راستی صبوری جان این سوال که از اقایون پرسیدی برا هرکسی جوابش متفاوته
یعنی یجوری نظرخاهی و بحث ازاده
نمایش نسخه قابل چاپ
راستی صبوری جان این سوال که از اقایون پرسیدی برا هرکسی جوابش متفاوته
یعنی یجوری نظرخاهی و بحث ازاده
سلام فرشته ارديبهشت عزيز.
پستت رو چندين بار خوندم و حس كردم خودم اين حرف ها رو گفتم.
سخنراني دكتر فرهنگ رو يك سال پيش وقتي در يك مورد مطمئن بودم كامل گوش كردم ولي بعدش در كمال ناباوري همه چيز به هم خورد.:54::54::54:
سلام:72:
عزیزم من تقریبا به نتیجه رسیدم که توی پروسه ی ازدواج و حضور یه آدم توی زندگی شخصیمون،خیلی تجزیه و تحلیل فلسفه ی ازدواج و روابط پدر مادری و ... جایی نداره.آنالیز چرایی ازدواج و اینکه من فرزند خوبیم و سایر سوالات خوبه ها!ولی توی زمان انتخاب واقعا کمکی نمیکنه.شما طبق شناخت خودتون یا قابلیت پذیرش همسر رو دارین یا ندارین.اگه قابلیتشو دارین که شکر خدا.باید منتظر بود که شرایطش پیش بیاد.در غیر این صورت و در کنار اینکه تمایل هم داشته باشین باید مهارتتونو بالا ببرین.همین:18:
پر و بال زیادی دادن به این سوالای ذهنی انرژی مضاعف ازتون میگیره.چون گاهی مسائل زندگی اینقدر یهویی اتفاق میفته که تموم فلسفه های قبلیمون از کار میفتن
شاد باشید و خوشبخت:72:
سلام هانيه جان. نظر خواهرم اينه اون چيزهايي كه من راجع به ازدواج و مورد مناسب و زندگي متاهلي مد نظرم هست فقط تو كتاب ها پيدا ميشه و واقعيت زندگي چيز ديگه اي هست .
منم به اين نتيجه رسيدم باور هاي من با باورهاي اطرافيانم متفاوت هست. يك مثال ميزنم.
من خودم هيچ مشكلي از لحاظ خانواده چهره و تحصيلات و... ندارم ولي باورم اين هست اصلا لازم نيست همسر آينده احتمالي من بخواد به آب و آتيش بزنه تا خيلي خرج هاي بيخود انجام بده مثل سرويس طلاي گرون يا يك مراسمي كه فقط يك شب هست و هزينش سر به فلك بزنه. همين نظر رو راجع به خانواده خودم دارم اين كه با وجود اينكه خانواده من برخلاف بعضي خانواده ها كه بايد به سختي بيافتند تا جهيزيه تهيه كنند .از لحاظ مالي مشكلي ندارند ولي باز هم نظرم اينه چرا بايد به خرج بيافتند و وسايلي بگيرند كه من شايد سالي يك بار هم استفاده نكنم؟؟؟
اما ميدوني در مقابل صحبت هام با يكي از متاهلين هم سن و سال خودم چي شنيدم .
گفت اين رو اينجا گفتي جاي ديگه نگي فكر ميكنند چه مشكلي داري اينقدر كوتاه مياي.
منم از اون به بعد عقايدم رو براي خودم نگه داشتم ولي بازم برام سخته با ديد ديگران به زندگي نگاه كنم.
- - - Updated - - -
يا مثلا من آقايي رو دورادور ميشناختم كه فكر ميكردم با من و خانواده من همسطح هستند حتي از لحاظ اقتصاد بلقوه از خانواده من پايين تر وقتي بر حسب اتفاق از معيارهاي انتخاب همسرش مطلع شدم يك لحظه فكر كردم فقط يك شاهزاده ميتونه مناسب ايشون باشه.:311::311:
- - - Updated - - -
يا مثلا موردي بود پيشنهاد شد .من همون موقع گفتم چي فكر كردن پيشنهاد دادن؟؟؟بعد بازخوردي كه داشتم اين بود آره از لحاظ اقتصادي به شما نميخورن در صورتي كه من منظورم شخصيت خود آقا بود كه تا اون سن هر خلافي از دستش اومده بود انجام داده بود حالا براي ازدواج دنبال دختر شاه پريون ميگشت.واقعا مونده بودم خانوادگي چي فكر كرده بودن. جالب تر از اون مداومت در دادن پيشنهاد:311::311::311:
- - - Updated - - -
يا يك مورد ديگه رو بگم .يكي از دختر هاي فاميلمون ازدواج كرد مابراي تبريك رفتيم خونشون (قبل از عقد) شيريني كه خواستگار اورده بود برامون اوردن من همون موقع از ذهنم گذشت اون خانواده حتما حسابگر هستند. دست و دلباز نيستند.(منظورم خساست نيست) و در مراسم بله برون وقتي مادر پسر و رفتار هاش رو ديدم .بعد از مراسم با خودم گفتم من اگر بودم عمرا قبول مي كردم. در صورتي كه اون دختر ازدواج كرد و چند سال هست مادرش وقتي صحبت ميشه از دست و دلبازي خانواده شوهر دخترش ميگه ولي من با چيز هايي كه ديدم هنوز هم باور نميكنم اون خانواده با اون وضعيت اقتصادي خوبي كه داشتند دست و دلباز باشن.
