زنم اصرار به طلاق داره. زنمو دوست دارم. تو رو خدا کمک کنید. 2

سلام.ازش خواهش کن یه نگاهی به این تاپیک بندازه و تلاش تو رو طی این مدت ببینه شاید بفهمه چقدر دوستش داری.البته اگر مطمعنی وضع از این بدتر نمیشه.این طور که از ظاهر قضییه بر میاد وضع شما از روز اول بهتر نشده که هیچ به نظر من به مراتب بدتر از قبل هم شده.شما هم که هر روز همون حرفای روز قبلتون رو تکرار میکنید و در مورد جزیی ترین مساعل زندگی خصوصیتان نظر بقیه را جویا میشوید.به نظرتون بهتر نیست یک مقدار از این لاک دفاعی بیرون بیایید و از موضع دیگری شانس خودتان را امتحان کنید.اگر قرار بود تغییری ایجاد شود تا الان اتفاق افتاده بود.همسر شما در تصمیم خود قاطع است.اگر بخواهید به همین صورت ادامه بدین هر روز بیشتر از پیش زندگی مشترکتان رو به نزول خواهد رفت.باید دست به یک ریسک بزرگ بزنید. حالا جواب بدهد یا نه.اونش دیگه دست خداست.

سلام

منم دوتا پیشنهاد دارم: 1- ازش بخواه که باهم پیش یک مشاور خوب برید . تا رابطتوت سریع تر بهبود پیدا کنه.

2-یه کتاب خوب درمورد ایجاد رابطه بهتر باهمسرت بخر و هر روز وقت بذارید و چند صفحشو بخونید واگر درزندگی شما صادق بود درموردش حرف بزنید دراین حین از هم انتقاد کنید و پیشنهاد بدین و... .کلا پویا باشید نه منفعل .

موفق باشید

برعکس من حس میکنم رابطه شما هرروز وهرروز داره بهتر میشه ونشانه های مثبت زیادی بروز پیدا میکنه که نتیجه تغییر ونرم شدن بعد درونی خانومتون هست واین رفتارش نشونه عدم تعادل وثبات درونش هست محبت های شما احساسش رو تحریک کرده ودر جنگ با عقل وغرورش هست حرفاش یه دم ابره یه دم بارون وازنظر دیگه خانومتون به این وضعیت عادت کرده ومغز وقتی به شرایطی عادت کنه نمیخواد که شرایط عوض بشه وسعی در ثابت نگه داشتن اون داره ایشون هم همینطورن هم دیگه خیلی رغبتی به طلاق ندارن چون احساسشون در جنبشه وهم میلی به تغییر شرایط ندارن ویجورعادت کردن قبل حرفاشون یه دوست ندارم بزارن تا شرایط رو همینطورنگه دارن همونطور که قبل خودتون گفتین یه شوک میخوان وبا استمرار این حالت ما بین شما چیزی حل نمیشه چندبار گفتم برای دوسه روز از خونه برید چرا میترسید جواب نداد بازم برمیگردیم همینجا بهشم نگید کجا میرید تا نگرانی وتنهایی دیوونش کنه فقط یه اس ام اس بهش بدید که دوست دارم برمیگردم ولی نمیدونم کی همین وبزارید اونهم به یه خلوت برسه مراسم رو هم برید دلیلی نداره از بردارش بترسید چون خانودشون عادت میکنه وکارتون خراب میشه برید ومردونه وایستید بردارش هم چیزی گفت قشنگ جوابش بدید شما زور واختیارش دارید ازش استفاده کنید
حالا هی ما میگیم مگه شما گوش میدی

