نوشته اصلی توسط
مدیرهمدردی
با سلام
شما به همسرتان بگویید.
"من حاضرم هر چیزی که به بقاء زندگی ما کمک کند را انجام دهم.
حذف مهریه کار جدا سازی را راحت می کند نه ادامه زندگی را .
وقتی زنی از شوهرش بدش می آید، حتی همه مهریه را می بخشد که توافقی جدا شود.
اما من تو را هنوز هم دوست دارم.
به مرحله ای نرسیدم که بخواهم بگویم مهرم حلال ، جانم آزاد.
بگوی تضمین من برای دوست داشتن تو، آن چیزهایی هست که به بقاء زندگی ما و دخترمان کمک می کند.
آنچه که طی این مدت زندگی تصور می کنی زندگیمان را تلخ کرده است.
من سهم خودم را در اشکال زدایی از این زندگی می پذیرم و تضمین می کنم."
توپ را بینداز در زمین مشاور.
بگو مشاور بگوید چه تضمینی بدهم.
او متخصصی هست.
او می داند چگونه یک زن و شوهر اگر همسرشان را دوست دارند ، چگونه تضمین می دهند.
بگو:
ما اکنون زیر نظر یک متخصص مشاور جلو می رویم.
اگر سرخود دارو مصرف کنیم ، به روند بهبود زندگیمان کمک نمی کند.
اجازه بده که مشاور را به عنوان کار بلد، مد نظر قرار بدهیم. و نه حرف من باشد نه حرف تو.
چون ما با کارهایمان به اینجا رسیدم.
حالا که نزد مشاور رفتیم. با نسخه او پیش برویم تا به نتیجه برسیم
بالهای صدقت درست گفته: شما سوتی دادی.
حالا هم اگر گفت، خودت گفتی نصف مهریه. بگو از بس دوستت داشتم هول شدم.
فکر کردم یه حرفی بزنم که دوست داشتنم را نشون بدهم.
اما وقتی قبول نکردی. متوجه شدم مهریه معمولا وقت طلاق حرفش زده می شود. نه در خوشی و کنار هم بودن