عزیزم در مورد اینکه نوشتی قانعی و دوست نداری شوهر اینده ات به زحمت بیفته واسه طلا و این چیزا، خوبه که حس قناعت و همدلی و دوستی و درک داری نسبت به همسر. اینو در عمل و وقتی که یه مشکلی پیش میاد توی زندگی زناشویی نشون می دی و مطمن باش همسرت هم قدردان تو خواهد بود. اما این چیزیه که درونیه و در درون تو هست و اصلا نیازی نیست که پیش پیش اینو به همسرت بگی! اگه یه مرد می تونه همسرشو خوشحال کنه و شرایطشو از نظر مالی داره بذار اینکارو بکنه. خودش هم خوشحال میشه. اگه هم نتونه وقتی تو زورش نمی کنی و با ارامش درکش می کنی بیکار نیست که خودشو به اب و اتیش بزنه تا برات چیزی رو تهیه کنه که در توانش نیست.
درکش کن همراهیش کن اما وقتی می خواد و می تونه جلوشو نگیر بذار بهت خوبی کنه.
یه چیز دیگه اینکه هر کسی به نظر من می تونه هر درخواستی بکنه. اما ما هم می تونیم رد کنیم. پس لازم نیست ناراحت شی بگی چرا اینا خواستن بیان خواستگاری. اونا درخواست خودشونو داشتن و خواستن شانس خودشونو امتحان کنن. تو هم مناسب نمی بینیش راحت در ارامش رد می کنی :)
فقط و فقط به خودت و اینده ی خودت فکر کن.
ببخشید وسط پست دادنت پست گذاشتم. حالا تکه تکه می شه پستت :)
:72:
مينوش جان ممنون از پاسخت . مثلا همين سرويس طلا كه گفتم (ساده ترين مثال) من منظورم اينه وقتي به انتخاب رسيد دست من رو باز بذارند و من برحسب وضعيت اقتصادي طرف مقابلم و اين كه مجبور نشه به سختي بيافته انتخاب كنم نه اين كه وقتي ميخوام انتخاب كنم من رو دچار محدوديت كنند بگن تا اينقدر بيشتر نشه.(حس بدي به من دست ميده)
به طور كل مثلا چرا وقتي پسري ميره خواستگاري فكر نميكنه من چي دارم چقدر ميتونم دختري كه ميرم خواستگاريش رو خوشبخت كنم اول فكر ميكنه دختره چه ويژگي هايي داره .برعكسش هم صادقه.
تازه خيلي جالبه چيزي كه من ديدم چه دختر چه پسر به حد خود قانع نيستن و طالب بهتر هستند.
در كل منظورم اينه چرا ما (جامعه)به جاي اين كه وظايفمون در اولويت باشه بعد حقوقمون اول حقوقمون رو مطالبه ميكنيم اگر شد به وظايف عمل ميكنيم؟؟؟
ادمیزاد بلند پروازه. حق داره بخواد. اما نمی تونه هر چیزی رو که می خواد داشته باشه. مگه اینکه تلاش کنه. اما حداقل می تونه طلب کنه.
هر کسی این حقو داره که هر خواسته ای رو مطرح کنه. ما هم دقت می کنیم و در صورتی که با خواسته و شرایط و اهداف ما هماهنگی و هم خوانی نداشته باشن ردشون می کنیم. چون ما هم حق داریم انتخاب کنیم همون طوری که اونا حق دارن.
نمیشه به کسی گفت چیزی که فکر می کنه خوبه رو نخواد. هر کی سعیشو می کنه بهترینو از نظر خودش داشته باشه. اما ما هم مراقب باید باشیم مراقب خودمون و اینده امون.
---
مادر شوهر محترمه. بهش احترام بذار خیلی هم بهش احترام بذار. اره چون عزیزش پیشته و چون برای همسرت که عزیزته ارزشمنده.
