راه حلت فقط جداییه! متاسفم!
نمایش نسخه قابل چاپ
راه حلت فقط جداییه! متاسفم!
سلام آقای جوادیان
خیلی با روحیه و قوی هستی - ازت خوشم اومد :18:
خانم مصباح الهدی ، نکات خیلی خوبی فرمودند - انجامش بدی حله !!
راستی ، یه تاپیک جدید باز کن مثلا :
راهکار هائی که ، منجر به محبت به همسر میشه
اولین ایست و بارزسی میتونه این باشه که ،فقط به نکات مثبت همسرمون توجه کنیم !
و نکات مثبت را ببینیم !
برای این کار اول باید یه تاپیک با القای مثبت باز کنی
موفق باشی دوست من .:72:
ان شالله درست میشه .:72:
آقای جوادیان عزیز به نظر من، همه دوستان دارن سه تا نظر خاص رو به زبانها و کلمات مختلف به شما میگن اون سه تا نظر هم اینه که 1- یا همسرتون رو با همین خوبیها و بدیهاش بپذیرید یا 2- خدای ناکرده جدا بشید که شما به این نظر دوم جبهه گرفتید3- در پی درمان وسواس خودتون باشید.
حرفای من شاید تکراری باشه ولی خواستم بگم که چون برادر خودم، تو شرایطی مثل شما بوده واقعا درک میکنم که حستون چیه و چقد ظاهر میتونه برای آقایون مهم باشه،ولی همه ما مدل و مانکن و بی عیب و نقص که نیستیم.
همه افراد متاهلی هم که شما می بینید حتما یه ایرادی داشتن که همسرشون اون رو پذیرفته و زیر سبیلی رد کرده.مثلا یه خانمی اضافه وزن داره،یکی پوستش جوش میزنه،یکی یه قسمت بدنش تیره هستش،یکی موی زاید زیاد داره و...همین خانمهای شیک و پیک و زیبایی که میان مغازه شما،مطمئن باشید اونها هم یه سری عیب های فیزیکی دارن، شما که تو خلوت اون خانم و همسرش نیستید که متوجه عیبهای بدنش بشید.
آقایون هم همین طور هستن مثلا یکی بوی عرقش سنگینه،یکی موهاش داره میریزه،یکی موهاش زود سفید میشه و...
این از اصول زندگی مشترک هستش که ما کل پکیج رو با هم بپذیریم مثلا آقایی ویژگیهای مثبت ظاهر همسرش مثل دستهای زیبا،چشمای زیبا و... رو بذاره در کنار ویژگیهای منفی ظاهرش مثل اضافه وزن و...و کل فیزیک خانمش رو با هم قبول کنه.در مورد آقایون هم یه خانم باید به همین شکل رفتار بکنه.این فقط بعد فیزیکی قضیه هستش، مسلما در مورد بعد رفتاری و شخصیتی همسر هم باید این اغماض ها رو داشت.
البته زمانیکه ما نتونیم با یه عیب اساسی در ظاهر یا رفتار همسرمون کنار بیاییم چاره ای جز جدایی نیست.این طوری شاید همسرمون بتونه با یه فردی که ایشون رو با تمام نکات منفی و مثبتش دوس داره احساس خوشبختی واقعی بکنه.
موفق باشید:72:
سلام
تنها توصیه ای که می توانم برای شما داشته باشم خودکاوی خودتان و افزایش مهارت تصمیم گیری است.
گویی به یک اطمینان قلبی و تایید بیرونی احتیاج دارید که شما را از این مخمصه نجات دهد اینکه همه متحد بگویند جدا شو یا همه متحد بگویند زندگی کن در تصمیم گیری شما خ موثر است. البته شما برای اولین بار نیست که به این تایید بیرونی نیازمند هستید. چرا که با احتمال بالا همین تاییدهای بیرونی شما را وادار به این ازدواج کردند.
کسی جای شما نیست . این تصمیمی است که با کمک مشاور اما دقیقا خود شما باید بگیرید. ماندن در مرحله شک فقط شما را خسته تر و سردرگم تر و وقت همسرتان و فرصتهای احتمالی ایشان را بیشتر می سوزاند.
این را بدانید هر تصمیمی ضرر و سود خودش را دارد و این شما هستید که باید تصمیم بگیرید که کدام تصمیم سودش بر ضررش غلبه میکند و بیشتر به نفع شما و همسرتان است.
برای گرفتن چنین تصمیماتی شما به اطلاعات بیشتر و دوراندیشی نیازمندید . فقط خواهشا روال قبل را تکرار نکنید اینکه اطرافیان میگویند "ان شالله " درست میشه. عقد کن رابطه داشته باش و احتمالا عروسی کن و بگذار بچه دار شوی و ...... متاسفانه در خ از مواقع فقط اوضاع را بدتر میکند.
