آقای
mercedes62 از پست خلاصه و خیلی خیلی مفید تون ممنونم. متشکرم که نکات اصلی رو اینقدر خوب در اختیارم گذاشتید.
من با فهمیدن ایرادای خودم فهمیدم ایرادای من خیلی باعث شدن همین وضعیت پیش بیاد ینی جاهامون توی رابطه عوض شده باشه.
مثلا من خودم واقعا گاهی اوقات کم صبر و بی طاقت میشم. سعه صدر ندارم. زودرنج هستم. خلق و حوصله م پایینه. زود عصبی میشم. البته دکتر میگفت ریشه همه اینا در اضطراب و افسردگیه که از تستت هم مشخصه.
دلم تنگ میشه براش زیاد خب واقعا این حالت شیفتگی اذیت کننده ست. البته از وقتی با اینجا آشنا شدم خدا رو شکر تونستم یه کم بهتر بشم.
اینکه توی دلم واقعا محتاج محبتشم. بقیه به من میگن تو واقعا عاشقی چطور میتونی با این کارا که کرده بازم محبتشو بخوای. به عبارتی شخصیت مهرطلب دارم. که یکی از دوستان کتابی معرفی کردن و البته راهنمایی مشاور هم بوده ولی نیاز به زمان دارم.
خب ایشون خیلی مغروره و خیلی قهر میکنه. متاسفانه در زمینه مقتصد بودنش هم که فکر میکنه چون خانومش کارمنده نباید تقاضایی داشته باشه. فهمیدم پدرش هم همینطور بوده. ینی اهل قهر و همین مقتصد بودن. همین الانشم میبینم قهر میکنن با خانومشون که مادرشوهرم باشن.
یه چیز دیگه این که همسر من یه مرد کامل نیست. درصد دختر بودنش به نسبت خیلی مردها بالاست. من فکر میکنم چون برادر نداشته و با خواهراش بوده. البته مامانی هم هست و با پدرش هم رابطه خوبی نداره.
مثلا توی قهرا. من خودمو مجبور به منت کشی میکنم چون اون تا ابدالآباد ادامه میده. خودشم میگه من لج بازم. حداقل 90 درصد قهرا همین بوده. بعضی وقتا که بهش پیامک نمیدم میترسم باز قهر کنه. بنابراین برای اینکه قهر نکنه اس میدم. این قهرای طولانی خیلی عذابم میده. من خیلی احساساتی ام (الان با مطالعه این سایت فهمیدم نباید بذارم احساساتم در مرکز ثقل شخصیت باشه . ولی چطورییییی؟ ) برای همین اونم میدونه من مثل یک معتادم به محبت اون. برای وادار کردن من به خواسته های خودش ، خودشو ازم میگیره. بازم میگم رفته رفته با این قهرای خودش و سردی های بوجود آمده یه کوچولو از این حالت دراومدم. ولی بازم کار داره.
در مورد عشوه و اینا آره متاسفانه بلد نیستم. حالا واقعا از کجا میشه یاد گرفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟ البته مطالعه میکنم ولی تا تمرین بخوام بکنم که به عمل برسه ... معلوم نیست چقدر طول بکشه.
راستی در مورد مشاوره رفتن شوهرم گفت دیگه مشاوره نمیره. فقط میگه دوتا مشاور رفتم که گفتن تو بدرد نمیخوری. یک مشاور دیگه هم پنج جلسه رفته. من نپرسیدم چرا. چون ترسیدم بهش بر بخوره و عصبانی بشه. ولی حدس میزنم بخاطر وضعیت بد مالی باشه. میگه شرکت شون کار نداره و نزدیک به ورشکستگیه. فعلا من به خودم برسم. ایرادامو درست کنم .
آقا مرسدس من ایرادایی که گفتیدو قبول دارم . ولی بنظر خودم زیادن. این کلاسای مهارت زندگی هم که باید صبر کنم به حد نصاب برسه تا شروع بشه.
خلاصه تا حدی تصویر پراکنده ای از خودم و خصوصیات ناپسندم دستم اومده ولی یه جورایی سر در گم هستم. نمیدونم از کجا شروع کنم. دوست دارم در هفته دو بار برم پیش مشاور . ولی میگه یه هفته فاصله باید باشه.
مثلا تاپیکای خانم سوده رو خوندم. نت برداری کردم. سعی میکنم مرتب مرورشون کنم بهشون فکر کنم. برای خودم توی موبایل الارم هر روزه گذاشتم. آخه من خیلی یادم میره. و البته رابطه م با همسرم الان بیشتر پیامکه که توصیه شما ینی همون قضیه سایه رو در پیش میگیرم.
راستی همسرم اصلا انتقاد پذیر نیست (البته از زبون من میدونم قبول نداره، شاید بخاطر غرور ، شاید من لحنم خوب نیست...). دروغ میگه. پنهون کاری میکنه. منطق نداره. محور رفتارش دلم میخواده. ینی بارها توی دعوا یه حرف کاملا غیر منطقی و دروغ رو علم میکنه و کوتاه نمیاد . اگر بر محور دین یا حداقل آزادگی و انسانیت و معرفت رفتار میکرد خوب بود.
البته منم ظاهرا به دین بودم ولی تازگیا فهمیدم خیلی خودسر عمل کردم.
امیدم به اینه من خودمو اصلاح کنم تا نصف بیشتر مشکلمون حل بشه.
نمیدونم شاید چون مشاوره میرم از توصیه و پستای خیلی از دوستان محرومم. شاید چون خیلی بقیه ازم ناامید میشن. شاید بقیه هم مثل من نمیدونن من باید چی کار کنم. ولی من بیشتر از 45 مین در هفته نیاز به راه نمایی دارم. مشاورم خوبه. نمیخوام عوضش کنم.
ببخشید سرتون درد اومد. هم درد دل شد. هم طرح مشکلات (که تکرار هم زیاد داره)