-
کیانای عزیزم واقعن خوشحال شدم که به اشتباهت پی بردی. امیدوارم که کم کم بتونی زندگیت رو به حالت نرمال دربیاری. ولی یه چیزی رو هم گوشه ذهنت داشته باش و انم اینه که هرچقدر هم که تو روی رفتار خودت کار کنی اگه همسرت واقعن مشکل شخصیتی داشته باشه بازهم به بد رفتاریش ادامه میده. پس سعی کن بفهمی که همسرت دراثر رفتارهای تو بد عادت
شده یا اینکه مشکلی داره که باید درمان و حل بشه
-
مبینای عزیز گفتم این کار دوتا حسن داره وهیچ ضرری نداره
بچه ها نگفتید بخشش از بزرگترونه یعنی چی این جمله رو همه ما وقتی بخواهیم کسی رو تشویق به بخشش کنیم میگیم ومیگیم هرکسی که ببخش بزگتره اما من تفسیر این جمله رو بهتون میگم وقتی میگیم بخشش از بزرگترون یعنی برو وببین بزرگترون چطور می بخشندخب پس باید بزرگترین پیدا کنیم من هیچ کسی بزرگتر از خدا پیدا نکردم اما خدای مهربون بخشنده همیشه میگم بنده من توبه کن میبخشمت بنده من تو یک قدمی به سمت من بردار من می بخشمت خب خدا که قدرت مند عالم اینطور می بخشه با توبه با جبران کردن وبعد از خدا عادل ترین مرد عالم یک جمله ای داره که دوست دارم همه این یک جای خیلی خوب بذارند حضرت علی (ع)می فرمایند اگر کسی به سمت تو سنگی پرتاب کرد در همانجا بایست وبه سمت او سنگی پرتاب کن که اگر قدمی جلوتر برداری در حق او ظلم کرده ای واگر قدمی عقب تر برداری در حق خودت ظلم کرده ایاین جمله خودش تفسیر میشه کامل ترین کارگاه رفتار جرات مندانه همیشه وقتی بچه بودم میگفتم بخشش اگر خوبه اگر من قراره از اشتباهات دیگران بدون عذر خواهیی رد بشم پس چرا خدا نمی بخشه پس چرا حضرت علی (ع)ابن ملجم نبخشید شما میدونید عادل ترین مرد عالم حکمش برای قاتل چی بود این بود که فقط یک ضربه شمشیر زده شما هم فقط یک ضربه شمشیر بزنید همین
ای کاش من ادم ها رو بدون عذر خواهی ندامت نمی بخشیدم واین قدر در حق خودم ظلم نمی کردم
پس نتیجه میگیریم فقط یک انسان نادان میتونه از این جمله چنین برداشتی بکنه هرکسی که ببخش بزگتره
-
سلام کیانای عزیز و گرامی
به تاپیکت اومدم و تمام پست هات رو خوندم . حالا پاسخ میدم :
بخشش از بزرگونه ! خوب این جمله درسته ! ولی شرایط داره !!
اولیش اینه که ما که میخایم ببخشیم واقعاً بزرگ باشیم !! اگه شما از درون بسوزی و دلت دریا نباشه ، اگر ببخشی اونوقت جنایت کردی ! هم در حق خودت هم در حق طرف مقابل !
در حق خودت جنایت کردی چون احتمالاً رفتارهای بد تکرار میشه و اگر تکرار هم نشه شما «فشار روانی» زیادی باید تحمل کنی و عزت نفست لکه دار میشه . یک پهلوان ممکنه سیلی خودن از یک انسان ضعیف و بی شخصیت رو با بزرگی ببخشه . ولی بخشش پهلوان بجا و شایسته هست چون اگه طرف تکرار کنه میتونه بزنه طرف رو بترکونه . تازه بار روانی هم نداره چون خودش از درون میدونه که اگه میخاست میتونست طرف رو منقرض کنه ولی بزرگواری کرد .
حالا اگه بجای پهلوان من باشم و مثلاً چون زورم به طرف نرسیده بگم «بخشش از بزرگونه» دیگه این حماقت محضه . چون هم ممکنه تکرار بشه و هم من در درونم میدونم که چون زورم نرسید گذشت کردم . پس از درون خودم رو کوچک و بدبخت میدونم . . .
پس بخشش به شرایط بستگی داره . یک وقت بخشش میشه باعث بزرگواری یک وقت هم میشه سر منشا بدبختی . . .
اما شما داری یک مقدار خطا میکنی !!
مقایسه داستان ضربت خوردن حضرت علی با مشکلات خانوادگی معنا نداره . بستر رابطه چیز دیگری هست و این مقایسه سود چندانی نداره . احکامی که قرآن یا اولیای الهی برای خانواده میدن با اونی که برای جامعه میدن فرق داره . .
.
حالا برگردیم به موضوع شما :
شوهرتون شما رو بسیار دوست داره و اگه شما رو از دست بده از درون میترکه و منفجر میشه ! از گیردادن هاش و انرژی ای که روی این موضوع میزاره روشنه . ولی همچنان به دلیل ضعف رفتاری ، نمیتونه از سرمایه دوست داشتن درست استفاده کنه و داره شما رو آزار میده . پس اینجا میدون جنگ نیست که مثلاً زدی ضربتی ، ضربتی نوش کن !!!
شما باید به این رابطه کمک کنی . باید به شوهر بدبختت کمک کنی تا بتونه مثل آدم رفتار کنه . تا بتونه دیگه شما رو نزنه . تا بتونه عاقلانه برخورد کنه . . .
اگر گیر میده خوب روانش رو آرام کن . بش اطمینان بده که تمام سلول های بدنت مطعلق به اونه و شما هم پاک دامن هستی . باید مطمئن بشه که در برابر آسیب های اجتماعی و نگاه بد دیگران ، با هوشمندی از خودت مراقبت میکنی . اون نگرانه و بدبخت . اون داره آزار میبینه و این بدبختی و آزار به شکل پرخاش به شما یا کتک زدن شما بروز میکنه . تازه بعد از کتک زدن شما باز هم بدبخت تر میشه . به خنده هاش یا پیروزی ظاهریش نگاه نکن . اینا یک بدبختی درونی پشتش داره که شرمش میاد شما اون رو ببینی . چون غرورش خورد میشه پس قایمش میکنه . . .
اینا رو گفتم تا بدونی که دشمن مقابلت نیست . یک شوهر بدبخت داری که نگران و خموده شده . داره دست و پا میزنه و شعورش هم به راه حل بهتری نمیرسه . بهتره بش کمک کنی :
درونیاتت رو بش بگو . همین هایی رو که اینجا گفتی . بزار نتیجه رفتار احمقانه اش رو در ویرانی شما ببینه و به خودش بیاد . یک مرد زمانی بدبخت مطلق میشه که زنی رو که دوست داره نتونه خوشحال و خوشبخت بکنه . ایشون شما رو دوست داره ولی سوء رفتار داره . نتیجه سوء رفتارش رو که ویرانی شخص شماست بزار جلوی چشمش . بعد بش بگو آیا واقعاً توان تو اینه ؟؟ آیا نمیتونی من رو خوشحال کنی ؟ منی که خودم چادری هستم و پاکدامن . بزار از درون آزار ببینه تا رفتارش عوض بشه . هم زمان روی ترس هاش دست نزار . به لاستیک اون موتور خیره نشو ! اگر هم خیره شدی بش بگو که دلیل خیره شدنت اون موتورسوار نبوده بلکه موتورش بوده که بهتر بود به همون هم خیره نمیشدی . . .