اگه بدونید چه حال بدی دارم، دلم خیلی گرفته، دیگه خسته شدم، تو رو خدا دعا کنید و کمک کنید کم نیارم، من چیز زیادی از این دنیا نمی خوام، فقط یک زندگی آروم و معمولی می خوام، به نظرتون چیز زیادیه؟
مگه گناه من چی بوده؟ خدایا تو شاهدی که چندماهه شب و روز ندارم، تو شاهدی که خانومم چه رفتاری داره، خودت کمکم کن
دیروز مراسم مادربزرگ خانومم بود، بامن نیومد بریم، منم گفتم وظیفمه بیام، اون میگفت ما با هم نسبتی نداریم دیگه، منم گفتم اشتباه نکن تا زمانی که جدا نشدیم تو زن منی
خلاصه هر کدوم تنها رفتیم بهشت زهرا، دلم ازش گرفت ولی رفتم، برگشتنی هم با پدرخانوم اومدیم، دیگه از دیروز باهاش حرف نزدم
به نظرتون چه کار کنم، همین طور صبر کنم و سکوت؟

واستون دعا میکنم میدونم چقدر سخته تمام تلاشتون رو بکنید فراز وفرود ببینه نشونه های مثبت ومنفی ببینه حس کنه داره پیشرفت میکنه وناگهان یه تضاد منفی همه چیز رو بهم بریزه کار خوبی میکنیدباهاش حرف نزنید ودلخوریتونو نشون بدید بخدا اگه دوباره باهاش منفعل وشاد برخوردکنید زندگیتونو برای همیشه تموم کردید الان وقتشه قشنگ باهاش قهر کنید وحرف نزنید تروخدا گوش کنید بسشه هرچقدر خودشویه دختر پنج ساله کرد وقهر کرد الان اگه تاثیر کاراش رو نبینه دیگه نمیشه جمعش کردا همین سکوتتون عالی ترینه باهاش قهرباشین وغذاش رو نخورین باهاش حرف نزنین طرفش نرین تا ببینه همیشه هم این مردخوب نیست حتماانجام بدین

دوستان نظر بدید چه طور از لاک دفاعی بیرون بیام، تو این چند روز اصلا باهاش حرف نزدم، حتی شوخی هم نکردم
خانومم حاضر نیست باهام جایی بیاد یا باهام حرفی بزنه
به نظرتون تو این موقعیت که پیش هم هستیم چه کار کنم؟
میترسم چندوقت دیگه دوباره بزاره بره یا بخواد مستقل بشه اون وقت فرصت نداشته باشم؟
الان به نظرتون دنبال چی هستش که تو خونه مونده؟ چرا می ره تو اتاق درو قفل میکنه؟ چی رو می خواد نشون بده؟
و هزاران سوال دیگه که فکرم رو مشغول کرده
تو رو خدا نظر بدید، همش فکر می کنم زمان داره می ره و بیشتر به سمت جدایی نزدیک میشیم
تو رو خدا کمک کنید

کاربر محترم سوشیانت
من کاملا همه پیام های دوستان رو می خونم و سعی می کنم ازشون استفاده کنم، علی رغم اینکه تو این چندسال به خانمم اعتماد کامم داشتم و دارم، اصلا مورد مشکوکی ازش ندیدم که بخوام فکر بد بکنم، اگه هم خدای نکرده چیزی بود یا باشه بالاخره مشخص میشه، هیچ وقت ماه پشت ابر نمی مونه، البته حواسم جمعه
از طرفی من تا زمانی که قانع نشم که خانومم دنباله چیه، اصلا به طلاق فکر هم نمی کنم، من اومدم اینجا تا اگه راهکاری هست، زندگیم رو نجات بدم
دوستان کمک کنن، الان چه کاری باید انجام بدم،به خدا کلافه ام، کم مونده دیوونه بشم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سوشیانت

مثل روز روشنه که به محض جدایی از تو با کسی که داره بهش خط میده ازدواج میکنه.
رفت و آمداشو پیاماشو چک کن تا دیر نشده.

---

دوست عزیز قرار نیست هروقت از روی ناتوانی در درک مسائل نتونستیم حلشون کنیم به دیگری انگ و تهمت به این بزرگی بزنیم .

