مشکل بسیار بسیار خاص من با همسرم و خانواده اش

kmr.بالهای صداقت...حلا همه تون بهم بگین بهش زنگ بزن برو خونت فلان کن..بازم من کوچیک شدم.تحقیر شدم..میدوستم باهام این رفتارو میکنه..خوب شد خونه نرفتم..دفترچه بیمه مو بهانه کردم بهش اس دادم جواب نداد.بعدشم زنگ زدم قطع کرد..میبینین چه جوری رفتار میکنهِ؟؟؟؟؟:302:چه کار کنم از دستش؟
میدونستم الان خانوادش پرش کردن جواب نمیده..باز من پیش اونا کوچیک شدم..تحقیر شدم..الان میشینن پیش خودشون کیف میکنن..:302::302::302:از بغض دارم میمیرم..دارم سکته میکنم..خدااااااا کجایی؟بعد 3 هفته باهام اینجوری رفتار کرد حتی جوابمم نداد

دختر خوب یه کم آروم باش . چرا از اس دادنت ناراحتی مگه نه اینکه به خاطر همسرت و زندگی خودته. پس چرا حرف دیگران اینقدر برات مهمه؟ بذار هر چی دلشون میخواد بگن. اصلا مهم نیست. مهم اینه که تو چراغ سبز رو به شوهرت دادی ولی کاش به جای بهونه کردن دفترچه بیمه روراست حرف دلت رو میزدی. کاش میگفتی هم تو و هم زندگیمو دوست دارم و میخوام پیش تو باشم و تو همیشه سایه ات بالای سر من باشه ولی تصمیم به عهده خودته. من نظرم رو گفتم حالا تصمیمت رو بگیر اگه میخوای باز کنار هم باشیم بیا دنبالم یا یکی رو واسطه کن اگه نمیخوای و میخوای کار رو بکشونی دادگاه و طلاق و طلاق کشی من شیره اونم به تنم مالیدم و از حق و حقوقم نمیگذرم.

در ضمن اولش میتونی از همون داییش که گفتی برای حل مشکل استفاده کنی . شاید خانواده اش از کارشون خجالت بکشن و دست از دخالت بردارند تا شوهرت با عقل خودش تصمیم بگیره


هشدار: باز که گفتی فلانی و بهمانی چی فکر میکنن و این چی میگه و اون چی میگه. حواست هست این اخلاق خودت آتیش زده به زندگیت داره هم خودت و هم زندگیتو ذره ذره میسوزونه؟؟؟؟؟؟؟

پس کی میخوای برای خودت و دل خودت زندگی کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

kmr عزیز اینایی که گفتیو واسش اس دادم..جواب نده چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:203:

- - - Updated - - -

kmr عزیز کجایی؟همین جا باش لطفا..جواب اس ام اسمو داد..اینجا باش بهم بگو چی بگم بهش..اینایی که تو گفتیو گفتم گفت:با هرکی رفتی با همونم برگرد.تو اگه زندگیتو دوست داشتی منو نمیداشتی بری..چی بگم الان؟؟؟؟؟؟؟؟؟که شخصیت خانوادمم خورد نشه؟؟؟؟؟/بچه ها کمک..:325::325:

مسئولین سایت من از این به بعد فقط تو این تاپیک پست میذارم..تاپیک سوال حقوقی درباره طلاقو ببندین بی زحمت..

tannaz عزیز شاید خوب باشه به همسرت بگی اون روز خیلی داغون بودی انتظار نداشتی که دوتا از عزیزترین هات باهم دعواشون بشه بگو شما دوتاتون واسم عزیز هستید تو در جایگاه همسرم که هیچکس نمیتونه جایگاهت رو برام پر کنه و پدرم هم که اسمش روشه پدره ...

بگو من و تو داریم جواب اشتباهات دیگران رو پس میدیم الان که دقت کنی میبینی هرکی سر زندگی خودشه فقط من و تو آواره شدیم

بگو که یه جائی باهم قرار بزارید دو نفری برید حضوری با هم صحبت کنید ... بدون اینکه به کسی در مورد این قرار ملاقات حرفی بزنید ... یک قرار کاملا محرمانه و بدون هیچ دخالتی از طرف اطرافیان

بگو که تو هم این مدت خیلی فکر کردی و قبول داری اشتباهاتی رو مرتکب شدی بگو من تو اشتباهمون اینه که زندگیمون رو به دست دیگران سپردیم اجازه بده که اون هم همه حرفهاش رو بزنه حتی اگه بی احترامی کرد داد زد فحش داد به تو به خانواده ات و ... تو سعی کن آرامشت رو حفظ کنی و نپر تو صحبتهاش و اجازه بده صحبتهاش رو بکنه

