دلیل کاملا علمی داره و ارتباطی به مسئله ماواریی نداره.این اتفاق در ذهن و روان آدمی میفته و یک سری واکنشهای عصبی و هورمونی باعث میشه که حال به خصوصی به عاشق دست بده.مثلا تپش تند قلب و فکر کردن به معشوق.و دیدن معشوق در کنار خود در خواب و رویا از همین دسته از اتفاقاتیست که فقط درون ذهن پیچیدهٔ ما انسانها شکل میگیره.به همین راحتی که میشه عاشق یه زن یا مرد شد و از بودن با معشوق لذت برد .میشه به همین راحتی یک تنفر بیاد جای این عشق شدید رو پر کنه.در این دنیا هیچ چیز ثابت نیست .همه چیز در حال تغییره
RE: سوال از دختران بازدید کننده
خب شاید واقعا این بنده خدا پشیمون شده باشه از گذشته اش و اگر واقعا از ایشون مطمئنید که پس از ازدواج به سراغ تنوع طلبی نمی ره، خب اینجا بخشش و گذشت شما حرف اول رو می زنه. اما حتما باید به صورت جدی با یه روان شناس مشورت کنید.
در مورد شک ایشون به شما فکر می کنم شاید دچار بیماری پارانویا باشن!؟ البته شنیدم تا حدود زیادی موروثی هست، اما در افرادی که خودشان گذشته خوبی نداشته اند و به یک سری مسائل پایبند نبوده اند، باعث افزایش بدبینی به طرف می شه (کافر همه را به کیش خود پندارد!). اگر این قضیه جدی باشه و با تلاش برای رفع سوتفاهم و جلب نظر برطرف نشه، در آینده مثل سوهان روح عمل می کنه و زندگی حکم قفس رو پیدا می کنه.
...دیدم افرادی که سنشان کمی بالا می ره، گاهی از این که مبادا دیر بشه، بی گدار به آب می زنن و خیلی سریع تن به ازدواج می دن که چون در سنی ازدواج کرده اند که شخصیتشان تا حدود زیادی شکل گرفته است، انعطاف پذیری برایشان سخت می شود و مشکلات زیادی پیش پایشان سبز می شود. مواظب باشید!
خواهشا بازدیدکنندگان محترم نظر بدن! فکر کنم این قضیه جدی تر از چیزی که ابراز شده به نظر می رسه! من که سواد و تجاربم بیش از این یاری نمی کنه!
RE: سوال از دختران بازدید کننده
یکی از دخترا گفت:وقتی دختری با پسری ارتباط... برقرار میکنه که بهش اعتماد کامل داشته و از طرف هم خوشش بیاد.این دختر میگه من از دوست پسرای قبلیم متنفرم و خوشحالم که از دست دادمشون.پس چرا قبلان میگفت من ... رو بهاشون تجربه کردم؟ چند هفته پیش یک چیزی رو مطرح کرد و تا حالا چند بار لابلای حرفاش تکرار کرده. به من میخواد حالی کنه. میگه من دخترم ! همون اوایل که نظر من رو پرسید من گفتم نجابت دختر به چند قطره خون روی دستمال نیست.البته میدونم که میتونه هم رابطه ... داشته باشه و هم میتونه به طور اسمی و عرفی دختر باشه.قبل از اینکه رابطه ... باهاش داشته باشم آیا راهی هست که بتونم بفهمم دختره یا نه ؟ تا حالا چند بار من رو امتحان کرده ولی من تاحالا امتحانش نکردم.جالبه بدونین که تو امتحانی که اخیرا از من گرفت رد شدم.اونم ماجرایی داشت که خیلی خنده دار شد .ولی ترکم نکرد.دلم میخواد یک بار هم من امتحانش کنم.اگه راهی به نظرتون میرسه بگین که چطور امتحانش کنم که بیشتر بشناسمش؟
RE: سوال از دختران بازدید کننده
من حاضرم که فقط به آینده نگاه کنم. به تازگی از گذشته حرفی نمیزنه.منم وقتی میبینم نمیخواد چیزی بگه اصلا نمیپرسم.ولی از اینکه در آینده خودم به سرنوشت قبلیها دچار نشم هیچ ضمانتی وجود نداره.من زیاد وقتی ندارم که بخوام باهاش بیشتر ادامه بدم.ولی این دختر هنوز وقت داره.کسی هم زیر فشارش نذاشته که ازدواج کنه.الان هم خیلی راحت بدون مسوولیت داره زندگیشو میکنه.میترسم بعد از مدتی از من سرد بشه یا پشیمون بشه.حرفاشو من به خودم نمیگیرم که میگه تا آخر عمر باهات میمونم.از طرفی حسادت بیش از اندازه که داره خودش هم میگه من حسودم.همش فکر میکنه که من برم با یکی از خودش خشگلتر.در صورتی که قبل از آشنایی با اون من با کسی دوستی نداشتم ولی اون همزمان با ۲ تا دوست بود.بعضی وقتا به خودم میگم که تو لایق عشق این دختر نیستی.من از خدا میخوام که اگه قرار باشه از من جدا بشه همین حالا یا هرچه زودتر اینکارو بکنه.دختری رو میشناسم که دوست پسرهای زیادی داشت .بعد از ازدواج هم نتونست با یک نفر زندگی کنه.با اینکه با عشق ازدواج کرده بود.عاقبت از هم جدا شدند.دختر میگه هرگز دیگه ازدواج نمیکنم.ولی هرکاری دلش میخواد داره میکنه.