آقای تنهای 93 درسته که شما پیام هارو می خونید اما به هیچکدوم از پیام ها توجه خاصی نمی کنید .

شما باید مهارت تصمیم گیری رو یادبگیرید و نیز جرئت مندی رو . این که شما بی ثمر به دنبال همسرت بدوی نشانه ی عشق نیست نشانه ی سردرگمیه .

اینکه شما توی این شرایط گاهی با همسرت شوخی میکنی تا بخندونیش و گاهی کاری باهاش نداری نشانه ی محبت نیست نشانه ی سهل انگاریه!

اینارو گفتم نه به خاطر سرزنش شما بلکه به خاطر اینکه درقبال اونها از همسرت توقع عشق نداشته باشی...

خانوما دوست دارن که همسرشون مدیر موفقی برای خانواده باشه نه اینکه چشمشون به این باشه که خانوم چیکار میکنه؟کجا میره؟ کی ازش خسته میشه؟ شما مدیر خانواده ای و الان یک شرایط بحرانیه .

از نظرات همه دوستان تو این مدت تشکر می کنم
از دیروز به طور دقیق کلیه نظرات دوستان رو خوندم و یادداشت برداری کردم. نظرات خیلی متفاوت بود و واقعا موندم چه کار کنم. بعضی از اون ها رو می شه تلفیقی انجام داد و بعضی هاشون رو مرحله به مرحله پیش برد..

نظرات دوستان در شش دسته زیر جمع بندی می شه:
1-عده ای از دوستان نظر دادن که بوی خیانت می یاد. جست و جوگر باشم. موبایلش رو یا ایمیل و فیسبوکش رو چک کنم و ببینم کجا می ره.
خدمت شما عرض کنم خانوم من موبایلش از دسترس من خارجه و خطش به اسم خودشه. ایمیل و فیسبوک هم نداره و بعضی موقع ها وایبر داره که من ندارم. فکر می کنم یکی از دوستاش که قبلا طلاق گرفته باهاش در ارتباطه و این نگرانم کرده. البته دارم بیشتر بررسی می کنم. البته این رو هم بگم که خانومم تو این چند سال هیچ مورد شک برانگیزی برام ایجاد نکرده که بخوام نظر بدی بهش داشته باشم ولی بازم دارم حواسم رو جمع می کنم.
...................................
2-عده ای از دوستان معتقد بودن که با درخواست طلاقش موافقت کنم و نظرات زیر رو دادن:
*خب وقتی نمی خواد یا نمی تونه با شما زندگی کنه چرا اینقدر اذیتش می کنید؟
*اگه واقعا نمیخواد به زندگیش با شما ادامه بده خودش تصمیم بگیره و این حق رو بهش بدید
*این کارتون غیر انسانی و نوعی تجاوز محسوب میشه چون فقط دارید به میل خودتون عمل میکنید.
*اگر واقعا در حدی هست که با مشاوره حل نمی شه یا خانمتون کلا قطع امید کرده، بذارید بره دنبال زندگیش.
*وقتی اون اینهمه به طلاق اصرار داره شما هم موافقت کنین.

خدمت شما عرض کنم من به خانمم گفتم اگه طلاق می خوای خودت باید اقدام کنی. ولی اون نمی خواد خودش اقدام کنه می خواد توافقی باشه تا هم چیزی گیرش بیاد و هم بعدا براش بد نشه. پس نه من اذیتش می کنم، نه حق تصمیم گیری رو ازش گرفتم، نه کارم غیرانسانیه، نه جلوش رو گرفتم. به نظر شما هم طلاقش بدم و هم حق و حقوقش رو تا آدم خوبی باشم؟
..................................
3-عده ای از دوستان صبر به همراه محبت و احترام رو پیشنهاد داشتن. راه کارهایی رو هم پیشنهاد دادن و بعضی هاشون رو انجام دادم. دوستان به طور خلاصه نظرات زیر رو دادن:
*به نظر منم حیفه طلاق بگیرین. اینا که چیزی نیس یکی از نزدیکای خودم خانومش یکی دو سال خونه باباش قهر مونده بود همشم بخاطر راهنمایی غلط اطرافیانش. ولی صبر کرد و زندگیش بعد از دوسال درست شد.
*ارتباط کلامیتان را کاملا قطع نکرده و همچنان با رعایت اخلاق و ادب رفتار کنید.
*صبر منفعلانه هیچ فایده ای نداره. محبتتون را بهش نشون بدید. اگه واقعا دوسش داری باید نشون بدی . براش گل بخرید تک شاخه گل رز قرمز بدون هیچ تزیین اضافه بهش محبت کنید
*صبر داشته باشين تا ديوار بي اعتمادي فرو بريزد
*هیچ وقت راضی به طلاق نشین. شاید این هم یک محک برای سنجش شما باشه اما مهریشو بدین تا بهش نشون بدین که چه با مهریه چه بی مهریه دوستش دارین
*سعی کن ببریش یه جای رمانتیک
خدمت شما عرض کنم من الان چاره ای جز صبر ندارم. براش گل خریدم چند بار اصلا نگاش نکرده. مسافرت هم که اصلان حاضر نیست باهام جایی بیاد حتی تا سر کوچه. موهاش رو هم بخوام نوازش کنم پرخاش می کنه. موقع خواب هم در اتاق رو قفل می کنه. مهریه رو هم که رفته شکایت کرده و قسط بندی می شه می دم.
.............................
4-عده ای از دوستان پیشنهاد حرکات ریسکی داشتن.
*همسر شما در تصمیم خود قاطع است.اگر بخواهید به همین صورت ادامه بدین هر روز بیشتر از پیش زندگی مشترکتان رو به نزول خواهد رفت.باید دست به یک ریسک بزرگ بزنید.
*همونطور که شما فکر می کنید ایشون خسته خواهد شد، اونها هم می دونن یه روزی شما خسته می شید. عجله ای هم ندارند. اتفاقا صبر شما به نفعشونه.
عده ای از دوستان گفتن خودت رو بزن به مریضی. گفتن برو مسافرت. گفتن چند روز تنهاش بزار. روی این موضوع دارم کار می کنم تا موقعیتش پیش بیاد.
.........................
5-عده ای از دوستان صبر منفعلانه و با حالت قهر رو پیشنهاد دادن و نظرات زیر رو گفتن:
از نظر عاطفی هم اینقدر التماس کردین و خودتون را کوچیک کردید که به یه حالت بی تفاوتی رسیده. محبتتون براش جذابیت که نداره هیچ، دافعه هم داره.
بخدا اگه دوباره باهاش منفعل وشاد برخوردکنید زندگیتونو برای همیشه تموم کردید الان وقتشه قشنگ باهاش قهر کنید وحرف نزنید تروخدا گوش کنید.
..........................
6-عده ای از دوستان هم خواستند مهارت تصمیم گیری و جرات مندی رو یاد بگیرم. که دارم روی این موضوع از چند ماه پیش کار می کنم ولی متاسفانه خانومم با استرس هاش و رفتارهاش هر روز من رو منفعل تر می کنه.
.................................................. ..
در مجموع شش نظر وجود داره.
1-هم طلاقش بدم و هم حق و حقوقش رو تا آدم خوبی باشم 2- ارتباط کلامی را کاملا قطع نکرده و همچنان با رعایت اخلاق و ادب رفتار کنم. 3-جست و جوگر باشم و رفت و آمداش رو چک کنم. 4-حرکات ریسکی داشته باشم 5-صبر منفعلانه و با حالت قهر رو پیشه کنم. 6-مهارت تصمیم گیری و جرات مندی رو یاد بگیرم.
پس باید:
***از بین طلاق و یا صبر باید یکی رو انتخاب کنم. طلاق هم باید با دادن حق و حقوق باشه.
***از بین صبر هم باید یکی رو انتخاب کنم. صبر منفعلانه یا صبر با محبت.
***مهارت آموزی هم که در کنارش همچنان یاد می گیرم. به جست و جوگری هم می پردازم.
.................................................. .
الان با این همه نظرات متفاوت موندم چه کار کنم. البته مشاورم گفته که صبر با همراه محبت داشته باش یک مدت. گفت خودش خسته می شه.
پس از همه دوستان می خوام کمک کنند تا فرصت ها رو از دست ندم. به تفکیک دسته بندی راهکار بدن. بگن کدوم راه رو برم. ممکنه چند وقت دیگه پیش هم نباشیم که بخوام راهی رو انتخاب کنم یا حرفی رو بهش بزنم. خواهش می کنم خیلی دقیق خودتون رو جای من بزارید و کمک کنید زندگیم رو نجات بدم. مرحله به مرحله.
خیلی روحیه بدی دارم. من آدم جرات مندی بودم. من مدیر خوبی بودم ولی خانمم با رفتارهاش و استرس هایی که وارد کرده، جرات مندی و اقتدار رو از من گرفته. خانوادش هم از اون دست افرادی هستند که مدام حرف از غرور و دعوا و ... می زنن و من بیش از پیش نگران آینده ام. بازم خدمت شما عرض می کنم هیچ دلیل قانع کننده ای الان واسه طلاق وجود نداره که من حتی بهش فکر کنم. قبول کنید که سخته بدون دلیل بپذیری چندسال از بهترین دوران عمرت رو از دست داده باشی. خانمم اگه الان پشیمونه و تو انتخابش به قول خودش اشتباه کرده، باید تاوانش رو هم بده نه اینکه من تو این زندگی نابود بشم و اون بخواد بره دنبال زندگیه جدید و رویایی به خیال خودش.
من می خوام کم نیارم. پس کمک کنید تصمیمات درستی بگیرم. هرچند خانومم داره تمام درها رو می بنده. البته اینکه هنوز تو خونه مونده و واسم غذا درست می کنه نمی دونم چه معنی داره؟

من هیچوقت برای تاپیک شما نظر نداده بودم و همیشه خواننده بودم. بنظر من با چیزی که خوندم حس میکنم خانومتون هنوز شمارو دوست داره و نمیخواد جدا بشه. اگه یه زنی از مردی بدش بیاد صد در صد هرجور که شده میره جدا میشه. بنظر من دوست داره فقط از دستتون عصبانیه هنوز. شاید فقط میخواد تنبیهت کنه و اینکه به خودتون بیاین. میخواد تلاشتون رو ببینه. بنظر من دوست داره که نازش رو بکشید. چون یسری عکسالعملهای مثبت از خودشون نشون دادن. وقتی به حرفاتون میخندن و یا یسری کارهای دیگه که الان یادم نمیاد. ببینید بنظر من بهش محبت یکطرفه کنید... اصلا دست نکشید و فقط به محبت کردن ادامه بدید. به خودتون این رو بگید که ازش انتظار یک نگاه هم نداشته باشم و فقط باید بهش محبت کنم. براش نامه بنویسید، قربون صدقه ش برید. براش اس ام اسهای عاشقونه بفرستید. مدام بهش بگید که دوستش دارید. اگه تونستید هفته ای سه روز براش یه هدیه کوچولو در حد یه شاخ گل بگیرید. به خودتون بگید که این کار شماست برای یک سال آینده حتی اگه نگاهتون هم نکنه. باید به این باور برسید تا اگه یوقت مثله همین جریان پیش اومد سرد نشید نسبت بهش چون ارزشش رو داره. چیزی که من فکر میکنم دوستون داره فقط خسته شده. به محبت کردن ادامه بدید