می توانین انتخابهای ممکنتان را یادداشت کنین . مزایا و بدیهای هر کدام را بنویسین و ارزش گذاری کنین . خصوصیاتی که برای شما ازاردهنده است. و چقدر این خصوصیات قابل تغییر هست و چه مقدارش حتی احتمال بدتر شدنش بیشتر هست. توان شما چقدر هست.
چه عواقب سویی برای شما و همسرتان هر انتخاب دارد. ظرفیت و توان شما در بیست سال دیگر چگونه هست ایا توان ماندن در این رابطه را دارین یا باز صرفا تحمل هست.
تا کی میتوانین بخودتان دلداری دهین و با دیدن دیگران حسرت نخورین.
فقط بعنوان یک خانم میگویم که برای من : تظاهر به دوست داشتن من ،خ خ سخت تر از جدایی هست. ترجیح میدهم با یک حقیقت بشکنم تا اینکه بخواهم با یک تظاهر خوشحال باشم و با این رویای شیرین پای فرزندم را هم وسط بکشم.
لطفا رابطه جنسیتان را هم مدیریت کنین . نیاز به تظاهر نیست اصلا. تظاهر به دوست داشتن استانه صبر و تحمل شما را کاهش میدهد
برای شما و خانمی که اکنون نقش همسر شما دارند ارزوی خوشبختی دارم.
با سلام و عرض تشکر از دوستان گرامی ..چه اونهائی که با نظرات مفیدشون منو به پیشرفت و بهبودی سوق میدن و چه اونهائی که با نظرات منفیشون منو چن مرحله به عقبتر بر میگردونن..
از خانم مصباح الهدی تشکر میکنم که نظراتشون و مثل یه خواهر دلسوز برام مینویسن و سوالی که پرسیدین ایا نظر خواهرهاتونو راجبه خانمم پرسیدین..باید عرض کنم همشون دوسش دارن و تو خونه ما بیشتر به باطن و اخلاق توجه دارن تا چهره..منم همونطور که خودم قبلا نوشتم معیارم پاکی و اخلاق طرف بود .. و چهره ای که نسبتا به دل بشینه ..نه دنباله قیافه انچنانی بودم و نه قد و چیزهای خاص دگ..
چن بارم نوشتم که من درست بعد عقد اینجوری شدم..نمیدونم چی به سرم اومد..اما هر چی نکته منفی تو وجودم بود همه فوران کردن.. منفیا تو دیدم شدن مثبت و مثبت ها هم برعکس..
ولی به حول و قوه الهی و با مشاوره و نظر شما دوستان دارم کم کم برمیگردم به حالت طبیعیم..
آقای باغبان ممنون ..شما نظر لطفتونه.. :72: ریا نباشه مشاور هم بهم میگفت ادم محکمی هستی والا تا حالا یه طلاق گرفته بودی و یا رفته بودی سراغه رابطه نا مشروع..
چشم فردا پس فردا تاپیک جدید میزنم با عنوانی که فرمودین..
خانم رهدخت از شمام ممنون ..ولی منظورتونو از به چالش کشیدن بسیاری رو نفهمیدم..بعدشم فعلا تا عید قصد بچه دار شدنو نداریم و فقط سوال بود.. من هم از خدا میخوام این بیماری و عذابیرو که من در حدود ده یازده ماه باهاش درگیرمو فقط دو هفته بهتون بچشونه تا بفهمین حال منو و ببینم چیکار میکنین با این وضعیت..:81:
آی تک خانم عزیز و دوستانی که میاین و نظر منفی میدین ..البته از همتون تشکر میکنم ..ولی اگه نظر منو خونده باشین نوشتم راهکارهائی رو که منجر به علاقمند شدنم و بلدین برام بنویسید..
برای بار آخر از دوستان خواهشمندم اگه نظری جز جدائی ندارن لطفا چیزی اینجا ننویسن.. چون حال منو بدتر میکنه و منو برمیگردونه خیلی خیلی عقبتر..باز باید تلاش کنم تا برسم به نقطه ای که بودم..:305::81:
مهرداد ممنون از نظر شما..من به تایید کسی ازدواج نکردم و خودم انتخاب کردم .. و اینیکه خیلی از ماها با حرف مردم تصمیم میگیریم..این خصلت جزو خصلتهای بسیاری از ماها ایرانیا هستش..و ریشه در تربیت کودکیمون داره و سخت میشه اونو از ذهن پاک کرد..
قبلا فک میکردم اگه طلاق بگیرمو دوباره ازدواج کنم موفق خواهم شد..الان شک میکنم که از کجا مطمئن باشم که حتما موفق خواهم شد..
شاید سرابی بیش نباشه.. شاید فریب شیطان باشه.. و چون کم کم برام یقین میشه که واقعا مشکل از منه.. تلاشمو زیاد میکنم..