اما دل به مادر شوهر نبند. این یعنی که فکر نکن مادرته. وقتی دل ببندی اگه اونم بهت دل ببنده و مهربان باشه زندگی خیلی شیرین میشه. اما ممکنه مادرشوهرت اینطوری نباشه. ممکنه نخواد عروسشو مثله دخترش دوست داشته باشه. ممکنه تنها چیزی که بخواد همون احترام باشه.
فکرت درسته. باید بهش احترام گذاشت. اصلا به هر ادمی وقتی از اول احترام بذاری و در عین حال هم به خودت احترام بذاری هر قدر هم بی ادب باشه به تو برسه حد و حدود و حرمت نگه می داره
نه فکرات مشکلی ندارن که مانع ازدواجت باشن عزیزم. اگه دوست داری بنویس چیزایی که فکر می کنی ما هم نظراتمونو می نویسیم.
اصلا مانعی نیستن واسه ازدواج.
هیچوقت لازم نیست بد باشی. وقتی همسرتو دوست داشته باشی به خونوادش احترام بذاری به خودت احترام بذاری بدی براشون نخوای و تا وقتی هم که لازم نباشه بیخودی هم خودتو واسشون نکشی و کمک و محبت بی جا و بدون اینکه ازت خواسته باشن نکنی و در عین حال توی بررسی های قبل از ازدواجت دقت و مشاوره کرده باشی و همسر مناسب انتخاب کرده باشی اصلا نیازی نداری که بد بشی. کل نیازت با سیاست بودن میشه و حفظ حقوقت.
مينوش جان من وقتي فكر ميكنم گاهي اوقات حق رو به خواهرم ميدم. ميگم آره خواهرم درست ميگه شايد منم وقتي وارد زندگي بشم از بقيه بدتر بشم.
مثلا همين بحث مادر شوهر و عروس .من از خيليها شنيدم مادرشوهر مادر نميشه .اين درست ولي همون هم يك عمر زحمت كشيده وپسر بزرگ كرده دو دستي داده به عروسش .چرا نبايد به اندازه مادر دختر احترام و جايگاه داشته باشه.چرا بايد يك مردي كه ازدواج ميكنه بين مادر و همسرش بمونه.مگر اون مادر نيست؟؟؟
ولي وقتي واقعيت رو ميبينم كه همه بازيگرهاي خوبي شدن و مسابقه زرنگي راه افتاده ميگم حتما اينم عواقبش هست.
به نظرت بايد افكارم رو عوض كنم بعد ازدواج كنم يا با همين افكار هم ميتونم ازدواج خوبي داشته باشم
سلام صبوری جان
ببخشید من دیگه نزدیکای کنکورمه ، شدید استرس گرفتم این دو سه روزه نتونستم سر بزنم.
همه تاپیکاتو نخوندم همونایی که واسه خودم نقل قول زدی خوندم ، که مورد خاصی نگفته بودی . دیدم سوالی نپرسیدی ، هدفتم از پرسش سوالای قبلی نگفته بودی.
درکل من که نفهمیدم از آخر قرار شد بالاخره کی عروس بشه.شما یا ما؟ :311:
امیدوارم اون نتیجه ی دلخواهتو از این تاپیک بگیری.
اما یه موردی هم بگم در مورد بی میلیت به ازدواج ، شاید تجربه من برات کارساز باشه.
راستش منم تا قبل اینکه اولین بار خواستگاری و رسمی تو خونه ببینم ، بی میل بودم نسبت به ازدواج ، دوست نداشتم ازدواج کنم ، یعنی برای خودم فکر میکردم نیازی به ازدواج ندارم.
اما کم کم که دورو اطرافم ازدواج کردن و منم خواستگار دیدم یکم بیشتر راغب شدم ، حرفای متاهلای دورو اطرافم روم تاثیر گذاشت ، از آرامشی که پیدا کرده بودن ، برام صحبت کردن.
درکل راضی بودن
حاالا درسته اینجا میامدم پستارو میخوندم باز نسبت به ازدواج بی میل میشدم ، منفی نگر میشدم،
اما کم کم فهمیدم اگه بتونم انتخاب درستی داشته باشم،
احساساتمو در اختیار آدمی بذارم که واقعا لیاقت داشتنمو داره، مطمعنم زندگی متاهلی موفقی خواهم داشت.
امیدوارم تو هم به این نتیجه برسی.
پیشنهاد میکنم ، برای اولین بار هم شده یبار اجازه بده خواستگار رسمی داشته باشی.
من خودمم خواستگاری غیر رسمی داشتم ، وقتی غیر رسمیه حتی وقتی خود خواهر و مادرشون هم اقدام میکنن و فقط بخودت میگن ، اصلا اون حس جدی بودن بهت دست نمیده
قضیه و جدی نمیگیری ، باور نمیکنی، فکر میکنی یه صحبتی همینطوری شده. هیچ جدیتی توش نیست.
