-
به حرف پدر شوهرت گوش نکن. اون فقط می خواهد پسرش بدون دردسر جدا شود. اما شما روی موضع خودت بایست. خدا را شکر خانه و زندگی داری. همان طور که فرشته مهربان گفت هیچ اقدامی برای جدایی نکن عزیزم. او باید خودش اقدام کند به تنهایی. اگر واقعا خواسته اش جدایی است خوب باید خودش هم دنبالش برود. شما هیچ مجبور نیستی و وظیفه نداری این کار را بکنی و اشتباه محض است. ببین عزیزم اگر جدا شوید او کنار شما نخواهد بود و شما باید زندگی ات را اداره کنی. خوب الان هم همین وضعیت است و داری خودت را اداره می کنی و زندگی ات را می کنی. پس به همین دلیل لزومی ندارد دنبال طلاق بروی.
او باید خودش برود و حق و حقوق شما را تمام و کمال بدهد و تمام مراحل دادگاه را هم که می خواهد از آن فرار کند طی کند.
-
ممنونم از دوستانی که وقت گذاشتن و نظر دادن.
نوپو
من هم همین نظرو دارم به همین دلیل به پدرشوهرم گفتم از من نخواهید که با جدایی موافقت کنم چون به همسر و زندگیمون علاقه دارم و نمی تونم با طلاق موافقت کنم. همسرم هیچ چیزی به نام خودش نیست حتی از نظر شغلی هم با اینکه کار خیلی پر درآمدی داره و سرمایه داره اما از لحاظ اسناد هچی به نامش نیست و در بیمه هم حقوق خیلی پایینی براش ثبت شده تو این چند سال. پس هیچ مشکلی برای مهریه و دادن حق و حقوق من نداره چون دادگاه نهایتش ماهی یه ربع سکه تعیین کنه که فکر نمیکنم برای هیچ کس دادنش مشکلی باشه برای همسر منم این پولا اصلا پول نیست. یعنی مهریه کلا کشک
-
براش پیام عاشقانه می فرستی ؟
جواب میده ؟
-
بله زندگی موفق, همیشه براش پیام می فرستم ولی حتی یکیشم جواب نمیده. :47:
فقط یکیشو که از اوضاع و احوالش پرسیده بودم جواب داد که خوبم , منظورش این بود که دور از تو هییییچ ملالی نیست خیلیم خوبه:311:
-
از چه چیزی خیلی خوشش می یاد ؟ یا از چه چیزی خاطره خیلی خوب باهم دارید ؟
یه موزیک خوب ؟ یه فیلم که با هم توشید ؟
به نظرم یکی از فیلماتون کهتوش بهتون خیلی خوش گذشته بود رو براش با یه دسته گل ببرو خیلی عشقولانه رفتار کن
شاید شب که تنها شد بشینه فیلمتو ببینه و دلش برای روز ای خوبتون تنگ شه و ...
-
دیگه دلم نه پول میخواد ..
نه آغوش..
نه مهمونی..
نه حتی آینده..
دلم بچگیمو میخواد...
پاهای شنی..
دستای کاکائویی..
دلم میخوادوقتی بلال میخورم کل صورتم زغالی شه..
100 بار یه سرسره ی 1 متری رو برم..
بازم خسته نشم...
چایی رو با 10 تا قند بخورم..
بستنی و پفک و لواشک رو باهم بخورم..
...
سرچیزای مسخره اینقد بخندم بیوفتم کف اتاق..
دلم میخواد مثل بچگیا بوی سیگار حالمو بد کنه..
آدامس بچسبونم زیر میز کلاسا..
عیدیامو بریزم تو اون قلک..
دلم میخواد بازم رو دیوار نقاشی بکشم..
مورچه ها رو بکشم...
دلم میخواد وقتی گریه میکنم..
مادرم اشکمو پاک کنه نه پیرهن تنم....
دلم میخواد شبا تو خواب غلت بزنم..
جای اینکه حرف بزنم!
1000 تومن تو جیبم باشه اما دلم خوش باشه..
از شاخه درختا بالا برم..
غروبای بعضی روزا فقط منتظر "آنشرلی" باشم..
ولم کنی تا صبح تو شهر بازی بمونم..
مادرم که نماز میخونه برم جلوش اینقد ادا در بیارم تا بخنزشو بشکنه و بعدش فرار کنم..
بزرگترین اشتباهم این بود که آرزو کردم بزرگ شم . دنیای بزرگا خیلی سرد و تنهاست.!!
-
امروز می خوام زنگ بزنم به همسرم حدود یه ماهه که صداشو نشنیدم , یه کم استرس دارم می ترسم که باز حرفای قبلیشو تکرار کنه . می خوام بگم برای افطار بیاد خونه یا حداقل بیاد غذاشو ببره که مجبور نباشه افطارو سحر غذای بیرون بخوره. می دونم که جوابش منفی اما فکر می کنم که من باید بهش بگم که بیاد حالا انتخاب با خودشه دیگه
-
بهش زنگ بزن ، بگو امروز سحری خوردم و تو در کنار نبودی ،( شکلک حسرت)
افطار هم می خورم ، با عشق اینکه شاید تو یه سحری باز در کنارم باشی
خانومی ، اینقدر مستقیم منت کشی نکن
-
بالهای صداقت عزیز , ممنون از راهنماییت . سعی کردم که اصلا منت کشی در صحبتم نباشه. خیلی دلم گرفت از لحن صحبت کردنش, می دونستم که جوابش نمنفی هستش بهم گفت روزه نیستم و برای افطار هم نمیام . چون انتظارشو داشتم ناراحت نشدم چیزی که ناراحتم کرد لحن صحبت کردنمون بود , کاملا مثله دو تا غریبه بودیم , حتی حالمم نپرسید در حالی که دفعه های قبل ازم می پرسید که پول لازم دارم یا نه, فکر می کنم داره به هدفش میرسه و همونطور که می خواد انقدر این فاصله رو زیاد می کنه تا به طلاق برسیم. دیروز پدرم بهش زنگ زده بوده و جواب نداده بود , ازم پرسید که پدرت چی کار داشت زنگ زده بود. حتی تلفن خانوادم رو هم دیگه جواب نمی ده تا دیگه ارتباطی نباشه بینمون , با اینکه قبلا رابطش خیلی خوب بود با خانوادم
-
خانومی خودت رو شارژ کن ، بتونم بهت پیام خصوصی بدهم