چن تا بیماری هستش که تو نظرات قبلی نوشتم..شاید به اونا مبتلا باشم.. و یکیشم چن همسر گزینیه.. مطمئن نیستم ولی اگه هم باشه باهاش باید مقابله کرد تا بهبودی کامل..
برام دعا کنید دوستان..:203:
سلام به همگی
اول از آی تک عزیز تشکر کنم. بابت مثال قشنگی که زد. راجع به پکیج خصوصیات همسر...
ممنون آی تک جان چون این مثالت به من تو یه زمینه ای خیلی کمک کرد.:72:
و اینکه بچه ها اگر تاپیک گذشته و حال آقای جوادیان را ببینید مشاهده می کنید که ایشون درجا نزدند. اگر درجا می زدند و روی همون نقطه می ایستادند خب بله واقعا راهکار جدایی در این مرحله لازم بود.
ولی همین طور که می بینید خود آقای جوادیان می گن که خیلی از خصوصیاتی که در ابتدا براشون منفی بود الان براشون حل شده. دقت کنید: حل شده!
و اینکه ایشون گفتند که حتی برای مدتی احساسشون نسبت به همسرشون مثبت شده!!! (دقت کنید برای مدتی احساسشون خوب شده!!!)
و اینکه ایشون گفتند که با یه تغییر کوچک مثل خرید کفش پاشنه بلند در بیرون از منزل در کنار همسرشون احساس خوشحالی می کنند (دقت کنید احساس خوشحالی!!!)
به نظر شما آدم می تونه یه شبه کل ذهنیتش را عوض کنه؟
به نظر شما آدم یه پست بخونه و فردا صبح از خواب پاشه و دیگه احساسش تغییر کنه؟
به نظر شما حتی یه ماه کافیه برای تغییر یه ذهنیت؟
به نظر شما تغییرات نباید تدریجی باشه؟؟؟؟؟؟؟؟
آیا واقعا در این پستها تغییرات تدریجی را در ایشون ندیدین؟ اما نمی دونم چرا خیلی ها مداوم نیمه خالی لیوان را می بینند؟و به قسمت حل نشده نگاه می کنند و نه به قسمت حل شده.
دوستان به نظر من وقتی یکی داره تغییرات تدریجی می کنه اینکه ما با یه صحبت زیر همه اون تغییرات بزنیم و ناامیدش بکنیم کار درستی نیست. اونم وقتی صحبت یک زندگی درمیونه.(البته اگر دوران عقد بود شاید یکم اوضاع فرق می کرد)
من می دونم قدرت تصمیم گیری چقدر خوبه و چقدر خوبه آدم به راحتی تحت تاثیر قرار نگیره.ولی واقعا ما در شرایط مراجع نیستیم.همین خود ما که شاید فکر کنیم در اون شرایط فلان کار را می کردیم ممکنه خدای نکرده اگر تو همون شرایط می بودیم احساسات متزلزل تری را تجربه می کردیم که با یه حرف ناامید می شدیم یا دلمون می شکست.
آقای جوادیان به نظر من شما تغییرات تدریجی داشتین و اینکه همین طور تغییراتتون را ادامه بدین خوبه. و به نظر من یک مدتی را در نظر بگیرین.اما به پایان مدت فکر نکنید که باز هم استرس بگیرید. فقط توی تقویم علامت بزنید. و روند رو به رشدتون را ادامه بدین.کند هم باشه عیب نداره.قرار نیست اتفاق عجیب غریبی بیفته.
اگر مداوم به پایان فکر کنید فقط نتیجه عکس می گیرین.
اگر خدای نکرده مشکلتون حل نشد، اون وقت به راه حل دیگری فکر می کنیم.
ولی یه ماه خیلی کمه!و الان شما یه نتایجی دیدین.و شاید سرعت بگیرین.همین الان نمیشه نتیجه قطعی گفت!
به نظر من حتما تو انجمن آزاد شرکت کنید. و تغییراتتون هم اونجا ذکر کنید....
خودتون راجع به تغییراتی که تا الان داشتین چه فکری می کنید؟
میشه بیشتر صحبت کنید؟
من چند بار ازتون سوالاتی کردم ولی متاسفانه پاسخی دریافت نکردم. از جمله اینکه شما خانومتون هم مشاوره رفتند؟ یا فقط خودتون رفتین؟
به نظر من شما نصف این جریانید. نصف دیگر جریان همسر شماست.او هم باید تغییراتی هرچند تدریجی انجام دهد.(حتی از نظر رفتاری با کمک مشاور)
آقای جوادیان
من الان نظر جدید شما را خوندم. اینکه اینگونه دارین تلاش می کنید به نظرتون نشونه چیه؟
این نشونه اینه که زندگیتون را دوست دارین... وگرنه اگر دوست نداشتین با یه نظر منفی سریع به طلاق فکر می کردین.چون من اینجا مراجعینی دیدم که دنبال تایید برای طلاق هستند ولی شما دنبال تایید برای طلاق نیستین.و این یعنی اینکه واقعا نکات مثبتی تو زندگیتون هست.شاید متوجهش نیستین.
اینکه می فرمایید خیلی عقب تر برمی گردین... خب یعنی الان رو به مثبت رفتین دیگه... این خیلی خوبه... چرا باید با یه حرف به عقب برگردین؟
اصلا به این ها فکر نکنید. شما برای مدتی امیدوار باشید.و باانرژی جلو برید. یه بچه کنکوری هم که داره کم کم ترازش را بالا می بره هی به گذشته فکر کنه و یا هی به فاصله ای که تا بهبودی ترازش برای کنکور داره فکر کنه و هی ناامیدش کنند نمی تونه خودش را تغییر بده.
آنچه که مسلمه ما نمی تونیم معجزه ببینیم. باید به تدریج یه سری تغییرات را به وجود بیاریم.و دلسرد نشیم. (البته تاکید می کنم طی یه بازه زمانی که روند رو به رشد باشه)
همون یه پستی که براتون نوشتم را اگر خونده باشین یه دستوری داشت که خودش حداقل یه ماه زمان می برد.
به نظرم روند رو به رشدتون را یه جا بنویسید. یا حتی تو همین تاپیک...
سلام اقای جوادیان و مصباح گرامی.
با خواندن پست شما حس میکنم که نتوانستم منظورم را خوب برسانم.
تاکید من بر مهارت تصمیم گیری بود و هست.
نه جدایی نه ماندن . صرفا گرفتن یک تصمیم خوب و کم ضررتر. نه قصد ناامیدی بود و نه موارد دیگری که فرمودین. به هرحال اگر اینگونه برداشت شد اصلاح میکنم. قطعا با شنیدن خبرهای حاکی از حال خوب از جانب شما بسیار خوشحال خواهم شد. چون یکی از مسیله هایی که منو خ می رنجونه دیدن اینجور موارد هست.
به هرحال نظر شخصی بود . کماکان برای شما کاربر گرامی ارزوی سعادت و نیک بختی دارم
خانم مصباح الهدی.. خودم راجبه تغییراتم نظر مثبتی دارم.. و سعی مینم اون چیزهائی رو که برام منفی بودن دوستشون بدارم.. به قولی عوض کنم دیدمو..
خودم در حدود دوازده جلسه رفتم و با خانمم فعلا نرفتم..چون فعلا نیازی نمیبینم..البته دفعه بعد حتما با هم میریم..
ممنون مهراد عزیز..منم منظورم شما نبودید.. دوستای قبلی بودن.. از حسن رفتار شما با بنده و ارزوی خوشبختیتون سپاسگذارم...
مصباح عزیز وقتی حرف طلاق میشه ناخوداگاه اضطراب و وحشت میاد سراغم و نمیتونم خودمو کنترل کنم واسه این منطقم تعطیل میشه و نمیتونم درست فک کنم ..برا همین بر میگردم خونه اولم
آقای جوادیان خیلی خوبه!
اینکه از تغییراتتون راضی هستین امید بخشه.
به نظر من اگر با همسرتون مشاوره می رفتین حتما بهتر نتیجه می گرفتین.و شاید تا الان یه سری موضوعات هم حل می شد. حالا هم دیر نشده.حتما با ایشون مشاوره برید.
نگفتین ایشون چقدر در جریان احساس شما نسبت به خودشون هستند؟
ایشون احساسشون نسبت به شما چیه؟
چقدر تونستین خواسته هاتون را بهشون بگین؟ عکس العملشون چی بوده؟
دیدم که تاپیک جدیدی باز کردین. پیشنهاد می کنم دو سه پست قبلترم را بخونید و یکم روش فکر کنید... بعدا سراغ تاپیک جدیدتون هم می ریم. فعلا نظرتون راجع به صحبتها و لینکهای اون پستم چی بود؟
آقای جوادیان اینکه اسم طلاق حالتون را بد می کنه این بعنی همسرتون را دوست دارین. شما تعریفتون از دوست داشتن چیه؟
آقای جوادیان اشکال نداره من از شما به مرور یه سری مطلب بخوام که انجام بدین؟
میشه فردا یه دفتر زیبا بخرید؟ (دفتری که دوستش داشته باشید)
بعدا با هم پیش می ریم.
من واقعا دوست دارم شما به نتیجه برسید.
پ ن: مهراد عزیز البته من روی سخنم فقط با شما نبود و بیشتر مدنظرم دو فردی بودند که یک طرفه به قاضی رفته بودند... از شما دوست عزیزم به خاطر دلسوزیتون ممنونم.:72: