سلام میشل جان، پست تو من رو یاد داستان اون زائری انداخت که یه سوال براش پیش میاد و بعد میره دنبال جوابش...سوال تو این هست: نمی دونم چرا من هیچ جا آروم نمی گیرم!!!!!
پس کجاست که من خوشحال و راضی باشم؟؟؟..... میدونی سوال اون زائر روسی این بود از زبان خودش: یک روز برای برگزاری ایین نیایش برای دعا وارد کلیسا شدم ، آن روز قسمتی از رساله پولس به تسالونیکان یعنی همان جایی که می گوید " همیشه دعا کنید" قرائت میشد، این سخن در روح من عمیقا اثر گذاشت، از خود پرسیدم چگونه ممکن است همیشه دعا کرد در حالی که هر کس باید کارهای متعدد انجام بدهد تا بتواند زندگی شخصی خود را اداره نماید، به جستجو پرداختم و با چشمهای خود دقیقا همان چیزی را که شنیده بودم خواندم"و با دعا و التماس تمام در هر وقت در روح دعا کنید"، " دستهای مقدس را بدون غیظ و جدال برافروخته در هر جا دعا کنید"... خلاصه کوله پشتی اش رو از نون خشک پر میکنه و و کتاب مقدس رو هم توی جیبش میزاره و راه میوفته دنبال پیری میگرده تا بتونه براش معنای دعای درونی مستمر رو براش تفسیر کنه که چه جوری و چه باید کرد.... و خیلی خیلی قشنگه ادامه اش اگه دوست داشتی این کتاب رو تهیه کن و بخون... جوینده یابنده است... این شخص هم جواب سوالش رو پیدا میکنه با جستجو و دعای درونی مستمر رو هم یاد میگیره... یه جایی از کتاب مینویسه: پس از پنج ماه عزلت و سکون که در ان به این کار مشغول بودم احساس خوشبختی میکردم و چنان خوب به دعای قلبی عادت کرده بودم که ان را بلا انقطاع انجام میدادم،عاقبت اجساس کردم که این دعا بدون اینکه هیچگ.نه فعالیتی از من بروز نماید به خودی خود در روح و قلبم می جوشید و من دیگر ثانیه ای از دکر ان باز نمی ایستم، روحم خدا را شکر گذاری میکرد و قلبم از شادی بی پایان به هیجان می آمد....ود اثنای این افکار سودمند که مایه تسلس خاطر من بود ، ملاحظه میکردم که اثرات دعای قلبی به سه شکل در روح و در حواس و در ادراک ظاهر میشوند... در روح فی المثل شیرینی مجبت خدا ، آرامش داخلی، شیفتگی روح، پاکی افکار و جلال تصور وجود خدا و در حواس حرارتی مطبوع در قلب، کمال نرمش در اعضا، جوشش شادی در قلب، سبکی ، نیروی زندگی، بی حسی نسبت به بیماریها و دردها..................میشل عزیزم فکر کنم شاه کلید همه خوشی ها فقط و فقط نیایش صادقانه و خالصانه ذات خوشی هست که اونم خداوند الرحمن الراحمین هست... دعای این شخص چون مسیحی هم بوده این بوده که مستمر و درونی میشه در روحش : ای خداوند عیسی مسیح بر من رحم کن... شاید معادلش توی دین ما همون لا اله الا الله بشه.... جالب بود این نکته هم که یه جایی کتاب نوشته انچه تو را به سوی روشنایی یعنی دعای درونی دائمی هدایت میکند نه حکمت این دنیا است و نه رغبت به شناسایی چیزها، بلکه بر عکس مسکنت روح و تجربه فعال در عین ساده دلی است