نوشته اصلی توسط
dooo
سلام
ممنون شیدا خانوم
همسرم بود که اول شرط گذاشت وقتی گفتم خب منم شرط دارم گفت حق نداری شرط بذاری منم گفتم پس اینطوری نمیشه ادامه داد چون گفت در صورتی ادامه میدیم که شرطایی که من میگم رو قبول کنیم مثلا یکیش این بود که گفت من حالا حالا هاخونه ی شما نمیام و معلوم نیست که کی بتونم با خودم کنار بیام و بیام خونتون گفت بعد عروسی هم خودت تنها برو
منم گفتم من نمیتونم بدون شوهرم تنهایی جایی برم حتی خونه بابام اما همچنان حرف خودش رو میزد
وقتی من گقتم نمیتونیم ادامه بدیم اصلا اصرار نکردنگفت چرا میگی نه فقط گفت اخرین حرفته و خداحافظ