می پرسم... چه کار می کنی؟ می گویی... به آینده فکر می کنم! می پرسم.... آینده؟ می گویی.......................................... ... آ... آری کاش ی.... یک بار ن.... نشان بدهی د.... دوستم داری ه..... همین
نمایش نسخه قابل چاپ
می پرسم... چه کار می کنی؟ می گویی... به آینده فکر می کنم! می پرسم.... آینده؟ می گویی.......................................... ... آ... آری کاش ی.... یک بار ن.... نشان بدهی د.... دوستم داری ه..... همین
غصه نخور مسافر اينجا ما هم غريبيم
از ديدن نور ماه يه عمره بي نصيبيم
فرقي نداره بي تو بهار مون با پاييز
نمي بيني كه شعرام همه شدن غم انگيز
غصه نخور مسافر اونجا هوا كه بد نيست
اينجا ولي آسمون باريدنم بلد نيست
غصه نخور مسافر فداي قلب تنگت
فداي برق ناز اون چشماي قشنگت
غصه نخور مسافر تلخه هواي دوري
من كه خودم مي دونم كه تو چقدر صبوري
غصه نخور مسافر بازم مي آي به زودي
ما رو بگو چه كرديم از وقتي تو نبودي
غصه نخور مسافر غصه اثر نداره
ز دل تو مي دونم هيچ كس خبر نداره
غصه نخور مسافر رفتيم تو ماه اسفند
بهار تو بر مي گردي چيزي نمنونده بخند
غصه نخور مسافر تولد دوباره
غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره
غصه نخور مسافر غصه كار گلا نيس
سفر يه امتحانه به جون تو بلا نيس
غصه نخور مسافر تو خود آسموني
در آرزوي روزي كه بياي و بموني
ديدي آخرش
ديدي آخرش من و گذاشت و رفت
از زمين قلبم رو بر نداشت و رفت
ديدي آخرش من و ديوونه كرد
واسه رفتن همينو بهونه كرد
ديدي اون وعده هايي كه رنگي بود
تمومش فقط واسه قشنگي بود
ديدي اون كه دلم و بهش دادم
رفت و از چشماي نازش افتادم
ديدي اوني كه مي گفت مال منه
دم آخر نيومد سر بزنه
ديدي خط زد اسمم و از دفترش
رفت و افند نزدم دور سرش
ديدي اون نخواست برم به بدرقش
ديدي كه باختم توي مسابقش
ديدي مهربونيا رو زد كنار
رفت و چشمام و گذاشت تو انتظار
ديدي رفت گذاشت به پاي سرنوشت
گفت شايد ببينمت توي بهشت
ديدي بي خبر گذاشت و رفت و سفر
گفت بذار بمونه چشم اون به در
ديدي افتاد اسم من سر زبون
همشون گفتن به اون نامهربون
ديدي كه دعاها مستجاب نشد
آخرم دلش واسم كباب نشد
ديدي لااقل نزد به پنجره
كه بهم خبر بده مي خواد بره
ديدي رفت بدون هيچ سر و صدا
ولي من سپردمش دست خدا
ديدي بي خداحافظي روونه شد
ديدي قولاش و گذاشت تو چمدون
كه ديگه نمونه از اونا نشون
ديدي با دل اين و در ميون نذاشت
رفت و از خاظره ها نشون نذاشت
ديدي آخرش من رو نظر زدن
تو سر اين دل در به در زدن
ديدي آخرش من و تنها گذاشت
تشنه رو تو حسرت دريا گذاشت
يعني رفته اونجا آشيان كنه
يا مي خواسته من رو امتحان كنه
ديدي حتي اون نگفت مي ره كجا
چه بده رسماي روزگار ما
ديدي خواستمش ولي من و نخواست
اينم از بازياي دنياي ماست
حالا چند روزيه كه بدون اون
چشم من خيره شده به آسمون
امون از عاشقياي چنروزه
كه فقط يكي تو شعرش مي سوزه
چه كنم خدا پشيمونش كنه
يا كه مثل من پريشونش كنه
رفت و ديگه نمي ياد به شهر ما
بهتره بسپرمش دست خدا
او گفت خاطرت هست به تو نگاه كردم
آن شب به خاطر تو كلي گناه كردم
گفتم چطور زيبا چيزي شده مگر ؟ گفت
قدري شبيه اويي من اشتباه كردم
دلم مي خواد يه چيزي رو بدوني
ديگه نه عاشقي نه مهربوني
منم ديگه تصميمم رو گرفتم
اصلا نمي خوام كه پيشم بموني
ديشب كه داشتم فكرام و مي كردم
ديدم با تو تلف شده جووني
يه جا يه جمله ي قشنگي ديدم
عاشقو بايد از خودت بروني
چه شعرايي من واسه تو نوشتم
تو همه چيز بودي جز آسموني
يادت مياد منتم رو كشيدي ؟
تا كه فقط بهت بدم نشوني ؟
يادت مي اد روي درخت نوشتي
تا عمر داري براي من مي خوني ؟
يادت مياد حتي سلام من رو
گفتي به هيچ كس نمي رسوني
حالا بيار عكسامو تا تموم شه
اگر كه وقت داري اگه مي توني
نگو خجالت مي كشي مي دونم
تو خيلي وقته ديگه مال اوني
خوش باشي هر جا كه مي ري الهي
واست تلافي نكنه زموني :203::47::203::72::47::47:
يعني بايد باور كنم ديگه نيستي يعني بايد باور كنم ؟
چه جوري ميتونم اونهمه خاطراتتو يك شبه پر پر كنم؟
يكي دو روز نيست آخه صحبت يه عمره كه دارم براي تو ميميرم
ميدونم محاله، بدون تو نميتونم يه لحظه رو سر كنم
مگه منو دوستم نداري كه اينجوري ميذاري ،ميري، بي خيال ما ميشي؟
مگه فكر كردي من بازيچم كه يك روز ميگي دوستم داري و فرداش ميري ؟
آخه چه جوري باور كنم رفتن تو برام مرگه بدون تو نميتونم
بگو كي اومد به جاي من افتادم از چشماي تو نگو لايق تو نبودم
دوستت دارم هایت را باور می کنم....... درست مثل امضای آخر نامه هایت.... که می گویی خون است ولی طعم آب انار می دهد..!!!
از تو خبری نیست..... نه پاکتی.. نه الکترونیکی... دیگر آن قدر دور شده ای....... که فکر کنم نزدیکی.
وحدس ميزنم شبي مرا جواب ميكني
و قصر كوچك دل مرا خراب ميكني
سر قرار عاشقي هميشه دير كرده اي
ولي براي رفتنت عجب شتاب ميكني
من از كنار پنجره تو را نگاه ميكنم
و تو به نام ديگري مرا خطاب ميكني
چه ساده در ازاي يك نگاه پاك وماندني
هزار مرتبه مرا زخجلت آب ميكني
به خاطر تو من هميشه با همه غريبه ام
تو كمتر از غريبه اي مرا حساب ميكني
و كاش گفته بودي از همان نگاه اولت
كه بعد من دوباره دوست انتخاب ميكني
دل از سنگ مي خواهد كه از درد عشق ننالد خدايا دلم سنگ نيست
مرا عشق او چنگ اندوه ساخت كه جز غم در اين چنگ آهنگ نيست