-
مهریه رو اصلا کم برندار ، حداقل زیر 114 سکه اصلا نباشه ، که پس فردا خدای نکرده اتفاقی افتاد بی پشتوانه نباشی
رو بقیه موارد با توجه به حسن هاش به نظرم ایرادی نداره ، ولی شما میتونید مورد مادرتون رو هم بگید که در صورت رفتن به یه شهر دیگه نمیتونید بهش سر بزنید و شما هم حق دارید مراقب خانوادتون باشید . سعی کنید با زبان منطق خودش باهاش صحبت کنید . اگر اون یه چیزی رو درست میدونه با همون اصول خودش باهاش صحبت کنید . همونو مبنا قرار بدید بعد حرفتونو بزنید .
امیدوارم خوشبخت شید :72:
-
سلام عزیزم
باید ببینی خودت می تونی با شرایط کنار بیای یا نه.اینکه بهت گفته به خانواده اش کمک میکنه و خواسته تو هم در جریان باشی و بپذیری،خیلی خوبه.اگه همسرت از رفاه شما بزنه و برای شما کم بذاره اونوقت میتونی شکایت کنی.در غیر این صورت چه اشکال داره اگه وضعش خوبه کمی هم به خانواده اش کمک کنه که دعای اونها هم پشت سرتون باشه.این معنیش اینم هست که پسر خانواده دوستیه و برای خانواده اش اهمیت قائله....پس فردا هم برای خانواده خودش هیمن قدر و یا بیشتر ارزش قائله.
اینکه میگی باید بری شهر دیگه با فرهنگ و زبان دیگه...خوب بشین فکر کن،اگه خواستگارت نمیتونه شهر شما بمونه بشین یه لیست بنویس،ببین با زندگی با این آقا و رفتن به اونجا چه چیزهایی بدست میاری و چه چیزهایی از دست میدی؟ببین چه چیزهایی برات خیلی مهمه و نمیتونی ازشون بگذری.رفتن به یه شهر دیگه با یه فرهنگ و زبان دیگه اگه نتونی خودت رو وفق بدی کار آسونی نیست.نقش همسرت هم این وسط پر رنگ میشه.چون باید جای خالی خانواده و دوستات رو تا حدی برات پر کنه و خلا عاطفی ات رو جبران کنه.به شرطی که خودت هم گوشه گیر و منزوی نشی.من این تجربه رو کردم عزیزم.سخت نیست اگر بتونی بپذیری.
-
مرسی از علی آقا و گوش ماهی عزیز
علی آقا اون خیلی خصوصیات خوب داره واقعا همه میگن مثل اون تو این دوره زمونه انگشت شماره خیلی صبور و صادق و با عرضه و با جربزه و زن دوست و احساساتی ان تایم دست و دلباز در حد معمول محترم با همه با احترام حرف میزنه در عین حال شوخ طبع و دوست دوست داشتنی ...
اما اینکه برم یه شهر دیگه نمیخوام مثلا اصفهان باشه عیب نداره که نه خانواده من باشه نه خانواده اون و اینکه زبونشون هم میفهمیم شهر بزرگ و قشنگیم هست نه شهر خودشون ...
گوش ماهی جون ..
به خانوادش کمک کنه زمانی که اونا خیلی محتاج باشن ... نه اینکه واسه راحتیشون بهشون کمک کنه فردا روزم خواهرش بخواد جهیزیه بگیره این باید بخره
من بهش گفتم توان مالی ندارم جهیزیه بگیرم خودت تقبل میکنی گفت اره گفتم واسه چی گفت چون توان نداری خیلی حرصم گرفت ...
خانوادش میتونن خودشون خرجشونو دربیارن ...
شما یه شهری رفتی که کاملا با شهر خودت فرق داشت>؟؟خانواده همسرت و فامیلاش فقط اونجان؟؟؟
-
مائده سلام عزیزم
گلم هر چی به جلوتر میری یه سری مسائل واست روشن میشه !!
مائده عزیزم اصلی ترین مسئله اختلاف مذهبیه نگو واست مهم نیست به مرور زمان تبدیل به مشکل میشه
هدفت از ازدواج چیه ؟ واسه فرار از شرایط سخت داری ازدواج میکنی ؟ تو سنی نداری که چرا فکر میکنی واست خواستگار نمیاد !!
بدترین بدترین عیبش وابستگیش به خانوادشه مائده خوب دقت کن و حواستو جمع کن منطقی تصمیم بگیر احساساتت رو قاطی نکن عزیزم
به نظرم اگر خیلی مصر بر ازدواج هستی ارتباطت رو باهاش بیشتر کن واسه عقد کردن عجله نکن عزیزم با خانوادش هم ارتباط برقرار کن
-
سلام ارام جونم مرسی بابت راهنماییت
من خیلی دوست داشتم خانومای متاهل که هستن راهنمایی کنن که شوهراشون اگه اینطور خانوادشون رو دوست داشته باشن و بهشون وابسته باشن و از نظر مالی بهشون کمک کنن چه مشکلاتنی براشون پیش بیاد ... الان من فقط به خاطر این وابستگی و اینکه احتمال داره برگرده شهر خودشون دودل شدم ... جمعه تکلیف همه چیز مشخص میشه .... خیلی تو شرایط بدی هستم خیلی
عجله ای نیست خانوادش میخوان تکلیف رو مشخص کنن ... با حرفایی که من به پسره زدم اونم انگار ترسیده ..
-
سلا عزیزم
ببخشید من دیروز محدودیت ارسال پست داشتم و نتونستم جوابی برات بگذارم.
عزیزم شاید خواستگارت میخواد به این طریق از پدر مادرش قدردانی کرده باشه.من، همسر دوستم بهش گفته بود من ماهی 4 میلیون درامد دارم 1 تومنش رو برای کمک به خانواده ام و خیریه میذارم کنار.دوست ندارم جلوی این کارم رو بگیری.دوستم هم با این قضیه کنار اومد.عزیزم اگه برای رفاه تو و زندگیش کم نذاره ایرادی نداره.میتونی بعد از ازدواج حساب پس انداز باز کنید و با هم مبلغی رو در نظر بگیرید که ماهیانه پس انداز کنید.اینجوری خیال تو هم راحته که از پس انداز زندگیتون همسرت نمیزنه .
آره عزیزم من شهر همسرم هستم و کسی رو به جز خانواده و فامیل ایشون ندارم.ولی من این قضیه رو پذیرفتم.قبل از ازدواج به همسرم گفتم برات مقدور هست که شهری بریم به جز شهر هردومون ولی به هر دو نزدیک باشه؟ایشون دلایلی اوردن که منطقی بود و من هم قانع شدم.نمیگم آسونه ولی اگه همسرت همراهت باشه و خودت هم انعطاف پذیر باشی سختیهاش خیلی کمتر میشه.
-
سلام مائده جان
این تاپیکت طولانیه منم الان فقط چند پست آخر رو خوندم ،که مربوط به خواستگارت میشه
فقط میخوام بهت بگم داری یه ازدواج سخت و شاید خوب رو واسه خودت رقم میزنی
من فکر میکنم تو میتونی خیلی راحت تر، و مطمئن تر ازدواج کنی، الان کاملا مشخصه که خیلی دو دل هستی،
خواهر من،اونایی که با اطمینان 100 درصد ازدواج کردن کارشون به اختلافای بزرگ کشیده، چه برسه به شما که میخواین با شک و تردید برید جلو همش!
مائده جان زندگی با کسانی که همشریت نیستن،هم مذهبت نیستن،هم زبونت نیستن خیلییی سخته، اینو من میگم چون همچین وصلتی تو خانوادمون داشتی و متاسفانه به طلاق رسید
من که از نزدیک این اتفاقات رو دیدم، دیگه 1هزارم درصد هم به همچین وصلت هایی فکر نمیکردم، ولی شما چون تا حالا همچین تجربه ای از نزدیکانت ندیدی شاید نمیدونی
میدونم احتمال خوشبخت شدن هم هست،ولی اونم به "سختی" بدست میاد ،اگر که بدست بیاد!!
حالا دیگه خودت میدونی چه تصمیمی بگیری، من برای چندمین بار دارم بهت بگم، متاسفانه اون شخص نزدیکم هم مثل شما و تو سن شما بودن،هر چی همه بهشون گفتن نمی شنید و میگفت عشق و علاقه فقط! ولی بعدش پشیمونی...
اون آقا خوبن،ولی اختلافاتش با شما زیاده
امیدوارم تصمیم درستی بگیری
-
مرسی ریحانه جان
خودم هم میخوام بگم جوابم منفیه:54:
گفته امروز میخواد ببینم تپش قلب گرفتم اشتهام کور شده استرس دارم غروب رفتم چطور بهش بگم چجوری بگم اااای خداااااا چه شرااایط سختیه ...
دوستان به دادم برسید ....:325:
-
مایدهههههههههه
دختر خوب!!!!!!چرا استرس داری!همین که تصمیمت میدونی عالیه!....تازه اگه از سختی بعد از جواب منفی و کات کردن ناراحتی..برو یه سری به تاپیک های مربوط به مشکلات ازدواج نگاه کن....باز ادم کات میکنه دو هفته؛2 ماه؛دو سال ...میزنه تو سرش و بعدا خوب میشه اما ازدواج چی!؟اگه بد از اب دربیاد...واقعا راه فراری نیست تازه تازه طلاق بگیری خدای نکرده مثل یه مهره سوخته و باطل میشی.دیگه شرایطتت با الانت زمین تا اسمون فرق داره.
مامان من همیشه میگه دختر مجرد هم بمونه انگار یه تاج پرنسسی رو سرشه اما زن مطلقه.....طفلکی ها تو جامعه ما....
به اینا فکر کن.
-
اگه از منفی بودن جوابت مطمئنی،پس محکم باش.مثل بارهای پیش که تو رودروایسی گیر میکردی و نمیتونستی نظرت رو بگی نباش.این بار محکم از حرفها و ارزشهات حرف بزن و دلیل ات رو بدون واهمه بگو.شاید خواستگارت هم بعد حرفهای تو حرفی داشته باشه!منتظرم ببینم عصر چه کار میکنی عزیزم.