حرف هایی که در عکس العمل به خیره شدن شما به موتور زده ، در واقع التماس کردن به شما بوده . روش نیست التماس کنه ، غرورش هم اجازه نمیده تا این حرف ها رو بگه : بگه عزیزم ، همسرم ، قشنگم ، شأن تو بالاتر از اینه که به اون موتور نگاه کنی . مبادا اون موتورسواری که من نمیدونم کیه ، آدم مریضی باشه و فکر بد کنه . فکر بد اون در خصوص همسر من منو میکشه . عزیزم من انقدر دوست دارم که روی تو اینجوری حساسم . . .
پس باید به این عاشق بدبخت کمک کنی که یاد بگیره مثل بچه آدم رفتار کنه
-
ممنون اقای بهزادکه لطف کردید اینجا پست گذاشتیدنمی دونید..... چقدر خوشحال شدم :227:دیشب اینقدر گریه کردم که چشمهام دیگه صفحه مانیتور درست نمی بینه
از تحلیل عاقلانه تون ممنون نمی دونید با چه ترسی این نوشته تون خوندم بقیه اینجا حق به شوهرم دادند چند تا نکته دیگه هم میگم من بار ها بهش گفتم میپرستمش من اون قدر اوایل ازدواج دوستش داشتم که مثل خدا بهش نگاه میکردم هر چی میگفتم انجام میدادم امامن بههش اطمینان دادم
میدونید ایشون از ازار من لذت میبره همه چی رو برای خودش میخواد اگر مثلا منو میبره خونه مامانم حق ندارم از خونه مامانم برم بیرون حق ندارم با خواهر زاده ام بازی کنم وقتی هم اونجام هی زنگ میزنه چکم میکنه
یک مدتی خیاطی که کاملا زنونه بود کار میکردم از مدیر اونجا هم که زن بود ممتنفر بودم همیشه این بهش میگفتم اما بعد از یک مدتی بهم میگفت اگر دوست داری بازم می تونی بری اما اون مدیر منو خیلی اذیت میکرد شوهرمن از ناراحتی من لذت میبره یک بار بادوستم رفته بودم استخر خیللللللی بهم خوش گذشته بود اومدم بیرون با اب تابمثل یک بچه از روزی که بهم خوش گذشته بود تعریف میکردم بعد یک دعوار راه انداخت بیا ببین من حتی میترسم از خوشی هام براش بگم دفعه بعد رفتم استخر از بدی هاش که اصلا خوش نگذشته بود میگفتم فکر کنید من گاهی مجبورم حتی نخندم:54:
اقای بهززاد من حتی وقتی توماشین نشستم میترسم بیرون نگاه کنم :54:
چقدر درد دل کردم ببخید تنها دلخوشی من همین اینترنته شما میگید اطمینان برام واضح تر بگید گاهی میشینم توبغلش گریه میکنم میگم من از خونه نشستن خسته ام افسرده شدم ولی چند تا ناز میکنه گاهی هم مسخره ام میکنه کجا برم من شما بگید یک دختری که پدر نداره یک مامان مریض داره کجا بره
بازم یک دنیا ممنون خدایک دردنیا هزار دراخرت بهتون بده بهم بگید چیکار کنم
یک چیز دیگه دیشب کلی منو زد بعد به قول شما خوابید گفت توهم منو بزن فکر کن:grief:
-
من فکر نمی کنم شوهرتون از آزار شما لذت ببره . به احتمال قوی دلش میخاد
برخی رفتارهای شما اصلاح بشه ولی چون بلد نیست مثل بچه آدم رفتارهای شما
رو کنترل کنه ، پیش خودش بصورت ناخودآگاه فکر میکنه که اگه شما تحت فشار
باشی رفتارهای بهتری خواهی کرد و باب میل ایشون میشی . . .
بهتره از ایشون بپرسی که دقیقاً میخاد شما چه اصلاحاتی داشته باشی ؟
البته به این راحتی ها به این سوال پاسخ نخواهد داد !!!!
چون میترسه !!!!!