بهتره که بجای اس ام اس بهش تلفن بزنی به قول بچه ها تو داری واسه بقای زندگیت این راه رو میری نگران کوچک شدن ها و حرف دیگران نباش

طناز گرامی ،
سعی کن با مهربانی این مشکل رو خودت مدیریت کنی
وقتی هم رفتی خونت ، صبوری یادت نره ها ، زود از کوره در نری و سریع تحت تاثیر احساسات منفی ات قرار نگیر و واکنش نشون نده
در مورد نحوه صحبت کردن
می تونی از جملات زیر بر اساس نیاز زندگی ات استفاده کنی
عزیزم به هیچ عنوان اجازه نمی دهم ، کسی توی زندگی ام در کنار تو دخالت کنه
من اشتباه کردم که تو و خونمون رو ترک کردم ، الان هم واقعا دلم برات پرمیکشه ، می خواهم بیام پیش تو ،
من و تو خیلی همدیگر رو دوست داریم ،
تصمیم گرفتم توی زندگیمون فقط تو باشی و من و من باشم و تو
می دونم هیچکس تو رو به اندازه من دوست نداره
و تو هم خیلی منو دوست داری
یکبار به دیگران اجازه دادم و نتیجه این شد که الان ازت دورم
الان خودم تصمیم دارم بیام پیش تو
و تا آخرش هم به تو اعتماد دارم و به پای تو می ایستم
من و تو باید دوتایی مشکلمون رو حل کنیم
چون راه دور بود به همین خاطر دلم می خواست تو بیایی که با هم برگردیم
ولی باشه خودم میام

>>> طناز رفتارت در موقع برگشتن و وقتی توی خونت هستی بسیار مهم هست ، نباید از کوره در بری ها<<<<<

- - - Updated - - -


این لینک ها را بخون ، این کابر هم از شوهرش قهر کرده بود و رفته بود پیش خانواده
خیلی تغییر کرد ، واقعا تونست زندگی اش رو از نوبسازه و با شوهرش زندگی خوبی داشته باشه

http://www.hamdardi.net/thread-18064.html


http://www.hamdardi.net/thread-17164.html

http://www.hamdardi.net/search.php?searchid=207028

دوست عزیزم خیلی برات خوشحالم که همسرت به پیامت جواب داد. دیدی گفتم اون فقط منتظر همین چراغ سبز تو بود. سعی کن دلشو بدست بیاری. اون الان بیشتر از همه به تو نیاز داره با اینکه خانواده اش همه وقتش رو پر کردن ولی باز خلاء تو رو حس مسکنه . دیدی گفتم اونا ذهنشو پر کردن از اینکه با هر کی رفته با همون هم برگرده . من میدونستم . صبور باش. الان وقتشه که از داییش کمک بگیری که هم برای برگشت تو اقدام کنه و هم یکی از فامیل خودشونه که دست تو رو برای برگشتن باز میکنه. براش بگو دوستش داری و غیر اون هیچکس برات مهم نیست. اعتمادش رو جلب کن. ولی نه با التماس که دوباره رو دنده لج بیفته که بخواد خوردت کنه. به هیچ وجه موقع گلایه از خانواده اش نیست. چون بدتر تحریکش میکنه. فقط بگو که ما از هم جدا شیم برای هیچکس هیچ فرقی نمیکنه. مدتی بعد برای همه عادی میشه و این وسط این ماییم که ذره ذره آب میشیم و از این حرفا. از تنهایی و آینده بترسونش تا به خودش بیاد. بسیار موثره . توئی که فقط رگ خواب شوهرتو میدونی عزیزم . ما فقط از دور راهنمایی میکنیم. جذبش کن.
موفق باشی دوستم:72:

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط malakeh

tannaz بگی اون روز خیلی داغون بودی انتظار نداشتی که دوتا از عزیزترین هات باهم دعواشون بشه بگو شما دوتاتون واسم عزیز هستید تو در جایگاه همسرم که هیچکس نمیتونه جایگاهت رو برام پر کنه و پدرم هم که اسمش روشه پدره ... با این حرف دوباره جبهه گیری میکنه. بهتره حرفی از دعوای اون روز نشه.

بگو من و تو داریم جواب اشتباهات دیگران رو پس میدیم. باز حرف خانواده ها که بهتره گفته نشه

بگو من تو اشتباهمون اینه که زندگیمون رو به دست دیگران سپردیم

---

راستی به نظرم الان موقع این نیست که از جملاتی که دوستان راهنمایی کردن استفاده کنی چون اون فکر میکنه تو داری باز حرف خانواده اونو پیش میکشی و عصبانی ترش میکنی و جبهه گیری میکنه و باز دوست داره که از خانواده اش طرفداری کنه و باز دعوای اونروز و تحقیر بابات تو روی تو و .... دیگه تا آخرش خودت بخون

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tannaz joon

kmr

- - - Updated - - -
گفت:با هرکی رفتی با همونم برگرد.تو اگه زندگیتو دوست داشتی منو نمیداشتی بری..

