-
سلام به همه ی دوستان.
خوایتم جهت جمع بندی مطالب پستم اطلاع بدم.
دقیقا دوهفته اس که همسرم گفتن حاضر به ادامه نیستن و هیچ تماسی باهام نداشتن.
فقط با مادرم تماس گرفتن و هماهنگ کردن که فردا بریم پیش یک وکیل برای وکالت طلاق توافقی.
واقعا باورم نمیشه.این اولین باره که من التماسشون نکردم که ادامه بدیم برعکس همیشه و ایشون حاضر نشد هیچ تلاشی بکنه...
طلاق اصلا خوب نیست.
من معتقدم انسان با چنگ و دندون باید زندگیش و حفظ کنه و در حد توان خودم همه ی تلاشم رو کردم اما متاسفانه همسرم این رو از ضعف من دیدن و ...
ازتون میخوام دراین ماه عزیز برام دعا کنین خدا کمکم کنه.
اگر اشتباه داشتم من رو ببخشه و برای اصلاح خودم کمکم کنه تا از این به بعد بتونم زندگی خوبی داشته باشم.ممنون
-
رها جونم عزیزم
محکم باش اگر تصمیم قطعیت اینه خودتو نباز
منم همه ی این روزا رو کشیدم
درکت میکنم
روزای مبهم، پر از علامت سوال، پر از چرا
حتما تحت نظر روانشناس باش که کمتر اذیت شی
توافقی با وکیل دردسری هم نداره
از خدا میخوام هرچی به صلاحه همون بشه
اگه آرومت میکنه بیا و اینجا صحبت کن
-
سلام به همگی.
امروز به دفتر وکالت رفتیم برای طلاق توافقی.
پدرو مادرمم اومدن باهم.ایشون شاکی شد که چرا پدرو مادرم اومدن و من باید تنها میرفتم.
من هیچ صحبتی نکردم که درکمال ارامش تموم شه.
ولی متاسفانه ایشون ول کن نبودن و همه سعیشون میکردن که خودشونو به وکیل اثبات کنن.
گفتن این دختر منو بدبخت کرده.من از اول گفتم به درد هم نمیخوریم.
حتی یکبار که دعوامون شده بود ازم تعهد گرفته بود.
اون رو باخودش اورده بود و میگفت این خودش تعهد داده.
و نکته دیگه تمام مدت میگف این دختر agressiv هست.
و این رو از اونجا میگه که به جای من نشسته تست زده از طرف من و خودش نتیجه گرفته من وحشی و پرخاشگرم
اونقدر گفت که وکیل خودش هم عصباتی شد و فریاد زد سرش که اقای محترم اینجا دفتر وکالته اومدین وکالت بدین نه خودتون رو اثبات کنین.
بعد این سکوت کرد.
مهرم و تمام حقوقم رو هم بخشیدم و وکالت دادم.
وکبل گف هفته ی بعد انجام میشه.
تا لحظه ی اخر فک میکردم دنبال ترسوندنه و حتما قصدش این نیست.
ولی با حرف هایی ک زد فروریختم.
و فهمیدم من بهترین تصمیمم رو گرفتم.
دراین دوسال بارها دعواشد و هربار من به دست و پاش افتادم تا زندکیم حفظ بشه.به پدرومادرم گف دحتر شما همش دنبال من بود.
به هرحال همه چیز تموم شد.
این حقیقت تلخه و قطعا سختیای زیادی رو باید تحمل کنم.
من همیشه مخالف صددرصد طلاق بودم و هستم اما فقط خوشحالم تو زمانی این اتفاق برام افتاد که بهترین تصمیم ممکن رو گرفتم.
من همه ی تلاشم رو کردم.خودم پیش چندین مشاوره رفتم و در پی رفع اشکالاتم بودم.همیشه دنبال این بودم اخلاقم و درست کنم و روز به روز بهتر رفتار کنم.باایشونم چندین مشاوره رفتیم که همه گفتن بیماره بااین حال قبول نکردم و معتقد بودم عشق معجزه میکنه ولی واقعا نشد.
راه دیگه ای جز جدایی برام نموند.
ازهمه تون میخوام تواین ماه عزیز دعام کنین که خدا کمکم کنه.
ازراهنمایی های همه تون ممنونم
-
عشق هیچ وقت معجزه نمیکنه.خوشحالم که عاقلانه تصمیم گرفتی.
-
توی این ماه عزیزاگه قابل باشم خیلی دعات کردم ازخداخواستم اون راهی که آرامش واقعی رو برات میاره پیش روت بذاره.انشالله که همینطور بشه برات
-
با سلام
آرامش در این است که ما راه را درست برویم و تصمیم درست بگیریم .... هیچ معیاری هم برای درستی مطمئن تر و محکم تر از آنچه خدا معین کرده نیست .... بنا براین وقتی شما مطمئن باشید که در جهت حفظ زندگی بر سبیل سلامت تلاش کرده اید و بیش از این یک طرفه نمی شود و اگر مطمئنید بعد از این هم راه و روند برای شما یک طرفه هست پس نگران نباشید و برای اقدام قدم محکم بردارید و خود را به خدا بسپارید
این تاپیک از ظرفیت مجاز عبور کرده ......
تصور می کنم دیگر نیاز به تاپیک در این زمینه هم نیست و اگر وقتی خواستید خبری ازاحوالا و نتیجه بدهید می توانید در حال و احوال اعلام کنید
موفق باشید