اون حسی که انگار الان خواستگاری شدی بهت دست نمیده.
اما به محضی که قضیه جدی باشه خانواده درجریان باشن و بیاین خونتونو ، تو خونتون ببینیشون ، اونجا میفهمی قضیه جدیه، واقعا خواستگاریه!
من بعد اولین بار ، حس کردم واقعا احتیاج به ازدواج دارم ، انگار دوست دارم ازدواج کنم اما از ازدواج کردن میترسم!! با مطالعه بیشتر سعی کردم به خودم بقبولونم که ازدواج ترس نداره ، ومن فقط باید انتخاب درستی داشته باشم.همین. (انتخاب درست و برات بزرگ کردم که متوجه بشی خیلی مهمه ، روی انتخابت باید خیلی دقت داشته باشی.خیلی تو زندگیت موثره. انتخابی که خیلی ازما دخترا بخاطر احساساتی بودنمون نادیدش میگیریم متاسفانه.)
بنابراین بنظرم یبار امتحان کن ، شاید اون حس توی تو هم ایجاد شد. (من این موردو تو دوستامم دیدم)فکر میکنم فرق دخترا با پسرا اینه که دخترا بعد اینکه ازشون خواستگاری میشه ، تازه اون حس ازدواج درونشون زنده میشه.
موفق باشی.:72:
- - - Updated - - -
ااا من بعد دو سه روز اومدم ببینم شما ها چکار کردین، دیدم چه خالیه ، نگو پس شما نبودی.
منم امروز مامانمو ناراحت کردم ، خودمم خیلی ناراحت شدم.
هم دل خودم شکست هم مامانم ، حس بی عرضه بودن بهم دست داد:( الانم دلخورم باید کلی درس بخونم اما حسش نیومد اومدم اینجا ببینم بکجا رسید.
خانوم گل اون قسمتی که شما نقل قول زدی جمله پایین ترش من گفتم که " مطمعنا چنین ادعایی نیست" یعنی من میدونم که شما دنبال تایید نبودی یا دنبال توجیه کردن نبودی.
عزیزم امیدوارم دلخور نشده باشی، اما درکل من منظورم مورد دیگه ای بود
میخواستم بگم اینقدر حساسیت لازم نیست.
این موضوع سوتفاهم برای همه پیش میاد ، همه جا پیش میاد .حتی تو محیط واقعی هم ممکنه پیش بیاد چه برسه به اینجا که محیط مجازیه.
من دیدم شما حتی پست باران 13 هم که مخاطب مستقیمشون شما رو قرار ندادن بخودتون گرفتین
یا تو هر پستتتون که اینجا میزنین اشاره ای به این سوتفاهم میکنین
یا اینکه چند پست طولانی برای این قضیه گذاشتین.
این موضوع اینقدر تو ذهن شما بهش پرو بال داده شده که حتی سوال براتون پیش اومده که "خوبه به رویه قبلی ادامه بدین یا خیر!!"
درصورتی که موضوع خیلی کم اهمیت بوده.
من گفتم حتی اگه اشتباه هم میکردین نیازی به این همه توضیح نبود چه برسه به سوتفاهمی که تو هر موفعیتی ممکنه پیش بیاد، همه جا ممکنه آدم ها از حرفای هم برداشت اشتباه داشته باشن. نیاز نیست خیلی روش حساس باشیم.
امیدوارم مشکلتون حل بشه زودتر
و با ناراحتی رفتین با شادی برگردین
همیشه موفق سربلند باشین
بدرود
سلام:72:
از یه جهت هایی که حرف هاتو میخونم میبینم که چقدر بعضی از عقایدت شبیه منه.
منم انتخاب همسر رو هرگز از منظر مادی نگاه نکردم و خیلی از اصول مثل سرویس طلا یا مهریه و ... برام اهمیتی نداره
اما در کنار اهمیت نداشتن این مسائل توی حقیقت زندگی،باید توجه داشته باشی که تصمیمات ما تحت تاثیر "عرف" هم هستند.
بر اساس عرف ما باید یه سری از چیز ها رو در حد معقول طلب کنیم وگرنه خدای نکرده حس سهل الوصول بودن رو به طرف مقابلمون القا می کنیم.
من یه سری از نقص ها و دغدغه هامو توی تاپیک که لینکشو آوردم نوشتم و دوستان خیلی خوب راهنماییم کردن.شما هم اگه فرصت کردی بخون ممکنه به دردت بخوره
http://www.hamdardi.net/thread-32266.html
شاد باشی و خوشبخت:72: