امیدوارم واقعا این ماجرارو تمومش کنین و چشم و گوشتون رو از حرفها و آه و ناله هایی که این دختر براتون خواهد کرد ببندین..ان شاالله که موفق باشین استاد عزیز
نمایش نسخه قابل چاپ
امیدوارم واقعا این ماجرارو تمومش کنین و چشم و گوشتون رو از حرفها و آه و ناله هایی که این دختر براتون خواهد کرد ببندین..ان شاالله که موفق باشین استاد عزیز
به احتمال زياد اگه اين دليل رو براي اون بيارم اميد اونم قطع ميشه و تمومش ميكنه
چون از اولش هم ميگفت من راضيم به رضاي خدا. اگه خدا بخواد يه راهي باز ميشه ولي با اين استدلال ديگه اميدش قطع ميشه. اگه رضايت پدرش رو گرفت كه ميشه كاملا شرعي و خانوادش هم ميدونن (كه غير ممكنه پدرش راضي بشه به صيغه) اگه رضايت نگرفت هم كه با درد دلش ميسوزه و ميسازه
استاد گرامی انشاالله هیچ وقت دیگه چنین ماجرایی براتون پیش نیاد قدر همسرتون و فرزندتون رو بدونید که یک لحظه خوشی به هیچ نمیارزه.اینو برای همیشه داشته باشید که شما در برابر تمام دانشجوهاتون فقط وظیفه استادی دارید نه چیزی بیشتر.نگران اون دختر خانم هم نباشید به مرور باید یاد بگیره که هر راهی برای پر کردن خلا عاطفه اش و مشکلاتش درست نیست ...
شما خانواده خودتون رو بيخيال شديد چسبيديد به خانواده اون دختر؟؟؟؟؟نقل قول:
به احتمال زياد اگه اين دليل رو براي اون بيارم اميد اونم قطع ميشه و تمومش ميكنه
چون از اولش هم ميگفت من راضيم به رضاي خدا. اگه خدا بخواد يه راهي باز ميشه ولي با اين استدلال ديگه اميدش قطع ميشه.اگه رضايت پدرش رو گرفت كه ميشه كاملا شرعي و خانوادش هم ميدونن (كه غير ممكنه پدرش راضي بشه به صيغه) اگه رضايت نگرفت هم كه با درد دلش ميسوزه و ميسازه
من واقعا حس ميكنم شما اصلا متوجه عواقب نيستيد اگر پدرشون رضايت بدن صيغشون ميكنيد؟؟؟؟؟
به حق چيزاي نديده و نشنيده:97::97::97:
استاد عزیز فکر کنم شما اصلا حرفای مارو نگرفتین...خودتون و اون دخترو دارین با فکراتون گول میزنین...زدین به خواب خودتونو؟
مگه باید دلیل بیارین برای کارتون...نیازی به توضیح نیست...چرا فکر میکنیم ما برای هرکاریمون باید توضیح بدیم...
بگین نه نه نه...یک کلام ختم کلام
اگر مشكلتون اينه ايشون يه مرجعي رو پيدا ميكنه اذن پدر نخواد.
شما بايد خودتون به اين باور برسيد اين دختر و ماجراش قاتل زندگي شماست.
نقل قول:
مدتی با مردی که متاهل بود آشنا شدم داستان زندگیم رو قبلا گفتم اما بعد از این که ترکم کرد باهمدیگر رو دیدیم و بالاخره ازدواج موقت کردیم چون من واقعا دوستش دارم حتی یک ثانیه هم نمی تونم بدون اون زندگی کنم بارها خاستم فراموش کنم اما نشد به هر حال ازدواح کردیم چون مرجع تقلید هر دو اذن پدر رو واجب نمی دونستن
دوستان عزير صحبت هاي ما آب تو هاون كوبيدنه.
ايشون الحمدالله 34 ساله هسن و مدرس دانشگاه اين مملكت. 6 سال هم تجربه زندگي مشترك دارن .
همه ما رو تشنه ميبرن قنات تشنه برميگردونن.
من كه به ندرت عصباني ميشم ولي شما كفر منو دراورديد.
با توجه به راهنمایی های کافی و اطلاع رسانی جناب استاد مبنی بر خاتمه یافتن مسئله و از حد مجاز عبور کردن تاپیک ، آنرا قفل می کنیم
با آروزی موفقیت هرچه بیشتر و توصیه به مراقبت از این نوع آفت ها که مطمئناً باز هم سر راه شما هست