نوشته اصلی توسط
tanhaye93
قراره چند ساعت دیگه بریم محضر واسه طلاق. خواهشا اگه کسی توصیه ای داره تو این لحظات آخر بگه. خیلی بی قرارم. انگار آینده مبهمی در انتظارم هست. هرچند طلاق عاطفی ما 7-8 ماه پیش اتفاق افتاده ولی اینکه مطمئن باشی دیگه زندگیت تموم شده است، خیلی سخته. درسته من یک مردم و غرور دارم و آسیب طلاق شاید برام به اندازه خانومم نباشه، ولی بغض گلوم رو گرفته و انگار دارم خفه می شم. دوست دارم زار زار گریه کنم تا آروم بشم. ولی چه فایده که دلم بی قراره. کاش منم خانومم رو دوست نداشتم و مثل خودش بودم تا الان دلم نمی سوخت.
لطفا تو این لحظات اگه نظری یا توصیه ای دارید یا حرفی باید به خانومم بزنم بگید. من سعی کردم در کمال آرامش قضیه تموم بشه بدون دردسر. واسم دعا کنید.