---

.

در این مورد حق با همسرته. زن که از خونه خودش با پای خودش قهر نمیکنه . اونم با خانواده شوهری که تو داری.

میتونی بگی آره در این مورد باهات موافقم . اینو راست میگی. ولی حالا که بچگی کردم و اومدم حالا تو بزرگی کن و منو ببخش. ( اینا حرفایی نیست که تحقیرت کنه . حرفاییه که زندگیتو نجات میده. به این میگن سیاست )

بگو دوست دارم زودتر برگردم خونه و پیش تو باشم ولی کسی غیر تو نمیتونه کمکم کنه. من غیر تو الان هیچکی رو ندارم ( حس مردونگی اش رو تحریک کن ). بگو تو میتونی کمکم کنی. اگه گفت نه مگه من بردمت. خودت رفتی خودت هم برگرد. بگو مگه تو شوهرم نیستی ؟ تو رو خدا کمکم کن. تنهایی هم نمیتونم بیام راه دوره. کاش خودت میومدی دنبالم.

باز اگه نیومد اینجا میتونی از دایی کمک بگیری و با واسطه گری انشاء اله بری سر خونه و زندگیت

به هیچ وجه الان از دعواهای اون روز حرفی نزن فقط فکر وذهنت رو زوم کن به راههایی که به برگشتنت به خونه کمک میکنه. بعد رفتن هم دعواها و این چی گفت و تو چی گفتی و اونا چیکار کردن رو فراموش کن

kmrعزیز..ممنونم ازت..از ظهر منتطرم بیای کمک کنی..امروز خواهرم گفت مثل اینکه میخوان پدر مادرش جمعه برگردن..مثل اینکه گفتن شنبه یکشنبه میخوان بیان خونه ما قضیه رو حل کنن..من بعد اون اس ام اسی که گفتی دیگه اس ندادم..اونم نداد.حالا میخوام تا شنبه یکشنبه صبر کنم ببینم چی میشه..الان اگه دوباره اس بدم فکر میکنه دارم التماس میکنم منم نمیخوام اینجوری فکر کنه..صبر کنم تا اون اقدام کنه بهتره به نظرم..اگه حق با اونم هست سر این قضیه ولی واقعا به بابام بد کرده..اگه یه کم شل باشم دفعه دیگه زیر گوش بابامم میزنه.میدونم اخلاقشو..:81:

- - - Updated - - -

بعدشم مادربزرگ مادریش کلی پشت سرم حرف زده گفته نرین دیگه دنبالش..واسه این نمیشه به داییش چیزی بگم

دوست عزیزم اگه میخوان بیان دنبالت پس فعلا صبر کن و ببین چی میشه. فقط یادت باشه به هیچ عنوان دهنت باز نشه پیششون. بذار بزرگترها خودشون مشکل رو حل کنند.

در ضمن اونایی رو هم که نوشتم بعضی هاشون دیگه کاربرد نداره ولی بعضی هاشون رو میتونی بعد رفتن به خونه بگی و از حرفایی که گفتم باید پرهیز کنی رعایت کن که به زبون نیاری. خیلی برات خوشحالم خانمم. :227:

شرمنده که ظهر نتونستم کمکت کنم. فقط تو رو خدا بعد اینکه رفتی خونه ات دوباره خاله زنک بازی در نیاری ها. یه کم دلتو گنده کن و حرفایی که خوشت نمیاد و زده میشه رو همونجا خاک کن و به کسی هم نگو . دیدی که شرمنده ولی بعضی ها ظرفیت درد و دل ندارن مثل خواهرت. دل خودتو بترکونه بهتر از اینه که حرف خونه ات تو دهن این و اون بچرخه.

یه مثلی هست که میگن تا وقتی حرف زده نشده تو روی حرف سواری ولی امان از روزی که اون حرف از دهنت اومد بیرون که اون روز حرفه که روی تو سواره.

موفق و شاد باشی

مرسی kmr عزیز..خبری شد بهت خبر میدم..خیلی ممنونم ازت..خیلی کمکم کردی..فقط یه چیزی: اگه حق به جانب حرف زد و باز تو روی بابام ایستاد یا نیومد معذرت خواهی کنه چی؟بابام توقع داره بیاد ازش معذرت بخواد:305: