-
عزیزم الهی بمیرم نبینم این روزاتو ، خانومی اینو بدون فقط خودت باید به خودت کمک کنیا !!!
الان مشکل تو همونیه که من گفتم و دوستان هم اشاره کردن ، وابستگی تو باعث شده اون مطمئن باشه تو بخوای نخوای هرچی بشه کنارش موندگاری
.
گاهی اوقات حتی تو اوج عشق ادم باید از خودگذشته باشه یعنی حتی قیدشو بزنه ، منظورم این نیست که جدا شو منظورم اینه که به فکر خودت باش
.
به جای کلاس و این حرفا بهتره کار پیدا کنی ( چون با توجه به تعریف هایی که کردی کسی پشت و پناهت نیست )
.
ولی جدا از بحث خیلی زور داره ادم اسم "مرد" رو همچین نر هایی بزاره ، طرف عرضه نداشته حالا داره عقده هاشو سر یکی دیگه خالی میکنه ، چنین ادم های چه از نوع دختر یا پسر خیلی بدبختن که زخم خودشونو با خنجر زدن به قلب کس دیگه التیام میبخشن!!!
امیدوارم راه حل خوبی پیدا کنی ، در کل همونی که گفتم زن ها بهتره از خودگذشته باشن یعنی حتی عشق اتشین داری سعی کن شادیت رو در گرو اون نزاری که وقتی نیست شادیت رو با خودش اینور اونور ببره !!!
این لینک رو هم بخون : http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp…
-
ماندگارم عزیزم نبینم اینجورب داغوت بشی دل از شوهرت ببر بخدا ارزششونداره این همه سال جوونیتو گذاشتی بچه از پوست وگوشتت براش پروش دادی بسه بزار غرق شه تو نمیتونی اونو نجات بدی تو اول باید خودت نجات بدی خودت بکنی یه شاخه محکم تا شاید بتونی شوهرتم از باتلاق بکشی بالا میدونی پیشنهاد کار هم عالیه که الینا جون گفت اما من میگم دمبال کار نرو دمبال کلاس برو چون اولا کار تورو دچار مشغله ها ومشکلات میکنه وروحت خسته میکنه جسمت خسته میکنه اونوقت میای تو خونه دمبال ارامش ورفع خستگی که توی خونه هم با این شوهرت به این نیازت پاسخ داده نمیشه در نتیجه افسرده تر میشی همچنین که وقتی بری سر کار باید نظم وقانون اونجارو توی زمان کاری رعایت کنی واینطوری کمتر به بچت که واقعا گناه داره میرسی وازهمه مهمتر کمتر به خودت میرسی پژمرده تر میشی وچیزی کسب نمیکنی واون طراوت ونشاطی که از کلاس های هنری وورزشی نصیبت میشه رو دریافت نمیکنی اما کار هم خیلی خوبه چون شوهرت به خودش میاد که ماندگار داره مستقل میشه وممکنه دیگه به من نیاز نداشته باشه واونطوری تلاش کنه بیشتر تامینت کنه وبیشتر بهت برسه شاید ترس از دست دادن تو وجایگاه تکیه گاهی خودش برای تو به دلش بیفته وبهتر شه اما اینجا میشه با یه تیر دو نشون زد شوهرت اگه برای کلاس ها واینا وکلا واسه همچی پول بهت میده وپول تو دستت جریان داره یه مقداریشو پس انداز کن تویه بانک اینطوری هم از وابستگی مالیت کم میشه هم که به کلاسها وتفریحت رسیدی وچون شوهرت نمیدونه داری واسه خودت پشتوانه مالی میسازی میتونی همیشه این پس انداز یه برگ برنده مخفی دستت باشه وبه موقع رو کنی تا فکر نکنه تویه زن ساده ای وبفهمه برای زندگیت برنامه ریختی ماندگار با حرف زدن وغصه خوردن وگریه کردن شوهرت خوب نمیشه یه کاری واسه خودت بکن این سالا اشکاتو ریختی واه هات رو کشیدی الان راهت وروشت عوض کن
