سلام امیر عزیز،:72::72:
ممنونم از لطفتون. دختر کوچولوی ما دو هفته پیش به دنیا اومد :43::43: و ضمن اینکه عاشقش هستیم و به زندگیمون رنگ و بوی دیگه ای داده اما واقعیت دیگه هم اینه که این روزا خانوادگی به شدت در حال تمرین سازگاری با شرایط جدید هستیم..
از این جهت به خاطر تاخیرم واقعا متاسفم.
هرچند متاسف شدم از خوندن اتفاقاتی که بعد از اون شب برای شما و خانمتون افتاد اما در نهایت خوشحال و امیدوار هستم از اینکه همسرتون پذیرفتند که در جلسات مشاوره شرکت کنند و از صمیم قلب آرزو می کنم این تصمیم تداوم داشته باشه.
من قبل از اینکه برم بیمارستان براتون یه چیزایی نوشته بودم اما چون کامل نبود ارسال نکردم. البته هنوز هم کامل نیست اما همون رو براتون اینجا میارم که اگه صلاح دونستید با مشاورتون هم در میون بزارید. شاید بتونه مفید باشه.
با آرزوی موفقیت هرچه بیشتر برای شما و همسرتون.
دوستتون دارم.:72::43:
.................................................. .................................................. ......................................
سلام دوست خوب من،
ممنونم از لطفتون.
نمی دونم اوضاع در چه حاله اما امیدوارم حالتون بهتر شده باشه و بیشتر مراقب سلامتی خودتون باشید و با تمام وجود آرزو می کنم تونسته باشیدبا درایت،کمی آرامش برای خودتون و همسرتون ایجاد کنید.
این چند روز گذشته سعی کردم مجددا تمام اتفاقاتی که برایشما روی داده رو مرور کنم.
چیزی که مسلمه اینه که شما مسیر ساده و همواری پیش رو نخواهیدداشت اما من شخصا به عنوان یک دوست مجازی که می تونید به عنوان یک هوادار (لبخند)هم روی او حساب کنید به خواست قوی شما، اراده ی تحسین برانگیزتون و پشتکار مثال زدنیتون ایمان دارم. بنابراین مطمئنم هر چه هم که این مسیر پر چالش باشه اما شما از پسش برخواهید اومد و حتی اگر جاهایی واقعا خسته بشید اما در نهایت موفقیت در پیش است..
البته من روانشناس یا مشاور نیستم اما تصورم این هست که شماباید روی چند محور اساسی کار کنید:
1- ارتباطتون با خودتون: تغییر نوع نگاهی که به خودتون دارید(درموردش صحبت خواهیم کرد) و ریشه یابی نیازهای درونی
2- ارتباطتون با همسرتون: کسب مهارتهای ارتباطی که از طریقآگاهی و آشنایی با تکنیک های مختلفی مثل شیوه ی همدلی کردن، شیوه گفتگوی موثر و ..و تمرین، تکرار و ممارست در عملی کردن این تکنیکها صورت خواهد پذیرفت و نیز با تغییرنگاهتون به همسرتون که البته این بخش یه جورایی متاثر از بند اول هم خواهد بود.
3- کنترل خشم: در راستای دو محور فوق ضروری ست به طور اختصاصی به مبحث کنترل خشم هم بپردازید که این مبحث در عین حال که توجه و تمرکز ویژه می طلبد از فرایند پیشرفت دو بند بالا نیز تاثیر مضاعف خواهد پذیرفت.
در ابتدا چون پیشتر تا حدودی با موضوع مهارتهای ارتباطیآشنا شده اید و عملا باید کمی با تامل و تمرکز بپردازید به تمرین های عملی، لذا درخصوص بند 2 صرفا چند نکته رو یادآوری می کنم.
- در تاپیک های مربوط به خانم she یا خانم سبکتکین و.. ضمن اینکه از تکنیک ها استفاده می کنید در عین حال سعی کنید خانمتون رو به جای اونها بزارید و احساسات و نیازهای ایشون رو شبیه سازی کنید. چون علیرغم تفاوتهای شخصیتی که بین همه ی ما وجود داره اما رفتارهایی هم هست که گاه در شرایط مشابه در بسیاری از افراد مشابه به نظر میرسه، مطمئنا اگر دقیق باشید شاید بتونید ردپای احساسات و نیازهای خانمتون در مواجهه با خلقیات خودتون رو در این تاپیکها شناسایی کنید.مثلا ترسهاش ،خواسته هاش،دلیل واکنشها و کارهاش و .. اینجوری شاید وقتی رابطه اتون دچار تنش هست سریعتر بتونید سرنخها رو ببینید و بر همون اساس مسیر اوضاع روبه سمت آرامش هدایت کنید.
- این رو قبلا هم در یکی از پستها براتون نوشتم که بعضی جمله ها هستند که بویژه برای اغلب خانمها بار منفی زیادی دارند (همون طور که آقایون با شنیدن برخی جمله ها مثل دلم میخواد،دوست دارم،به تو مربوط نیست و ..خونشون به جوش میاد).. مثل باید اجازه بگیری، باید حرف شنوی داشته باشی،مجبوری،وظیفته ، زن من هستی و کنترلت باید دست من باشه ، آدمت می کنم و .. اینجا همون مرز باریک بین مالکیت و دوست داشتن هست که اگر مورد بی توجهی قرار بگیره حتی اگر شما بهشت رو هم به همسرتون هدیه بدید هم نمی تونید حس بردگی و زندانی بودن در قفس برای خانمها رو از بین ببرید.. باور کنید خود من با همه ی ادعا و انعطاف و منطقی که در خودم سراغ دارم اگر همسرم از این عبارتها استفاده کنه حس می کنم داره بهم توهین می کنه،احساس شکست و خفگی بهم دست میده، تمام وجودم میشه بغض و اعتراض و صادقانه به شما بگم اگر حتی چند لحظه قبلش بهترین لحظات و محبتها رو با او تجربه کرده باشم اما شنیدن همچین حرفی همه ی اون تجربه ها رو در لحظه بی ارزش می کنه برام... و به هر نحوی حتما باید متوجهش کنم که چقدر حرفش آزارم داده ..به نظر من این احساسات در 99.5 درصد خانمها مشترکه، چیزی که متفاوته واکنشی هست که از طرف خانم بروز می کنه ..یکی با لجبازی سعی می کنه مردش رو متوجه این اعتراض بکنه ، یکی با بی ادبی ،یکی با گفتگو و .. ..
حالا شما ممکنه فکر کنید که این حرفها و احساسات چه ربطی دارند به حس مالکیت و بردگی ..ببینید، اصولا احساس عشق ، دوست داشتن، مهر و محبت بار معنایی مثبت دارند و همراه با حس آزادی، رهایی و هیجان مثبت بوده و باعث گرمی قلب آدمها میشن به گونه ای که اگر روش کار باهاش رو بلد باشی چه زن و چه مردحاضرند بی هیچ منیتی هر کاری برای هم انجام بدهند و هر بایدی رو در راه آرامش بخشیدن به هم انتخاب کرده و به حان بخرند.. در حدی که حتی به این امر مباهات می کنند.چرا؟ چون انتخاب مستقیم و بی واسطه ی هر یک هست..
اما وقتی یک طرف ماجرا بدون هیچ گونه مهارتی و یک طرفانه ازاین حساب بانکی عاطفی چک می کشد و ناشیانه اجبار و باید رو مثل یک چماق وارد این فضای لطیف و آزاد می کند طرف مقابل حس می کند عروسکی هست که کنترلش به دست دیگریست و بدون اجازه حق نفس کشیدن هم ندارد ..در واقع در این شکل از رابطه قدرت انتخابی که به طرف مقابل آزادی عمل میده از او سلب میشه و رابطه وارد یک چرخه ی معیوب و ناقص میشه.
البته هر زندگی مشترکی نیاز به قوانین،چهارچوبها،استاندار دها ،باید و نبایدها و الزاماتی دارد. اما نکته اینجاست که این قوانین و چهارچوبها وقتی از سوی دو طرف حرمت پیدا می کند که مورد قبول هر دو باشد.در شکل گیری استانداردهای زندگی مشترک که معمولا در طی شناخت بیشتر و عمیق تر ازهم صورت می پذیرد طرفین به مرور می پذیرند که بخشی ازاصول و قوانین شخصی خود را به نفع زندگی مشترک کنار بگذارند و در عین حال بخشی از قوانین طرف مقابل را بپذیرند. ضمن اینکه ماهیت زندگی زناشویی می طلبد که ما از من عبور کرده و به ما تبدیل شویم..
(ناتمام)
.................................................. .................................................. ...............................................