RE: سوال از دختران بازدید کننده
به نظر من سوال شما درست نیست،کتاب ها وسایت های زیادی وجود داره که شما با رجوع به اون ها میتونید خصوصیات خانوم هارو بهتر بشناسید،خانوم ها شخصیت های عجیب وغریبی نیستند وشناختنشون خیلی سخت نیست ،شما برای ازدواج باید به مسایل مهمتری فکر کنید.
RE: سوال از دختران بازدید کننده
دوست عزیز اتفاقاً بر خلاف نظرات برخی از دوستان به نظر من شما از ته دل عاشق این دختر نیستید. این رو کاملاً از لابلای حرفاتون میشه متوجه شد. البته این فقط برداشت منه. به نظر من شما خودتون و اطرافیانتون به زیبایی این دختر معترفید اما هنوز اون عشق لازم درون شما شکل نگرفته . اگر با دقت حرفهای شما بررسی بشه متوجه میشیم که این وسط هیچ مشکل بغرنجی نیست جز دودلی و تردید شما. اگر ایشون قبلاً دوست پسر داشته و حالا رابطه ای نداره و اینو صادقانه بهتون گفته مشکل خاصی نسیت. ایشون صراحتاً به شما ابراز علاقه کرده و این چیز مهمیه . اکثر خانمهای سالم حتی اگر به کسی که شوهرشونه خیلی هم علاقمند نباشند باز بهش خیانت نمیکنند چه برسه به کسی مثل این خانم که شما رو دوست داره و بهتون گفته. من نمیگم عجول باشید ولی منفی باف هم نباشید. ببینید اگه واقعاً عاشقشید باهاش ازدواج کنید . به حرف مردم هم توجه نکنید که ازش تعریف و تمجید می کنند. شما ببینید دل خودتون چی میگه. به نظر من اگر علاقه از ته دل باشه شک و تردید های شما هم انقدر مهم نیست که مانع به هم رسیدن بشه.
RE: سوال از دختران بازدید کننده
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maedeh_mhm
به نظر من سوال شما درست نیست،کتاب ها وسایت های زیادی وجود داره که شما با رجوع به اون ها میتونید خصوصیات خانوم هارو بهتر بشناسید،خانوم ها شخصیت های عجیب وغریبی نیستند وشناختنشون خیلی سخت نیست ،شما برای ازدواج باید به مسایل مهمتری فکر کنید.
من با شما مخالفم .زن و مرد خیلی تفاوت دارن.تازگیها به این نتیجه رسیدم از نظر ظاهر بله شبیه هستییم.ولی در کل روانشناسی زن با مرد فرق داره.واسه ما چیزیی مهمه که واسه اونا اهمیت نداره و بالعکس.من معتقدم که خانمها شخصیتهای عجیب غریبی هستند و تا حدی هم دم دمی مزاج که باز از تفاوت زن مرد ناشی میشه
quote=wintersun77]
دوست عزیز اتفاقاً بر خلاف نظرات برخی از دوستان به نظر من شما از ته دل عاشق این دختر نیستید. این رو کاملاً از لابلای حرفاتون میشه متوجه شد. البته این فقط برداشت منه. به نظر من شما خودتون و اطرافیانتون به زیبایی این دختر معترفید اما هنوز اون عشق لازم درون شما شکل نگرفته ..
[/quote]
اگه علاقه بهش نداشتم اینقدر مواظب رفتارم نبودام.همیشه مواظبم حرفی یا حرکتی نکنم که ناراحت بشه.دلم میخواد خوشبین باشم.من نفر اول نیستم که باهاش ارتباط داشته و بعد ترکش کرده.حالا دلم چیزی میگه که عقلم اون رو قبول نمیکنه.