-
سلام عزیز دلم تورو خدا ناراحت نباش دخمل کوچولو گناه داره وقتتو با اون پرکن منم با دوستاي گلمون النا جونو دختر جوان عزیز موافقم اگه بتونی یه شغلی واسه خودت داشته باشی عالی میشه
عزیزم واقعا هیچ راهی نداری که بشيني محکم و قاطعانه حرفاتو بهش بزنی و بگی که چقدر بخاطر این قضیه داری زجرميکشي و ناراحتی
بزار یه چیزی واست بگم من وقتی واسه دومین بار حامله بودم و داشتیم دنبال اسم ميگشتيم شوهرم اسم اونو پیشنهاد داد منم این روزا رو گذروندم میخوام بگم زیاد خودتو ناراحت نکن چون این همه استرس میشه انواع مریضی میشه افسردگی میشه پیری زودرس تو رو خدا بزار قوی باشی عزیزم میدونم سخته خيللللللللي هم سخته ولی بشین یه کم فکر کن شوهرته که داره اشتباه میکنه تو داری بیگناه چوبشو میخوری پس سعی کن بیخیال باشی به قول دختر جوان عزیز بزار تو اشتباهات خودش غرق بشه تو هم زندگيتو بکن و بیشتر به خودتو دخترت برس به خدا اگه تو بی تفاوت با شی وحساسیت نشون ندی اونم کم کم به خودش میاد از این کاراش دست بر ميداره
عزیزم منم واست دعا میکنم و به خدا ميسپارمت
-
ماندگار چرا اول تاپیک خودت نیومدی من هرروز اومدم ومنتظر پیشرفتت بودم ماندگار به خودت کمک کن خواهش میکنم ابی اسمان رو بروت ببین وضعش چقدر بهتر شده
-
سلام
اینطور که موقع ثبت نامم متوجه شدم هرروز سه بار میشه مطلب نوشت اما سومی رو برای شما مینویسم وبرای مشکل خودمو فردا.
راستش وقتی نوع برخوردتونو تو موضوع خودم دیدم کنجکاو شدم و ارسالاتونو اینجا خوندم.البته من خودم تا خرخره درگیر مشکلاتم اما بدم نیومد نظرمو بهت بگم شاید به دردت بخوره.
اول اینکه خیلی پرخاشگری.یعنی فکر میکنم پرخاشگر شدی بخاطر مشکلت که بهت حق میدم چون خیلی ناراحت کنندس و هرکسی باشه عذاب میکشه اما اگه تو هرروز با شوهرت که میگی انقد عاشقشی و دوس داری زندگیتو باهاش ادامه بدی پرخاشگری کنی مطمئنم که شوهرت ازت سرد میشه.
وقتی ازش درباره شماره ها میپرسی خب معلومه که انکار میکنه.بعد تو پرخاشگری میکنی و بعدش عذرخواهی.
ببین من شوهرتو که نمیشناسم اما از همون صفحه اول حس کردم یه مردیه که فوق العاده دوس داره جلب توجه کنه.دقیقا حیوون شیر تو نظرم اومد برای همین حس کردم یا مردادیه یا دی.کسی که دوس داره همه دوسش داشته باشن.تحسینش کنن و هرچی میخواد بدست بیاره.
برای همین انقد لارجه و پول خرج میکنه.
شوهرت فکر میکنه ماندگارو که دارم فقط اون زن بهم جواب رد داده.همین که اونم بدست بیاره خیالش راحت میشه و بی اهمیت.
منم مثه کاربرای دیگه فکر میکنم زیادی در دسترسشی.چطور میذاری همه وسایلتو بخره و یه زن زبون و بی سلیقه باشی.خودت با اینکارت داری میگی من بی سلیقم.جرئت داشته باش.خودت بخر.حتی اگه زشته برای انتخاب خودت ارزش بذار.اگه اون گفت زشته بگو ولی من دوسش دارم.شاید بهش بر خوره اولش.اما کم کم یاد میگیره تو رو بعنوان یه آدم مستقل قبول کنه.بگو کلاس رقص میرم.اگه غر زد بگو ولی من دوس دارم
وقتی تو جمع از اون زن میگه داره توجها رو به خودش جلب میکنه.مامانش اینام که هی وای پسرم میکنن.اونم از این توجه خوشش میاد.
من تو نت جریان شکارچی بودن مردا رو خوندم و تا حدودی بهش اعتقاد دارم.به نظرم شوهر تو هم از اون شکارچیاس که دوس داره با طرف مقابلش چلنج کنه و لذت شکار کردن رو بچشه.لذتی که تو ازش گرفتی.
اگه قضیه اون زن رو بی اهمیت جلوه بدی کم کم ارزشش پیش شوهرت کم بشه.مثلا در مورد اسمش میگفتی خیی بی سلیقه ای الان انقد اسمای جدیدتر هست و چندتا اسم خوشگل جدید میگفتی.
اگه من بودم بعد اینکه منو برد از جلوی خونه اونا رد کرد شوهرمو میشستم پهن میکردم تو آفتاب.میگفتم خودت هر غلطی میخوای بکن اما حق نداری منو وارد این بازی مسخره کنی.من شانم بالاتر از اینه که من برداری ببری به این اون نشون بدی.به اونا چه؟مگه فضولن من چه شکلیم؟
یه مدتم باهاش حسابی سرسنگین میشدم.تا بفهمه من سطحم از اونا و این کارای مسخره بالاتره.
-
با سلام خدمت دوستای خوبم...علی الخصوص دختر جوان....شرمنده از اینکه انقدر دیر جواب دادم..دسترسی به نت نداشتم.....دختر جوان اگه دیر میام اینجا بخاطر کم لطفی بقیه دوستان هم هست...من مشکلم رو مطرح کردم.....اما تعداد کمی از دوستان راه حل بهم دادن...عزیزم تمام چیزایی رو که گفتی اجرا کردم...اما اصلا فایده نداشت....انگار از خداش هم هست که زیاد توی دست و پاش نباشم...دلم ازش گرفته....کاش میشد کمتر دوستش داشته باشم...دارم با کسی زندگی میکنم که دلش جایی دیگه است.....حتی یکبار به زبون نیاورده دوستم داره......
و اما بنیتای عزیز....فکر کنم دلیل اینکه لقب پرخاشگر رو بهم دادی بر اساس نظری بود که توی تایپیکت گذاشتم....نه عزیزم من اصلا پرخاشگر نیستم..اما وقتی بی تفاوتی شما رو در قبال شوهرت دیدم که با تمام وجود دوستت داره....یه کم تند رفتم...به هر حال عذر خواهی منو بپذیر.....سعی کن شوهرت رو ببینی......تلاشت رو کن.....طلاق راه حل اخر باشه برات......قدر شوهرت رو بدون.....بهش فرصت بده خودشو نشون بده.....اگه ازش جدا شی....شانس خیلی کمی داری یکی مثل شوهرت دوباره نصیبت بشه....اون موقع است که حسرت این روزا رو میخوری......واسه زندگیت بجنگ.....عشقی که بعد از ازدواج بوجود بیاد...ماندگارتره
-
من چیکار شوهرت دارم خودت مهمی حال خودت باید بهتر شه اعتماد به نفس خودت بالاتر بره اگه میبینی راحت تره که توی دست وپاش نباشی خب اینکه خوبه اینطوری نسبت بهت خنثی شده اونموقع از چسبندگیت بدش میومد راستی من نگفتم بهش بی توجه شو ها گفتم شاد شو وشاد نشون بده توکه نوشته هات پر افسردگی دختر اهنگای شاد بگیر بریز تو گوشی لب تابی چیزی بزارش تو اشپزخونه وبه قول معروف قرش بدههههه وقرش بده با دخترت برقص لباسای خوشگلت بپوش جیغ جیغ کن شوهر میخوای چیکار خودتو عشق است قربونت برم کلاسات برو منصرف نشو خوجمل تر بشی مشاوره تخصصی بگیری وعضو بشی هم خیلی خوبه بعدشم موضوع تاپیکت که درد همه زناست واسه هم کم بهش توجه میشه بعدشم خودت کم تو تاپیکت میای واسه همین تاپیکت هی تو اخرین ارسال ها نمیره دیده بشه
-
با سلام
تاپیک از طرفیت مجاز عبور کرده .... لطفا طی یک پست جمع بندی از راهنمایی های دریافتی را ارائه داده و بیان کنید کدامها را به کار گرفتید و تاپیک را برای قفل شدن آماده کنید
لطفاً دوستان پستی ارسال نکنند
-
سلام.......ای بابا.....وقتی اسم فرشته مهربان رو دیدم انقده خوشحال شدم که ایشون هم به تایپیکم سر زدن و راه حل جلو پام گذاشتن.....همچین پیغامشون رو خوندم اساسی خورد توی ذوقم....اخطار قفل شدن تایپیکم رو بهم دادن....کاش بهم بیشتر فرصت میدادن...اخه بعضی از دوستان نظراتشون نزدیک به 70 هم رسیده....لطف بیکران دختر جوان....توی این مدت شامل حالم بود....دختر جوان عزیزم...ازت خیلی ممنونم...عزیزم تمام کارایی که گفتی رو دارم انجام میدم....گر چه خیلی سخته..مهم اینه که از افسردگی بیام بیرون....و خودم شاد باشم....ولی خوب منم از سنگ که نیستم...به هر حال به عشق و محبت هم احتیاج دارم...چه خاصه که توی اوج تنهایی و بی کسی هم هستم....من به دوست داشتنش ادامه میدم...درسته اون منو نمیبینه...اصلا باهام حرف نمیزنه..ازم مشورت نمیگیره....پنهونکاری میکنه...تنها کاری که داره برام میکنه کم نزاشتن واسه تیپ و لباسم و پر کردن یخچال خونه...انقده که سیر سیر سیرم.....ظرفیتم واسه همه چی به اشباح رسیده....اما من گدای عشق و محبتشم....اینکه وقتی باهاش حرف میزنم توی چشام نگاه کنه...حداقل سرشو تکون بده...اینکه ثابت کنه از جنس سنگ نیست....اما نمیکنه....ولی من بازم همینجوری دوستش دارم....اومدم تایپیک زدم که بتونم راهی به قلبش باز کنم....تو گفتی خودت رو عوض کن....منم دارم همینکار رو میکنم....درسته از خداشه که من نباشم....ولی خوب توکل بخدا...شاید یه روز عشق اتشین من بیدارش کرد و دلش لرزید....مهم اینه که اون شوهر منه...از وجودش یه فرشته کوچولو دارم....شبا گرمی نفسش لالایی واسه خواب منه.....حالا دلش هر جا که دوست داره باشه..پیش اون خانوم....یا هر کسی دیگه..!!!امروز هم اون بود و گوشیش و نگاههای مشکوکش...پیام دادنهای مشکوکش...اما دیگه مهم نیست..مهم منم...مهم دخترمه....مهم اینه که از پیله تنهایی و افسردگی در بیام و پروانه بشم....بی نهایت ازت ممنونم دختر جوان......!!
امیدوارم تایپیکم به این زودی قفل نشه....چون من جز اینجا جایی واسه همدردی ندارم.....بازم ممنونم
-
خانومی حتما یه تاپیک جدید بزن وخلاصه ای از این توش بنویس ماندگار یادت نره من منتظرتم مطمینا دوستان بیشتری ام اونجا کمکت میکنند تو عین خواهر نداشته من میمونی اینطوری غصه نخور عزیزم تاپیک جدید بزن